انساب الاشراف ج۱۳ (کتاب)
این کتاب، جلد سیزدهم از مجموعهٔ سیزده جلدی انساب الاشراف است که با زبان عربی به برخی از مباحث تاریخنگاری و نسبشناسی قوم عرب در سده نخست اسلام میپردازد. پدیدآورنده این اثر احمد بن یحیی بلاذری است و انتشارات دار الفکر انتشار آن را به عهده داشته است.[۱]
انساب الاشراف ج۱۳ | |
---|---|
از مجموعه | [[انساب الاشراف (کتاب)|انساب الاشراف]][[رده:مجموعه کتاب انساب الاشراف]] |
زبان | عربی |
نویسنده | احمد بن یحیی بلاذری |
تحقیق یا تدوین | سهیل زکار |
زیر نظر | ریاض زرکلی |
موضوع | تاریخ اسلام، تاریخ صدر اسلام |
مذهب | [[سنی]][[رده:کتاب سنی]] |
ناشر | [[:رده:انتشارات دار الفکر|انتشارات دار الفکر]][[رده:انتشارات دار الفکر]] |
شابک | (نامعلوم) |
شماره ملی | م۸۱-۴۲۳۲۲ |
دربارهٔ کتاب
در این مورد اطلاعاتی در دست نیست.
فهرست کتاب
در این مورد اطلاعاتی در دست نیست.
دربارهٔ پدیدآورنده
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
آشنایی اجمالی
ابوالحسن احمد بن یحیی بن جابر بن داود بلاذری بغدادی کاتب، شاعر، ادیب، راوی و از برجسته ترین تاریخ نگاران اسلامی در سده سوم هجری. اهل بغداد بود. نسبت وی به بلاذری از این امر ناشی شده است که او برای تقویت حافظه، محلول بلاذر (نوعی گیاه هندی که از آن شربتی میسازند) نوشید و دیوانه شد و به همین علت درگذشت[۲]. البته یاقوت احتمال داده که نوشنده بلاذر، جد او جابر بوده باشد و سبب آن را نوشته جهشیاری دانسته که در اثر خود الوزراء مینویسد: جابر بن داوود بلاذری کاتب خصیب در مصر بود. بنابراین، نتیجه میگیرد که جد بلاذری نیز ملقب به بلاذری بوده و شاید احمد بن یحیی این لقب را به ارث برده است.[۳] با وجود این، محمد توکل در مقدمه فتوح البلدان موضوع نوشیدن شربت بلاذر را افسانه دانسته و مینویسد: از آنجا که بلاذری به یک دودمان ایرانی تعلق داشته، به احتمال قریب به یقین وی منسوب به بلاذر، از بلاد دیلم است و در فرهنگهای جغرافیایی مانند معجم البلدان از واژه بلاذر ذکری به میان نیامده است،[۴] ولی ابن اثیر در ذیل وقایع سال ۲۱۰ هـ از فتح بلاذر و شیزر که از بلاد دیلماند، به دست عبدالله بن خردادبه خبر داده است.[۵] تاریخ و محل ولادت وی به درستی روشن نیست. وی احتمالا در بغداد بین سالهای ۱۷۰ تا ۱۸۰ هـ به دنیا آمده است.[۶] چنان که گذشت بعضی او را از اصل، فارسی میدانند.[۷] نوشته ابن ندیم و نیز یاقوت که بلاذری را از مترجمان فارسی به عربی میشناساند، میتواند مؤید این گفته باشد.[۸] بلاذری در حمص، انطاکیه و دمشق علم آموخت و در عراق از مجالس درس محمد بن سعد کاتب واقدی و علی بن محمد مدائنی درباب فتوحات، مصعب زبیری و ابوعبید قاسم بن سلام در امور عشر و خراج کسب معرفت کرد. ابن عساکر فهرستی از مشایخ بلاذری به دست داده که هشام بن عمار، عفان بن مسلم و عثمان بن ابی شیبه از آن جملهاند.[۹] احمد بن عمار، جعفر بن قدامه و عبدالله بن ابی سعید وراق را در زمره شاگردان او یاد کردهاند.[۱۰] بلاذری در جوانی به دربار مأمون راه یافت و اشعاری در مدح او سرود.[۱۱] پس از مرگ مأمون در سال ۲۱۸ هـ در دوره خلافت معتصم و واثق در گمنامی میزیسته است.[۱۲] منابع در این دوره از او یادی نمیکنند، اما از مقام و منزلت او نزد متوکل سخن گفتهاند. یاقوت حموی گفت و گوی بلاذری را با ابراهیم بن عباس صولی در نزد متوکل نقل کرده و به نقل از همو، بلاذری را یکی از ندیمان متوکل دانسته است.[۱۳] پس از کشته شدن متوکل در سال ۲۴۷ هـ و روی کار آمدن منتصر، مستعین و معتز او مقام خود را در دستگاه خلافت حفظ کرد. بلاذری پس از آن با روی کار آمدن معتمد از دربار خلفا کناره گرفت و دچار تنگدستی شد و بدین سبب به عبیدالله بن یحیی بن خاقان، وزیر معتمد پناه برد.[۱۴] پس از آن بلاذری به جانشین او احمد بن صالح شیرزاد که به وزارت رسیده بود، پناه برد و چون از این کار طَرْفی نبست، در اشعاری به هجو او پرداخت. او همچنین در اواخر عمر خود، به اسماعیل بن بلبل متوسل شد و چون از او نیز بیمهری دید، در اشعاری به هجو او اکتفا کرد.[۱۵] بلاذری را کاتب، نسب شناس، شاعر و هجویه سرا نیز گفتهاند و یاقوت حموی اشعارش را نقل کرده است.[۱۶] وی در اواخر دوره خلیفه معتمد[۱۷] در سال ۲۷۹ هـ درگذشت.[۱۸]
از بلاذری دو اثر تاریخی که به سبب صحت و اعتبار تاریخی مقبولیت عامه یافته، برجای مانده که عبارتاند از: الفتوح یا فتوح البلدان و جمل انساب الاشراف.[۱۹] الندیم از دیگر آثار بلاذری با عنوان البلدان الصغیر، البلدان الکبیر، الاخبار و الانساب و عهد اردشیر که در قالب شعر از فارسی به عربی ترجمه کرده، یاد میکند[۲۰].[۲۱]
منابع
- جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱
پانویس
- ↑ وبگاه کتابخانه ملی
- ↑ الفهرست (الندیم) ۱۲۵.
- ↑ معجم الادباء ۵/۹۲.
- ↑ فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، مقدمه، ص۱۲ ـ ۱۶.
- ↑ الکامل فی التاریخ ۵/۴۸۵.
- ↑ انساب الاشراف ۱، مقدمه، ص«ج».
- ↑ فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، مقدمه، ص۱۶ ـ ۱۸.
- ↑ الفهرست (الندیم) ۱۲۶ معجم الادباء ۵/۱۰۰.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق ۶/۷۴.
- ↑ تاریخ الاسلام ۲۰/۲۸۹.
- ↑ سیر اعلام النبلاء ۱۳/۱۶۳.
- ↑ فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، مقدمه، ص۲۲.
- ↑ معجم الادباء ۵/۹۰ و ۹۴.
- ↑ فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، مقدمه، ص۲۵.
- ↑ معجم الادباء ۵/۹۶ و ۱۰۱.
- ↑ معجم الادباء ۵/۹۲ ـ ۹۹.
- ↑ لسان المیزان ۱/۳۲۳.
- ↑ تاریخ التراث العربی ۱/۲/۱۵۲.
- ↑ فوات الوفیات ۱/۱۵۷.
- ↑ الفهرست (الندیم) ۱۲۶.
- ↑ جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج1، ص 124 -125.