بحث:آیا علم غیب در شب قدر نازل میشود؟ (پرسش)
- حجت الاسلام و المسلمین سید محمود جزایری پژوهشگر پایاننامه «کارکردهای علم غیب امامان معصوم در شئون ایشان» در پاسخ به این پرسش گفته است:
- «برای پاسخ به این سؤال ابتدای باید متعلق علم تام و علم غیر تام ائمه(ع) را شناخت و آنگاه معنای دقیق علم غیب امام را دانست و سپس واکاوی کنیم که در ادلهای که دلالت بر ازدیاد علم امام میکند مقصود کدام معناست تا ناسازگاری ظاهری این ادله با ادله علم تام ائمه(ع) رفع گردد:
- علم تام امام، نسبت به مخلوقات است و افزایش علم وی در شبهای جمعه مربوط به علم وی به خداوند است. زیرا ذات خدا نامحدود است و معرفت به او پایان ندارد لذا در هر شب جمعه روح ائمه(ع) را به طواف عرش الهی میرود و در آنجا علمشان به ذات خدا افزوده میگردد.
- علم غیب امام در منابع دینی دارای پنج معنای مختلف است:
- دریافت اصل آگاهیها و معلومات غیبی از خدا: که از لحظه تعلق روح القدس به امام، آگاهی به تمام مخلوقات (مخلوقات بالفعل و بالقوه تا قیامت) به امام منتقل میگردد.
- دریافت امر الهی به امضای اموری که امام قبلا بدان آگاهی داشته است: که مقصود از روایاتی که میفرماید در شب قدر، علم امام افزوده میگردد این معنای از علم است.
- دریافت امر الهی به انجام اموری که امام قبلا بدان آگاهی داشته است: مقصود از ازدیاد علم در برخی روایات که دریافت و ازدیاد علم را برای ائمه(ع) لحظه به لحظه و مستمرّ میداند این معناست.
- دریافت امر به اظهار علم سابق امام: گاه مقصود از افزایش علم امام این است که به او امر می کنند که علم خود را اظهار کن.
- التفات امام به علم خویش: ادلهای که علم امام را وابسته به مشیت وی میدانند مقصود این نیست که اگر بخواهد به چیزی که جهل داشته، عالم میشود بلکه مقصود این است که امام اگر بخواهد به آنچه میدانسته التفات تفصیلی میکند. پس به معنای کاهش جهل و افزایش علم امام نیست»[۱].
محمد زمان رستمی و طاهره آلبویه
در کتاب: علم امام
امام باقر(ع) فرموده است: خدای عزوجل درباره شب قدر میفرماید «فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ»@دخان، آیه۴.@؛ در این شب هر امر حکیم، محکم و استواری جدا و معین شود و چنین امری تنها یکی است. هر که حکمی کند که در آن اختلافی نباشد، حکم او حکم خدای عزوجل است و هر که حکمی دهد که معرض اختلاف باشد و به عقیده خود، خود را مصیب و بر حق بداند ممکن است به حکم طاغوت حکم کرده باشد. بهراستی در شب قدر بیان حکم همه امور سالیانه بر ولیّ امر نازل میشود و به او ابلاغ میگردد که درباره خود چنین دستور دارد و درباره مردم چنان و به علاوه برای ولیّ امر و امام معصوم هر زمان در هر روز، علم مخصوص و مکنون و عجیب خدا عزوجل پدید میگردد مانند همانکه در شب قدر نازل میشود و سپس این آیه را خواند: «وَلَوْ أَنَّمَا فِي الأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ»@لقمان، آیه ۲۷.@. امام باقر(ع) همچنین فرمود: ای گروه شیعه با سوره «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» استدلال کنید تا پیروز شوید. به خدا سوگند پس از پیامبر(ص)، این سوره حجت خدا تبارک و تعالی بر خلقش است. به راستی آن سرور دین شماست و به راستی آن نهایت دانش ما است. ای شیعه با آیه «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ» استدلال کنید... ای گروه شیعه خدای تبارک میفرماید: «إِنْ أَنتَ إِلاَّ نَذِيرٌ * إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيهَا نَذِيرٌ»@فاطر، آیات ۲۳-۲۴.@. در روایت دیگری امام باقر(ع) فرموده است: خداوند در آغاز آفرینش، اولين پیامبری که باید باشد و اولین وصی پیامبری که باید باشد را آفرید و حکم کرد که در هر سال شبی باشد (شب قدر) که در آن شب، تفسیر و بیان همه امور تا سال آینده فرود آید، زیرا پیامبران و رسولان و امامان معصوم نتوانند قیام به امر خود کنند جز به وسیله حجتی که در این شب برای آنها بیاید به همراه حجتی که جبرئیل برای آنها بیاورد. سؤال شد آیا برای محدثون (امامان معصوم) هم جبرئیل یا فرشته دیگری حجت میآورد؟ امام(ع) فرود: آری، باید بر اهل زمین حجتی باشد که در این شب بر محبوبترین بندگان حق نازل شود. روح و ملائکه در شب قدر، امور را برای آدم(ع) فرود آوردند و آدم(ع) نمرد تا آنکه برای او یک وصی فراهم شد و برای وصی بعد از او هم آن امر مقرر شد. برای همه پیامبران بعد از آدم همان امر آمد و هر پیامبری از آدم تا محمد(ص) مأمور بود که نسبت بدان امری که در این شب بر او نازل میشود وصیت کند به فلان کس و هر آینه خداوند در کتاب خود نسبت به امامان بعد از محمد(ص) فرمود: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»@نور، آیه55.@؛ خداوند به کسانی از شما که ایمان میآورند و کارهای شایسته انجام میدهند وعده داده است که ایشان را در زمین خلیفه سازد، چنانکه کسانی که پیش از ایشان بودند را خلیفه ساخت و اینکه همواره دینشان که برای ایشان پسندیده است را برایشان پای برجا نماید و بیمشان را به ایمنی مبدّل گرداند، در حالی که مرا عبادت کنند و برای من شریکی نگیرند و هر کس پس از آن به کفر گراید فاسق است. آیه شریفه دلالت دارد که خداوند اوصیای آدم(ع) را بعد از او جانشین نمود تا پیامبر اکرم(ص) مبعوث شد و پس از پیامبر(ص) امامان را برای علم خود و دین خود و عبادت خود جانشین نمود تا به واسطه ایشان همگان او را بپرستند و هیچ چیز را برای او شریک نیاورند و هر که جز این گوید فاسق است. خداوند به ما امامان بعد از محمد(ص) توانایی علمی داده است پس، از ما بپرسید اگر راست گفتیم به امامت ما اقرار کنید. سؤال شد: آیا امر و دستوری در شب قدر بر اوصیا میآمد که رسول خدا(ص) آن را نمیدانست یا امر و دستوری میآوردند که رسول خدا(ص) آن را میدانست، با آنکه شما خود میدانید که رسول خدا وفات کرد و چیزی نبود که بداند جز آنکه همه را علی(ع) حفظ کرده بود و در دل داشت؟ امام(ع) فرمود: چون رسول خدا را به معراج بردند فرود نیامد تا خداوند به او علم هر چه بود و هر چه خواهد بود را آموخت و بیشتر این علم و دانش، کلی و اجمالی بود که تفسیر و شرحش در شب قدر میآمد و نیز علی بن ابی طالب(ع) کلیات علوم را میدانست و شرح و تفسیر آن در شب قدر برای او میآمد.@مجلسی احتمالهای زیر را درباره مراد از تفسیر علم اجمالی بیان میکند: - شاید مراد این است که انبیا و امامان علوم را بر وجه کلی میدانستند، به طوری که استنباط جزئیات از آن ممکن بود، ولی برای مزید توضیح و تسهیل امر، همان جزئیات در شب قدر بر ایشان نازل میشد. - شاید مراد از علم اجمالی و کلی، علمی باشد که قبول بداء کند و تفسیر و بیان شب قدر، تعیین امور حتمی و تشخیص اموری است که بداء پذیر است و چون علم بداء، غامض و فهم آن مشکل بوده است امام آن را توضیح نداده و از اموری دانسته که باید مکتوم باشد. کمرهای میگوید: منظور از علم کلی همان مقام نبوت و ولایت است که عبارت از ملکه و استعداد درک حقایق از مبدأ به واسطه وحی و الهام و دیدن فرشته یا شنیدن از فرشته است و لازمه این آمادگی و استعداد، اطلاع حضوری و عمومی بر حقایق نیست، بلکه باید به طرق معیّن از طرف خدا افاضه شود و یکی از آنها همان نزول ملائکه در شب قدر است و اینکه امام میفرماید وقتی پیامبر به معراج رفت، علم ما کان و ما یکون را آموخت، به معنای همان کمال استعداد نبوت و درک آخرین مراحل آن است و معنای اینکه هر علمی داشت به علی(ع) آموخت همان کمال معنوی مقام ولایت است که از پیامبر استفاده کرد، زیرا علم عبارت است از ملکات عالی حاصل در نفس که با وسایلی موجب حضور جزئیات میشود، برای مثال، یک عالم به فقه یا نحو یا نجوم کسی است که ملکه استحضار مسائل آن علم را دارد و این منافات ندارد که در احضار مسائل به مراجعه به کتب یا ابزار و اسباب مخصوص نیاز داشته باشد. معنای عالم به فقه یا نحو یا نجوم این نیست که همه مسائل آن علم بدون مراجعه به کتب در خاطر او حاضر است، بنابراین، علم نبوت یک ملکه و استعداد عالی و مخصوصی است در نفس نبی که وسیله دریافت حقایق و احکام است و علم ولایت و امامت هم یک ملکه عالی و استعداد مخصوصی است در نفس ولیّ که وسیله کشف حقایق و احکام است و این منافات ندارد که اوقات مخصوصی چون شب قدر یا حالات مخصوصی در استحضار حقایق و احکام در نفس نبی یا ولیّ و امام دخالت داشته باشد.@ سؤال شد: آیا در این کلیات تفسیری نبوده است؟ امام فرمود: چرا ولی این تفاصیل به دستور خدا در شبهای قدر به مانند بخشنامه برای پیامبر و امام میآید که چنین و چنان کند. سؤال شد: پس در شبهای قدر جز آنچه از پیش میدانستند برای آنها علمی آشکار نمیشد. امام فرمود: این مقامی است که دستور دارند آن را کتمان کنند و تفسیر آنچه در این پرسش طرح کردی جز خداوند نمیداند.@منظور از این پرسش، بیان ارتباط علم به امور جزئی با آن علم کلی است که مقام نبوت و ولایت است و در حقیقت پرسش از کیفیت وحی نسبت به انبیا و الهام و دریافت از ملائکه نسبت به اوصیاست، از این جهت امام میفرماید: این مقام از درک عقول عمومی برکنار است و امری است مکتوم که تنها خدا آن را میداند (اصول کافی، ج۱، ص۴۸۴).@ سؤال شد: آیا اوصیا چیزی را میدانند که انبیا نمیدانستند؟ امام فرمود: نه، چطور وصی چیزی میداند جز آنچه به او وصیت شده است.@علت طرح پرسش این است که چون نزول ملائکه در شبهای قدر در دوران وصایت و امامت بر حسب تجدید زمان، متضمن احکام و معلومات تازهای است، پس باید اوصیا اطلاعات جدیدی پیدا کنند که انبیا از آن بیخبر بودند، امام میفرماید علم اوصیا به وصایت محدود است و از اندازه علم انبیا بیرون نیست و این حوادث سالیانه هم برای انبیا مکشوف بوده و یا آنکه هم زمان انکشاف برای اوصیا برای آنها هم مکشوف میشود و از نظر ارتباط معنوی، رشته وصایت همواره با مقام نبوت، ارتباط طولی دارد.@ سؤال شد: آیا میشود گفت یکی از اوصیا چیزهایی میداند که وصی دیگر نمیدانست؟ امام(ع) فرمود: نه هیچ پیامبری نمیرد تا دانش خود را یکجا به وصی خود تحویل دهد و نزول ملائکه و روح در شب قدر در هر سال نسبت به حکمی است که در آن سال وظیفه عباد است.@طرح این پرسش هم بر اثر نظریه تدریجی گذشته است و چون در پاسخ گذشته، علم وصی به وصایت محدود شد و از حدود علم نبی نتواند بیرون باشد، برای پرسشگر این فکر پدید شد که علم اوصیا نسبت به یکدیگر این محدویت را ندارد و امام بعدی ممکن است در شب قدر احکام و مطالبی درک کند که امام قبلی از آن بیاطلاع بوده است. در اینجا امام میفرماید: از نظر اصول کلی، معلومات همه اوصیا یکی است و آنچه در شب قدر به وسیله ملائکه تجدید میشود، موضوع احکام جزئی و موارد شخصی است که در آن سال جاری میشود و این علم جدیدی محسوب نمیشود که سبب امتیاز اوصیا در مراتب علمی گردد.(همان، ج۱، ص۴۸۶)@ سؤال شد: آیا ائمه پیش از این، حکمی را که در شب قدر برای هر سال نازل میشود را نمیدانستند؟ امام(ع) فرمود: چرا آن را میدانستند، ولی اجرای آن را نمیدانستند تا در شبهای قدر دستور بگیرند که تا سال آینده چه کنند.@این امر در قوانین بشری هم معمول است که وقتی حکمی در مجلس به تصویب رسید با آنکه دولت وقت آن را میداند نمیتواند اجرا کند تا از طرف مجلس آن قانون برای اجرا به دولت وقت ابلاغ گردد.@ سؤال شد: آیا برای پیامبر در شبهای قدر چیزی میآمد که پیشتر آن را نمیدانست؟ امام(ع) فرمود: برای تو روا نیست که از این موضوع بپرسی، اما راجع به علم ما کان و ما سیکون باید بدانی که هیچ پیامبری یا وصی پیامبری نمیرد جز آنکه وصی وی آن را میداند، اما این علمی که تو پرسیدی به راستی خداوند نخواسته که جز خود اوصیا بر آن مطلع شوند.@کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۴۸۱.@
امام خمینی میفرماید: لیلةالقدر، لیله مکاشفه رسول خدا و ائمه هدی است که جمیع امور کلیه از غیب ملکوت برای آنها کشف میشود و ملائکه موکله بر هر امری از امور برای آن حضرات در نشئه غیب و عالم قلب ظاهر میشوند و جمیع اموری که در مدت سال برای خلایق تقدیر شده و در الواح عالیه و سافله مکتوب گردیده، بر آنها معلوم گردد و این مکاشفه، مکاشفه ملکوتیه است که محیط بر جمیع ذرات عالم طبیعت است و هیچ امری از امور مردم بر ولیّ امر مخفی نخواهد بود و منافات ندارد. برای آنها در این شب، امر یک سال و جمیع امور دهر و جمیع مقدرات ملکیه و ملکوتیه به طریق اجمال منکشف میشود و به تدریج در ایام سال، جمیع امور یومیه به طریق تفصیل منکشف میگردد.@رحیمپور، امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی، ص۱۸۱ - ۱۸۲.@
ص106الی112
اصغر غلامی
در مقاله آفاق علم امام در الکافى
خداوند میفرمايد «: تَنَزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر» ملائکه و روح در آن (شب قدر) به اذن پروردگارشان براى هر امرى نازل میشوند. از آيه فوق استفاده می شود كه شب قدر استمرار داشته و هر سال تكرار میشود. ذيلا به بررسی اين موضوع میپردازيم.
۱ .استمرار شب قدر تنزل، فعل مضارع و به معناى تتنزل است ؛ يعنی فرود میآيند. و اين حکايت از استمرار دارد. بنابراین، ظاهر آيه شريفه برتكرار اين شب در هر سال و نزول ملائكه و روح در هر شب قدر دلالت میكند يعنی امر الهی مربوط به هر سال، در شب قدر همان سال توسط ملائكه و روح فرود می آيد. امام باقر عليه السلام میفرمايد: همانا، در شب قدر، به ولی امر، تفسير امور، سال به سال نازل میشود. و در اين شب هم دستورهايى نسبت به خود او و هم دستورهايى نسبت به مردم، به او ابلاغ میشود.
۲ چه كسی محل نزول ملائكه است؟ جاى اين سؤال است كه اوامر الهی، هر سال بر چه كسی فرود میآيد؟ مسلم است كه اين اوامر در عصر خاتم الانبيا، هر سال بر ايشان نازل میشد اما پس از رسول خدا نيز بايد كسانی باشند كه اوامر الهی در شبهاى قدر هر سال بر ايشان نازل گردد . اما بعد از رسول الله هيچ كس جز ائمه اهل بيت عليهم السلام چنين ادعايى نكرده، بلکه فقط ايشان در روايات متعدد اين موضوع را خبر داده اند. راوى می گويد به ابن عباس گفتند: امير المؤمنين عليه السلام به تو فرمود: همانا، شب قدر در هر سال هست و امور هر سال، در آن شب نازل میشد و براى (نزول) اين امر بعد از رسول الله، واليانی هست. تو گفتی: ايشان چه كسانی هستند؟ فرمود: من و يازده نفر از صلب من، امامانی كه محدَّث هستند. بنابراین، روشن است كه هر سال، در شب قدر علم تقديرات مربوط به آن سال، به صورت تفصيلی به امام هر عصر اعطا می شود. و نيز مسلم است كه نه هر سال، بلکه هر هفته و هر روز، بر علوم اهل بيت عليهم السلام افزوده میشود. در ادامه حديث فوق چنين آمده است: همانا، هر روزى غير از آنچه در شب قدر به ولی امر میرسد، علم خاص، پنهان، حيرت انگيز و مخزون الهی حادث میشود، مانند آن امرى كه در شب قدر نازل میشود. سپس اين آيه را تلاوت كرد كه «و اگر همه درختان زمين قلم شود و دريا براى آن مركب گردد و هفت درياى ديگر به آن افزوده شود، كلمات خدا پايان نمیگيرد. خداوند عزيز و حکيم است . » بنابراین، ائمه عليهم السلام هر اندازه از علم بهره مند باشند، باز هم نيازمند به علم بى نهايت الهی هستند، در نتيجه اضافه شدن بر علم ايشان استبعادى ندارد.
۳ چه چيزهايى در شب قدر بر امام نازل می شود؟ ممکن است اين اشکال به ذهن برسد كه در اين صورت، امام بعد از رسول الله علمی خواهد داشت كه رسول خدا فاقد آن بوده است و نيز امامان بعدى داراى علمی خواهند بود كه امامان قبلی آن علم را نداشته اند. همين اشکال و پاسخ آن در روايتی از امام باقر بيان شده ست: مردى به امام باقر عليه السلام گفت: ... [آيا ملائكه در شب قدر] چيزى را به اوصيا میآورند كه رسول خدا نمیدانست؟ يا چيزى را میآورند كه رسول خدا به آن آگاه بود؟
در حالی كه شما میدانيد رسول خدا به هنگام رحلتش هيچ چيزى را عالم نبود مگر اين كه علی نيز آن را حفظ كرده بود؟ ... حضرت فرمود: آنچه میگويم خوب به آن توجه كن. همانا، رسول خدا آنگاه كه به آسمان ها برده شد، وقت� فرود آمد خداوند متعال همه آنچه تحقق پيدا كرده بود و همه آنچه را در آينده تحقق پيدا میكرد را به او آموخت. و مقدار زيادى از آن علم به صورت جمعی و جملی بود كه تفسير آنها در شب قدر میآيد. و علی هم مانند رسول خدا علم جمعی و جملی را دارا بود و تفسير آن هم در شبهاى قدر میآید. راوى پرسيد: آيا علم جمعی و جملی تفسير نداشت؟ حضرت فرمود: ، چرا ولی امر الهی در شبهاى قدر براى پيامبر و اوصيا میآيد كه فلان كار و فلان كار را انجام بده و آنها اين امر را میدانستند و در شب قدر دستور میرسد كه آن چگونه بايد انجام گيرد ... راوى پرسيد: آيا اوصيا، علم دارند به آنچه انبيا علم ندارند؟ فرمود: ، خير چگونه وصی به آنچه به او وصيت نشده علم دارد؟ راوى پرسيد آيا: میتوانيم بگوییم یکی از اوصيا چيزى میداند كه وصی ديگر بدان عالم نيست؟ فرمود: خير، پيامبر نمیميرد مگر اين كه علم او در سينه وصی اش قرار گيرد و به درستی كه ملائكه و روح در شب قدر نازل میشوند با حکمی كه (اوصيا) به وسيله آن بين مردم حکم میکنند . راوى پرسيد: آيا آن حکم را میدانستند؟ فرمود ، بله: قطعا میدانستند. و ليکن نمیتوانستند چيزى از آن را امضا كنند تا اين كه در شبهاى قدر به آنها دستور می رسد در سال پيش رو چگونه عمل كنيد. راوى پرسيد: اى ابا جعفر ! نمیتوانم اين كار را انكار كنم؟ امام باقر عليه السلام فرمود: كسی كه اين را انكار كند از ما نيست... بنابراین، روشن شد كه همه علم، به صورت جمعی و جملی در نزد ائمه عليهم السلام است اما تفصيل تقديرات هر سال در شبهاى قدر به امام همان عصر و زمان میرسد. و فقط امام هر عصر، مقدرات مربوط به همان سال را در دوره امامت ظاهرى خويش میتواند امضا كند.
صفحه 500 تا 502
به صفحه اصلی منتقل نشود
۲. لیندا جی کلارک؛ |
---|
کلینی احادیثی را جمعآوری کرده است که برهانی نسبتاً متفاوت و پیچیدهتر برای استمرار لیلة القدر ارائه میکنند. گفته شده است که هر چند نزول قرآن کامل بوده است، اما فقط به طور کلی کامل بوده است. در شب قدر، جزئیات بیشتری که برای هدایت ضروری است، نازل میشود. این برهان به ویژه از آن روی جالب است که در کل به عنوان اثبات استمرار علم امامان به کار میرود؛ این همان نکتهای است که احادیث واقعاً به آن میپردازند؛ نه فقط پرسش در باب شب قدر.[۳](...)
|
- ↑ مکاتبه اختصاصی دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
- ↑ صفار، بصائر، ۲۲۱ و ۲۲۲.
- ↑ کلینی، کافی، ج۱، ص۳۵۰-۳۷۲. کافی در موضوع علم از بصائر صفار پیروی میکند و احادیث یکسان یا مشابهی را ثبت مینماید؛ اما در باب موضوع لیلة القدر، کلینی مجموعهای مستقل از احادیث دارد که از خط فکری متفاوتی پیروی میکند. همه این احادیث را شخصی به نام حسن بن عباس بن حریش ـ که از همراهان امام نهم(ع) بوده و اثری مستقل در این مبحث به رشته تحریر درآورده ـ تأیید میکند (ر.ک: خویی، معجم، مدخل «حسن بن عباس بن حریش»).
- ↑ همان
- ↑ همان، ۳۶۸-۳۷۹.
- ↑ همان، ۳۶۶.
- ↑ همان، ۳۷۲؛ صفار، بصائر، ۲۲۴. هدف حدیث در عین حال این نیز هست که اثبات کند شب قدر فقط به امامان و نه به کسی دیگر تعلق دارد. محدودسازی لیلة القدر به امامان در احادیث دیگر نیز مورد تأکید قرار گرفته است، مثلاً «... فقط ماییم که لیلة القدر متمایز کرده است و این شب به هیچ کس دیگری تعلق ندارد» (اشعری، بصائر، ص۷۰). روشن نیست که چه کس دیگری مدعی چنین تمایزی شده است.
- ↑ کلینی، کافی، ج۱، ص۳۵۷-۳۵۹.
- ↑ صفار، بصائر، ص۲۲۰-۲۲۵.
- ↑ قمی، تفسیر، ج۲، ص۴۳۱.
- ↑ صفار، بصائر، ۲۲۰-۲۲۲. روایتی از [امام] جعفر صادق(ع) معرفتشناسی خاصی را به لیلة القدر نسبت میدهد؛ بر اساس این تبیین، خدا قلب امامان را بیرون میآورد و بر آن با مدادی از نور، تمام علم را مینگارد. به این طریق، قلب او "مصحف دیدگان" و گوشش "مترجم زبان" میشود که اگر او بخواهد از امری علم کسب کند، با دیده و قلب مینگرد و آنچه را میخواهد مییابد؛ "گویی به کتابی نگاه میکرده است". [امام] جعفر(ع) میگوید: علم لیلةالقدر تنها علمی است که به این طریق ابلاغ میشود؛ در موارد دیگر، علم فقط در قلب نفوذ میکند و سپس به گوش تلقین میشود (همان، ۲۲۳ـ۲۲۴). این حدیث که تا حدی خیالی است، به نقل از ابن حریش روایت میشود که سند احادیث لیلة القدر در کافی است؛ گرچه این حدیث در مجموعه کلینی نیامده است.
- ↑ فصل هفتم رساله دكتراى نویسنده
- ↑ علم امامان علمی که شب و روز به امام میرسد.