آیا لفظ قائم همیشه به معنای قیام امام مهدی است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا لفظ قائم همیشه به معنای قیام امام مهدی است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیا لفظ قائم همیشه به معنای قیام امام مهدی است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

اسماعیل اسماعیلی

حجت الاسلام و المسلمین اسماعیل اسماعیلی، در مقاله «بررسی نشانه‌های ظهور» در این‌باره گفته است:

«پیشگویی‌های معصومان (ع) در مورد رخدادهای دوران حکومت‌های بنی امیه و بنی عباسو چگونگی فروپاشی آنها و حرکت‌هایی که علیه آنها شکل می‌گیرد و ... گرچه، گاه به عنوان نشانه‌های ظهور بیان شده، ولی الزاما منظور از ظهور، ظهور حضرت مهدی (ع) نیست، بلکه نشانه ظهور فرج و گشایش در کار شیعه و زندگی آنان است، چنانکه تعبیر "قائم" در همه جا، به معنای قیام حضرت مهدی (ع) نیست، بلکه در شرایط اختناق و دیکتاتوری خشن بنی امیه و بنی عباس و چیرگی افرادی که از سر عناد با اولاد پیامبر (ص)، از هیچ شکنجه‌ای کوتاهی نمی‌کردند، مجالی برای ائمه (ع) و شیعیان آنان نبود که به وظایف خویش، در جهت احیای اسلام و مسلمانان اقدام کنند. در این شرایط، ایجاد رخنه و اختلاف بین آنان و شکل گیری حرکت‌ها علیه آنها و در نتیجه ضعف، یا فروپاشی آنان، به منزله گشایشی بود که برای شیعیان پیش می‌آمد، تا برای مدتی، گرچه اندک آسوده شوند و از فشارها و زندان‌ها و تعقیب‌ها در امان بمانند. امامان (ع) نیز، این فرصت را می‌یافتند، تا به سازماندهی شیعیان و احیای فرهنگ و میراث اهل بیت (ع) بپردازند.

از روایات استفاده می‌شود که تعبیر "قائمنا" بر برخی از این قیام‌ها و یا حرکت‌هایی که خود ائمه (ع) زمینه آن را فراهم می‌ساخته‌اند، اطلاق شده است و از پیشگویی اینگونه حوادث، به عنوان "علامات فرج" یاد شده است[۱]. بر این اساس، منظور از "قائم" در بسیاری از این روایات، ظاهرا، مهدی موعود (ع) نیست، بلکه مراد قیام کننده بحق است.

ثقة الاسلام شیخ کلینی در کافی، بابی را گشوده با این عنوان: "باب أن الأئمة (ع) کلهم قائمون بأمر الله لله"[۲] که بیانگر آن است که لفظ "قائم" مخصوص و منحصر به امام زمان (ع) نیست. امام صادق (ع) در تفسیر آیه‌يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[۳]، می‌فرماید: "پیشوای آنان که در پیشاپیش آنان حرکت می‌کند، و او قیام کننده اهل زمان خود است"[۴]. یا می‌فرماید: "همه ما، یکی پس از دیگری قیامکننده به حکم خداییم، تا وقتی که صاحب شمشیر بیاید. پس آنگاه که صاحب شمشیر آمد، با حکمی غیر از آنچه بوده، بیاید"[۵].

از تعبیرهای "هُوَ قَائِمُ أَهْلِ زَمَانِهِ "، "كُلُّنَا قَائِمُ بِأَمْرِ اللَّهِ " و... در این روایات استفاده می‌شود که لفظ "قائم" لزوما ویژه حضرت مهدی (ع) نیست و شامل هر قیام کننده‌ای می‌شود؛ هرکس که انقلاب کند و مردم را به قیام علیه ظلم و بیداد فراخواند "قائم" است[۶]. از برخی روایات نیز استفاده می‌شود که بسیاری از امامان (ع) خود درصدد قیام بوده‌اند و به تدارک مقدمات حرکت و تهیه لوازم آن می‌پرداخته‌اند. امام صادق (ع) به مؤمن طاق می‌فرماید: "به خدا سوگند! این امر قیام سه مرتبه نزدیک بود آغاز گردد و شما آن را تباه ساختید. پس خداوند آن را به تأخیر انداخت"[۷]. ظاهراً منظور از جمله "هَذَا الْأَمْرُ " قیام علیه حاکمان بنی امیه و یا بنی عباس است که شرایط آن فراهم میشد، ولی سستی اصحاب و عدم رازداری آنان و یا بروز مشکلات دیگر، سبب به تأخیر افتادن آن شد. یا امیر المؤمنین (ع) در خطبه‌ای حوادث و وقایع دوران بنی امیه و بنی عباس را برشمرد و یاران خویش را از چیزهایی که پس از وی، تا هنگام ظهور قائم (ع) واقع می‌شوند، باخبر ساخت و آنگاه فرمود: "هنگامی که قائم در خراسان قیام کند و بر سرزمین کوفه یا کرمان و ملتان[۸] چیره شود و از منطقه جزیره بنی کاوان[۹] نیز بگذرد و قیام کننده‌ای از ما در سرزمین گیلان قیام کند و ساکنان سرزمین‌های "آبر"[۱۰] و "دیلم" دعوت وی را اجابت کنند ... آنگاه قائم مورد امید و انتظار ما قیام خواهد کرد"[۱۱]. در این حدیث، چند بار کلمه "قائم" به کار رفته و روشن است که منظور از "قائم بخراسان" و "قائم بجیلان" مهدی موعود نیست، چه آنکه برابر این روایت، پس از قیام اینها، قائم اصلی، حضرت مهدی (ع) ظهور می‌کند. جالب اینجاست که از قیام کننده در منطقه گیلان، که احتمال میرود اشاره به حرکت‌های علویان و شیعیان در آن منطقه باشد، به عنوان: "قَامَ مِنَّا قَائِمُ " یاد شده است. بر این اساس، گروهی از عالمان شیعه، احتمال داده‌اند: چنگیز خان مغول که از منطقه خراسان بزرگ خروج کرد و بخش‌های زیادی از سرزمین‌های تحت سیطره خوارزمشاهیان و بنی عباس را به تصرف خویش درآورد[۱۲] و نیز نواده وی، هلاکوخان، که در سال ۶۵۶ ه.ق بر مرکز خلافت عباسیان هجوم برد و خلیفه عباسی مستعصم را کشت، در بغداد قتل عام کرد و خلافت عباسیان را برای همیشه برانداخت[۱۳]، همان فردی است که در روایت از قیام وی در خراسان خبر داده شده. یا شاه اسماعیل صفوی را، که بنیانگذار سلسله صفویه است و در سال ۹۰۸ ه.ق حکومت را به دست گرفت و به ترویج مذهب شیعه پرداخت "قائم بجیلان" دانسته‌اند[۱۴]. به باور اینان، از آن جهت که شاه صفوی در آن شرایط سخت حاکمیت حاکمان متعصب سنی مذهب و در روزگار غربت تشیع، به حمایت از مذهب شیعه پرداخت و خود نیز از تبار علویان بود، به عنوان "قَامَ مِنَّا قَائِمُ " ذکر شده است.

بنابراین بسیاری از حوادث که در روایات از وقوع آن خبر داده شده، به ویژه رخدادهای دوران بنی امیه و بنی عباس، درحقیقت نشانه‌های "فرج" در کار شیعیان و قیام امامان (ع) و یا سرداران علوی و... است، نه ظهور حضرت مهدی (ع)»[۱۵].

پانویس

  1. بحار الأنوار، ج ۵، ۲۱۰، ۲۱۱.
  2. اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج ۱، ۵۳۶، دار التعارف للمطبوعات، بیروت.
  3. سوره اسراء، آیه ۷۱.
  4. "إِمَامُهُمْ الَّذِي بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ وَ هُوَ قَائِمُ أَهْلِ زَمَانِهِ"؛ اصول کافی، ج ۱، ۵۳۷.
  5. "كُلُّنَا قَائِمُ بِأَمْرِ اللَّهِ وَاحِدُ بَعْدَ وَاحِدٍ حَتَّى يَجِي‏ءَ صَاحِبُ السَّيْفِ فَإِذَا جَاءَ صَاحِبُ السَّيْفِ جَاءَ بِأَمْرٍ غَيْرُ الَّذِي كَانَ "؛ اصول کافی، ج ۱، ۵۳۶.
  6. دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ۱، ۲۴۳.
  7. "فَوَ اللَّهِ لَقَدْ قَرُبَ هَذَا الْأَمْرُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَأَذَعْتُمُوهُ فَأَخَّرَهُ اللَّهُ "؛ تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ۲۲۹، مؤسسه اعلمی، بیروت.
  8. نام شهری است در هند و در نزدیکی غزنه‌ غزنه اکنون در افغانستان واقع است‌ که مردمان آن از دیر باز مسلمان بوده‌اند. ر.ک: مراصد الاطلاع، ج ۳، ۱۱۰۵.
  9. جزیره کاوان، یا جزیره بنی کاوان، جزیره بزرگی بوده در خلیج فارس، بین عمان و بحرین که دارای روستاها و کشتزارهایی بوده و اکنون مخروبه است. ر.ک: مراصد الاطلاع، ج ۱، ۳۳۳.
  10. آبر یکی از روستاهای سجستان است. ر.ک: مراصد الاطلاع، ج، ۱.
  11. "إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بِخُرَاسَانَ وَ غَلَبَ عَلَى أَرْضِ كُوفَانَ وَ الملتان وَ جَازَ جَزِيرَةٍ بَنِي كاوان وَ قَامَ مِنَّا قَائِمُ بجيلان وَ أَجَابَتْهُ الآبر وَ الدَّيْلَمِ وَ ظَهَرَتْ لِوُلْدِي رَايَاتُ التَّرْكِ مُتَفَرِّقَاتٍ فِي الْأَقْطَارِ وَ الحرامات وَ كَانُوا بَيْنَ هَنَاتُ وَ هَنَاتُ إِذَا خَرِبَتِ الْبَصْرَةِ وَ قَامَ أَمِيرُ الْإِمْرَةُ فَحَكَى (ع) حِكَايَةٍ طَوِيلَةً ثُمَّ قَالَ إِذَا جهزت الْأُلُوفَ وَ صِفَةِ الصُّفُوفِ وَ قَتَلَ الْكَبْشُ الخروف هُنَاكَ يَقُومُ الْآخَرِ وَ يَثُورَ الثَّائِرُ وَ يُهْلِكَ الْكَافِرَ ثُمَّ يَقُومَ الْقَائِمُ الْمَأْمُولُ "؛ بحار الأنوار، ج ۵۲، ۲۳۵.
  12. فرهنگ معین، محمد معین، ج ۵، ۴۴۵. امیر کبیر، تهران.
  13. فرهنگ معین، محمد معین، ج ۶، ۲۳۱۳.
  14. جیلان، همان گیلان است که نام سرزمین وسیعی از کرانه‌های بحر خزر است که شامل شهرهای زیادی از منطقه طبرستان می‌شود. ر.ک: مراصد الإطلاع، ج ۱، ۳۶۸.
  15. اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانه‌های ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۴۶-۲۵۰.