آیا پیامبر به هنگام دریافت وحی به بیماری صرع دچار میشد؟ (پرسش)
آیا پیامبر به هنگام دریافت وحی به بیماری صرع دچار میشد؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ وحی |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
آیا پیامبر به هنگام دریافت وحی به بیماری صرع دچار میشد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث وحی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی وحی مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای محمد مهدی علیمردی در کتاب «در ساحل وحی» در اینباره گفته است:
«خاورشناسان با مطالعه منابع اسلامی، کوشیدند با ایجاد انحراف در مطالب، شبهههایی بیافرینند که نتیجه آن، انسانی بودن وحی است. در تحلیل و بررسی این نوع شبههها، غرضورزی آنان بیش از پیش آشکار میشود.
امثال الویز سبرنجر، گوستاولوبن و دیگران، این ابهام را ساختند که پیامبر بیماری صرع داشت. به باور اینان، محمد (ص) هنگام پدید آمدن این حالت، مردم و اطرافیان را ترک میکرد؛ برای مدت طولانی به غار میرفت؛ با خود سخن میگفت و عرق و سنگینی در جسمش احساس میکرد که همگی نشانه بیماری صرع بود. آنان از این حالت، به هیستری و هیجان عصبی تعبیر میکنند که از مزاج عصبی شدید و عواطف بیش از حد سرچشمه میگیرد. به نظر این گروه، محمد حتی گاه به درجهای میرسید که روز و شب را حس نمیکرد و بر اثر آن، نیروی جسمانی و رنگ چهرهاش تغییر میکرد[۱].
در پاسخ باید گفت این جعلیات، سند تاریخی ندارد و رسول خدا (ص) در کمال سلامت زندگی میکرد و هیچ عارضه نفسی یا عصبی نداشت. از اینرو، انسانی عاقل، باهوش، خردمند، با تدبیر و سلیم النفس بود. او از نظر جسم و فکر پر نیرو بود و در جهاد با دشمن، سیاست حکیمانهای داشت. افزون بر این، باید دانست خود شبههافکنان در این زمینه با هم توافق ندارند. امیل درمنگام در این باره مینویسد: آنها که فرضیه وجود بیماری صرع را ارائه دادند، با توجه به امور نفسانی متمدنین این عصر، این سخن را گفتند و از زندگی زیر خیمه و صحرا غفلت کردند که بدون شک برای بقا و فرمانروایی بر عرب متعصب، مردی حاذق و زیرک لازم است و محمد قبل از بعثت، زندگی منظم و موزونی داشت و بعد از آن نیز چنین بود و تنها در حالات وحی، تغییری برای او صورت مییافت[۲].
ارمیا نیز در همین زمینه نوشته است: بیماری، منشأ رؤیا و وحی محمد نیست و حق این است که محمد از هر بیماری مبرا بوده است و تا زمان سن کمال، از صحت کامل برخوردار بود. او بعد از این سن هم به هیچ عارضهای دچار نشد و اگر بیماری آخر عمر حضرت را استثنا کنیم، وی در طول عمرش فقط دو بار بر اثر گرما و طولانی بودن سفر، به سر درد دچار شد. هنگام وحی، از پیشانی حضرت عرق سرد جاری میگشت و چهرهاش گلگون میشد و پس از پایان وحی، آن را تلاوت میکرد و بعضی از مسلمانان، یا آن را حفظ میکردند یا مینوشتند[۳].
انسانی که دچار بیماری صرع است، وقتی حالات صرع چون جنون عارف میشود، بعد از صحت و رفع علامت صرع، کسی نمیگوید برای آن بیمار، علمی حاصل شد یا به معلومات او افزوده شد، ولی آنان که همراه پیامبر بودند، چه مؤمن و چه کافر، میدانند که قلب پیامبر در اثنای وحی متوجه چیزی نمیشد و بعد از پایان وحی، آیاتی را قرائت میکرد[۴]. آیا آنچه درباره عقل و سلامت جسم محمد در تاریخ و سیره آمده، نشانی از بیماری صرع و هیستری دارد؟[۵].
- نشانههای بیماری: تشخیص صرع، جنون و بیماریهای روحی و نفسی چندان مشکل نیست که به علم و آموزش عمیق نیاز داشته باشد. تفاوت بین وحی و صرع، آشکار است و هر انسانی با کمترین توجه، حق و باطل را تشخیص میدهد. حضرت، وحی را از سروش آن دریافت میکرد، ولی هرگز دچار اضطراب و تزلزل نفس نمیشد. حالات وحی در احادیث به گونههای مختلف بیان شده است. نکته دیگر اینکه علم ثابت میکند هنگام صرع، ادراک و دیگر قوای حسی بیمار تعطیل میشود. از اینرو، متوجه چیزی نمیشود؛ تشنج به او دست میدهد؛ شعورش از حرکت باز میایستد و دچار فراموشی میشود. این در حالی است که حضرت محمد (ص) هنگام وحی، به هیچ یک از این حالتها دچار نمیشد و ذهن حضرت، قبل و بعد وحی و هنگام وحی، فعال بود. ایشان سپس آنچه را جبرئیل آورده بود، اعم از احکام، شرایع و اخلاق، با کلام بلیغ، فصیح و معجزهآسا بیان میکرد.
وسایل پزشکی و علوم جدید در مورد تشخیص و درمان صرع به این نتیجه رسیده که این نوع بیماری، نتیجه حالتهای فیزیکی در مغز انسان است که هنگام بیماری، میتوان با وسایل الکترونیکی و برق، تغییرهایی در مغز به وجود آورد. علوم جدید، انواع صرع را شناسایی کرده است که مهمترین آنها، عارضه صرع نفسی و روحی است. بیمار در این حالت، دانستههای گذشته و خوابها و شنیدههای خود را مرور میکند. هیچ کدام از این آثار در پیامبر دیده نمیشد. از طرفی دیگر، آیاتی که حضرت پس از حالت وحی تلاوت میکرد، هرگز سابقه قبلی نداشت و جزو شنیدهها و خوابهای قبلیاش نبود تا آنها را مرور کرده باشد. پس فاصله بسیاری بین وحی و صرع وجود دارد.
همچنین پزشکی جدید در مورد بیماری صرع به این نتیجه رسیده است که بیمار در جسم خود، نقص شدیدی را احساس میکند و به سبب آن غمگین و اندوهناک میشود و بیشتر وقتها از شدت درد، اقدام به خودکشی میکند. حال اگر هنگام نزول وحی، بیماری صرع بر پیامبر عارض میشد، باید به علت آن، افسرده و غمگین باشد و با پایان یافتن وحی، خشنود و خوشحال شود، در حالی که با پایان یافتن وحی، حضرت افسردهخاطر میشد.
بیماری هیستری، مرضی عصبی – عضلانی و ارثی است که بیشتر در زنها به چشم میخورد. از عوارض آن نیز تنگی شدید نفس، گرفتگی سینه و اختلال در هاضمه است و گاه به حرکت و اضطراب دست و پا و شل شدن اعضا میانجامد. با افزایش بیماری رفته رفته، تشنج، هذیان، بیهوشی و دیدن اشباح و صداهایی که وجود خارجی ندارند، به عوارض آن افزوده میشود. بیمار در این دوره، حرکتهایی همراه با اضطراب دارد و به طور وحشت زده از مکانی به مکان دیگر فرار میکند.
هیچ یک از این عوارض در رسول خدا (ص) دیده نشد و حتی دشمنان، سلامت عقل و آرامش نفسی و روحی و اخلاق نیک او را تصدیق و برتری عقل، کلام و رأی او را تأیید کردند. خاورشناسان در همین مورد، مواردی را بیان میکنند. ماسینیون فرانسوی میگوید: «محمد کاملاً مزاج معتدل داشته است» و این دقیقاً مقابل گفته کارلیل است که محمد را دارای طبع گرم و مزاج آتشین میدانست.
ماکس مایر هسوف در کتاب العالم الاسلامی مینویسد: بعضی خواستند یک نوع بیماری عصبی را به محمد نسبت دهند، ولی در تاریخ زندگی او، از اول تا آخر چیزی که بر این بیماری دلالت کند، وجود ندارد، بلکه برعکس آنچه او از احکام و شرایع آورده، آن اتهام را نقض میکند.
بلاتونوف در کتاب تاریخ العالم مینویسد: «آنچه در نهایت جزمی و حتمی است، تبرئه محمد از هر نوع کذب و بیماری است».
زهری از عروه و او از عایشه روایت میکند که وقتی قطع وحی پیامبر طولانی میشد، به شدت محزون و اندوهگین میگردید و بارها شب را در کوه و غار حرا به صبح میرساند تا اینکه جبرئیل (ع) بر او فرود میآمد و میگفت: «ای محمد! به درستی که تو رسول خدا هستی. از اینرو، برای انقطاع وحی آرام باش». بعد نفْس حضرت آرام میگرفت و بازمیگشت. پس وقتی دوباره زمان قطع وحی طول میکشید، بار دیگر حضرت عمل خود را تکرار میکرد و جبرئیل آشکار میشد و همان سخن را برای آرامش حضرت بیان میکرد[۶]. از اینرو، وحی الهی، سرودی است که سروش وحی آن را با اذن خداوند بر رسول میخواند[۷].
در پایان، کلام را به سخن گهربار شهید مطهری مزین میکنیم: آدم بیمار و مریض چه چیزهایی را میتواند جلوی خودش تجسم کند؟ همان سوابق ذهن خودش را. آنجا که دیگر روح من جز با همان ذخیرههای موجود خودش با چیز دیگری تماس نداشت. همان خیالات یعنی آنچه در حافظه من بود، به صورت یک امر مبصر در مقابل چشم من مجسم میشد. در مورد وحی این طور نیست. پیامبر یک واقعیت حقیقی را در جهان دیگر میدید که آن واقعیت، حالت سابقه نداشت[۸]»[۹]
پانویس
- ↑ منتگمری وات، مقدمة القرآن، ص۱۷؛ بِل، مقدمه القرآن، ص۲۹؛ به نقل از: آراء المستشرقین، ص۴۰۰. البته شرقشناسان در همه جا یکسان سخن نگفتند. گوینده در کتاب دیگری میگوید: دلایلی برای اثبات این نسبت نیست؛ زیرا صرع، موجب فساد و ضایعه فکری و جسمی میشود و چنین نشانههایی در محمد (ص) دیده نشده، بلکه او تا پایان حیات، از سلامت کامل قوای فکری و جسمی برخوردار بوده است (محمد، پیامبر و سیاستمدار، ص۲۳).
- ↑ امیل درمنگام، حیات محمد، ص۲۴۵؛ به نقل از: آراء المستشرقین، ص۴۰۱.
- ↑ آراء المستشرقین، ص۴۰۲.
- ↑ محمد شمرور، الکتاب و القرآن، دمشق، ج۲، ص۳۸۳.
- ↑ مناهل العرفان، ج۱، ص۱۱۱.
- ↑ سیرة النبویة، ص۶۴.
- ↑ آراء المستشرقین، ص۴۰۰- ۴۰۴.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۴، ص۴۱۸.
- ↑ علیمردی، محمد مهدی، در ساحل وحی ص ۲۷-۳۲.