ابوجبیره بن ضحاک
ابوجبیره بن ضحاک | |
---|---|
نام کامل | ابوجبیره بن ضحاک |
جنسیت | مرد |
از قبیله | اوس |
از تیره | بنیعبدالاشهل |
پدر | ضحاک بن خلیفة بن ثعلبة بن عدی |
محل زندگی | |
از اصحاب | پیامبر خاتم |
مقدمه
نامش قیس[۱] و فرزند ضحاک بن خلیفة بن ثعلبة بن عدی[۲] از تیره بنیعبدالاشهل از قبیله اوس است[۳]. اگرچه برخی نسب او را به قبیله بنی سلمه منسوب کردهاند[۴]، ولی شهرت او به کنیهاش است[۵]. یا بعضی نام او و پدرش ضحاک را جابه جا - ابوجبیرة بن ضحاک يا ضحاک بن ابی جبیرة - آورده و به همین دلیل، برخی از شرح حال نویسان او را در دو مدخل جداگانه آوردهاند[۶]. گفتهاند «ضحاک بن ابی جبیره»، همان «ضحاک بن خلیفه» است، ولی ابن حجر[۷]، میگوید: ضحاک، پدر ابوجبیره است. ابن حجر با استناد به سخن ابویعلی، بغوی و ابن سکن، این اشتباه را از راوی دانسته و گفته که قلب و جابه جایی صورت گرفته است، ابونعیم نیز همین را گفته و اشتباه را از حماد بن سلمه، راوی حدیث دانسته است[۸]. از این روی، دیگران و ابن حجر صحیح آن را ابوجبیرة بن ضحاک دانستهاند[۹]، ثابت[۱۰] و نبیته (ثبیته) برادر و خواهر[۱۱] او هستند.
ابوجبیره پس از آنکه رسول خدا a به مدینه هجرت کرد، دیده به جهان گشود[۱۲]. ابواحمد عسکری و به تبع او ابن عبدالبر و دیگران، او را صحابی دانستهاند[۱۳]. ابن ابیحاتم به نقل از پدرش و احتمالا بر اساس مرسل بودن روایات این فرد، او را صحابی ندانسته است[۱۴]. احمد بن حنبل[۱۵]، از ابوجبیره به واسطه (یعنی از عموهایش) و در جایی دیگر بدون واسطه از رسول خدا a روایت کرده است[۱۶]. از این روی، میتوان در صحابی بودن او خدشه کرد.
وی کاتب خلیفه دوم در دیوان کوفه بود[۱۷]. شماری از کوفیان[۱۸]، شعبی، قیس بن ابی حازم، شبیل بن عوف و دیگران از او روایت کردهاند[۱۹]. محدثان از شخصی به نام زید بن جبیرة بن محمود بن ابی جبیره[۲۰] انصاری اشهلی نام بردهاند و به اشتباه تصور شده که وی ابوجبیره[۲۱] است؛ زیرا منظور از ابوجبیره (اسلم) فرزند حصین است که محمود فرزند اوست[۲۲].
ابوجبیره گزارش کرده که رسول خدا a بر ما وارد شد. مردی که دو اسم یا سه اسم داشت در میان ما بود، یکی از مردم او را با یکی از القابش صدا زد، گفتند: ای رسول خدا! او از این اسم ناراحت میشود و آیه وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ[۲۳]. نازل شد [۲۴]. راویان در شأن نزول این آیه، به گونهای دیگر نیز به رسول خدا a آن مرد را با یکی از القاب یا اسامیاش صدا کرد. گزارش کردهاند و گفته شده متن این حدیث، اضطراب زیادی دارد[۲۵]. گفته شده این آیه در شأن قبیله بنی سلمه نازل شده است. عجلی [۲۶] فقط یک روایت را از ابو جبیره دانسته است.
همچنین، او از حضرت روایتی را درباره تربیت فرزند نقل کرده است که حضرت فرمود: "فرزند هفت سال (اول) امیر، هفت سال (دوم) بنده و اسیر، هفت سال (سوم) مشاور (اخٌ وزیر) است. اگر از او راضی بودی، حمایتش کن، در غیر این صورت رهایش کن که معذور هستی»[۲۷]. به رغم آنکه این روایت به طرق گوناگون نقل شده، ابن جوزی[۲۸] در سند آن خدشه کرده و میگوید: این روایت، ساختگی است.[۲۹]
منابع
پانویس
- ↑ ابن حبان، ج۳، ص۳۴۲؛ بغوی، ج۵، ص۱۵؛ ابن عبدالبر، ج۳، ص۳۶۱؛ ابن اثیر، ج۴، ص۴۰۹؛ ابن حجر، ج۳، ص۳۲۳.
- ↑ ابن اثیر، ج۶، ص۴۶.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۵؛ ابن اثیر، ج۶، ص۴۶.
- ↑ ابن اثیر، ج۶، ص۴۶.
- ↑ ابن ابی خیثمه، ج۲، ص۵۵؛ طبرانی ج۲۲، ص۳۸۹؛ ابن جوزی، ص۲۷۲.
- ↑ ابونعیم، ج۵، ص۲۸۵۲ و ج۳، ص۱۵۳۹؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۵ و ج۲، ص۲۹۴؛ ابن اثیر، ج۶، ص۴۶ و ج۳، ص۴۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۵۴ و ج۳، ص۳۸۳.
- ↑ ابن حجر، ج۳، ص۴۰۷.
- ↑ ابن حجر، ج۳، ص۳۸۳ و ۴۰۶.
- ↑ ابن ابی خیثمه، ج۲، ص۵۵؛ طبرانی، ج۲۲، ص۳۸۹؛ ابونعیم، ص۱۵۳۹؛ ابن حجر، ج۳، ص۳۸۳ و ۴۰۶.
- ↑ بخاری، الکنی، ص۲۰؛ ابن حبان، ج۳، ص۴۴؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۵.
- ↑ ابن ماکولا، ج۱، ص۱۸۵؛ ابن اثیر، ج۵، ص۵۵۴ و ۴۱۳؛ ابن حجر، ج۸، ص۳۳۲ و ۶۱.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۵؛ ابن اثیر، ج۶، ص۴۶.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۵؛ ابن اثیر، ج۵، ص۴۶؛ ابن حجر، ج۷، ص۵۴.
- ↑ ابن حجر، ج۷، ص۵۴.
- ↑ احمد بن حنبل، ج۴، ص۶۹.
- ↑ احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۶۰.
- ↑ خلیفة بن خیاط، ص۱۱۲؛ ابن حبیب، ص۳۷۸؛ طبری، ج۶، ص۱۷۹.
- ↑ عجلی، ج۲، ص۳۹۱؛ مزی، ج۳۳، ص۱۸۲.
- ↑ ابن حجر، ج۷، ص۵۴.
- ↑ ابن ابی عاصم، ج۴، ص۱۲؛ بخاری، التاریخ الصغیر، ج۲، ص۶۰؛ ابن ابیحاتم، ج۴، ص۱۶۲؛ ابن عدی، ج۳، ص۲۰۲؛ طبرانی، ج۷، ص۴۱.
- ↑ حلی، ج۴، ص۳۳۰؛ مزی، ج۱۰، ص۳۴.
- ↑ ر. ک: عسکری، ص۱۸۳.
- ↑ «همدیگر را با لقبهای ناپسند مخوانید» سوره حجرات، آیه ۱۱.
- ↑ بخاری، الادب المفرد، ص۷۷؛ ابن ابی عاصم، ج۴، ص۱۵۰؛ بغوی، ج۵، ص۱۶؛ طبرانی، ج۲۲، ص۳۹۰؛ ابونعیم، ج۵، ص۲۸۵۲؛ جصاص، ج۳، ص۵۳۷.
- ↑ ابن اثیر، ج۴، ص۴۰۹.
- ↑ عجلی، ج۲، ص۳۹۱.
- ↑ ابونعیم، ج۵، ص۲۸۵۳.
- ↑ الموضوعات، ج۱، ص۱۷۷.
- ↑ مرادینسب، حسین، مقاله «ابوجبیره بن ضحاک»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص:۲۱۰.