احمد بن حسن بن سعید قرشی در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

احمد بن الحسن بن سعید[۱] تنها در سند یک روایت تفسیر کنز الدقائق، به نقل از کتاب تأویل الآیات الظاهرة نقل شده است:

«مُحَمَّدُ بْنُ اَلْعَبَّاسِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنِ اَلْحُصَيْنِ بْنِ مُخَارِقٍ، عَنْ أَبِي اَلْحَسَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ آبَائِهِ (عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ): فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: فَقَدِ اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ اَلْوُثْقىٰ، قَالَ: «مَوَدَّتُنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ»»[۲].[۳]

شرح حال راوی

این عنوان در دوازده مورد از اسناد روایات تفسیر کنز الدقائق[۴] واقع شده که در نُه مورد به صورت «احمد بن الحسن» و در دو مورد به صورت «احمد بن الحسین» است که به واسطه پدرش از «حصین بن مخارق» روایت کرده است و راوی از او نیز در تمام این موارد، احمد بن محمد بن سعید (معروف به ابن عقده) است.

راوی مزبور در کتب رجالی و اسناد روایات با وصف «القرشی»[۵]، «المدینی»[۶]، «الخزاز»[۷] و «الخراز الکوفی»[۸] ذکر شده است؛ با یادآوری این نکته که در کتب حدیثی و رجالی شیعه، به لقب «قرشی» متصف گردیده، ولی در مصادر اهل سنت به «خزاز» و «خراز کوفی» وصف شده است[۹].

نجاشی درباره راوی نوشته است: "أحمد بن الحسن بن سعيد بن عثمان القرشي؛ أبوعبدالله له كتاب نوادر أخبرنا محمد بن جعفر النجار قال: حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد عن أحمد بن الحسن[۱۰].

ولی شیخ طوسی در کتاب الفهرست نام پدر راوی را «حسین» قرار داده و نوشته است: "أحمد بن الحسين بن سعيد بن عثمان القرشي، أبوعبدالله. و له كتاب النوادر، و من جملة أصحابنا من عدة من جملة الأصول. أخبرنا به أحمد بن محمد بن موسى، قال: أخبرنا أحمد بن محمد بن سعيد، قال: أخبرنا أحمد بن الحسین"[۱۱].

و در کتاب رجال نام راوی را در باب "من لم يرو عن واحد من الأئمة (ع)" ذکر کرده و نوشته است: "احمد بن محمد بن الحسين بن سعيد القرشي أبوعبدالله، روى عنه إبن عقدة"[۱۲].

بسیاری از رجالیون، از جمله وحید بهبهانی[۱۳]، اردبیلی[۱۴] و آیة الله خویی[۱۵] قائل به اتحاد این عناوین سه گانه «احمد بن الحسن بن سعید»، «احمد بن الحسین بن سعید» و «احمد بن محمد بن الحسین بن سعید» شدند، ولی بعضی رجالیان، از جمله ابن داوود[۱۶]، تعدد را استظهار کرده و آنچه شیخ طوسی در کتاب الرجال با عنوان «احمد بن محمد بن الحسین بن سعید» ذکر کرده، با آنچه در رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی ذکر شده، مغایر دانسته است و هر کدام را در عنوانی مستقل ذکر کرده است[۱۷].

تحقیق

مقتضای تحقیق آن است که عناوین سه‌گانه، متحدند و از یک راوی حکایت می‌کنند، به دلیل:

  1. اتحاد در وصف (القرشی)؛
  2. اتحاد در کنیه «ابوعبدالله»؛
  3. اتحاد کتاب (له کتاب النوادر)؛
  4. اتحاد در راوی کتاب «ابن عقده» = احمد بن محمد بن سعید؛
  5. احتمال وقوع تصحیف «حسن» به «حسین» و برعکس و نسبت به جدّ که در میان اسامی راویان رایج است[۱۸].

اتحاد معنون با احمد بن الحسن الخزاز

شیخ طوسی در الفهرست[۱۹] و به تبع ایشان رجالیان بعدی، شخصی به نام «احمد بن حسن خزاز» را در کتب رجالی خود تحت عنوان مستقل ذکر کردند، بدون آنکه به اتحاد وی با راوی محل بحث (احمد بن الحسن بن سعید) اشاره کرده باشند؛ در حالی که اتحاد این دو عنوان، اگر قطعی نباشد، ظن قوی بر اتحاد آن وجود دارد:

اولاً، به قرینه اتحاد راوی و مروی عنه؛ زیرا ابن عقده که راوی کتاب «احمد بن الحسن بن سعید» است، در کتاب خودش به نام «فضائل أمیرالمؤمنین (ع)» از «احمد بن الحسن الخزاز» روایت کرده و ایشان هم به واسطه پدرش از حصین بن مخارق؛ مانند: «ابن عقده قال: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْخَزَّازُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ: حَدَّثَنَا حُصَيْنٌ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ: قَالَ أَبُو الْحَمْرَاءِ خَادِمُ النَّبِيِّ (ص) لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا[۲۰] كَانَ النَّبِيُّ (ص) يَأْتِي بَابَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ عِنْدَ كُلِّ صَلَاةٍ فَيَقُولُ: الصَّلَاةَ رَحِمَكُمُ اللَّهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۲۱]»[۲۲].

ثانیاً، به قرینه وحدت در کنیه؛ زیرا کنیه هر دو «أبوعبدالله» است؛

ثالثاً، به قرینه محتوای روایات دو راوی، که تفسیری است؛

و رابعاً، اینکه در بعضی اسناد، نام راوی «احمد بن الحسن بن سعید بن عثمان» با وصف «الخزاز» ثبت شده است[۲۳].

بنابراین راوی محل بحث، دارای دو کتاب بوده است؛ یکی کتاب «النوادر» و دیگری کتاب «التفسیر»[۲۴].

طبقه راوی

از تاریخ ولادت و وفات راوی گزارشی نرسیده است، اما معروف‌ترین شاگرد وی، ابن عقده است که در سال ۳۳۳ ق وفات کرده و از راویان طبقه نهم به شمار می‌آید[۲۵]؛ بر این اساس، احمد بن حسن بن سعید قرشی از طبقه هشتم است.

شیخ طوسی نام راوی را در باب "من لم يرو عن واحد من الأئمة (ع)"[۲۶] ذکر کرده است که نشان‌گر عدم روایت وی از معصوم (ع) است، و اینکه در اسناد روایات، موردی یافت نشده است که «احمد بن الحسن بن سعید» بدون واسطه از معصوم (ع)، حدیث نقل کرده باشد، دیدگاه شیخ طوسی را تأیید می‌کند[۲۷].

استادان و شاگردان راوی

«احمد بن الحسن» در اسناد روایات، تنها از پدرش روایت می‌کند و استاد دیگری برای وی ذکر نشده است. و از جمله شاگردان حدیثی وی عبارت‌اند از: احمد بن محمد بن سعید (ابن عقده)[۲۸]، عبدالله بن یحیی القطان[۲۹]، عمر بن الحسن بن علی بن مالک بغدادی[۳۰] و ابوالفرج علی بن الحسین بن محمد کاتب اصبهانی بغدادی[۳۱].[۳۲]

جایگاه حدیثی راوی

جرح و تعدیلی درباره راوی در منابع متقدم رجالی ذکر نشده است، ولی ابن داوود نام وی را در قسم اول کتاب، که به ممدوحین اختصاص دارد، ذکر کرده است[۳۳].

با توجه به چند مطلب، حسن حال راوی و اعتبار روایات وی تأیید می‌شود:

صاحب اصل بودن

احمد بن حسن بن سعید، دارای کتابی با عنوان «النوادر» بوده است که به گفته شیخ طوسی، نزد بعضی اصحاب از کتب «اصول» شمرده شده است[۳۴] و صاحب «اصل» بودن نزد جمعی از بزرگان، مانند: مجلسی اول[۳۵] و مجلسی دوم[۳۶]، شیخ بهایی[۳۷]، محقق بحرانی[۳۸]، محقق نراقی[۳۹]، شیخ آقابزرگ تهرانی[۴۰]، کرباسی[۴۱] و سید ابطحی[۴۲] بر وثاقت یا حُسن حال راوی دلالت می‌کند.

کثرت روایت ابن عقده از او

ابن عقده گرچه از جهت مذهب، زیدی است، در فن حدیث جایگاه رفیع و بلندی دارد و در وثاقت و امانت در نقل حدیث، مورد تأیید بزرگان است.

نجاشی در رجال نجاشی درباره‌اش نوشته است: "هذا رجل جليل في أصحاب الحديث، مشهور بالحفظ، و الحكايات تختلف عنه في الحفظ و عظمه، و كان كوفياً زيدياً جارودياً على ذلك حتى مات، و ذكره أصحابنا لاختلاطه بهم و مداخلته إياهم و عظم محله و ثقته و أمانته"[۴۳].

شیخ طوسی در الفهرست نوشته است: "و أمره في الثقة و الجلالة و عظم الحفظ أشهر من أن يذكر، و كان زيدية جارودياً، و على ذلك مات، و إنما ذكرناه في جملة أصحابنا لكثرة روايته عنهم و خلطته بهم و تصنيفه لهم. و له كتب كثيرة منها:..."[۴۴].

و در کتاب الرجال می‌نویسد: "جليل القدر، عظيم المنزلة، له تصانيف كثيرة، ذكرناها في كتاب الفهرست، و كان زيدياً جارودياً، إلا أنه روى جميع كتب أصحابنا و صنف لهم و ذكر أصولهم، و كان حفظة، سمعت جماعة يحكون أنه قال: أحفظ مائة و عشرين ألف حديث بأسانيدها و أذاكر بثلاثمائة ألف حديث، روى عنه التلعكبري من شيوخنا و غيره"[۴۵].

ابن عقده دارای کتاب تفسیری بوده است که نجاشی درباره‌اش نوشته است: "و هو كتاب حسن كبير"[۴۶].

و مضامین بخشی از روایاتی که إبن عقده از احمد بن حسن بن سعید نقل کرده، تفسیری است [۴۷]؛ بنابراین با اطمینان می‌‌توان گفت، «احمد بن حسن بن سعید» از جمله کسانی است که ابن عقده، بخشی از روایات کتاب تفسیر خود را از او نقل کرده است؛ از این رو، تحسین نجاشی از این کتاب، به منزله تحسین و تعریف از روایات احمد بن حسن بن سعید در آن کتاب خواهد بود.

شیخ الاجازه بودن

از بعضی اسناد استفاده می‌شود که احمد بن حسن بن سعید دارای مقام «شیخ الاجازه» بوده است؛ مانند: "... و أخبرني أحمد بن الحسين بن سعد بن عثمان إجازة قال: حدثنا أبي قال: حدثنا حصين بن مخارق، حدثني أبوالجارود و أبوحمزة الثمال، عن أبي جعفر قال: قدم وفد نصارى نجران و فيهم الأسقف ..."[۴۸].

و شیخ الاجازه بودن از جمله عناوینی است که از نگاه برخی بزرگان، از جمله وحید بهبهانی[۴۹]، کلباسی[۵۰] و محدث نوری[۵۱]، نه تنها بر حسن حال راوی دلالت دارد، بلکه می‌تواند حاکی از وثاقت وی باشد.

محتوای روایت

یکی از طرق اطلاع از حال راوی، توجه به مضامین و محتوای روایاتش است. مضامین روایات احمد بن حسن بن سعید، ولایی و در راستای تبیین جایگاه اهل بیت (ع) است؛ مانند:

  1. «قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْحُصَيْنِ بْنِ مُخَارِقٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۵۲] قَالَ نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ»[۵۳].
  2. «قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ حُسَيْنِ بْنِ مُخَارِقٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (ع) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنِ النَّبِيِّ (ص) قَالَ: قَوْلُهُ تَعَالَى وَمِزَاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ[۵۴] قَالَ هُوَ أَشْرَفُ شَرَابٍ فِي الْجَنَّةِ يَشْرَبُهُ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ وَ هُمُ الْمُقَرَّبُونَ السَّابِقُونَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ الْأَئِمَّةُ وَ فَاطِمَةُ وَ خَدِيجَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَ عَلَى ذُرِّيَّتِهِمْ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِيمَانٍ تُسَنَّمُ عَلَيْهِمْ مِنْ أَعَالِي دُورِهِمْ»[۵۵].

البته در بین کتب حدیثی اهل سنت، حدیثی در فضیلت خلیفه اول و دوم از این راوی نقل شده که جعلی و ساختگی است؛ مانند: "أخبرنا أبوالقاسم بن السمرقندي أنا أبوالقاسم الخلال أنا أبوعبدالله أحمد بن محمد بن دوست العلاف نا عمر بن الحسن القاضي أنا أحمد بن الحسن بن سعيد بن عثمان الخراز الكوفي حدثني أبي نا حفص بن سليمان عن ثور بن عبدالله الهمداني و محمد بن عبدالرحمن مولى آل طلحة و محمد بن جحادة عن الحكم بن حجل عن علي بن أبي طالب قال: لو أتيت على رجل يفضلني على أبي بكر و عمر لجلدته ضرباً كحد الزاني"[۵۶].

شیخ مفید می‌نویسد: "روته الناصبة عن أمير المؤمنين (ع) أنه قال: لا أوتي برجل يفضلني على أبي بكر و عمر إلا جلدته جلدة المفتري... فإن نفس الحديث متناقض، لأن الأمة مجمعة على أن علياً (ع) كان عدلاً في قضيته و ليس من العدل أن يجلد حد المفتري من لم يفتر هذا جور على لسان الأمة كلها و علي بن أبي طالب (ع) عندنا بريء من ذلك"[۵۷].[۵۸]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: رجال النجاشی، ص۹۱، ش۲۲۷؛ الفهرست (طوسی)، ص۶۴، ش۸۰؛ رجال الطوسی، ص۴۱۶، ش۶۰۱۳؛ معالم العلماء، ص۱۵، ش۷۱؛ الرجال (إبن داوود)، ص۲۶، ش۶۸ و ۴۰، ش۱۱۸؛ نقد الرجال، ج۱، ص۱۱۴، ش۲۱۲ و ۱۱۷، ش۲۱۷؛ جامع الرواة، ج۱، ص۴۵؛ إکلیل المنهج، ص۴۹، ش۴؛ الفوائد الرجالیة (بهبهانی)، ص۳۳؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۱۸ و ۶۵ - ۶۶؛ طرائف المقال، ج۱، ص۲۰۳، ش۱۱۸۷؛ الرسائل الرجالیة (کلباسی)، ج۲، ص۲۲۵؛ تنقیح المقال، ج۵، ص۴۱۸، ش۸۸۹؛ أعیان الشیعة، ج۲، ص۳۷۸، ش۲۳۷۳ و ۴۹۴؛ الذریعة، ج۲، ص۱۳۸، ش۵۱۷؛ معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۸۱، ش۴۹۱؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۸۴، ش۸۳۳؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۴۲۵، ش۳۳۰؛ تهذیب المقال، ج۳، ص۴۵۴.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۲۶۵، به نقل از: تأویل الآیات الظاهرة، ص۴۳۲.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۱۴۲.
  4. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۸، ص۳۸۸ و ۴۸۳؛ ج۹، ص۱۱۰ - ۱۱۱ و ۱۹۲؛ ج۱۰، ص۱۲۰، ۱۵۴ و ۱۶۷، ج۱۲، ص۲۱۲؛ ج۱۴، ص۱۹۱، ۱۹۳ و ۴۶۴.
  5. ر.ک: رجال النجاشی، ص۹۱، ش۲۲۷.
  6. ر.ک: فضائل أمیر المؤمنین (ع)، ص۱۸۲ - ۱۸۳، ح۱۷۷ - ۱۷۹.
  7. أخبرني أحمد بن الحسين بن سعد بن عثمان الخزاز قال: حدثنا أبي قال:...؛ أخبار القضاة، ج۳، ص۱۴؛ نیز ر.ک: شرح الأخبار، ج۲، ص۵۵۶، ح۶۱۳، ج۳، ص۵۴۶، ح۱۱۲۳.
  8. ... أنا عمر بن الحسن القاضي أنا أحمد بن الحسن بن سعيد بن عثمان الخراز الكوفي حدثني أبي...؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۴، ص۳۶۵.
  9. أحمد بن الحسن بن سعيد بن عثمان الخزاز؛ طرق حدیث الأسماء الحسنی، ص۱۲۴؛ الکشف و البیان، ج۹، ص۶۹. أحمد بن الحسن بن سعيد بن عثمان الخراز الكوفي؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۴، ص۳۶۵.
  10. رجال النجاشی، ص۹۱، ش۲۲۷.
  11. الفهرست (طوسی)، ص۶۴، ش۸۰.
  12. رجال الطوسی، ص۴۱۶، ش۶۰۱۳.
  13. ر.ک: تعلیقة علی منهج المقال، ص۶۵.
  14. ر.ک: جامع الرواة، ج۱، ص۴۵.
  15. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۸۱، ش۴۹۱.
  16. الرجال (إبن داوود)، ص۲۶، ش۶۸ و ۴۰، ش۱۱۸.
  17. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۱۴۳-۱۴۴.
  18. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۱۴۵.
  19. أحمد بن الحسن الخراز يكني أباعبدالله له كتاب التفسير؛ الفهرست (طوسی)، ص۸۲ - ۸۳، ش۱۰۵.
  20. «و خانواده‌ات را به نماز فرمان ده و بر آن شکیب کن، ما از تو روزی نمی‌خواهیم که خود، تو را روزی می‌دهیم و سرانجام (نیک) برای پرهیزگاری است» سوره طه، آیه ۱۳۲.
  21. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  22. فضائل أمیر المؤمنین (ع)، ص۱۹۷، ح۱۹۹؛ نیز ر.ک: همان، ص۱۹۷ - ۱۹۸، ح۲۰۰ – ۲۰۲.
  23. طرق حدیث الأسماء الحسنی، ص۱۲۴؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۹، ص۶۹؛ أخبرني أحمد بن الحسين (الحسن) بن سعيد بن عثمان الخزاز قال: حدثنا أبي قال:...؛ أخبار القضاة، ج۳، ص۱۴۹.
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۱۴۵-۱۴۶.
  25. الموسوعة الرجالیة (طبقات رجال الکافی)، ص۵۵؛ همان (طبقات رجال الفقیه)، ص۱۹۲.
  26. رجال الطوسی، ص۴۱۶، ش۶۰۱۳.
  27. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۱۴۶-۱۴۷.
  28. تفسیر کنز الدقائق، ج۸، ص۳۸۸.
  29. الأمالی (مفید)، ص۱۰۲، ح۴.
  30. شواهد التنزیل، ج۱، ص۵۲، ح۴۹ و ۱۵۲، ش۱۶۵، ج۲، ص۴۶۳، ح۱۱۳۰.
  31. طرق حدیث أسماء الحسنی، ص۱۲۲ - ۱۲۴.
  32. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۱۴۷.
  33. ر.ک: الرجال (إبن داوود)، ص۲۶، ش۶۸ و ۴۰، ش۱۱۸.
  34. ر.ک: الفهرست (طوسی)، ص۶۴، ش۸۰.
  35. ر.ک: روضة المتقین، ج۱۰، ص۴۴.
  36. ر.ک: بحارالأنوار، ج۱، ص۴۳؛ ملاذ الأخبار، ج۱۲، ص۲۰۲، ح۳۴؛ و....
  37. ر.ک: مشرق الشمسین، ص۲۷۴.
  38. ر.ک: الحدائق الناضرة، ج۲۴، ص۴۵۰.
  39. ر.ک: عوائد الأیام، ص۵۹۳ - ۵۹۴، عائدة ۵۷.
  40. ر.ک: الذریعه، ج۲، ص۱۳۰.
  41. فإذا کان حال الكتاب بحيث دل على توثيق مصنفه - من جهة استقامة رواياته - يعد من الأصول؛ إکلیل المنهج، ص۴۹ و ۲۶۷.
  42. ر.ک: تهذیب المقال، ج۱، ص۹۴ - ۹۵.
  43. رجال النجاشی، ص۹۴، ش۲۳۳.
  44. الفهرست (طوسی)، ص۶۸، ش۸۶.
  45. رجال الطوسی، ص۴۰۹، ش۵۹۴۹.
  46. و رأيت له كتاب تفسير القرآن، و هو كتاب حسن كبير و ما رأيت أحداً ممن حدثنا عنه ذكره؛ رجال النجاشی، ص۹۴ - ۹۵، ش۲۳۳.
  47. ر.ک: مختصر بصائر الدرجات، ص۴۸۲، ح۵۳۲؛ شرح الأخبار، ج۲، ص۵۷۴، ح۷۱۰؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۹۶، ح۴۱۷ و ۵۶۵، ح۶۰۲.
  48. تفسیر القرآن الکریم (أبوحمزة ثمالی)، ص۱۳۳.
  49. الفوائد الرجالیة (بهبهانی)، ص۵۳؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۶۴.
  50. الرسائل الرجالیة (کلباسی)، ج۳، ص۲۹۲.
  51. ر.ک: مستدرک الوسائل، ج۴، ص۳۹۱.
  52. «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  53. تفسیر کنز الدقائق، ج۸، ص۳۸۸.
  54. «و آمیخته آن از (آب) تسنیم است،» سوره مطففین، آیه ۲۷.
  55. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۴، ص۱۹۱.
  56. تاریخ مدینة دمشق، ج۴۴، ص۳۶۵.
  57. الفصول المختارة، ص۱۶۷.
  58. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۱۴۷-۱۵۲.