احمد بن قاسم اکفانی در تراجم و رجال

آشنایی اجمالی

احمد بن القاسم الأکفانی[۱] یک بار در سند روایات تفسیر کنز الدقائق و به نقل از کتاب تأویل الآیات الظاهرة قرار گرفته است:

«و فی شرح الآیات الباهرة: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْقَاسِمِ الْأَكْفَانِيِّ[۲] عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: خَرَجَ عَلَيْنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَ نَحْنُ فِي الْمَسْجِدِ فَاحْتَوَشْنَاهُ فَقَالَ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي عَنِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ فِي الْقُرْآنِ عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ لَمْ يَدَعْ لِقَائِلٍ مَقَالًا وَ لَا يَعْلَمُ ﴿تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۳] وَ لَيْسُوا بِوَاحِدٍ وَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) كَانَ وَاحِداً مِنْهُمْ عَلَّمَهُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ إِيَّاهُ وَ عَلَّمَنِيهِ رَسُولُ اللَّهِ(ص) ثُمَّ لَا يَزَالُ فِي عَقِبِهِ إِلَى يَوْمِ تَقُومُ السَّاعَةُ ثُمَّ قَرَأَ ﴿وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ[۴] فَأَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ(ص) بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا النُّبُوَّةَ وَ الْعِلْمُ فِي عَقِبِنَا إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ ثُمَّ قَرَأَ ﴿وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ[۵] ثُمَّ قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَقِبَ إِبْرَاهِيمَ وَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَيْتِ عَقِبُ إِبْرَاهِيمَ وَ عَقِبُ مُحَمَّدٍ(ص)»[۶].[۷]

شرح حال راوی

نام راوی در منبع اصلی (تأویل الآیات الظاهرة) مطابق با عنوان مزبور است، ولی در تفسیر البرهان با عنوان «محمد بن القاسم الأکفانی»[۸]» آمده است که مصحّف است؛ زیرا چنین عنوانی نه در کتب رجالی آمده و نه در اسناد روایات دیده شده است.

از بعضی اسناد استفاده می‌شود که کنیه «احمد بن القاسم الأکفانی»، «ابوجعفر» بوده است: "أحمد بن محمد بن سعيد الهمداني قال: حدثنا أحمد بن القاسم أبوجعفر الأكفاني [۹] من أصل كتابه"[۱۰].

بعضی محققان[۱۱] احتمال دادند که راوی محل بحث (احمد بن القاسم الأکفانی) کسی باشد که نجاشی با عنوان "احمد بن القاسم، رجل من أصحابنا، رأينا (رأيت) بخط الحسين بن عبيدالله كتاباً له إيمان أبي طالب(ع)"[۱۲]، شیخ طوسی با عنوان "أحمد بن القاسم بن أبي بن كعب، يکنّى أبا جعفر، روى عنه التلعكبري، سمع منه سنة ثمان و عشرين و ثلاثمائة و ما بعدها، و له منه إجازة"[۱۳] و إبن غضائری با عنوان :أحمد بن القاسم بن طَرخان، أبوالسراج"[۱۴] در کتاب رجالی خود ذکر کردند و ایوب بن نوح از او روایت کرده است[۱۵].[۱۶]

تحقیق

دلیل و قرینه معتبری که بر اتحاد راوی با عناوین مزبور دلالت داشته باشد، یافت نشده است، ولی اتحادش با «احمد بن قاسم بن ابی بن کعب» که در رجال شیخ طوسی آمده است، از دو جهت تقویت می‌شود:

  1. وحدت در کنیه (کنیه هر دو «ابوجعفر» است).
  2. وحدت در طبقه؛ زیرا راوی از احمد بن القاسم الأکفانی، ابن عقده (احمد بن محمد بن سعید) است[۱۷] که در سال ۳۳۳ ق[۱۸] وفات کرده، و نیز علی بن محمد جعفی است[۱۹] (علی بن محمد بن مخلد بن حازم ابو طیب جعفی کوفی دهان) که در سال ۳۱۰ ق[۲۰] زنده بوده است؛ چنانکه راوی از احمد بن قاسم بن ابی بن کعب، هارون بن موسی التلعکبری است که در سال ۳۲۸ ق از ایشان اجازه نقل روایت دریافت کرده است[۲۱].

اما اتحاد «احمد بن قاسم بن ابی بن کعب»، با «احمد بن قاسم» که از امام هادی(ع) روایت کرده و ایوب بن نوح از ایشان[۲۲]، و بعضی محققان اتحاد آن را محتمل دانسته‌اند[۲۳]، مردود است؛ زیرا ایوب بن نوح که از اصحاب امام رضا، امام جواد و امام هادی(ع) است[۲۴] و از وکلای امام هادی و امام عسکری(ع)[۲۵] شمرده شده است، چگونه می‌تواند از کسی که در سال ۳۲۸ ق زنده بوده و هارون بن موسی التلعکبری از وی اجازه روایی دریافت کرده است، روایت کند؟ بلکه طبق قاعده، احمد بن قاسم بن ابی بن کعب باید از ایوب بن نوح روایت کند.[۲۶]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات راوی مشخص نیست، ولی با توجه به روایت ابن عقده از او که در طبقه هشتم قرار دارد[۲۷]، از راویان طبقه هفتم به شمار می‌آید.

از جمله اساتید وی در اسناد روایات عبارتند از: علی بن محمد بن مروان و عباد بن یعقوب[۲۸]، و از جمله شاگردان وی عبارتند از: علی بن محمد جعفی و احمد بن محمد بن سعید[۲۹].[۳۰]

مذهب راوی

گرایش فکری راوی با توجه به عدم ذکر نام وی در کتب رجالی، معلوم نیست، اما با توجه به اتحادش با احمد بن القاسم بن ابی بن کعب که در رجال نجاشی عنوان شده است و محتوای روایتش که «علم الهی منحصر در رسول اللّه(ص) و اهل بیت آن حضرت(ع) است و اینکه صاحبان چنین علمی، که از نسل رسول الله(ص) و امیرالمؤمنین(ع) هستند، متعددند» تشیع، بلکه امامی بودن و ارادتش به اهل بیت پیامبر(ع) تقویت می‌شود.[۳۱]

جایگاه حدیثی راوی

این راوی، از راویان مجهول و یا مُهمل به حساب می‌آید، ولی إبن عقده که در جلالت، وثاقت و امین بودنش تردیدی نیست، از وی روایت کرده است. نجاشی نوشته است:"هذا رجل جليل في أصحاب الحديث، مشهور بالحفظ، و الحكايات تختلف عنه في الحفظ وعظمه، وكان كوفياً زيدياً جارودياً على ذلك حتى مات، وذكره أصحابنا لاختلاطه بهم ومداخلته إیاهم وعظم محله وثقته وأمانته[۳۲].[۳۳]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۰۲، ش۱۳۶۲.
  2. سمعانی می‌نویسد: الأکفانی: بفتح الألف و سکون الکاف و فتح الفاء و فی آخرها النون، هذه النسبة إلی بیع الأکفان؛ الأنساب، ج۱، ص۲۰۳.
  3. «در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم» سوره آل عمران، آیه ۷.
  4. «و پیامبرشان به آنان گفت: نشانه پادشاهی او این است که تابوت (عهد) نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی از سوی پروردگارتان (نهفته) است و (نیز) بازمانده‌ای از آنچه از خاندان موسی و هارون بر جای نهاده‌اند و فرشتگان آن را حمل می‌کنند، بی‌گمان در آن برای شما اگر» سوره بقره، آیه ۲۴۸.
  5. «و همین را سخنی پاینده در میان فرزندان (آینده) خویش قرار داد باشد که آنان (بدان) بازگردند» سوره زخرف، آیه ۲۸.
  6. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۲، ص۵۰، به نقل از: تأویل الآیات الظاهرة، ص۵۴۰.
  7. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۴۶۹-۴۷۰.
  8. البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۸۵۴، ح۹۵۸۹.
  9. یادآوری می‌شود احمد بن محمد بن سعید (ابن عقده)، سه روایت دیگر از احمد بن القاسم بدون پسوند «الأکفانی» در أمالی طوسی نقل کرده است که در مجموع، چهار روایت از راوی محل بحث در کتب حدیثی نقل شده است.
  10. الأمالی (طوسی)، ص۷۲۳، ح۱۵۲۴.
  11. قلت: یمکن اتحاد أحمد بن القاسم المذکور فی المتن (رجال النجاشی)، مع المذکور فی التهذیب الذی روی عنه أیوب بن نوح، و مع أحمد بن القاسم أبیجعفر الأکفانی، و أحمد بن القاسم بن أبی بنکعب، أبیجعفر، و أحمد بن القاسم بن طرخان. و أحمد بن محمد بن طرخان الکندی، و أحمد بن القاسم العجلی؛ تهذیب المقال، ج۳، ص۴۹۶.
  12. رجال النجاشی، ص۹۵، ش۲۳۴.
  13. رجال الطوسی، ص۴۱۱، ش۵۹۵۹.
  14. الرجال (إبن غضائری)، ص۱۱۲، ش۱۶۷.
  15. «عَلِيٌّ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ قَالَ كَتَبَ أَحْمَدُ بْنُ الْقَاسِمِ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ(ع) يَسْأَلُهُ عَنِ الْمُؤْمِنِ يَمُوتُ...»؛ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۴۴۸ - ۴۴۹، ح۱۴۵۱.
  16. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۴۷۰-۴۷۱.
  17. «أحمد بن محمد بن سعید الهمدانی قال: حدثنا أحمد بن القاسم أبوجعفر الأکفانی من أصل کتابه»؛ الأمالی (طوسی)، ص۷۲۳، ح۱۵۲۴.
  18. رجال النجاشی، ص۹۵، ش۲۳۳.
  19. در سند روایتی مورد بحث.
  20. تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۶۶، ش۶۴۶۱
  21. "أحمد بن القاسم بن أبی بن کعب، یکنّی أبا جعفر، روی عنه التلعکبری، سمع منه سنة ثمان و عشرین و ثلاثمائة و ما بعدها، وله منه إجازة"؛ رجال الطوسی، ص۴۱۱، ش۵۹۵۹.
  22. "علي، عن سعد بن عبدالله عن أیوب بن نوح قال: کتب أحمد بن القاسم إلی أبی الحسن الثالث(ع) یسأله عن المؤمن یموت..."؛ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۴۴۸ - ۴۴۹، ح۱۴۵۱.
  23. ر.ک: قاموس الرجال، ج۱، ص۵۵۵ - ۵۵۶، ش۴۸۲ - ۴۸۴.
  24. ر.ک: رجال البرقی، ص۵۴ و ۵۷؛ رجال الطوسی، ص۳۵۱، ش۵۲۱۴، ۳۷۳، ش۵۵۲۴ و ۳۸۳، ش۵۶۴۲.
  25. ر.ک: رجال النجاشی، ص۱۰۲، ش۲۵۴.
  26. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۴۷۱-۴۷۳.
  27. الموسوعة الرجالیة، ج۴، ص۵۵.
  28. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۲، ص۵۰؛ الأمالی (طوسی)، ص۷۲۳ - ۷۲۴، ح۱۵۲۴.
  29. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۲، ص۵۰.
  30. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۴۷۳.
  31. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۴۷۳.
  32. رجال النجاشی، ص۹۴، ش۲۳۳.
  33. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۴۷۳-۴۷۴.