اسحاق بن عبدالعزیز کوفی بزاز

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

آشنایی اجمالی

اسحاق بن عبدالعزیز[۱] در سند چهار روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از تفسیر العیاشی، الکافی و تفسیر علی بن ابراهیم قمی ذکر شده است؛ برای نمونه:

«فِي تَفْسِيرِ اَلْعَيَّاشِيِّ عَنْ إِسْحَقَ بْنِ عَبْدِ اَلْعَزِيزِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: خَصَّ اَللَّهُ هَذِهِ اَلْأُمَّةَ بِآيَتَيْنِ مِنْ كِتَابِهِ أَنْ لاَ يَقُولُوا مَا لاَ يَعْلَمُونَ، ثُمَّ قَرَءَ: أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثٰاقُ اَلْكِتٰابِ اَلْآيَةَ وَ قَوْلِهِ بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ[۲]»[۳].[۴]

شرح حال راوی

اسحاق بن عبدالعزیز با توجه به متن حدیث، از اصحاب امام صادق(ع) است. برقی در اصحاب امام صادق(ع) از إسحاق بن عبدالعزیز أبو السفاتج نام می‌برد[۵]، درحالی که شیخ طوسی در رجال خود، لقب «أبو السفاتج» [۶] را برای اسحاق بن عبدالله آورده و در عنوان پسین به نام اسحاق بن عبدالعزیز کوفی اشاره کرده است[۷]. مقتضای تحقیق آن است که أبو السفاتج لقب اسحاق بن عبدالعزیز است [۸].

اسحاق بن عبدالعزیز از راویان شیعه است که در شهر کوفه ساکن بود[۹] و به پارچه فروشی[۱۰] اشتغال داشت، از این رو با لقب «البزاز»[۱۱] از او یاد کرده‌اند[۱۲].

یادآوری: یکی دیگر از القاب راوی «أبو السفاتج»[۱۳] است.[۱۴]

طبقه راوی

از تاریخ ولادت و وفات إسحاق بن عبدالعزیز گزارشی نرسیده است؛ ولی برقی و شیخ طوسی از او در اصحاب امام صادق(ع) یاد کرده‌اند[۱۵] و ابن الغضائری می‌نویسد: "روى عن أبي عبدالله(ع)[۱۶].

روایت اسحاق بن عبدالعزیز از امام کاظم(ع) گویاست که وی زمان حیات این امام بزرگوار را نیز ادراک کرده است[۱۷].

آیت الله بروجردی، اسحاق بن عبدالعزیز را از روات طبقه پنجم یا ششم می‌داند[۱۸].[۱۹]

استادان و شاگردان راوی

در تفسیر کنز الدقائق، اسحاق بن عبدالعزیز از کسانی همچون جابر الجعفی و أبوبصیر[۲۰] و در دیگر کتب حدیثی از زراره[۲۱] روایت کرده که از اساتید حدیثی وی شمرده می‌شوند؛ همچنین محمد بن حسین، عثمان بن عیسی، ابن ابی‌عمیر در تفسیر کنز الدقائق[۲۲] و ابراهیم بن عبدالحمید، امیة بن علی قیسی، قاسم بن عروة، حسن بن محبوب، حماد بن عیسی جهنی، عمر بن عبدالعزیز[۲۳] و عبدالله بن جبله از اسحاق بن عبدالعزیز روایت کرده‌اند که از شاگردان حدیثی وی شمرده میشوند.[۲۴]

مذهب راوی

مضمون روایات اسحاق بن عبدالعزیز بر تشیع و اعتقادش به اهل بیت(ع) دلالت دارد[۲۵]؛ از جمله این روایات:

  1. «... عَنْ أَبِي السَّفَاتِجِ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(ع) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ قُدَّامَهَا لَوْحٌ يَكَادُ ضَوْؤُهُ يَغْشَى الْأَبْصَارَ وَ فِيهِ اثْنَا عَشَرَ اسْماً ثَلَاثَةٌ فِي ظَاهِرِهِ وَ ثَلَاثَةٌ فِي بَاطِنِهِ وَ ثَلَاثَةُ أَسْمَاءَ فِي آخِرِهِ وَ ثَلَاثَةُ أَسْمَاءَ فِي طَرَفِهِ فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِيَ اثْنَا عَشَرَ قُلْتُ أَسْمَاءُ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَتْ هَذِهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِيَاءِ أَوَّلُهُمْ ابْنُ عَمِّي وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي آخِرُهُمْ الْقَائِمُ...»[۲۶].
  2. «عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى- وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ[۲۷] قَالَ الْعَذَابُ خُرُوجُ الْقَائِمِ(ع) وَ الْأُمَّةُ الْمَعْدُودَةُ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ وَ أَصْحَابُهُ»[۲۸].[۲۹]

جایگاه حدیثی راوی

ابن الغضائری می‌نویسد: "إسحاق بن عبدالعزیز البزاز كوفي... يعرف حديثه تارة وينكر أخرى ويجوز أن يخرج شاهداً"[۳۰].

علامه حلی و ابن داود با توجه به سخن ابن الغضائری از اسحاق بن عبدالعزیز در بخش دوم کتاب خود که به راویان ضعیف اختصاص دارد، نام برده‌اند[۳۱].

مرحوم کلباسی درباره معنای "يعرف حديثه تارة وينكر أخرى، ويجوز أن يخرج شاهداً" می‌نویسد: "الغرض الجواز على تقدير الإنكار أو مطلقاً. ولعل الغرض تأييد الرواية المعتبرة"[۳۲].

بر این اساس مقصود این است که روایت او را می‌‌توان به عنوان تأیید روایات معتبر دیگر ذکر کرد و روایاتش به صورت مطلق رد یا پذیرفته نمی‌شود.

یادآوری: به قرینه روایت اصحاب اجماع و اجلای روات، مانند عثمان بن عیسی[۳۳]، ابن ابی‌عمیر[۳۴]، حسن بن محبوب[۳۵] و حماد بن عیسی جهنی[۳۶] از اسحاق بن عبدالعزیز حُسن حال بلکه وثاقت و استظهار می‌شود.[۳۷]

اسحاق بن عبدالعزیز أبو السفاتج

ابو السفاتج اسحاق بن عبدالعزیز[۳۸] در دو سند روایت تفسیر کنز الدقائق به نقل از الکافی ذکر شده است:

«عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ أَبِي السَّفَاتِجِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ اتَّخَذَهُ نَبِيّاً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ...»[۳۹].[۴۰]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۲۸؛ الرجال(ابن الغضائری)، ص۳۷؛ رجال الطوسی، ص۱۶۱، ش۱۸۲۵؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۱، ش۷؛ الرجال (ابن داود)، ص۴۲۶، ش۴۸؛ مجمع الرجال، ج۱، ص۱۸۷؛ نقد الرجال، ج۱، ص۴۹، ش۳۰، ج۱، ص۱۹۵، ش۴۲۴؛ حاوی الأقوال، ج۳، ص۲۶۴، ش۱۲۲۹؛ منهج المقال، ص۱۸؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۵؛ ص۸۲؛ إکلیل المنهج، ص۶۷، ش۱۸؛ منتهی المقال، ج۱، ص۱۴۶، ش۲۰، ج۲، ص۲۱، ج۷، ص۱۷۸، ش۳۵۷۰؛ طرائف المقال، ج۱، ص۳۹۴ (ش ۳۰۹۲) و ۴۰۳ (ش ۳۲۱۸)، ج۲، ص۵۰، ش۷۰۱۷؛ الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۱، ص۱۹۶؛ إتقان المقال، ص۲۶۰؛ تنقیح المقال، ج۹، ص۱۱۷، ش۱۹۷۳؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۰۶، ۳۵۷ (ش ۱۹۵۹) و ۴۴۶، ج۳، ص۲۷۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۶۲، ش۵۳، ج۳، ص۲۰۷، ش۱۱۴۹ - ۱۱۵۳، ج۲۲، ص۱۸۹، ش۱۴۳۵۳؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۶۸، ش۵۶، ج۸، ص۳۹۶، ش۱۶۹۶۴؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۱۵، ۱۳۳ (ش ۳۶)، ۷۵۳ (ش۷۱۳) و ۷۵۴ (ش ۷۱۴)؛ ج۱۱، ص۳۵۰، ش۴۱۲. ب. منابع سنی: لسان المیزان، ج۱، ص۳۶۷، ش۱۱۴۶، ج۷، ص۵۴، ش۵۱۷.
  2. بلکه آنچه را که به دانش آن چیرگی نداشتند و هنوز تأویل آن به آنان نرسیده است دروغ شمردند؛ پیشینیان اینان نیز همین‌گونه (کتاب آسمانی را) دروغ شمردند و بنگر که سرانجام ستمگران چگونه بود سوره یونس، آیه ۳۹.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۶، ص۶۰ به نقل از تفسیر العیاشی، ج۲، ص۱۲۳، ح۲۲.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۷۰-۴۷۱.
  5. رجال البرقی، ص۲۸.
  6. أبو السفاتج بالسین المهملة و التاء المنقوطة بعد الفاء و الألف؛ (طرائف المقال، ج۲، ص۵۰، ش۷۰۱۷)؛ جمع سفتج و معرب سفته است. علامه شوشتری می‌نویسد: و السفاتج جمع سفتج، و الظاهر أن سفتج معرب سفته أی الدر و الظاهر أن سفتج معرب سفته أی الدر المثقوب، کالکوسج معرب کوسه. (قاموس الرجال، ج۱، ص۱۳۳، ش۳۶) سید محسن امین نیز می‌نویسد: السفتجة بفتح السین و التاء أن یعطی مالاً لآخر و للآخر مال فی بلد المعطی فیوفیه إیاه هناک فیستفیدا من الطریق و السفاتج جمع سفتجة بضم السین و التاء و هی کتاب صاحب المال لوکیله بان یدفع عنه: معرب سفته و هی المسماة الیوم بالحوالة أو الشک. (أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۰۶).
  7. ر.ک: رجال الطوسی، ص۱۶۱، ش۱۸۲۴ و ش۱۸۲۵.
  8. ر.ک: قاموس الرجال، ج۱، ص۷۵۴، ش۷۱۴.
  9. رجال الطوسی، ص۱۶۱، ش۱۸۲۵.
  10. البز: الثیاب، و قیل: ضرب من الثیاب؛ (لسان العرب، ج۵، ص۳۱۱).
  11. سمعانی: البزاز بفتح الباء المنقوطة بواحدة و الزایین المعجمتین بینهما ألف، هذه اللفظة تقال لمن یبیع البز و هو الثیاب و اشتهر جماعة بها من المتقدمین و المتأخرین؛ (الأنساب (سمعانی)، ج۲، ص۱۹۹، ش۴۷۷).
  12. الرجال (ابن الغضائری)، ص۳۷، ش۳.
  13. ابن حجر به صورت أبو السفایح ثبت کرده که مصحّف السفاتج است. (ر.ک: لسان المیزان، ج۷، ص۵۴، ش۵۱۷).
  14. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۷۱-۴۷۲.
  15. رجال البرقی، ص۲۸؛ رجال الطوسی، ص۱۶۱، ش۱۸۲۵.
  16. الرجال (ابن الغضائری)، ص۳۷.
  17. «عن إسحاق بن عبدالعزیز عن أبی الحسن الأول(ع) قَالَ: إِنَ اللَّهَ خَصَّ عِبَادَهُ بِآيَتَيْنِ مِنْ كِتَابِهِ: أن لا يكذبوا بما لا يعلمون- أو يقولوا بما لا يعلمون، و قرأ: بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ و قال: أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثَاقُ الْكِتَابِ أَنْ لَا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ»؛ (تفسیر العیاشی، ج۲، ص۳۵، ش۹).
  18. طبقات رجال الکافی، ص۶۳.
  19. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۷۲.
  20. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۱۳۷، ج۱۳، ص۶۴.
  21. الکافی، ج۲، ص۶۶۷، ح۶.
  22. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۱۳۷، ج۹، ص۴۲۵.
  23. ر.ک: الغیبه (نعمانی)، ص۲۴۱، ح۳۶؛ الکافی، ج۱، ص۴۱۸، ح۳۳، ص۴۲۵، ح۶۸، ج۲، ص۸۱، ح۳، ج۲، ص۸۱، ح۳، ج۶، ص۲۸۵، ح۱؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۴۶، ح۵.
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۷۳.
  25. ر.ک: أعیان الشیعه، ج۳، ص۲۷۰.
  26. عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۴۶، ح۵.
  27. و اگر عذاب را از آنان چندگاهی پس افکنیم به یقین می‌گویند: چه آن را باز داشت؟ آگاه باشید روزی که به آنان برسد از ایشان بازگردانده نمی‌شود و آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنها را فرا می‌گیرد سوره هود، آیه ۸.
  28. الغیبه (نعمانی)، ص۲۴۱، ح۳۶.
  29. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۷۳-۴۷۴.
  30. الرجال (ابن الغضائری)، ص۳۷.
  31. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۰۱، ش۷؛ الرجال (ابن داود)، ص۴۲۶، ش۴۸.
  32. الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۱، ص۱۹۶.
  33. تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۱۳۷.
  34. تفسیر کنز الدقائق، ج۹، ص۴۲۵.
  35. الکافی، ج۲، ص۸۱، ح۳.
  36. الکافی، ج۲، ص۸۱، ح۳.
  37. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۷۵.
  38. «ابو یعقوب اسحاق بن عبدالعزیز البزاز الکوفی، الملقب بأبی السفاتج».
  39. تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۱۳۷ و ج۹، ص۱۲۴ به نقل از الکافی، ج۱، ص۱۷۵، ح۴.
  40. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۴۷۶.