در روایات از دو نوع پرچم سیاه سخن به میان آمده است که از مشرق زمین خارج می شوند. آن دو پرچم عبارتند از:
پرچم های بنی عباس: آنها پرچم هایی هستند که از طرف مشرق خارج می شوند، تا باقی مانده های حکومت اموی را از بین ببرند. پرچم های سیاه از مشرق می آیند در حالی که مردانی، همانند شتران زره پوش، با هوش و درایت و اهل معرفت که در نام هایشان، اسامی روستاها وجود دارد و نام هایشان کنیه است، رهبر آنان اندۀ شهر دمشق را فتح می کنند. با پرچم های سیاه بزرگی وارد دمشق می شوند و آنجا کشتار های عظیمی میکنند. آنان خوشبخت ترین مردم در آغاز کار و بدبخت ترین مردم در پایان کاراند.[۳] این روایات برای یاد آوری پرچم بنی عباس آمده است، زیرا این روایات قراین و شواهد زیادی در بر دارد، مانند اینکه پرچم های سیاهی که از خراسان خارج می شود، همان پرچم های بنی عباس است. برخی از روایات هم هدف این پرچم ها را دمشق که پایتخت دولت اموی بود، مشخص کرده و این همان هدف بنی عباس است. اما پرچم های سیاهی که از مهدی فرمانبرداری و اطاعت می کنند هدف و آرزویشان رسیدن به قدس است تا اینکه در ایلیا (قدس) برافراشته شوند.[۴]
پرچم های سیاهی که زمینه ساز ظهور مهدی است: پرچم هایی که از مشرق زمین خارج می شوند، اما از نظر دیدگاه و اهداف با پرچم نوع اول تفاوت دارد و روایت های زیادی در مورد این پرچم ها نقل شده است.[۵]
نظریه اول: مراد از پرچم های سیاه، پرچم های بنی عباس
در مورد پرچم های سیاهی که نشانۀ ظهور است، اختلاف نظر وجود دارد:
الف) برخی احتمال دادهاند منظور از خروج پرچمهای سیاه از خراسان، همان قیام ابو مسلم خراسانی در سال ۱۴۰ ه.ق علیه حاکمیت هزار ماهۀ بنی امیه است که به از همگسستن حکومت بنی امیه و رویکار آمدن بنی عباس انجامید. مستند اینان، روایت زکار از امام صادق(علیه السلام) و برخی قرائن و مؤیدات تاریخی است. در این روایت، با اشاره به نام و مشخصات ابو مسلم خراسانی، از وی به عنوان صاحب پرچمهای سیاه، یاد شده است.[۶] اما این احتمال صحیح نیست، زیرا روایت زکار از نظر سند، ضعیف و غیر قابل اعتماد است. افزون بر این، تطبیق این نشانه بر شورش ابو مسلم خراسانی در پیش از یک قرن قبل از تولد مهدی و نشانه ظهور دانستن آن، بسیار بعید است.[۷] به نظر میرسد تبیین حوادث و وقایع دوران بنی امیه و بنی عباس، در برخی روایات، به منظور هوشیار ساختن مسلمانان و آگاهی دادن به آنها نسبت به وظایف حساس خویش در آن دوران است نه تبیین علائم ظهور. پیشگویی این حوادث، به خاطر اهمیت فوق العاده آن برای مسلمانان آن زمان و نسلهای آینده بود.[۸] این نکته نیز درخور توجه است که حاکمان بنی عباس تلاش میکردند، قدرت را از دست بنی امیه بگیرند، از این روی، "نفس زکیه" را مهدی معرفی میکردند و از جانب دیگر سعی میکردند شورش ابو مسلم خراسانی را در راستای قیام مهدی(علیه السلام) و نشانۀ ظهور وی قلمداد کنند. بر این اساس، بعید نیست حاکمان بنی عباس، به دلخواه خویش، در این روایات دست برده و آنها را با خود تطبیق کرده باشند.[۹]
اخبار مربوط به پرچمهای سیاه بسیار مبهم است؛ اما روشن است این پرچمها ارتباطی به ظهور قائم آل محمد ندارد و نشانه آن نیست، بلکه همان پرچمهایی است که حدود سال 140 ق از شرق امپراتوری اسلامی برافراشته شد و تا کوفه و سپس تا شام و بیت المقدس پیش رفت و نتیجه آن تأسیس خلافت عباسیان شد. دلایلی که ارتباط بین روایات و این رویداد تاریخی را تأیید میکند چنین است:
روایات مربوط به پرچمهای سیاه از کسانی نقل شده که پیش از حکومت بنی عباس میزیستهاند؛ مثلا از ائمه معصومین پس از امام صادق در این باره روایتی نداریم. این مطلب نشان میدهد، مقصود از این پرچمها همان پرچمهای بنی عباس است.[۱۰]
در دستهای از اخبار "روایات سود" هیچ اشارهای به مهدی(علیه السلام) و ظهور او نشده است. بخش دیگری هم که اشاره یا تصریح به مهدی(علیه السلام) دارد کاملا شبیه دستۀ اول است. از این رو، نمیتوان آنها را تفکیک کرد و دستۀ اول را مربوط به پرچمهای بنی عباس و دستۀ دوم را درباره پرچمهای سیاهی که نشانۀ ظهور مهدی است دانست.[۱۱]
در بیشتر اخبار مربوط به پرچمهای سیاه، نام خراسان یا مشرق وجود دارد، حتی در بسیاری از این احادیث به نام بنی عباس تصریح شده است. برخی از آنها هم دربارۀ نبرد بنی عباس با بنی امیه به صراحت سخن میگوید. اما اینکه گفته شود عباسیان از این روایات سوء استفاده کرده و برای فریب دادن مردم، نهضت خود را بر مضمون این روایات که (درباره قائم مهدی وارد شده) تنظیم کرده و تطبیق دادهاند،[۱۲] با توجه به تاریخ اسلام درست نیست، زیرا گزارشهای تاریخی نشان میدهد اصل این پیشگوییها مربوط به مهدی(علیه السلام) نبوده، بلکه از ابتدا درباره سقوط بنی امیه و حرکت بنی عباس وارد شده است.[۱۳]
نظریه دوم: منظور از پرچم های سیاه، پرچم های زمینه سازان ظهور قائم (علیه السلام)
ب) برخی نیز می گویند: پرچم های سیاه که در روایات آمده، پرچمهای زمینه سازان ظهور حضرت مهدی است. هر چند قائل به صحت روایاتی که پرچمهای بنی عباس را عنوان کرده، بشویم. واقعیت امر چنین است که ظهور حضرت مهدی از بین عباسیان و غیر آنان نیست و از طرفی مسیر و هدف درفشهای عباسیان دمشق و مسیر پرچم داران و یاران حضرت مهدی قدس شریف است.[۱۴]
روایات پرچم های سیاه مرتبط با ظهور امام مهدی (علیه السلام)
روایات مربوط به پرچم های سیاه که ارتباط با ظهور امام مهدی(علیه السلام) دارد، عبارتند از:
امام باقر فرمودند:[۱۵] «پرچم های سیاهی از خراسان بیرون میآید و به جانب کوفه به حرکت در میآیند. پس چون مهدی ظاهر شود، اینان وی را دعوت به بیعت میکنند.»[۱۶] این روایت دلالت میکند بر اینکه خروج پرچم های سیاه نزدیک ظهور حضرت خواهد بود.[۱۷]
امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند:[۱۸] «منتظر فرج باشید از سه چیز، گفته شد: یا امیر المؤمنین، آنها چیست؟ فرمود: ... و پرچمهای سیاه از خراسان.»[۱۹] این پرچم های سیاه، نیز پس از حرکت از سمت خراسان، خود را به کوفه می رسانند و وقتی که امام مهدی ظهور کرد، عدهای را برای بیعت کردن با ایشان، به سمت او میفرستند. این گروه، در مدت زمان کوتاهی مسیر بین خراسان و کوفه را طی میکنند.»[۲۰]
عبد الله بن مسعود می گوید:[۲۱] ما خدمت پیامبر خدا رفتیم و ایشان به استقبال ما آمد و در آن حال به ما مژده ای داد و می توانستیم شادی را در چهرۀ ایشان ببینیم، ما از ایشان دربارۀ هر چیزی پرسیدیم، ایشان پاسخ ما را داد و هر بار، سؤال یا سخن جدیدی به میان می آوردیم تا این که نوجوانانی از قبیله بنی هاشم از آنجا گذر کردند و امام حسن و امام حسین نیز در آن حال، با آنان بودند. هنگامی که پیامبر آنان را دید به آنها خیره شد، چشمانش پر اشک شد، پس از آن ما گفتیم ای رسول الله، چه شده که ما شما را در حالتی می بینیم که خوشایندمان نیست و آنرا دوست نداریم؟ فرمود: «خداوند، برای ما اهل بیت، آخرت را در مقابل دنیا برگزیده است. پس از من، خاندانم در بیابان ها آواره خواهند شد و تحت تعقیب قرار می گیرند تا اینکه در نهایت، پرچم های سیاهی در مشرق برافراشته می شوند و خواهان حق می شوند، و لکن حق به آنها داده نمی شود و سپس درخواست خود را تکرار می کنند، آنان (ستمکاران) به ایشان پاسخ نمی دهند. پس از آن، آنان می جنگند و پیروز می شوند و هر کس از بین شما و از بین کسانی که از شما به جا ماندند و در زمان آنها بودند، باید نزد امام اهل بیت ما برود، هر چند با خزیدن بر برف.»[۲۲]
امام باقر فرمودند:[۲۳] «گویی من گروهی را میبینم که از مشرق خارج شدهاند. خواهان حق میشوند ولی به آنها داده نمیشود، سپس آنرا میخواهند لکن باز هم به آنها داده نمیشود. هنگامی که آنان این چنین وضعیتی را میبینند شمشیرهایشان را بر دوش قرار میدهند و در این حال آنچه را که خواسته بودند به آنان میدهند اما آنها آنرا نمیپذیرند و به پا میخیزند و آنرا تنها به صاحب شما میدهند و کشتگان آن ها از جمله شهدایند.»[۲۴]
در حدیث دیگری آمده است:[۲۵] «خداوند بر سفیانی جوانی را از طرف مشرق بر میانگیزد در حالی که آنان را به [دوستی و اطاعت از] اهل بیت پیامبر فرا میخواند، آنان یاران مستضعف پرچمهای سیاه هستند که خداوند به آنها عزت و بزرگی میدهد و پیروزی را برای آنان در نظر گرفته و هر کس با آنان بجنگد، شکست میخورد.»[۲۶]
پیامبر فرمودند:[۲۷] «درفشهایی از بنی عباس از ناحیه مشرق خروج میکند و زمانی که اراده خداوند تعلق گیرد توقف میکند .. آنگاه درفشهای سیاه کوچکی در پی آنان از ناحیه مشرق خروج میکند و با مردی از نسل ابو سفیان و لشکریانش مبارزه میکند که علاقهمندان اطاعت و فرمانبرداری از حضرت مهدی هستند.»[۲۸]
محمد بن حنفیه فرمودند: «درفشهای سیاهی از بنی عباس خروج میکند، سپس پرچمهای مشابه دیگری که حاملان آن ها کلاههای سیاه و لباسهای سفید بر تن دارند، پیشاپیش آنان مردی است به نام صالح از قبیله بنی تمیم، طرفداران سفیانی را شکست میدهد. تا اینکه در بیت المقدس فرود آمده و زمینه ظهور مهدی را مهیا مینماید.» از این روایت استفاده میشود، مراد از این حرکت به طرف قدس، هجوم و حمله حضرت مهدی برای آزادی فلسطین و قدس است، اما مانعی ندارد که این پرچم ها قبل از صالح بن شعیب به طرف قدس حرکت نمایند.[۲۹]
رسول خدا فرمودند:[۳۰] «هنگامی که پرچمهای سیاه را دیدید که از خراسان میآیند، به سوی آن بشتابید؛ اگرچه با سر خوردن بر روی برفها باشد. به درستی که در آن، خلیفه مهدی است.»[۳۱]
در روایتی آمده است:[۳۲] «از مشرق زمین پرچم های سیاه متعلق به بنی عباس خارج می شوند و مدتی را درنگ می کنند، سپس پرچم های سیاه کوچکی خارج می شوند و از مهدی موعود اطاعت و پیروی میکنند.»[۳۳]
در روایتی دیگر آمده است:[۳۴] «هنگامی که لشکریان سفیانی به سمت کوفه و برای جنگ با اهل خراسان خارج شود، اهل خراسان در طلب مهدی خارج شوند، لشکریان سفیانی و هاشمی که فرمانده آن شعیب بن صالح است در اصطخر به هم میرسند و جنگ عظیمی میان آن ها رخ میدهد و پرچمهای سیاه پیروز میشوند و لشکریان سفیانی میگریزند در این هنگام مردم آرزوی دیدار حضرت مهدی را دارند و او را میطلبند.»[۳۵]
نتیجه گیری
نتیجه اینکه در روایات مربوط به پرچم های سیاه اختلاف نظر وجود دارد برخی قائلند مراد پرچم های بنی عباس است و برخی نیز می گویند با ظهور امام مهدی(علیه السلام) ارتباط دارد. البته با توجه به نقدهایی که مطرح شد بعید است منظور از آن اولی باشد.
پانویس
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑ر.ک. اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانههای ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۹۶ـ ۲۹۸
↑ر.ک. اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانههای ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۹۶ـ ۲۹۸؛ سلیمیان، خدا مراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۳۶ ـ ۱۳۷
↑ر.ک. اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانههای ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۹۶ـ ۲۹۸
↑ر.ک. اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانههای ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۹۶ـ ۲۹۸؛ سلیمیان، خدا مراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۳۶ ـ ۱۳۷
↑ر.ک. صادقی، مصطفی، تحلیل تاریخی نشانههای ظهور، ص ۱۱۷ـ ۱۱۸
↑ر.ک. صادقی، مصطفی، تحلیل تاریخی نشانههای ظهور، ص ۱۱۷ـ ۱۱۸
↑ر.ک. کورانی، علی، عصر ظهور، ص ۲۲۸؛ معجم احادیث المهدی، ج ۱، ص ۶۴
↑ر.ک. صادقی، مصطفی، تحلیل تاریخی نشانههای ظهور، ص ۱۱۷ـ ۱۱۸
↑ر.ک. کورانی، علی، عصر ظهور، ص۲۳۵ـ۲۳۹؛ سلیمیان، خدا مراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۳۶ ـ ۱۳۷
↑مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۵۲، ص 217؛ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة،، ص452، ح ۴۵۷؛ معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام)، ج ۳، ص 270؛ ملاحم ابن طاووس، ص ۱۰۴
↑ر.ک. اسماعیلی، اسماعیل، بررسی نشانههای ظهور، چشم به راه مهدی، ص ۲۹۶ـ ۲۹۸؛ تونه ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۹۴؛ صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص۶۱۳ ـ ۶۱۴