دلایلی که باعث میشوند انسان نسبت به وضعیت موجود، اعتراض داشته باشد، عبارتاند از:
قانع نبودن از وضع موجود در شکلگیری انتظار: وضع موجود در عصر غیبت، دارای کاستیهای ناشی از نبود ظاهری امام(ع) است که هر انسان کمال طلب را ناخرسند خواهد کرد[۳].
عدم قناعت به داشتهها و سرگردانی در نداشتهها: این سرگردانی و تلاش برای "داشتن" که معمولاً با امید به "یافتن" همراه است، در واقع، همان آغاز پیدایش انتظار ظهور در انسان است[۴].
وجود ظلم و بی عدالتی حاکم در حکومتهای دنیا: منتظر معترض، وضع ظالمانه حاکم را نمیپذیرد و به اهداف موجود حکومتها تن در نمیدهد[۵].
نتیجه گیری
بنابراین این گونه میتوان گفت: از آنجایی که یکی از ارکان مقولۀ انتظار، نارضایتی به وضعیت موجود است لذا از وظایف مهم انسانمنتظر این است که به هیچ وجه به وضع موجود قانع نباشد و به دنبال دست یابی به وضعیت مطلوب با محوریت انتظار بوده و در این زمینه سعی و تلاش وافر را نماید.
انتظار از نگاهی نوعی اعتراض محسوب میشود؛ دهنکجی و بیاعتنائی به نظامات موجود و عدم پذیرش آن است، اعتراض به ابراز قدرتزمامداران خودسر که با سخت گیریهای بیمورد خود زندگی را به کام مردممستضعف تلخ و ناگوار کردهاند، اعتراض به آنها که با روش حیوانی و وحشیانۀ خود شخصیت و ارزش انسانی را به بازی گرفته و حیثیت آنان را نادیده میگیرند، انتظار نوعی اعتراض است، اعتراض به نظامی که در آن موازینحق و عدل جای پائی ندارند، پدید آمدن آنها تنها برای رعایت و حفظ مصالح گروهی خاص و معدود است؛ عدهای قلیل را سر و سامان میدهد و اکثریتانسانها در آن خرد و فانی میشوند[۶]. در واقع، مقدمۀ پدید آمدن احساس انتظار فرج، اعتراض به وضع موجود است؛ کسی که از وضع موجود راضی است، نمیتواند منتظر وضعیت دیگری باشد که بهتر از این وضعیت است. این اعتراض هر چند ممکن است مقدمۀ خارجی انتظار محسوب شود نه عضو درونی آن، اما به دلیل نقش حیاتی و مهمی که در شکلگیری انتظار دارد، یکی از ارکان انتظار محسوب میشود[۷]. به عبارت دیگر، نارضایتی از وضعیت موجود یکی از سه رکن انتظار فرج است؛ رکنی که هویت ویژهای به انتظار میبخشد و آن را از خمودگی و بیتفاوتی به آینده، متمایز میکند[۸].
دلایلی وجود دارد که باعث میشود انسانمنتظر در عصر غیبت، نسبت به وضعیت موجود ناراضی باشد، در ذیل به بخشی از آنها اشاره میشود:
قانع نبودن از وضع موجود در شکلگیری انتظار: بدون تردید وضع موجود در عصر غیبت، دارای کاستیهایی است که هر انسان کمال طلب را ناخرسند خواهد کرد؛ این کاستیها به طور عمده از نبود ظاهری امام ناشی شده است. یک منتظر راستین، کسی است که به سبب محروم بودن از حضور ظاهری امام، وضع موجود را بر نمیتابد بلکه، محروم بودن جامعۀ بشری از نعمتحضور ظاهری امام نیز او را آزار میدهد. او بر خود لازم میداند همۀ عواملی که باعث غیبت آن حضرت شده است را به اندازه توان خود برطرف کند[۹].
عدم قناعت به داشتهها و سرگردانی در نداشتهها: انسان باید به وضع موجود اعتراض داشته باشد و الّا نمیتواند منتظر باشد. حتی کسی که وضع موجودش با مقدار مختصری تغییر، بهبود مییابد و به وضع موجود معترض نیست، نمیتواند به حدانتظار برسد و منتظر تحقق وضع مطلوب باشد. عدم قناعت به داشتهها، انسان را سرگردان رسیدن به نداشتهها میکند و این سرگردانی و تلاش برای "داشتن" که معمولاً با امید به "یافتن" همراه است، یعنی آغاز پیدایش انتظار در روحسرکشانسان[۱۰].
بنابراین این گونه میتوان گفت: از آنجایی که یکی از ارکان انتظار مقولۀ انتظار، نارضایتی به وضعیت موجود است لذا از وظایف مهم انسانمنتظر این است که به هیچ وجه به وضع موجود قانع نباشد و به دنبال دست یابی به وضعیت مطلوب با محوریت انتظار بوده و در این زمینه سعی و تلاش وافر را نماید.
پانویس
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید: