گروه دوم بر آناند که چون پیامبر(ص) به مدینه پای نهاد و حکومت اسلامی را بنیان گذاشت، به دشواریهای مالی دچار گشت. انصار نزد او آمدند و اموال خویش را به حضرت(ع) عرضه کردند. در این هنگام آیه نازل شد و پیامبر(ص) آن را بر انصار خواند و فرمود: "نزدیکان مرا پس از من دوست بدارید". انصار با شادی و رضایت از محضر پیامبر(ص) بیرون رفتند؛ اما منافقان گفتند، این سخن، افترائی است که محمد بر خدا بسته است و میخواهد ما را از این پس ذلیل خویشان خود کند. آن گاه آیه "ام یقولون..." نازل گشت[۳][۴].
قریش، پیامبر(ص) را تکذیب و با او دشمنی میکردند. از این رو، خداوند متعالدستور داد پیامبر(ص) از آنان بخواهد اگر ایمان نمیآورند، دست کم دشمنی نکنند؛ زیرا با پیامبر(ص) خویشاوندند. بدینسان، واژه "قربی" به معنای خویشاوندی است؛ نه خویشاوندان[۸]. این تفسیر نیز مردود است؛ زیرا درخواستن مزد آنجا درست مینماید که کسی کاری برای کسانی انجام دهد و سودی بدانان رسانَد و در اینجا چنین نیست. مشرکانقریشهدایت نیافته و ایمان نیاورده بودند؛ بلکه دشمنی نیز میکردند. اگر کسی گوید که آنان ایمان آورده بودند، باید گفت: در این صورت، دیگر دشمنی تحقق ندارد تا پیامبر(ص) از آنان بخواهد به عنوان اجر، از آن دست بردارند [۹][۱۰].
مراد از "قربی" خویشاوندانمردم است. بدین ترتیب معنای آیه چنین میشود: "هیچ مزدی از شما نمیخواهم جز آنکه با خویشانتان مهربانی کنید"[۱۹]. اما این تفسیر نیز نادرست است؛ زیرا در فرهنگ اسلامیمحبت به نزدیکان به صورت مطلق پسندیده نیست[۲۰]؛ بلکه تابع شرطهایی است. وانگهی، سیاق آیه مجادله چنان است که نمیتواند مخصص یا مقیدآیه قربی باشد. دیگر آنکه، اگر محبت، محبتی خاص است، دیگر نمیتوان همه قریش یا مخاطبان دیگر را بدهکار پنداشت و آنان را به پرداخت چنین مزدی موظف دانست[۲۱][۲۲].
پیامبر(ص) در حقیقت، نگران مردم بوده است نه خاندان خویش. برخی نیز گفتهاند، اگر مراد از قربیعترت پیامبر(ص) است، با آیه ﴿وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ﴾[۲۵] ناسازگار است[۲۶]. بطلان این اشکال نیز بسان اشکال پیش روشن است؛ زیرا مودتاهل بیت(ع) بنابر نظریه شیعه از باب مجاز "اجر" خوانده میشود و در حقیقت، سودی که در این میان پدید میآید نصیب مردم میشود نه عترت. علاوه آنکه آیه بنابر این نظر، مدنی است و مسلمانانمدینه به عصمت پیامبر(ص) معتقد بودند و چنین اتهامهایی را در حقپیامبر(ص) به هیچ روی وارد نمیدانستند. وانگهی، اگر بتوان این اتهام را محتمل دانست، باید در بسیاری آیات دیگر نیز آن را ملحوظ داشت؛ همانند آنجا که قرآناطاعت مطلق از پیامبر(ص) را واجب میداند[۲۷] و همچنین است آیهخمس[۲۸] و ازدواجهای پیامبر(ص)[۲۹].
چون علی بن الحسین(ع) را به اسارت بر دروازه دمشق آوردند، مردی شامی گفت: "خدای را سپاس که شما را کشت و از ریشه برکند!" حضرت بدو فرمود: "آیا قرآن خواندهای؟" گفت: "آری!" فرمود: "سورههای حامیم را خواندهای؟" گفت: "نه". فرمود: "آیا این را خواندهای که: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾؟" گفت: "آیا شما همانانید که این آیه فرموده است؟" فرمود: "آری"[۳۴][۳۵].