بحث:امالکتاب
ام الکتاب، یعنی مادر کتاب (قرآن)، کتابِ مادر. در اصطلاح دینی، نوشته و سند اصلی که همه امور عالم از آغاز تا پایان، حتی قرآن آسمانی در آن ثبت شده و نزد خداوند است، "ام الکتاب" یا لوح محفوظ نام دارد. به علم الهی هم گفته میشود. در قرآن به بخشی از آیات قرآن که از محکماتاند، ام الکتاب گفته شده است[۱]. به سوره حمد هم ام الکتاب گویند، چون اصول و پایههای دین و توحید در آن به طور فشرده و اجمال آمده است. "اُمّ" یعنی مادر و چون مادر، اصل و ریشه فرزند است، به هر چه که اساس و ریشه چیزی باشد، امّ گفته میشود. پس مادر کتاب آسمانی و ریشه آن به علم خدا و لوح محفوظ برمیگردد. از این رو به آن ام الکتاب گویند[۲]. در مجموع، ام الکتاب یا به معناى کتابى است که اصل و اساس همه کتابهاى آسمانى است و یا همان لوحى است که نزد خداوند از هرگونه تغییر و تبدیل و تحریفى محفوظ است؛ یعنی همان کتاب علم پروردگار است که همه حقایق عالم و حوادث آینده و گذشته و همه کتابهاى آسمانى در آن درج شده است.
واژهشناسی ام الکتاب
معنای لغوی «اُم»
اهل لغت به فراخور حضورشان در بُرههای از زمان، از معنی این کلمه و مادّهی آن گزارشهایی را ارائه کردهاند که باید دید به چه میزان با کاربردهای قرآنی مطابقت دارد. از برآورد اقوال اهل لغت بهدست میآید که معنای فعلی و مصدری مادّهی «امم»، قصد کردن است. با توجه به اینکه کلمه «اُمّ» بر وزن فعل احیاناً از صیغههای صفت مشبّهه باشد و دلالت صیغههای صفت مشبّهه معمولاً بر معانی اسم فاعل یا اسم مفعول جاری است، لذا احتمال داده میشود کلمه أم در معنای مفعولی، یعنی «مقصود» افاده معنی کند. بر همین اساس، از آنجایی که جنس مادر مورد قصد و توجه فرزندان قرار میگیرد، از اینرو به آن، اُمّ اطلاق میشود. باید گفت کلمه «اُمّ» در کاربردهای قرآنی چندین بار به معنای مادر به کار رفته است و روشن است که این استعمال قبل از عصر لغویان بوده است. همین مسأله باعث اندکی تأمل میشود که چرا اهل لغت به این معنای رایج قرآنی توجه نداشتهاند. به هر حال، وجه تسمیه «اُمّ» به مادر، برگرفته از معنی «قصد» باشد یا وضع مستقل داشته باشد، در آیات قرآنی به معنای مادر استعمال شده است. معنای اصلیّت، ابتدائیّت و رأست که در گزارش برخی لغویان منعکس شده است با برخی از کاربردهای قرآنی همخوانی دارد. باید اذعان کرد که این معانی و معنی مادر نسبت به معنای قصد با کاربردهای قرآنی از مطابقت بیشتری برخوردار است.
برود به پانویس
- از کلام خلیل بن احمد فراهیدی چنین برمیآید که به هر چیزی که نقش محوری و مرجعی نسبت به عناصر وابسته به خود داشته باشد، اُم گویند. عبارت عربی خلیل گویاتر از ترجمه آن به فارسی است، آنجا که میگوید: «اِعلم أنّ کلَّ شیء یضمّ إلیه سائر ما یلیه فإنّ العرب تسمّی ذلک الشیء اُمّاً» [۳]. وی همچنین به معنای «قصد» ذیل کلمه أَم «به فتح الف» در دو حالت اسمی و فعلی اشاره کرده است[۴].
- ابن سکّیت اهوازی ماده «امم» را به معنای «قصد» گرفته است، به طوری که اُمّ بهعنوان یک فعل به معنی «قَصَدَ» است [۵].
- ابن دُرید نیز سخن ابن سکیت را بهعنوان اولین معنی باز گفته است [۶]. از سخن وی چنین برمیآید که معنای «ابتدائیت و رأست» را نیز برای این ماده جاری میداند [۷]. او همچنین از قول اخفش نقل میکند هرچیزی که به چیزی دیگر منضمّ شود، بِدان «اُم» اطلاق میگردد، لذا وجه تسمیه «رئیس قوم» به «اُم» را در همین نکته میداند [۸]. معنای منتسب به اخفش «انضمام چیزی به چیزی دیگر» همان معنایی است که فراهیدی نیز بدان تصریح کرده است. اگر مراد از این اخفش همانی باشد که شاگرد خلیل بوده، این احتمال وجود دارد که منبع قول اخفش، خلیل بن احمد باشد.
- اَزهری «اُمّ» را به مادر معنی کرده، ضمن آنکه به معنی «اصل» نیز اشارهای داشته است [۹].
- جوهری اُم هر چیزی را بهمعنای اصل آن چیز میداند[۱۰]. وی همچنین این کلمه را به معنای مادر گرفته و از پرچم سپاه که در جنگها پیشاپیش جنگجویان حمل میشود به أمّ تعبیر کرده است[۱۱]. از این بیرق در دیگر معاجم به أمّالحرب یاد شده است [۱۲]. جوهری همانگونه که ابن دُرید بیان کرده است از رئیس یک قوم و قبیله به أم تعبیر کرده است [۱۳]. قابل ذکر است که دو واژهی اِمام و اَمام بیارتباط با این معانی نیست.
- ابن فارس چهار معنیِ «اصل، مرجع، جماعت و دین» را برای این مادّه بیان میکند، ضمن آنکه معانی «مردم، زمان و قصد» را نیز متذکّر شده است [۱۴]. باید گفت معانیی چون «جماعت، مردم، دین و زمان» برای کلمه «امّت» قابل تطبیق است همانگونه که لغویونِ قبل از ابن فارس نیز بر این بودهاند [۱۵]. و مترادف دانستن این معانی با واژه أم مقبول نمینماید. با توجّه به زمان حیات ابن فارس و فاصلهاش با عصر نزول قرآن شاید مسامحتاً بتوان گفت که این معانی بَعدها در فرآیند توسعه معنایی به معنای اصلی اضافه شدهاند.
- مؤلّفِ مفردات علاوه بر آنکه أم را در مقابل «اَب» قرار داده، همچنین هر چیزی را که اصل و عامل چیزی در ایجاد، تربیت و اصلاح آن باشد، به أم تعبیر نموده است و میگوید: «و یقال لکلّ ما کان أصلاً لِوجودِ شیءٍ أو تربیته أو إصلاحه أو مبدئه اُمّ» [۱۶]. به نظر میرسد که از نظر وی، هرچیزی که مولِد و موجِد باشد، اطلاق أم بر آن جایز است، زیرا وجه تسمیه أمّالکتاب را در این میداند که تمام علوم منسوب به آن است و از آن متولّد شدهاند، یا اینکه از آن روی به شهر مکّه «اُمّالقری» گفته میشود که بر اساس روایت «أَنَّ الدُّنْيَا دُحِيَتِ مِنْ تَحْتِهَا»[۱۷].
- مصطفوی معنای اصلی این مادّه را «قصد» توأم با توجّه خاصّ دانسته است که در همه مشتقّات آن، این معنی جاری است [۱۸]. پیشتر گفته شد که ابن سکّیت اهوازی و ابن دُرید نیز یا تنها همین معنی را متذکر شدهاند، یا گرایش به این معنی داشتهاند [۱۹]. صاحب تفسیر روضالجنان و روحالجنان نیز بر این رأی است [۲۰]. بر این اساس، اُمّ بر وزن صُلب و یکی از اوزان صفت مشبهه که از فعل لازم گرفته شده به معنی کسی است که مورد قصد و توجه قرار میگیرد، سپس این کلمه بر «مادر، اصل، مبدأ و مرجع هر چیزی» اطلاق میگردد[۲۱].
آرای مفسّران دربارهی «اُمالکتاب»
مفسران ذیل هر یک از آیات سهگانه و گاه ذیل یک آیه نظرات متنوعی را بیان داشتهاند که به مواردی از آن اشاره میگردد. ذیل آیه ۴ سوره زخرف که میفرماید: ﴿﴿ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴾﴾ [۲۲] بسیاری از مفسران أمّالکتاب را به لوح محفوظ تفسیر کردهاند. [۲۳]. از فحوای کلام برخی از مفسران چنین به نظر میرسد که منشأ تفسیر آن دسته از کسانی که أمّالکتاب را در این آیه به لوح محفوظ تطبیق دادهاند، استناد آنها به آیه ﴿﴿ بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ﴾﴾ [۲۴] باشد[۲۵]. زیرا اینان با کنار همگذاشتن دو آیه به این نتیجه رسیدهاند که «قرآن مجید» همان «الکتاب المبین» است و چون قرآن مجید در لوح محفوظ است، پس لابد کتاب مبین هم در لوح محفوظ است، لکن لوح محفوظ در این آیه با تعبیر أمالکتاب آمده است. بنابراین، لوح محفوظ و اُمّالکتاب یک چیزند. از آرای مفسّران ذیل این آیه مدل زیر را میتوان ارائه کرد:
- ﴿﴿ بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ﴾﴾ [۲۶] قرآن مجید لوح محفوظ.
- ﴿﴿ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴾﴾[۲۷]: الکتاب المبین اُمّالکتاب.
قرآن مجید = الکتاب المبین و لوح محفوظ = اُمّالکتاب.
ذیل آیه ﴿﴿ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ ﴾﴾[۲۸] برخی از مفسران تصریح و تأکید دارند که مراد از أمّالکتاب همان لوح محفوظ است [۲۹] و عدهای دیگر از آن فقط به «اصل کتاب» تعبیر نمودهاند[۳۰] بعضی نیز به علم الهی تفسیر کردهاند [۳۱]
درباره آیه ﴿﴿ هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ﴾﴾[۳۲] مُقاتل بن سلیمان و برخی دیگر، اُمّالکتاب را در این آیه به لوح محفوظ حمل نموده است [۳۳]. از فحوای کلام سورآبادی نیز چنین برمیآید [۳۴]. گاه نیز مراد از أمّالکتاب، آیات تورات و انجیل و قرآن تلقّی شده است </ref>ثعلبی نیشابوری، ج ۳: ۹.</ref>. همچنین مراد از أمّالکتاب در این آیه چنین تفسیر شده که قرآن اصل همه کتابهای مُنزَل است که باید به آن عمل شود </ref>حسنی، ص۳؛ میبدی، ج ۲: ۱۷.</ref>. البته باید گفت این آراء ذیل این آیه، صحیح نمینماید.
ولی غالب مفسّران، آن را به اصل کتاب و مرجع آیات متشابه تفسیر کردهاند. علامه طباطبایی نوع ترکیب اضافی در أمّالکتاب را از نوع بیانیّه دانسته است مانند نساء القوم یا قدماء الفقها نه از نوع لامیه همچون ترکیب أمّ الاطفال[۳۵].
نتیجه آرای عموم مفسّران بر این است که در سورهی رعد، اُمّالکتاب را به لوح محفوظ، علم الهی و اصل کتاب تفسیر کردهاند و ذیل آیه مورد نظر در سوره زخرف، از آن به لوح محفوظ و علم الهی یاد کردهاند. نیز در سوره آلعمران به لوح محفوظ و اصل کتاب = «مرجع متشابهات» تعبیر نمودهاند.
تحلیل کاربرد «اُمّالکتاب» در آیات
همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، این اصطلاح سه بار در آیات قرآن استعمال شده است، لکن به نظر میرسد در هر سه مورد به یک مدلول دلالت ندارد و تفاوتهایی میان این کاربردها وجود دارد. در سوره رعد میفرماید: ﴿﴿ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾﴾ [۳۶] در این آیه تصریح شده که أمّالکتاب نزد خداوند است. دو احتمال تفسیری در این آیه میتوان طرح کرد، زیرا با توجه به تعدد معنایِ «کتاب» در آیات قرآن این سؤال مطرح است که أمِّ کدام کتاب، منظور آیه میباشد؟ آیا أمّالکتاب ناظر به جمله ﴿﴿ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾﴾ میباشد، یا اینکه مستقل از آن به امری دیگر اشاره دارد و اینکه نوع دلالت واژه کتاب ناظر به کتاب تکوینی است یا کتاب تشریعی. بنابراین لازم است احتمالهای گوناگون درباره واژه کتاب در جمله ﴿﴿ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾﴾ بررسی شود.
یک احتمال این است که مراد از کتاب در جمله ﴿﴿ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾﴾، کتاب وحیانی و نازل شده بر پیامبران باشد. به دیگر سخن، مراد از کتاب در این آیه، کتاب تشریعی است که این معنی کمتر مورد توجه واقع شده است. احتمال دوم، آن است که کتاب در این جمله به مجموعه تقدیر هر قوم و ملّت در مقاطع مختلف زمانی دلالت مینماید که میتوان از آن، با عنوان کتاب تکوینی یاد کرد.
علامه طباطبایی ضمن اینکه کتاب را در این آیه بهحکم حتمی و رانده شده تفسیر کرده است [۳۷]؛ همچنین اذعان میدارد که جمله ﴿﴿يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ﴾﴾ از سویی با جمله ﴿﴿ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾﴾ و از سویی دیگر، با جمله ﴿﴿وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾﴾ مرتبط بوده و مراد از آن، محو و اثبات کُتُب مختلف در زمانهای مختلف است، بهگونهای که اگر خداوند سبحان کتابی را در بُرههای از زمان اثبات کند، در بُرههای دیگر آن را محو مینماید [۳۸]
ابن عاشور نیز این رأی را بهعنوان یکی از احتمالات جایز شمرده است و مراد از أمّالکتاب در این آیه را کتابی دانسته که آجال در آن نوشته شده باشد [۳۹] اگر أمّالکتابِ مذکور در این آیه با جمله ﴿﴿ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾﴾ مرتبط باشد، مراد از این کتاب چیست؟ این کتاب میتواند از سویی اشاره به اموری تکوینی داشته باشد و از سویی دیگر، به امور وحیانی و تشریعی دلالت نماید. این احتمال نیز وجود دارد که هر دو مورد را شامل گردد، لکن آنچه از آیات قبل و بعد پیداست نشان از آن دارد که مراد از این کتاب، کتابی است وحیانی که با رسولان الهی در ارتباط میباشد.
آیات این سوره حکایت از آن دارد که حقانیّت رسالت پیامبر اسلام(ص)، نزول وحی بر ایشان و به طور کلّی آموزههای وحیانی مورد تردید و انکار قرار گرفته و فرازهای مختلف سوره در جهت زدودن این اوهام میباشد. سخن از اهل کتاب، نزول وحی بر پیامبر اسلام(ص)، ارسال رسولان الهی قبل از پیامبر اسلام(ص) و عرضه آیات الهی با اذن خدا، همگی حکایت از آن دارد که مراد از کتاب در این آیه، کتاب وحیانی است که بر حسب شرایط زمانیِ هر دوره، کتاب دیگری جایگزین کتاب قبلی میگردد. بنابراین، هر دوره و زمانی را کتاب خاصی است که مرجع و مصدر همه آنها، اُمّالکتاب است. لذا بنا به اقتضای شرایط، کُتُب وحیانی در ادوار مختلف بر رسولان الهی نازل میشود تا آموزههای خاصّ آن دوره را بر مردم آن عرضه نمایند، همانگونه که در آیهای دیگر به این مطلب اشاره شده است:﴿﴿ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّه مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ﴾﴾ [۴۰] براساس این دیدگاه، پیام دیگری که میتوان از آیه برداشت کرد، این است که همه این کُتُب وحیانی از منشأ الهی برخوردارند و اگر تفاوتی با همدیگر داشته باشند، برحسب شرایط و مقتضیّات خاصّ خود میباشد و از رهگذر همین شرایط زمان و مکانی است که مسألهی نسخ شرایع مطرح میگردد همانگونه که از آیات فوق نیز مستفاد است.
احتمال دیگری که میتواند در آیه ﴿﴿ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾﴾ [۴۱] با عنایت به آیه ﴿﴿ وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلاَّ وَلَهَا كِتَابٌ مَّعْلُومٌ مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ﴾﴾ [۴۲] به ذهن متبادر شود، این است که مراد از کتاب در آیه ﴿﴿ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾﴾، کتاب وحیانیِ نازل شده نباشد، بلکه مراد کتابی باشد که سرنوشت انسان و جوامع در آن مکتوب و مضبوط است، همانگونه که در آیه ۴ سوره حجر، کتاب بدین معناست [۴۳]
﴿﴿ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾﴾ لِکلّ قریة کتاب «= کتابٌ معلوم»؛ کتاب = اجل، سرنوشت
در این صورت، اُمّالکتاب دلالت بر مجموعهای خواهد داشت که از یکسو دربردارنده همهی امورات، حوادث و مقدّرات عالم از بدو تا ختم است و از سویی دیگر، با علم الهی در ارتباط میباشد، همچنانکه علامه طباطبایی نیز بر این رأی است [۴۴]. بنابراین، بهنظر میرسد عبارتِ أمّالکتاب در سوره رعد، ضمن اینکه ناظر به کتابی است که در جمله ﴿﴿ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ﴾﴾ آمده است، به این مطلب نیز اشاره دارد که اگرچه بر هریک از این کتابها جریان محو و اثبات جاری است، لکن این فرایند از یک منبع و از یک مرجع سرچشمه گرفته است و با نظامی واحد صورت میگیرد. بدین ترتیب، روشن میگردد که کتاب با أمّالکتاب مرتبط است و امر مستقلی نیست، زیرا أمِّ چیزی بودن، زمانی معنیدار است که در کنار عناصر وابسته به خود مطرح شود، همانگونه که أمّالقری یا أمّالرّأس در کنار دیگر قریهها یا دیگر اعضای بدن بر مصداق مشخّص دلالت مینمایند. بر این اساس، اُمّ الکتاب به امری اطلاق میگردد که ظرف و مصدر کتابهای مختلف اعمّ از تشریعی و یا تکوینی است. در سخن برخی مفسران ذیل آیات سوره رعد، هر دو معنی لحاظ شده است[۴۵].
دومین کاربرد عبارتِ أمالکتاب در آیه زیر است که میفرماید: ﴿﴿ حم وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾﴾ [۴۶] ضمیر در «إنهُ» یا به کتاب مبین برمیگردد یا به قرآن. ولی با توجه به استعمال عباراتِ ﴿﴿فِي أُمِّ الْكِتَابِ﴾﴾ و ﴿﴿لَدَيْنَا﴾﴾ در این آیه احتمال رجوع ضمیر به کتاب مبین بیشتر است. بر این اساس، آیه در بیان این نکته است که کتاب مبین در أمّالکتاب است. بنابراین، اُمّالکتاب ظرف و کتاب مبین مظروفِ آن خواهد بود.
از ظاهر آیه شریفه و آیات دیگری که عبارت «کتاب مبین» در آنها به کار رفته است:
- ﴿﴿ الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ﴾﴾ [۴۷].
- ﴿﴿ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ﴾﴾ [۴۸]
- ﴿﴿ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ﴾﴾ [۴۹]
- ﴿﴿ وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ ﴾﴾ [۵۰]
- ﴿﴿ وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ﴾﴾ [۵۱]
چنین برمیآید که این اصطلاح در این آیات، علاوه بر آنکه بهمعنای وحیانی و تشریعی اشاره دارد، همچنین اِسناد آن، تنها ناظر بر پیامبر اسلام(ص) میباشد، لذا میتوان گفت که أمّالکتاب در این آیه نیز ناظر بر معنای وحیانی است، با این یادآوری که اصطلاحِ «کتاب مبین» که در دیگر آیات بهکار رفته، عموماً بهمعنی علم الهی است.
بنابراین، با دقت در دو آیهی مذکور که عبارتِ أمالکتاب در آنها بهکار رفته است، بهنظر میرسد بار معنایی أمّالکتاب به جنبهی وحیانی و تشریعی دلالت داشته باشد، بهطوریکه بهعنوان آبشخور کتابهای نازلشده بر انبیای الهی تلقی میگردد. استعمال تعابیر ﴿﴿فِي أُمِّ الْكِتَابِ﴾﴾ و ﴿﴿لَدَيْنَا﴾﴾ در این دو آیه نیز به همین نکته و جنبه عنداللّهیِ اُمّالکتاب اشاره دارد.
سومین کاربرد أمّالکتاب در سورهی آلعمران است که میفرماید: ﴿﴿ هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾﴾[۵۲]. این آیه کتابِ نازلشده بر پیامبر اسلام(ص) را ضمن آنکه به دو بخش آیاتِ محکمات و متشابهات تقسیم کرده، آیات محکم را نیز به أمّالکتاب خوانده است؛ یعنی:
کتاب نازل شده بر پیامبر اسلام(ص)
↓↓
آیات محکم= « اُمّ هذا الکتاب»آیات متشابه
همان سؤالی که در آیات قبلی دربارهی أمّالکتاب مطرح بود به اینکه مراد از آن، اُمِّ کدام کتاب است در این آیه نیز جاری است. در جملات قبلی از کتابی سخن گفته شده که بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده است. بنابراین، اُمالکتاب در این آیه به کتابِ نازل شده راجع است. به بیانی دیگر، اُمّالکتاب همان آیات محکمی است که خودِ این آیات محکم، بخشی از آن کتابی است که به حضرت محمد(ص) نازل شده است. در نتیجه، اُمالکتاب خود نیز بخشی از این کتاب است. در حقیقت، اصل بودن و اُمّ بودن نسبت به متشابهات است. به بیانی دیگر، کاربرد و اطلاق اصطلاح أمّالکتاب در این آیه باید نسبت به همین آیه لحاظ گردد، زیرا در دو آیهی دیگر، موقعیت این اصطلاح متفاوت از کاربرد آن در سوره آلعمران است و اگر مصداق این تعبیر در هر سه آیه خلط شده و امر واحد تلقّی گردد، لازمهاش این است که کتاب نازلشده بر حضرت محمد(ص) نیز فراتر از کتابی قلمداد شود که فقط دربردارندهی امور تشریعی و هدایتی است، چون أمّالکتابِ عند اللّهی که مراد مفسّران نیز است همهی امور تکوینی و تشریعی را شامل میشود و همین کتابِ مشتمل بر محکمات و متشابهات، زیر مجموعهای از آن أمّالکتاب است.
بهبیانی روشنتر، اُمّ الکتابی وجود دارد که به تصریح آیه، عنداللّهی است و ظرف بسیاری از امور از جمله کتاب مبین به هر دو معنی و کتاب نازل شده بر پیامبر اسلام(ص) است. از سویی دیگر، اُم الکتابی وجود دارد که بخشی از کتاب پیامبر اسلام(ص) میباشد:
الف) اُمّالکتاب = «مصدر امور تکوینی و تشریعی»، مدلول آیات مذکور در دو سوره رعد و زخرف.
ب) اُمّالکتاب= «محکمات / بخشی از کتاب منزَل بر پیامبر اسلام(ص)»، مدلول آیه ۷ سوره آلعمران.
بنابراین، این اصطلاح در سوره آلعمران از نظر مصداق متفاوت از آن چیزی است که در سورههای رعد و زخرف آمده است. در حقیقت، اُمّالکتابِ مذکور در سورهی آلعمران خود، مظروفِ ظرف کتابی است که بر حضرت محمد(ص) نازل شده است، در حالی که أمّالکتاب مذکور در سوره زخرف، ظرفی است برای کتاب مبین که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده است. همچنین أمّ الکتابی که در سوره رعد از آن یاد شده بنا بر دو احتمال تفسیری ظرف و مصدر کتاب تکوینی و تشریعی است.
نتیجهگیری
- بنا بر آنچه یاد شد، میتوان گفت هر یک از سه کاربرد أمّالکتاب در سه آیه مذکور، معانی متعددی را برمیتابد، به طوری که در آیهای به بخشی از کتاب نازلشده بر پیامبر اسلام(ص) اطلاق گردیده است و در آیهای به منشأ و مرجع امور تشریعی دلالت دارد و در آیهای دیگر به منشأ و مرجع حوادث عالم و اموری تکوینی.
- از سویی دیگر، در سوره زخرف، اُمّالکتاب معنای ظرفیت دارد، ولی در دو کاربرد دیگر، چنین معنایی مستفاد نمیگردد. از اینرو، کاربرد أمّالکتاب در آیات قرآن حسبِ مواضع، نسبی است و معانی متفاوت را افاده میکند و لزوماً همگی به یک معنا نیستند، همانگونه که بنا به اظهار خلیل بن احمد هر شهری نسبت به روستاهای اطراف خود، اُمّالقُرای همان روستاها میباشد [۵۳]. لذا اطلاق أمّالقُری بر مکه معظمه، در استعمال شایع آن نسبت به دیگر شهرهای بزرگ محدودیت ایجاد نمیکند. لذا میتوان گفت که أمّالکتاب یکی از اصطلاحات قرآنی است که بنا بر جایگاه خود در هر یک از آیات، معانی متفاوت افاده میکند. این نسبی بودن معنا، میتواند در دیگر واژگان قرآن نیز ساری و جاری باشد. پس لازم است مطالعات قرآنی بهویژه حوزه مفاهیم که شالوده و مکَوِّن اصلی متن وحیانی است با امعان نظر بیشتری مورد توجه قرار گیرد.
- همچنین باید تأکید کرد که علاوه بر امور تکوینی، آموزههای تشریعی نیز که از سوی پیامبران عرضه شده، از منبع الهی و وحیانی سرچشمه میگیرد که این نکته در سه آیه مذکور کاملاً هویداست.
منبع: نسبیت معنایی در کاربرد قرآنی ام الکتاب (مقاله)
سراج منیر (دانشگاه علامه طباطبایی) » بهار 1390 ، سال اول - شماره 2 (صفحه 31-46)
محمد تقی شاکر (ارشد)
بدون شک علم پیامبر(ص) و همچنین علم ائمه(ع) علمی حقیقی و علمی خدایی و از جانب خدا میباشد، این معنا در روایات مختلف با بیانات مختلفی به لفظ کشیده شده است از جمله روایاتی که علم ائمه(ع) و پیامبر(ص) را مستند به علم کتاب یا کتاب مبین و یا ام الکتاب مینمایند در واقع این روایات ریشه و اساس علم را در علم خدا میدانند که ائمه(ع) به حسب وظایفی که بر عهدهٔ شان گذاشته شده از آن برخوردار شدهاند. اصل اثبات این برخورداری و بیان تفاوت و گسترهٔ آن نسبت به دانش و علوم دیگران علت و سبب بیان روایاتی از جمله روایات مزبور میباشد. اما مبادی و مجاری این اتصال در پیامبر(ص) و امام(ع) با تفاوتهایی نه در اصل و کمیت یا کیفیت علم، بلکه در گونهٔ ارتباط و اتصال مواجه است. به عبارتی ختمیت رسالت و پیامبری، مقتضی آن است که علم مربوط به رسالت و نبوت که به تعبیری همان هدایت عام میباشد با خاتمیت به اتمام رسیده باشد پس آگاهیهای از دین و شریعت در هر سطح آن تنها از راه خاتم المرسلین محقق میتواند باشد[۵۴]. این امر اقتضا دارد مبادی و مجاری امام(ع) در کیفیت آگاهی از علم به کتاب مبین یا همان لوح محفوظ دو گونه تصویر شود. لذا میتوان از جانب وحیثی تمام علوم امام(ع) را علمی خدایی و به تعبیر برخی روایات عالم بودن به تمامی کتاب مبین و ام الکتاب و علم الکتاب بیان داشت[۵۵]. امام کاظم (ع) در پاسخ به سؤالی که در آن از مقایسهٔ حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) با پیامبر خاتم(ص) و شأن و مقام حضرت رسول(ص) پرسیده شده بود، با برتر دانستن علم و تواناییهای حضرت رسول(ص) از سایر انبیاء(ع) با استناد به آیات قرآن، آگاهی از ام الکتاب و کتاب مبین را سبب و علت این برتری معرفی مینمایند و میافزایند: این علم الهی را خداوند طبق آیهٔ بیست و نه سورهٔ مبارک سبأ به برگزیدگان خود که ائمه اطهار(ع)باشند عطا نموده است[۵۶]. از روایات این نکته نیز استفاده میشود که علم، امر ذو مراتب و مراحل است حتی نسبت به یک مسئله، به تعبیر روایات علمِ به آنچه در ام الکتاب است با علم به آنچه از ام الکتاب صادر و خارج شده و به مرحلهٔ نفوذ رسیده دو علم است: «أَمَّا الْمَكْفُوفُ فَهُوَ الَّذِي عِنْدَهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ إِذَا خَرَجَ نَفَذ»[۵۷] و شاید به همین جهت روایات به مسئله تحدیث روزانه که نشانگر خروجیها و امور نافذ شده الهی از ام الکتاباند اهمیت فوق العادهای دادهاند[۵۸]
سید علی هاشمی (ارشد)
در قرآن کریم بر این نکته تأکید شده است که هیچ امری در عالم وجود ندارد و محقق نمیشود، مگر آن که در «کتاب مبین» ثبت شده است. در مواردی نیز قرآن از «کتاب مکنون»، «أم الکتاب»، «لوح محفوظ» و «امام مبین» سخن گفته که به نظر میرسد نامهای متعدد برای همان «کتاب مبین» است. این کتاب از دسترس انسانهای عادی خارج است و بنابر برخی تفاسیر تنها برخی از اولیای خداوند به تناسب جایگاه و منزلت خود میتوانند به آن دسترسی داشته و به علومی ویژه دست یابند که افراد عادی از آن بیبهرهاند. بنابراین تفسیر، مقصود آیه یاد شده از این که جناب آصف را دارای علم به بخشی از «الکتاب» معرفی کرده، آن است که او به بخشی از دانش «کتاب مبین» دست یافته بود. (منبع؟؟)
علی رضا کمره ای
امّ الکتاب؛ منبع ازلی قرآن
یکی از پرسشها درباره کتابهای آسمانی، به ویژه قرآن، این است که جایگاه اصلی کتابهای آسمانی کجاست؟ و حقیقت آنها را در کجا باید جستوجو کرد؟ در اینجا به این پرسش در دستگاه عرفانی پاسخ داده میشود و روشن میگردد که اولین ویژگی وحی رسالی داشتن منبعی ازلی است[۵۹]
صقع ربوبی؛ جایگاه اصلی حقیقت قرآن
از یک نظر در نظام هستیشناسی ابن عربی، قوس نزول با حرکت «حبی» آغاز میگردد. آغاز حرکت «حبی» از علم ذاتی حضرت حق از جهت احدیت و وحدت حقیقیه به سمت مرتبه الوهیت است: «میلاً من استحقاق ذاتی إلی استحقاق إلهی لطلب المألوه»[۶۰][۶۱]
در ادامه، حرکت حبی از مرتبه الوهیت و عدم وجود خارجی عالم که همان اعیان ثابت هستند که در سکون به سر میبرند به طرف وجود خارجی عالم است تا خود را به نحو وجودی شهود کنند. به دیگر سخن، حرکت حبی از علم، کلیت و اجمال، به طرف عین، جزئیت و تفصیل میرود. ابن عربی برای تثبیت حرکت حبی، به ظاهر حدیث قدسی «من گنجی پنهان بودم. دوست داشتم که شناخته شوم ...» استناد میکند[۶۲][۶۳]
در این حرکت حبی، نفس رحمانی اسمای الهی را به ظهور میرساند. نفس رحمانی ابتدا در حضرت الوهیت، با ایجاد اعیان ثابت، اسمای الهی را به ظهور رساند و سپس آنها را از کانال اعیان ثابت، با ایجاد مظاهر و آثار خارجی آنها متجلّی نمود تا بدین طریق گرفتگی اسمای الهی را بر طرف کند [۶۴][۶۵]
از سوی دیگر، قرآن که هویتی کلامی دارد به وزان انسان کامل جامع، جملگی حقایق الهی و کونی است[۶۶] از این رو، قرآن به حسب حقیقت، با انسان کامل یکی است. «الإنسان الکلی علی الحقیقه هو القرآن العزیز... ولکل حق حقیقه و حقیقه القرآن الإنسان»[۶۷][۶۸]
به دلیل این همسنگی و هموزنی در حقیقت، همانگونه که نظام هستی انسان کبیر است، [۶۹] قرآن کبیر نیز هست. «فالوجود کلّه حروف و کلمات و سور و آیات؛ فهو القرآن الکبیر»[۷۰][۷۱]
بنابراین، خلق و خوی پیامبر اکرم(ص) قرآنی است و هر دو از طرف خداوند متعال به عظمت توصیف شدهاند و هر یک از امّت حضرت ختمی بخواهد رسول الله(ص) را ببیند، کافی است به قرآن نگاه کند؛ زیرا تفاوتی بین این دو نیست[۷۲][۷۳]
بر اساس جهت اول، جایگاه اصلی حقیقت قرآن را باید در صقع ربوبی جستوجو کرد و بر اساس جهت دوم، این همانی حقیقت قرآن و انسان کامل به دست میآید. حال با توجه به اینکه انسان کامل نیز جامع جملگی اسمای الهی و کونی است،[۷۴] باید در علم ذاتی تفصیلی حضرت حق و مرتبه الوهیت، به دنبال جایگاه اصلی حقیقت قرآن و انسان کامل باشیم، و چون در حضرت الوهیت، تنها اسم الله جامع جملگی اسمای الهی است، [۷۵] از همین رو، در صقع ربوبی، انسان کامل و حقیقت قرآن عین ثابت و مظهر علمی اسم الله است که جامع جملگی اعیان است. قیصری این مطلب را به تصریح بیان میکند: «قد مرّ أن الاسم «الله» مشتمل علی جمیع الأسماء ... أنّ حقایق العالم فی العلم «در حضرت الوهیت» والعین «در خارج از صقع ربوبی» کلها مظاهر للحقیقه الإنسانیه التی هی مظهر للاسم الله»[۷۶][۷۷]
از این مطالب، میتوان چنین نتیجه گرفت: چون حرکت حبی از کلیت و اجمال به طرف جزئیت و تفصیل است، در مرتبه الوهیت، ابتدا حقیقت محمّدی و انسان کامل، که عین ثابت اسم جامع «الله» است اسمی که جملگی اسمای الهی را به نحو اندماجی و اجمالی دارد جملگی اعیان ثابت را به نحو اندماجی و اجمالی نشان میدهد، و سپس این اسم جامع الله است که خود را باز کرده و تمامی اسمای الهی را به نحو تفصیلی در حضرت الوهیت نشان میدهد، و در پی آن، این حقیقت محمّدی است که خود را باز کرده، تمامی اعیان ثابت را به نحو تفصیلی نشان میدهد. همچنین در ادامه و در خارج از صقع ربوبی، همین این حقیقت محمّدی است که جملگی ممکنات از عقل اول و نفس کل گرفته تا تمامی موجودات مادی را شامل میشود. پس حقیقت قرآن، که با حقیقت محمّدی یکی است، شرح احوال وجودی و سلوکی پیامبر اکرم(ص) است که در آن، شرح احوال وجودی و سلوکی امّتها نیز قرار دارد، و این مطلب اختصاص به پیامبر اکرم(ص) ندارد، بلکه هر کتاب آسمانی شرح احوال پیامبر خویش و امّت اوست[۷۸][۷۹]
این همانی امّ الکتاب و حقیقت قرآن
ابن عربی وحی قرآنی را «وحی با واسطه» میداند که جبرئیل آیات قرآن را بر پیامبر اکرم(ص) نازل میکرد، اما آن حضرت با توجه به دو کریمه ﴿﴿ وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا﴾﴾ [۸۰] و ﴿﴿ لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ﴾﴾ [۸۱] قبل از آنکه وحی آیات قرآن بر او تمام شود، آیات را تلاوت میکرد. ابن عربی این عجله و شتاب رسول خدا(ص) را از نوع «وحی الهام» میداند که حضرت حق از طریق وجه خاص و بی واسطه که جبرئیل هیچ اطلاعی از آن ندارد به آن حضرت تعلیم میداد، و همچنین او تأدیب بی واسطه خداوند را از این نوع میداند. ابن عربی نهی از این عجله و شتاب را در این دو کریمه، از باب رعایت ادب با جبرئیل میداند[۸۲] بنابراین، پیامبر خاتم(ص) از طریق وجه خاص و بی واسطه قرآن را از منبع اصلی آن دریافت میکرد[۸۳]
همچنین ابن عربی، با توجه به آیه ﴿﴿ يَمْحُو اللَّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ﴾﴾ [۸۴]، محو بعد از کتابت و اثبات آنچه را که حضرت حق بخواهد را از نوع دگرگونی و تغییر در علم الهی نمیداند، بلکه از نوع تغییر و دگرگونی در متعلّق علم میداند. سپس با استفاده از ظهور «عنده»، که اضافه به ضمیر «ه» شده، و سیاق علمی آیه، امّ الکتاب را آن علم پیشین و ذاتی حضرت حق میداند که تغییر و دگرگونی در آن راه ندارد[۸۵][۸۶]
این ام الکتاب دربردارنده جملگی کتابهای آسمانی است و همانگونه که از اسم جامع «الله» اسمای کلی هفتگانه ظاهر میشود که شامل جملگی اسمای الهی است، از امّ الکتاب نیز آیات هفتگانه ظاهر میگردد که حاوی همه آیات الهی است[۸۷][۸۸]
بنابراین، ابن عربی با استناد به ظاهر آیات حقیقت قرآن در مرتبه «واحدیت» را، به لحاظ جامعیتی که دارد، «امّ الکتاب» مینامد؛ زیرا «ام» جامع هر چیزی است[۸۹][۹۰]
در نتیجه، امّ الکتاب همان حقیقت و منبع ازلی قرآن و دربردارنده هر چیزی است و به لحاظ جامعیتی که دارد، در حضرت الوهیت و علم پیشین حق، مظهر اسم جامع «الله» میباشد[۹۱]
چگونگی حقایق در ام الکتاب
چون در قوس نزول، هر قدر به سمت مراتب پایین هستی حرکت شود قیود بیشتر میگردد و بعکس، در قوس صعود، هر قدر به سمت مراتب عالی هستی حرکت شود قیود کمتر میگردد، در مرتبه واحدیت که مرتبه علم ذاتی حق است رایحه ای از قیود وجودی به مشام نمیرسد و اسمای کلی و جزئی و به تبع آنها، اعیان ثابت کلی و جزئی وجود علمی دارند. از این رو، قونوی و شارحان فصوصالحکم، مرتبه «واحدیت» را «عالم معانی» نامیدهاند[۹۲][۹۳]
بنابراین؛ امّ الکتاب که عین ثابت اسم جامع «الله» است بدین لحاظ که در عالم معانی است، تنها شامل معنای حقایق و آیات میشود و هیچ لفظی در آن ساحت نیست؛ زیرا لفظ، قید وجودی معناست و به معنا صورت میدهد، و همچنین امّ الکتاب به لحاظ جامعیتی که دارد، معانی حقایق و آیاتِ قرآنی به نحو اندماجی در ساحت آن تقرّر دارند[۹۴]
بر اساس این مطالب، میتوان نتیجه گرفت که پیامبر اکرم(ص) در عین ثابت خود که اسم جامع «الله» است امّ الکتاب قرآنی را که به نحو اندماجی و بدون الفاظ است نه فرقانی و تفصیلی یافته است[۹۵]
حکمت عرفانی » بهار 1391 - شماره 3 (صفحه 107-109)
محمد منصورنژاد
حقیقت قرآن در ام الکتاب
اگر حقیقت وحی با توجه به آثار و عوارض آن، از جمله ارسال کتابی اعجازآمیز مثل قرآن و از جهت گیرندگان وحی، ممکن باشد، باز پرسش اینجاست که آیا این حقیقت با توجه به مبدأ و وحیکننده که یک مقام کاملاً غیبی و در غایت خفا و نهان بودن است نیز امکانپذیر است؟آیا با علوم اکتسابی و با اتکا به ابزارهای عقلی و حسی میتوان حقیقت قرآن را فهمید؟ در یک پاسخ کوتاه میتوان بدین پرسش جواب منفی داد. چون ابزارهای مناسب و توان درک حقیقت وحی و قرآن را انسانها یعادی ندارند و ازاینرو، تنها راه شناخت این حقیقت مراجعه به خدا، نقل، رسولان و قرآن است. در قرآن مجید، جایگاه و خاستگاه قرآن و سایر کتابهای آسمانی به «ام الکتاب» و «لوح محفوظ» نسبت داده شده است. به عنوان شاهد، در سوره زخرف، پس از اینکه بر عربی بودن زبان قرآن برای تعقل تأکید شده است، میخوانیم که: ﴿﴿ وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴾﴾[۹۶]. و نیز در آیات ۲۱ تا ۲۲ سوره بروج، در وصف قرآن میخوانیم: ﴿﴿ بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ﴾﴾ [۹۷][۹۸]. در تفاسیر شیعی، در شرح آیات فوق و پیرامون ام الکتاب و لوح محفوظ میخوانیم که واژه «امّ» در لغت به معنی اصل و اساس هرچیزی است و ام الکتاب، به معنی کتابی است که اصل و اساس همه کتابهای آسمانی است. همان لوحی است که نزد خداوند از هرگونه تغییر و تبدیل و تحریفی محفوظ است. این همان کتاب علم پروردگار است که نزد او بوده و همه حقایق عالم و همه حوادث آینده و گذشته، و حقایق کتابهای آسمانی در آن درج است. هیچکس به آن راه ندارد و جز آنچه که خدا بخواهد، از آن افشا نمیشود. این توصیف بزرگی است برای قرآنکه از علم بیپایان حق سرچشمه گرفته و اصل و اساسش نزد اوست. به همین دلیل، در توصیف بعدی میگوید این کتابی است والامقام «لعلیّ» و در توصیف دیگری میفرماید حکمتآموز، مستحکم، متین و حساب شده «حکیم»است[۹۹]
از این آیات روشن میشود که حقیقت قرآن مجید مافوق تعقل عقول است و مراد از ام الکتاب، لوح محفوظ است و اگر لوح محفوظ را ام الکتاب [۱۰۰] نامیدهاند، بدین دلیل است که این لوح ریشهء تمامی کتابهای آسمانی است و همهء کتابهای آسمانی از آن استنتاج میشوند.برای فهم و درک عقول، قرآن کریم درخور درک بشری و به زبان عربی نازل شده است.
پانویس
- ↑ ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ...﴾ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند»... سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۵.
- ↑ کتاب العین، ج ۱، ص ۱۰۴.
- ↑ کتاب العین، ج ۱، ص ۱۰۸.
- ↑ ابنسکّیت، ۵۹.
- ↑ ابن دُرید، ج ۱، ص۷۸.
- ↑ ابن دُرید، ج ۱، ص۷۸ - ۷۹.
- ↑ ابن دُرید، ج ۱، ص۷۹.
- ↑ ازهری، ج ۱، ص۲۰۱ - ۲۰۲.
- ↑ جوهری، ج ۵، ص۱۸۶۳.
- ↑ جوهری، ج ۵، ص۱۸۶۳.
- ↑ ابن منظور، ذیل مادّه «امم».
- ↑ جوهری، ج ۵، ص۱۸۶۳.
- ↑ ابن فارس، ج ۱، ص۲۱.
- ↑ ابن سکّیت اهوازی، ص۵۹؛ جوهری، ج ۵، ص۱۸۶۳ - ۱۸۶۴.
- ↑ راغب اصفهانی، ص۸۵.
- ↑ دنیا از زیر آن، بسط و تکوین یافته گسترده شده است؛ راغب اصفهانی، ص۸۵.
- ↑ مصطفوی، ج ۱، ص۱۳۵.
- ↑ ابنسکّیت، ص۵۹.
- ↑ ابوالفتوح رازی، ج ۴، ص۱۷۵.
- ↑ مصطفوی، ج ۱، ص۱۳۵.
- ↑ و بیگمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است؛ سوره زخرف، آیه ۴.
- ↑ مقاتل بن سلیمان، ج ۳: ۷۸۹؛ نحاس، ج ۴: ۶۵؛ طوسی، ج ۹: ۱۸۱-۱۸۰؛ نیشابوری، ج ۲: ۷۳۶؛ زمخشری، ج ۴: ۲۳۶؛ طبرسی، ج ۹: ۶۰؛ ابنعطیّهی اندلسی، ج ۵: ۴۵؛ طباطبایی، ج ۱۸: ۸۴. اندکی از متأخّران نیز از آن به علم الهی یاد نمودهاند ابنعاشور، ج ۲۵: ۲۱۳؛ مغنیه، ج ۶: ۵۳۸؛ مراغی، ج ۲۵: ۶۸.
- ↑ این سخن، جادو و دروغ نیست بلکه قرآنی ارجمند است، در لوحی نگهداشته؛ سوره بروج، آیه ۲۱ - ۲۲.
- ↑ میبدی، ج ۹: ۵۲؛ زمخشری، ج ۴: ۲۳۶؛ طبرسی، ج ۹: ۶۰؛ بغوی، ج ۴: ۱۵۴؛ فخر رازی، ج ۲۷: ۶۱۷؛ آلوسی، ج ۱۳: ۶۴؛ شوکانی، ج ۴: ۶۲۷؛ طباطبایی، ج ۱۸: ۸۴.
- ↑ این سخن، جادو و دروغ نیست بلکه قرآنی ارجمند است، در لوحی نگهداشته؛ سوره بروج، آیه ۲۱ - ۲۲.
- ↑ و بیگمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است؛ سوره زخرف، آیه ۴.
- ↑ خداوند هر چه را بخواهد از لوح محفوظ پاک میکند و یا در آن مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه ۳۹.
- ↑ مقاتل بن سلیمان، ج ۲: ۳۸۳؛ میبدی، ج ۵: ۲۱۱؛ زمخشری، ج ۲: ۵۳۴؛ طبرسی، ج ۲: ۲۳۵.
- ↑ ابن قتیبه، ص۱۹۶؛ طوسی، ج ۶: ۲۶۳؛ طبرسی، ج ۶: ۴۵۸؛ فخر رازی، ج ۱۹: ۵۲.
- ↑ فخر رازی، ج ۱۹: ۵۲؛ ابنعاشور، ج ۱۲: ۲۰۴.
- ↑ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات استواراند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر آیات چند رویهاند؛ سوره آل عمران، آیه ۷
- ↑ مقاتل بن سلیمان، ج ۱: ۲۶۴-۲۶۳؛ ابنهائم، ص۱۱۹
- ↑ ج ۱: ۲۵
- ↑ علامه طباطبایی، ج ۳: ۲۰.
- ↑ و بیگمان پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و به آنان همسران و فرزندانی دادیم و هیچ پیامبری را نسزد که معجزهای بیاورد مگر با اذن خداوند؛ هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه ۳۸ - ۳۹.
- ↑ علامه طباطبایی، ج ۱۱: ۳۷۴.
- ↑ علامه طباطبایی، ج ۱۱: ۳۷۵.
- ↑ ابن عاشور،ج ۱۲: ۲۰۴.
- ↑ ما به هر یک از شما شریعت و راهی دادهایم و اگر خداوند میخواست شما را امّتی یگانه میگردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچهتان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف میورزیدید آگاه میگرداند؛ سوره مائده، آیه ۴۸.
- ↑ و بیگمان پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و به آنان همسران و فرزندانی دادیم و هیچ پیامبری را نسزد که معجزهای بیاورد مگر با اذن خداوند؛ هر سرآمدی، زمانی نگاشته دارد خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه ۳۸ - ۳۹.
- ↑ و ما هیچ شهری را نابود نکردیم مگر که سرنوشتی معیّن داشت. هیچ امّتی از زمانه خود نه پیش و نه واپس میافتد؛ سوره حجر، آیه ۴ - ۵.
- ↑ ابن قتیبه، ص۲۰۱؛ طوسی، ج ۶: ۳۱۸؛ سورآبادی، ج ۲: ۱۲۵۰؛ زمخشری، ج ۲: ۵۷۱-۵۷۰؛ طبرسی، ج ۶: ۵۰۵؛ ابن عاشور، ج ۱۳: ۱۳؛ طباطبایی، ج ۱۲: ۹۸-۹۷.
- ↑ طباطبایی، ج ۱۱: ۳۷۷-۳۷۶.
- ↑ ابن عربی، ج ۱: ۳۴۳؛ صادقی تهرانی، ج ۱۵: ص ۳۴۴.
- ↑ حا، میم سوگند به این کتاب روشن. به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید. و بیگمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است؛ سوره زخرف، آیه ۱ - ۴.
- ↑ الف، لام، را؛ این آیات کتاب روشنگر است؛ سوره یوسف، آیه ۱.
- ↑ این آیههای کتاب روشنگر است؛ سوره شعراء، آیه ۲.
- ↑ این آیههای کتاب روشنگر است؛ سوره قصص، آیه ۲.
- ↑ سوگند به این کتاب روشن؛ سوره زخرف، آیه ۲.
- ↑ سوگند به این کتاب روشن؛ سوره دخان، آیه 2۲.
- ↑ اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات محکماند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر آیات متشابهاند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد؛ سوره آل عمران، آیه ۷
- ↑ کُلُّ مدینةٍ هی اُمّ ما حولها مِنَ القُری.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۳۱.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۳۱.
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۳۱.
- ↑ بصائرالدرجات ص: ۱۰۹ ح ۳ و ص۱۱۲ ح ۱۸ .
- ↑ منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۳۱.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۶
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۲، ص ۶۱.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۶
- ↑ ابن عربی، فصوص الحکم، ص ۲۰۳.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۷
- ↑ ابن عربی، فصوص الحکم، ص ۱۴۵.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۷
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۳، ص ۹۲.
- ↑ ابن عربی، الإسفار عن نتائج الأسفار، رسائل ابن عربی، ضبط محمد شهابالدین العربی، ص ۴۶۷.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۷
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۲، ص ۶۸ و ج۳، ص۱۴ و ج۴، ص۱۴۳؛ فصوص الحکم، ص۱۱۱؛ نقش الفصوص، ص ۳.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۴، ص ۱۷۰.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۷
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۴، ص ۶۴.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۷
- ↑ ابن عربی، عقله المستوفز، ص۹۶ و ۴۵؛ الفتوحات المکیه (چهار جلدی)، ج۲، ص ۳۹۰ و ۴۵۸ و ۶۲۹ و ج۳، ص ۲۶۰.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۱، ص ۴۸۷ و ۱۴۹ و ۵۲۰ و ۴۷۹.
- ↑ محمد داوود قبصری، شرح فصوص الحکم، ص۱۱۷.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۷
- ↑ محمد بن حمزه فناری، مصباح الأنس، ص ۵۰۶و ۵۹۸.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۸
- ↑ و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!؛ سوره طه، آیه ۱۱۴.
- ↑ زبانت را به (خواندن) آن مگردان تا در (کار) آن شتاب کنی؛ سوره قیامه، آیه ۱۶.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۳، ص ۳۸۸.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۸
- ↑ خداوند هر چه را بخواهد (از لوح محفوظ) پاک میکند و (یا در آن) مینویسد و لوح محفوظ نزد اوست؛ سوره رعد، آیه ۳۹.
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۳، ص ۴۲۳.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۸
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۳، ص ۱۳۱.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۹
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیه (چهار جلدی) ج۳، ص ۱۶۰.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۹
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۹
- ↑ صدرالدین قونوی، مفتاح الغیب، ص ۱۰۶، عبدالرزاق کاشانی، شرح فصوص الحکم، ص۳۳۳؛ محمد داوود قیصری، شرح فصوص الحکم، ص ۶۳۳.
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۹
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۹
- ↑ وحی رسالی از دیدگاه ابنعربی؛ ص: ۱۰۹
- ↑ و بیگمان آن نزد ما در اصل کتاب، فرازمندی فرزانه است؛ سوره زخرف، آیه ۴.
- ↑ این سخن، جادو و دروغ نیست بلکه قرآنی ارجمند است، در لوحی نگهداشته؛ سوره بروج، آیه ۲۱ - ۲۲.
- ↑ وحی؛ ص۴.
- ↑ وحی؛ ص۵.
- ↑ در قرآن مجید، واژه «ام الکتاب» یک بار در سوره آل عمران، آیه ۷ به عنوان مخزن آیات محکم و یک بار نیز در سوره رعد، آیه ۳۹ در بحث پیرامون اقسام سرنوشتها آمده که سرنوشتهای تثبیت شده و غیر قابل محو شدن، به ام الکتاب نسبت داده شدهاند.