بخشی از علوم پیامبران(ع) و برگزیدگان الهی، به شیوههای عادی مانند حواس یا تعقل کسب میشود. تردیدی نیست که این بخش از دانش آنان اکتسابی است و مردم دیگر نیز میتوانند به این شیوهها به دانشهای مشابه برسند. آنچه جای تأمل و بررسی بیشتر دارد، دانشهای غیرعادی پیامبران(ع) و دیگر برگزیدگان خداوند است؛ دانشهایی که به روشهای عادی مانند استفاده از حواس و تفکر عقلی به دست نمیآیند. آیا شیوههایی مانند وحی، شهود و الهام، ویژه این برگزیدگان است یا دیگر افراد نیز میتوانند با این شیوهها به معارفی مشابه علوم برگزیدگان خداوند دست یابند؟ چنانکه اشاره شد، شیوههای مختلف یادشده را میتوان در سه دسته کلی حسی، عقلی و قلبی جمع کرد. این شیوهها به طور کلی خاص نیستند و نوع بشر به آنها دسترسی دارند و کم یا زیاد از طریق آنها علومی را کسب میکنند. بنابراین شیوههایی که پیامبران(ع) و دیگر برگزیدگان خداوند برای دریافت علوم از آنها استفاده میکنند، کاملاً متمایز از شیوههای بشری نیستند. نکتهای که باید در این زمینه بیشتر به آن توجه کرد این است که اگرچه خداوند استعداد و توان استفاده از شیوههای عقلی، حسی و قلبی را در نوع بشر قرار داده است، اما انسانها به یک اندازه از این استعداد و توان بهرهمند نیستند و به یک اندازه از آن استفاده نمیکنند. برخی، حواسی قویتر از دیگران دارند؛ مثلاً بینایی یا شنوایی برخی قویتر از دیگران است. استفاده افراد از این ابزارها نیز متفاوت است: برخی بر اثر مداومت در استفاده از قوه عقل خود، به دانشهایی عقلی میرسند که دیگران نمیرسند؛ برخی استعدادهای حسی خود را رشد میدهند و در رقابت با دیگران، پیش میافتند؛ برخی نیز با ریاضت و برنامههای سلوکی خاص، بر قوت قلبی خود میافزایند و تجربیات و شهودهایی دارند که دیگران آن را تجربه نکردهاند. چنانکه بین مردم تفاوتهایی جدی در بهرهمندی و استفاده از ابزارهای معرفتی وجود دارد، بین آنان و پیامبران(ع) و دیگر برگزیدگان خداوند نیز در میزان بهرهمندی و استفاده از شیوههای یادشده، تفاوتهای جدی وجود دارد. اگرچه مراتبی از دریافتهای عقلی، قلبی و حسی در نوع افراد بشر دیده میشود، اما خداوند به برگزیدگانش استعدادهای ویژه عطا کرده است که در نتیجه آن میتوانند به مراتبی از دانشهای سهگانه برسند که دیگران از آن بیبهرهاند. وحی پیامبرانه، اگرچه اغلب به شیوه قلبی و شهودی بر پیامبران(ع) نازل میشود، مرتبهای از علوم قلبی است که انسانهای عادی از دسترسی به آن عاجزند. به دلیل تمایز این قسم از وحی با دیگر مراتب علوم قلبی، میتوان درباره آن، همانند الهام و شهود، با عنوانی مستقل سخن گفت. این شیوه مخصوص پیامبران(ع) خداوند است. تعابیر گوناگون قرآن مانند " "أنزلنا"، "أرسلنا"، "بعثنا" و "أوحینا" " نشاندهنده آن است که آغازگر این حرکت علمی خداوند بوده است؛ نه اینکه پیامبران(ع) در نتیجه تلاش خود بدان رسیده باشند. در آیات گوناگون، از زبان پیامبران(ع) نقل شده است که خود را تابع وحی الهی دانسته و توان ارائه معجزاتی بیش از آن یا بیان حکمی از نزد خود را نفی کردهاند: ﴿﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾﴾[۱] و ﴿﴿قُل لَّوْ شَاء اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ﴾﴾[۲] و ﴿﴿قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ﴾﴾[۳] و ﴿﴿قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾﴾[۴] و ﴿﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَةٍ قَالُواْ لَوْلاَ اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِن رَّبِّي هَذَا بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾﴾[۵] و ﴿﴿إِن يُوحَى إِلَيَّ إِلاَّ أَنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ﴾﴾[۶] و ﴿﴿قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللَّهُ إِن شَاء وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ﴾﴾[۷] و ﴿﴿قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾﴾[۸] و هنگامی که آیات روشن ما بر آنها خوانده میشود، کسانی که ایمان به لقای ما (و روز رستاخیز) ندارند، میگویند: قرآنی غیر از این بیاور، یا آن را تبدیل کن. بگو: من حق ندارم که از پیش خود آن را تغییر دهم. فقط از چیزی که بر من وحی میشود، پیروی میکنم. این وابستگی علمی، تنها نشانه توحید افعالی نیست؛ از حیث توحید افعالی، علوم همه انسانها وابسته به خداوند است و او معلم کل است؛ بلکه افزون بر آن، بیانگر آن است که علم پیامبران(ع) موهبتی است، نه اکتسابی. آنان در نزول وحی دخالتی ندارند. در اختیار پیامبر(ص) نیست که چه زمانی بر او وحی شود و چه زمان نشود؛ بلکه دریافت وحی، موهبتی خاص است که خداوند برخی بندگان برگزیده خود را به آن ممتاز ساخته است. شعار پیامبران(ع) را میتوان در این جمله قرآن خلاصه کرد: ﴿﴿إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ﴾﴾[۹] الهام، برخلاف وحی نبوی، شیوهای است که اختصاص به برگزیدگان خداوند ندارد و حتی افراد عادی نیز از برخی مراتب آن بهرهمندند؛ اما مراتبی از آن یا برخی از علوم الهامی، ویژه برگزیدگان خداوند است. شهود نیز همانند الهام، اگرچه شیوهای عام است و افراد دیگر نیز میتوانند با تهذیب نفس به شهودهایی دست یابند، اما به نظر میرسد که برخی مراتب آن، مانند مشاهده اعمال مردم ـ چنانکه در فصل قبل یاد شد ـ ویژه برگزیدگان خداوند است. بهرهمندی از رؤیاهای صادقه و نیروی تعقل نیز همینگونه است، که بهرغم عمومی بودن اصل شیوه، بهرهمندی از برخی علوم از طریق این شیوهها، به عنایتهای ویژه الهی نیازمند است.[۱۰][۱۱]
مصادیقی از علوم ائمه(ع)، با بقیه مردم مشترک است. این مصادیق از علوم ائمه(ع) اکتسابی است و دیگران نیز میتوانند آن را به دست آورند. برای نمونه فرض کنید پیامبر(ص) در حضور اصحابش مطلبی را بیان کردهاند و امیرالمؤمنین(ع) نیز آن را شنیده و فراگرفته است. دیگران نیز مانند امیرالمؤمنین(ع) آن روایت نبوی را شنیده و نقل کردهاند. این مرتبه از دانش، بین امامان(ع) و مردم عادی مشترک است؛ البته ممکن است در مراتبی از این دانش، مانند میزان عمق این دانش، بین آنان و امیرالمؤمنین(ع) تفاوت باشد؛ اما حد ظاهر آن را بقیه مردم نیز کسب کردهاند. مثال دیگر برای علوم اکتسابی مشترک، استفاده از حواس در امور عادی زندگی است که علومی عادی را به دنبال دارد. امامان معصوم(ع) در این موارد، همانند دیگر افراد از حواس خود استفاده میکردند. چنین دانشهایی برای مردم نیز قابل کسب است و هر روز از آن استفاده میکنند.[۱۲] در مقابل این طیف مشترک، قلمرو علوم موهبتی ائمه(ع) قرار دارد که به عنایت ویژه خداوند بستگی دارد. این علوم، ابزارها و استعدادهای ویژهای میطلبند که در اختیار دیگران نیست. مثلاً پیامبر(ص) علوم و اسرار الهی را به کسی غیر امیرالمؤمنین(ع) بیان نکردند. این دانش، یکی از مصادیق علوم موهبتی است. کتابهای پیامبران(ع) گذشته و دیگر کتابهای ویژه ائمه(ع) در اختیار دیگران نیست. علوم استنباطشده از این کتابها، موهبتی و ویژهاند. عرضه اعمال، تحدیث و الهامهای ویژه، از دیگر علوم موهبتی به شمار میآیند. بنابراین بخشی از علوم عادی ائمه(ع)، اکتسابی است و بخش بزرگی از این علوم که با مقام امامت آنان ارتباط دارد، موهبتی است»[۱۳]
پانویس
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑(و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بیگمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ میهراسم)، سوره مبارکه یونس، آیه ۱۵.
↑(بگو اگر خداوند میخواست آن را برای شما نمیخواندم و او شما را از آن آگاه نمیکرد؛ پیش از آن (هم) من در میان شما روزگاری دراز زیستهام پس آیا خرد نمیورزید؟)، سوره مبارکه یونس، آیه ۱۶.
↑(بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمیاندیشید؟)، سوره مبارکه انعام، آیه ۵۰.
↑(بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید؛ من جز بیمدهنده و مژدهآور برای گروهی که ایمان میآورند نیستم)، سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۸۸.
↑(و چون برای آنان آیهای (دلخواه آنان) نیاوردهای میگویند: چرا خود آیهای برنگزیدی؟ بگو من تنها از آنچه از سوی پروردگارم به من وحی میشود پیروی میکنم؛ این (ها) بینشهایی است از سوی پروردگارتان و رهنمود و بخشایشی است برای مردمی که ایمان دارند)، سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۰۳.
↑(به من جز این وحی نمیشود که من تنها بیمدهندهای آشکارم)، سوره مبارکه ص، آیه ۷۰.
↑(گفت: اگر خداوند بخواهد آن را بر سر شما خواهد آورد و شما به ستوه آورنده (ی او) نخواهید بود)، سوره مبارکه هود، آیه ۳۳.
↑(پیامبرانشان به آنها گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم امّا خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد منّت میگذارد (و به او رسالت میبخشد) و ما را نشاید که جز به اذن خداوند برهانی برای شما بیاوریم و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند)، سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۱۱.
↑(من جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم)، سوره مبارکه یونس، آیه ۱۵.