برخورد ائمه با وکلاء و نمایندگان منحرف چگونه بوده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برخورد ائمه با وکلاء و نمایندگان منحرف چگونه بوده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

برخورد ائمه با وکلاء و نمایندگان منحرف چگونه بوده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

رحیم لطیفی

حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی، در کتاب «پرسمان نیابت» در این‌باره گفته است:

«گوشه‌هایی از شیوه و روش اصلاحی رهبری نهاد، در برخورد با مدعیان دروغین وکالت و بابیت گذشت در برخورد با وکلاء منحرف نیز اصول همان شیوه پیاده می‌شد، یعنی ائمه گام به گام پیش می‌رفتند و تا وقتی که روش و برخورد ساده در قالب موعظه، تذکر و تنبیه خصوصی کارگر بود، به اقدامات شدیدتر متوسل نمی‌شدند، به ویژه برخورد با کسانی که پیشینه وکالت، و در میان توده‌ها جایگاه و اعتباری داشتند، ظرافت خاصی می‌خواست.

اوج انحراف وکلاء نهاد، پس از شهادت امام کاظم (ع) و آغاز امامت حضرت رضا (ع) است، بررسی موارد انحراف و برخورد امامان در همین برهه اصول روش رهبری، با منحرفین را به‌دست می‌دهد. در مواردی که خطر انحراف جدی بود، ائمه با بهره‌گیری از عنایت الهی پیشاپیش، یاران را از پیدایش انحراف، آگاهی می‌دادند، به عنوان نمونه: امام باقر و صادق (ع) از پیدایش جریان واقفیه خبر داده و یاران را از آن بر حذر داشته بودند[۱].

امام کاظم (ع) نیز به دوتن از سران مذهب وقف (قندی و ابن مسکان) هشدار داده بود که مبادا امامت فرزندم (علی بن موسی الرضا) را انکار کنید[۲]. از آنجا که بیشترین منحرفان در عصر امامت حضرت رضا (ع) بود، بیشترین پیکار و رویایی را نیز آن حضرت به دوش می‌کشید، امام هشتم (ع) هنگامی به رهبری نهاد رسید که وکلای برجسته نهاد راه وقف را پیش گرفته و اموال زیادی را تصاحب کرده بودند، امام (ع) بین سال‌های (۱۸۳ تا ۲۰۲ ق) تلاش خود را در قالب مناظره، ارشاد و بیداری پیروان نهاد نسبت به مذهب‌سازی رهبران واقفیه آغاز کرد.

ایشان در معرفی واقفیه فرمودند: آنان در حیرت و سرگردانی به سر می‌برند و با کفر زندقه می‌میرند[۳] آنها مصداق این آیه شریفه هستند ﴿مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لاَ إِلَى هَؤُلاء وَلاَ إِلَى هَؤُلاء...[۴] آنان نه از مؤمنین هستند و نه از منکرین، امام هشتم (ع) با برخی از سران واقفیه مانند بطائنی، ابن سراج و ابن مکاری به مناظره پرداخت[۵]

روشنگری‌های امام (ع) تا آنجا کارگر افتاد که نهاد وکالت را از فروپاشی نجات داد، ابن سراج و یک وکیل دیگر از کردار اشتباه خود پشیمان شدند، وصیت کردند اموال نهاد را برگردانند و این امر پیروان وقف را به امامت رضا (ع) سوق داد[۶]. عثمان رواسی از کار خود توبه کرد اموال نهاد را به امام هشتم (ع) برگردانید[۷].

یکی از یاران باوفاء امام کاظم و رضا (ع) که از جایگاه بسیار خوب اجتماعی برخوردار بود یونس بن عبدالرحمن قمی بود، وی در برابر حرکت واقفیه و وکلاء منحرف به ستیز برخاست، و با حمایت کامل از امامت حضرت رضا (ع) به روشنگری پرداخت، رویارویی او تا آنجا بر سران وقف گران آمد که بطائنی و قندی از او خواستند در برابر دریافت ده هزار دینار سکوت اختیار کند، این یار راستین در پاسخ حدیثی از امام صادق و باقر (ع) را یادآور شد؛ پس از آشکاری بدعت‌ها، بر عالم است تا علمش را آشکار کند وگرنه نور ایمان را خدا از او می‌گیرد[۸].

گاهی شرایط و یا جایگاه حساس وکیل خاطی به گونه بود که رهبری نهاد با آنها برخورد آشکار نمی‌کرد صالح همدانی وکیل امام جواد (ع) در موقوفات قم اموالی را خودسرانه برداشته و به امور شخص خود مصرف کرد و خدمت امام آمده حلالیت می‌خواهد، امام (ع) در ظاهر او را حلال اما برای یاران خود از کار وی شکایت کرد[۹].

در مواردی که خطر بسیار شدید می‌شد و تمام راههای بشری در اصلاح منحرفان بسته می‌شد، ائمه با سلاح نفرین وسوسه‌های خناس را آماج تیرهای غیبی قرار می‌دادند، امام هادی (ع) در حق عروه دهقان، که پس از سرقت مقداری از اموال باقیمانده را به آتش کشیده بود، دست به نفرین برداشتند و او در همان شب به هلاکت رسید[۱۰]. نظیر همین را حضرت حجت در پایان دادن به فتنه احمد عبرتائی صوفی زاهد انجام داد[۱۱]»[۱۲].

پانویس

  1. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۷۶۲، ح۸۸۱، ۸۸۲.
  2. طوسی، کتاب الغیبة، ص ۶۸، ح۷۱.
  3. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۷۶۱، ح۸۷۶، ۸۷۸.
  4. نساء، ۱۴۳.
  5. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۷۶۰، ح۸۸۵، ۸۸۳.
  6. اختیار معرفة‌الرجال، ص ۷۶۰، ح۸۷۱.
  7. اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۶۰، ح۱۱۱۷، ۱۱۱۸.
  8. طوسی، کتاب الغیبة، ص ۶۴، ح۶۶.
  9. کلینی، الاصول من‌الکافی، ۵۴۸،۱ کتاب الحجة باب‌الفئ، ح۲۷.
  10. طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص ۸۴۳، ۸۴۲، ح۱۰۸۶.
  11. جباری، سازمان وکالت، ص ۱۹۴.
  12. لطیفی ، رحیم، پرسمان نیابت، ص۱۵۳-۱۵۶.