بصره در معارف و سیره علوی
ورود امیر مؤمنان(ع) به بصره
پس از پیروزی در جنگ، امام وارد بصره شد. طبری آورده است: احنف با آن حضرت بیعت کرد. وی و قبیله بنیسعد بیرون بصره بودند و همگی به بصره آمدند. مردم بصره نیز گروه گروه بیعت کردند؛ حتی زخمیان و کسانی که امان یافته بودند[۱]. امام با جماعتی از مهاجر و انصار وارد بیتالمال بصره شد و طلا و نقرهای را که آنجا بود، دید و گفت: ای زرد، دیگری را بفریب. ای سپید، دیگری را بفریب[۲]. همه غنایم جنگی میان یاران امام تقسیم شد. یکی از یارانش نزد وی آمد و گفت: ای امیر مؤمنان، من چیزی نگرفتهام و به فلان جهت از حضور بازماندهام و عذری گفت. آن حضرت پانصد درم سهم خود را به او داد[۳].
امام، با جمعی از خاندان و یاران خود از جمله حسنین(ع) به دیدن عایشه رفت. هنگامی زنان ناکثین، آن حضرت را دیدند، فریاد زدند: ای کشنده دوستان. فرمود: اگر من کشنده دوستان بودم، کسانی را که در این خانهاند میکشتم و به یکی از خانهها که مروان و ابن زبیر و ابن عامر و دیگران در آنجا نهان شده بودند اشاره کرد. مسعودی مینویسد: گفتوگوهایی طولانی بین عایشه و امام انجام گرفت و عایشه به آن حضرت گفت: میخواهم با تو باشم و وقتی با دشمنانت میجنگی همراه تو باشم. حضرت فرمود: به آن خانهای برگرد که پیامبر تو را آنجا گذاشته بود[۴]. از روایات اینگونه میتوان فهمید که عایشه مایل بود در بصره بماند؛ ولی امیر مؤمنان(ع) آگاه شد که باز هم قصد توطئه و تحریک در کار است؛ از اینرو دستور داد او را به مدینه ببرند[۵]. عبد الفتاح عبد المقصود، در بخش پایانی شرح ماجرای جمل، عنوانی این چنین دارد: «برای بستن لانه توطئهگران، عایشه باید از بصره کوچ کند»[۶].
روایات فراوانی از طریق عامه در ندامت عایشه از شرکت در جنگ جمل در دست است[۷]. شکی نیست که شکست خوارکننده جمل، برای او بسیار دردآور بوده است؛ اما مواضع سیاسی و فرهنگی وی و اشتراک عقیدهاش با بنیامیه در عناد با علی(ع) و اهل بیت(ع) تا زمان درگذشت وی ادامه داشت. نقل شده است عایشه پس از بازگشت از بصره به مدینه، دست از تحریک مردم علیه امیر مؤمنان(ع) بر نداشت و نامهای به وسیله اسود بن بختری به معاویه و شامیان نوشت و آنان را بر ضد امیر مؤمنان(ع) برانگیخت[۸].[۹]
خروج امام از بصره به سوی کوفه
امیر مؤمنان(ع) به هنگام خروج از بصره با اشاره به پیراهن و ردای خویش که توسط خانواده آن حضرت بافته شده بود، همچنین با اشاره به انبان خوراکی که در دست داشت و از محصولات غله آن حضرت در مدینه بود، خطاب به مردم بصره فرمود: اگر از نزد شما با چیزی بیشتر از همین که میبینید بیرون رفته باشم، در پیشگاه خداوند از خیانتکاران شمرده شوم. سپس حرکت کرد و مردم تا بیرون بصره او را بدرقه کردند و احنف بن قیس نیز همراه آن حضرت به کوفه رفت[۱۰]. حضرت امیر(ع) با همراهان خود، از جمله اشراف بصره، در ۱۲ رجب سال ۳۶ وارد کوفه شد و مورد استقبال مردم و اشراف و قاریان آن قرار گرفت[۱۱]. نقل شده است: مردم با حاکم کوفه، قرظة بن کعب، برای استقبال از علی(ع) از کوفه خارج شدند و در حوالی نهر نضر بن زیاد با آن حضرت روبهرو شدند. در میان تبریکگویان برای پیروزی آن حضرت، والی کوفه قرظة بن کعب بیانات متینی اظهار داشت و از ناکثین با توصیفاتی این چنین یاد کرد: «الْقَوْمِ الْبَاغِينَ الطَّاغِينَ الظَّالِمِينَ». عبدالله بن وهب راسبی گفت: آری به خدا سوگند ناکثین، باغی و ظالم و کافر و مشرک بودند. امام به زیادهروی عبدالله بن وهب اعتراض نموده، فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! آن قوم آنطور که تو میگویی نیستند و اگر آنها مشرک بودند، احکام شرک بر آنها جاری میشد[۱۲]. بعدها عبدالله بن وهب راسبی از سران خوارج گردید و در نهروان کشته شد[۱۳].[۱۴]
منابع
پانویس
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه پاینده، ج۶، ص۲۴۷۳.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه پاینده، ج۱، ص۷۲۸؛ ابن دقماق، الجوهر الثمین، ج۱، ص۶۳.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه پاینده، ج۱، ص۷۲۹.
- ↑ ر.ک: مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه پاینده، ج۱، ص۷۲۶؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه پاینده، ج۶، ص۲۴۷۲.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، زندگانی امیرالمؤمنین(ع)، ص۴۲۸.
- ↑ عبدالمقصود، عبد الفتاح، الامام علی بن أبیطالب(ع)، ترجمه سید محمدمهدی جعفری، ص۴۲۷.
- ↑ ر.ک: ری شهری، محمد و همکاران، موسوعة الامام علی بن ابیطالب، ج۵، ص۲۶۴ – ۲۶۶.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۲، ص۲۶۷.
- ↑ ملکی میانجی، علی، مقاله «ناکثین»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۱۱۴.
- ↑ شیخ مفید، نبرد جمل، ترجمه مهدوی دامغانی، ص۲۵۲.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص١۰٢.
- ↑ ر.ک: شیخ مفید، الکافیه، ص۳۱.
- ↑ مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ج۲، ص۴۱۷.
- ↑ ملکی میانجی، علی، مقاله «ناکثین»، دانشنامه امام علی ج۹ ص ۱۱۵.