بصیر در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«بصیر» صفت مشبهه به معنای بینا است، وجود چنین صفتی در خداوند بیانگر آگاهی مستمر و همیشگی او از حقایق است و شاید به همین جهت باشد که شماری از لغتشناسان آن را به معنی مبصر و عالم و آگاه گرفته‌اند[۱]. این واژه ۱۰ بار به صورت ﴿سَمِيعٌ بَصِيرٌ، ۵ بار به صورت ﴿خَبِيرٌ بَصِيرٌ در قرآن آمده است.

گاهی متعلق این واژه به صورت عام و فراگیر است مانند: ﴿إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ[۲]. گاهی نیز متعلق آن به صورت مطلق بیان شده است: ﴿كَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا[۳]. گاهی متعلق این واژه بندگان خدا هستند: ﴿كَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا[۴]. گاهی نیز متعلق آن اعمال انسان‌ها است: ﴿اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۵].

کاربرد «بصیر» در آیات قرآن به عنوان اسمی از اسماء الهی، دلالت بر حضور همهجانبه و احاطه ذات لایزال او، بر تمام پدیده‌ها از جمله اعمال انسان‌ها است و می‌‌توان گفت ذکر چنین صفتی در واقع نوعی تشویق و ترغیب بندگان به انجام خیرات و کارهای نیک و بر حذر داشتن آنان از زشتیها و تبهکاری‌ها و بدی‌ها است و لحن آیه فوقالذکر نوعی تهدید را به همراه دارد. بنابراین فایده شناخت چتین صفتی در خداوند متعال، سبب مراقبت انسان در رفتار و کردار و گفتار و پندار او نیز می‌شود و روشن است که بصیر بودن خدا، غیر از بصیر بودن انسان‌ها است، چون بینا بودن او با ابزار و آلات مانند چشم و امثال آن نیست. در روایات آمده است که خدا میبیند، اما نه با ابزار چشم و میشنود، اما نه با ابزار گوش[۶]؛ و اصولاً بصیر و سمیع به معنی بینا و شنوا است نه به معنی دارنده چشم و گوش؛ زیرا ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۷].

کلمه بصیر ۲۷ بار در قرآن ذکر شده است. این واژه در قرآن علاوه بر اینکه به عنوان اسم و صفتی از اسماء الهی در طی آیاتی ذکر شده صفت شماری از انسان‌ها نیز واقع شده است: ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ[۸]. ﴿مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَى وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَكَّرُونَ[۹]. ﴿وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ * وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ[۱۰]. ﴿اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَى وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا[۱۱]. ﴿فَلَمَّا أَنْ جَاءَ الْبَشِيرُ أَلْقَاهُ عَلَى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيرًا[۱۲]. ﴿قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَى وَقَدْ كُنْتُ بَصِيرًا[۱۳][۱۴]

بینا، آگاه به حقایق از راه شهود، از اسما و صفات الهی

بصیر، صفت مشبهه بر وزن فعیل، از ریشه (ب ـ صـ ر) و به معنای بینای همیشگی[۱۵] است.

لغت‌شناسان معانی متفاوت دیگری نیز برای آن ذکر کرده‌اند؛ مانند: مبصر و بینا[۱۶]، عالِم و آگاه[۱۷] و ضریر و نابینا[۱۸]. واژه بصیر به عنوان یکی از اسمای حسنای الهی، ۴۲ بار در قرآن کریم به کار رفته است. در این میان ۱۰ بار به همراه صفت «سمیع»[۱۹] و ۵ بار با صفت خبیر [۲۰] و ۲۷ بار به تنهایی به کار رفته است.

هرچند در برخی آیات به فراگیر بودن متعلق بصیر تصریح گردیده: ﴿إِنَّهُۥ بِكُلِّ شَىْءٍۭ بَصِيرٌ[۲۱] یا متعلق آن به صورت مطلق بیان شده و شامل همه چیز می‌گردد: ﴿وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًۭا[۲۲]؛ امّا در اغلب موارد انسان‌ها و کارهای آنان به عنوان متعلق این صفت الهی واقع شده است: ﴿وَٱللَّهُ بَصِيرٌۢ بِٱلْعِبَادِ[۲۳]، ﴿وَٱللَّهُ بَصِيرٌۢ بِمَا يَعْمَلُونَ[۲۴] در آیاتی چند مواردی از کارهای نیک و بد انسان‌ها مطرح و در پایان، بصیر بودن خداوند یادآوری شده است؛ همچون: ادای امانت و داوری به حق[۲۵]، اعمال خیری که انسان‌ها پیش می‌فرستند[۲۶]، انفاق[۲۷]، پیکار مؤمنان با کافران[۲۸] و جهاد و هجرت[۲۹] در بخش اعمال نیک، و مجادله کافران با آیات خداوند[۳۰]، آرزوهای دور و دراز یهودیان و طلاق دادن زنان[۳۱] در بخش کارهای ناشایست و مرجوح و نیز ایمان به عنوان کار نیک و کفر به عنوان فعل ناپسند که هر دو در آیه ﴿هُوَ ٱلَّذِى خَلَقَكُمْ[۳۲] یکجا متعلق بصیر قرار گرفته است.

به طور کلی از کاربرد بصیر در آیات مورد بحث می‌توان نوعی تشویق و ترغیب بندگان به نیکیها و نهی و تحذیر انسان‌ها از بدیها و زشتیها را استفاده کرد، چنان که لحن تهدیدآمیز بعضی از آیات در این زمینه به روشنی قابل فهم است: ﴿ٱعْمَلُوا۟ مَا شِئْتُمْ إِنَّهُۥ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۳۳]، ازاین‌رو برخی، فایده شناخت صفت بصیر در خداوند را اهتمام بیشتر آدمی به مراقبت و حسابرسی اعمال خویش دانسته‌اند[۳۴]. بصیر به معنای بینا[۳۵] از اسما و صفات ایجابی[۳۶]، ذاتی و ازلی خداست[۳۷]. بینایی در موجودات مادی گرچه به واسطه و کمک ابزار و آلت خاص مادی (چشم) صورت می‌پذیرد؛ اما خداوند به سبب مبرا بودن از احتیاج به اسباب و مواد، بدون ابزار و آلات می‌بیند. مؤید این مطلب، روایاتی از معصوم(ع) در تبیین سمیع و بصیر با این مضمون است که خداوند می‌بیند؛ نه با ابزار چشم و مانند دیدن مخلوقات، و می‌شنود؛ نه به وسیله گوش و مانند شنیدن آنان[۳۸]. برخی به این نکته توجه کرده‌اند که بصر و سمع [مبدأ وصف بصیر و سمیع] در کنار سایر قوای حسی (لامسه، ذائقه، شامه) که در مرتبه بدن هستند، قرار نگرفته و همسنخ آنها به شمار نمی‌آید تا اثبات آن مستلزم نقص در ذات خداوند باشد. آنچه در شمار قوای حسّی یاد شده قرار دارد و مادی بوده، از مراتب بدن به شمار می‌آید، چشم (عین) و گوش (اذن) است، در حالی که بصیر و سمیع به معنای بینا و شنواست؛ نه به معنای دارنده چشم و گوش. البته اطلاق تنها دو وصف سمیع و بصیر ازاین‌رو نیز می‌تواند باشد که آنچه در حفظ نظام از اهمیت بیشتری برخوردار است سمیع و بصیر بودن است؛ نه آگاهی بر ملموسات، چشیدنیها و بوییدنیها[۳۹]. به‌کارگیری مفهوم علم و آگاهی در تبیین «بصیر»، دانشمندان اعم از فیلسوفان، متکلمان و مفسران را بر آن داشته تا رابطه میان این صفت را با صفت علم الهی روشن ساخته، درباره استقلال این دو یا ارجاع هریک به دیگری آرایی متفاوت ابراز کنند:

  1. به اعتقاد برخی از محققان، اثبات بصیر بودن که از کمالات مطلق وجود است، برای خدا که مبدأ اصل وجود و سرچشمه کمال هستی است لازم است. از نظر ایشان بصیر وصفی زاید بر علم و مغایر با حقیقت علم بوده، همان آگاهی خدا به حقایق از راه شهود است[۴۰]، ازاین‌رو ارجاع بصیر به علیم از اهمال حیثیات ناشی شده و صحیح نیست. به گفته ایشان بر فرض پذیرفته شدن اصل ارجاع اوصاف به یکدیگر، عکس آن یعنی ارجاع علیم به بصیر که شیخ اشراق به آن معتقد است به حق نزدیک‌تر است تا ارجاع بصیر به علیم[۴۱]؛ زیرا بر اساس عقیده وی علم خدا به اشیا حضوری است و در علم حضوری وجود خارجی معلوم در پیشگاه عالم حضور داشته، برای وی مشهود است. برخی نیز آیه ﴿قَالَ لَا تَخَافَآ إِنَّنِى مَعَكُمَآ أَسْمَعُ وَأَرَىٰ[۴۲] را دلیل بر مغایرت بصیر و علیم با یکدیگر دانسته‌اند؛ زیرا به گفته وی بخش اول آیه: ﴿إِنَّنِى مَعَكُمَآ به علیم بودن خداوند اشاره دارد و اگر بخش دوم: ﴿أَسْمَعُ وَأَرَىٰ نیز به همان وصف ناظر باشد تکرار لازم می‌آید که خلاف اصل است[۴۳]. برخی از محققان، استناد به آیه فوق برای اثبات مغایرت بصیر با علیم را ناتمام دانسته‌اند؛ زیرا اولاً بخش نخست آیه: ﴿إِنَّنِى مَعَكُمَآ به حضور و شهادت اشاره دارد؛ نه علم و ثانیا براهین عقلی یقینی بر عینیت صفات ذاتیه با یکدیگر و نیز با ذات الهی دلالت دارند و ثالثا نمی‌توان در مسائلی که مربوط به معارف الهی است و اثبات آنها راهی جز پیروی از اصول علمی ندارد، به اصول ادبی همچون عدم تکرار تمسک جست[۴۴].
  2. اشاعره و برخی از متکلمان امامیه و نیز جمهور فیلسوفان که علم خدا به جزئیات را به صورت جزئی نمی‌پذیرند، چون مبصرات از جزئیات به شمار می‌آیند سمع و بصر را به مطلق علم ارجاع داده و سمع را به علم به مسموعات و بصر را به علم به مبصَرات تأویل کرده‌اند[۴۵]. برخی مفسران نیز همین معنا را پذیرفته و ذیل آیه ﴿وَٱللَّهُ بَصِيرٌۢ بِمَا يَعْمَلُونَ[۴۶] به آن تصریح کرده‌اند[۴۷]. ناگفته نماند این نظر با فراگیر بودن و اطلاق متعلق بصیر در آیاتی مانند ۱۹ ملک[۴۸] و ۲۰ فرقان[۴۹] منافات دارد.
  3. گروهی دیگر بصیر بودن خدا را نوعی ادراک حسی دانسته‌اند. عده‌ای از این گروه بر اساس اعتقاد به تجسم و مباشرت با اجسام در حق تعالی، به باور باطل خود بصیر بودن خدا را جسمانی پنداشته‌اند؛ امّا برخی برآن‌اند که احساس در خدا، بر اثر منزه بودن از قصور و مبرا بودن از احتیاج به ابزار، بدون آلت حاصل می‌شود. به گفته برخی، رأی اخیر متفرع بر احساس است و احساس به خودی خود نوعی قصور هم در مُدرِک و هم مُدرَک است و تنها در صورتی می‌تواند وجه صحیحی داشته باشد که از دانشمندی راسخ در حکمت صادر شود[۵۰]، چنان که برخی از اهل معرفت، بصیر و سمیع را در آیه ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِۦ شَىْءٌۭ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلْبَصِيرُ[۵۱] هم از اوصاف تشبیهی و هم از اوصاف تنزیهی دانسته‌اند. تشبیهی بودن آن دو به این دلیل است که بر خداوند و بر غیر وی اطلاق می‌شوند و تنزیهی بودن آن دو از این جهت است که سمع و بصر در حقیقت اختصاص به خدا دارد، چنان که این اختصاص از تقدیم ضمیر «هو» بر خبر معرّف به «ال» در آیه یاد شده استفاده می‌شود[۵۲].[۵۳]

منابع

پانویس

  1. لسان العرب؛ مجمع البحرین ماده بصر.
  2. «بی‌گمان او به هر چیزی بیناست» سوره ملک، آیه ۱۹.
  3. «پروردگار تو بیناست» سوره فرقان، آیه ۲۰.
  4. «پروردگار تو بیناست» سوره فرقان، آیه ۲۰.
  5. «هر چه می‌خواهید انجام دهید که او به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره فصلت، آیه ۴۰.
  6. بحار الانوار، ج۴، ص۱۷۶.
  7. «چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
  8. «بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰.
  9. «داستان این دو دسته چون نابینا و ناشنوا و بینا و شنواست؛ آیا در مثل برابرند؟ آیا پند نمی‌گیرید؟» سوره هود، آیه ۲۴.
  10. «و نابینا و بینا برابر نیست * و نه تاریکی و روشنا» سوره فاطر، آیه ۱۹-۲۰.
  11. «این پیراهن مرا ببرید و آن را بر چهره پدرم بیفکنید تا بینا شود، و همه خاندانتان را نزد من آورید» سوره یوسف، آیه ۹۳.
  12. «چون مژده‌رسان آمد، آن (پیراهن) را بر رخسار وی افکند و او بینا گشت» سوره یوسف، آیه ۹۶.
  13. «می‌گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا برانگیختی در حالی که من بینا بودم؟» سوره طه، آیه ۱۲۵.
  14. کوشا، محمد علی، مقاله «بصیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۳۷۲-۳۷۳.
  15. التحقیق، ج ۱، ص۲۸۲، «بصر»
  16. لسان العرب، ج ۱، ص۴۱۸، «بصر».
  17. مجمع البحرین، ج ۱، ص۲۰۴؛ شمس‌العلوم، ج ۱، ص۵۴۱ ـ ۵۴۲، «بصر».
  18. مفردات، ص۱۲۷؛ شمس العلوم، ج ۱، ص۵۴۲، «بصر».
  19. سوره نساء آیه ۵۸، ۱۳۴؛ سوره اسراء آیه ۱؛ سوره حجّ آیه ۶۱، ۷۵؛ سوره لقمان آیه ۲۸؛ سوره غافر آیه ۲۰، ۵۶؛ سوره شوری آیه ۱۱؛ سوره مجادله آیه ۱
  20. سوره اسراء آیه ۱۷، ۳۰، ۹۶؛ سوره فاطر آیه ۳۱؛ سوره شوری آیه ۲۷
  21. «بی‌گمان او به هر چیزی بیناست» سوره ملک، آیه ۱۹.
  22. «و پروردگار تو بیناست» سوره فرقان، آیه ۲۰.
  23. «و خداوند به (کار) بندگان، بیناست» سوره آل‌عمران، آیه ۱۵.
  24. «و خداوند به آنچه می‌کنند بیناست» سوره بقره، آیه ۹۶.
  25. ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا۟ ٱلْأَمَـٰنَـٰتِ إِلَىٰٓ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ ٱلنَّاسِ أَن تَحْكُمُوا۟ بِٱلْعَدْلِ إِنَّ ٱللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُم بِهِۦٓ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ سَمِيعًۢا بَصِيرًۭا «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
  26. ﴿وَأَقِيمُوا۟ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتُوا۟ ٱلزَّكَوٰةَ وَمَا تُقَدِّمُوا۟ لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍۢ تَجِدُوهُ عِندَ ٱللَّهِ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌۭ «و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و هر خیری که از پیش برای خویش فرستید (پاداش آن را) نزد خداوند خواهید یافت. بی‌گمان خداوند به آنچه انجام می‌دهید، بیناست» سوره بقره، آیه ۱۱۰.
  27. ﴿وَمَثَلُ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَٰلَهُمُ ٱبْتِغَآءَ مَرْضَاتِ ٱللَّهِ وَتَثْبِيتًۭا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍۭ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌۭ فَـَٔاتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌۭ فَطَلٌّۭ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «و داستان (بخشش) کسانی که دارایی‌های خود را در جست و جوی خشنودی خداوند و برای استواری (نیّت خالصانه) خودشان می‌بخشند، همچون باغساری بر پشته‌واره‌ای است که بارانی تند- و اگر نه بارانی تند، بارانی نرمریز- بدان برسد و میوه‌هایش را دوچندان کند و خداوند به آن» سوره بقره، آیه ۲۶۵.
  28. ﴿وَقَـٰتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌۭ وَيَكُونَ ٱلدِّينُ كُلُّهُۥ لِلَّهِ فَإِنِ ٱنتَهَوْا۟ فَإِنَّ ٱللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌۭ «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی بر جا نماند و دین، یکجا از آن خداوند باشد پس اگر (از کفر و شرک) باز ایستند بی‌گمان خداوند از آنچه می‌کنند آگاه است» سوره انفال، آیه ۳۹.
  29. ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَهَاجَرُوا۟ وَجَـٰهَدُوا۟ بِأَمْوَٰلِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ ءَاوَوا۟ وَّنَصَرُوٓا۟ أُو۟لَـٰٓئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَآءُ بَعْضٍۢ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ وَلَمْ يُهَاجِرُوا۟ مَا لَكُم مِّن وَلَـٰيَتِهِم مِّن شَىْءٍ حَتَّىٰ يُهَاجِرُوا۟ وَإِنِ ٱسْتَنصَرُوكُمْ فِى ٱلدِّينِ فَعَلَيْكُمُ ٱلنَّصْرُ إِلَّا عَلَىٰ قَوْمٍۭ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَـٰقٌۭ وَٱللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌۭ «کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده‌اند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره انفال، آیه ۷۲.
  30. ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُجَـٰدِلُونَ فِىٓ ءَايَـٰتِ ٱللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَـٰنٍ أَتَىٰهُمْ إِن فِى صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌۭ مَّا هُم بِبَـٰلِغِيهِ فَٱسْتَعِذْ بِٱللَّهِ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلْبَصِيرُ «آنان که در آیات خداوند بی‌آنکه برهانی نزد آنان آمده باشد چالش می‌ورزند؛ در درونشان جز خویش‌بینی نیست که به آن (هم) نمی‌رسند؛ از این روی به خداوند پناه جو که اوست که شنوای بیناست» سوره غافر، آیه ۵۶.
  31. ﴿وَإِن طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةًۭ فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ إِلَّآ أَن يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا۟ ٱلَّذِى بِيَدِهِۦ عُقْدَةُ ٱلنِّكَاحِ وَأَن تَعْفُوٓا۟ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَلَا تَنسَوُا۟ ٱلْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «و اگر آنان را پیش از آمیزش و پس از آنکه کابین بریده‌اید طلاق دهید پرداخت نیمی از کابین بر عهده شماست مگر آنان خود از آن بگذرند یا آن کس که رشته ازدواج در کف اوست در گذرد و گذشت کردنتان به پرهیزگاری نزدیک‌تر است و بخشش را میان خود فراموش مکنید که خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۷.
  32. «اوست که شما را آفرید» سوره تغابن، آیه ۲.
  33. «هر چه می‌خواهید انجام دهید که او به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره فصّلت، آیه ۴۰.
  34. المقصد الاسنی، ج ۸۱ ـ ۸۲.
  35. کلمه علیا، ص۴۲.
  36. شرح فصوص الحکم، ص۴۳ ـ ۴۴.
  37. الکافی، ج ۱، ص۱۵۹.
  38. بحارالانوار، ج ۴، ص۱۷۶، ۲۹۲.
  39. کلمه علیا، ص۴۲.
  40. اسفار، ج ۶، ص۴۲۲؛ شرح فصوص الحکم، ص۴۵؛ چهل حدیث، ص۶۱۲ ـ ۶۱۳.
  41. اسفار، ج ۶، ص۴۲۳.
  42. «فرمود: نهراسید، من با شمایم، می‌شنوم و می‌نگرم» سوره طه، آیه ۴۶.
  43. التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص۶۱.
  44. المیزان، ج ۱۴، ص۱۵۶.
  45. اسفار، ج ۶، ص۴۲۲؛ چهل حدیث، ص۶۱۲.
  46. سوره بقره، آیه ۹۶.
  47. التبیان، ج۱، ص۳۶۰؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص۳۲۳؛ المیزان، ج ۱، ص۲۲۹.
  48. ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا۟ إِلَى ٱلطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَـٰٓفَّـٰتٍۢ وَيَقْبِضْنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا ٱلرَّحْمَـٰنُ إِنَّهُۥ بِكُلِّ شَىْءٍۭ بَصِيرٌ «آیا به پرندگان فراز سرشان ننگریسته‌اند که بال گشوده و بال بسته پرواز می‌کنند، جز (خداوند) بخشنده آنها را کسی نگه نمی‌دارد، بی‌گمان او به هر چیزی بیناست» سوره ملک، آیه ۱۹.
  49. ﴿وَمَآ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ ٱلْمُرْسَلِينَ إِلَّآ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ ٱلطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِى ٱلْأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍۢ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًۭا «و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بی‌گمان آنان خوراک می‌خورند و در بازارها راه می‌رفتند و شما را مایه آزمون یکدیگر کردیم (تا ببینیم) آیا شکیب می‌ورزید؟ و پروردگار تو بیناست» سوره فرقان، آیه ۲۰.
  50. اسفار، ج ۶، ص۴۲۲.
  51. «چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست» سوره شوری، آیه ۱۱.
  52. شرح فصوص الحکم، ص۵۱۲ ـ ۵۱۷.
  53. ذبیح‌زاده روشن، محمد هادی، مقاله «بصیر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵، ص ۵۷۰.