تطیر در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

پیامبر اسلام، طیره و شومی را بی‌اساس دانسته است. حضرت در حدیثی طولانی، فال بد را معتبر ندانسته است[۱]. حضرت محمد (ص) در جایی دیگر می‌فرماید: «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي... الطِّيَرَةُ»؛ «در امت من، فال بد زدن وجود ندارد»[۲].

رسول گرامی اسلام برای دور ماندن از فال بد چنین گفته است: «الطِّيَرَةُ شِرْكٌ»؛ «فال بد زدن، شرک است»[۳]. همچنین ایشان فرموده: «مَنْ رَدَّتْهُ الطِّيَرَةُ عَنْ حَاجَةٍ فَقَدْ أَشْرَكَ»؛ «کسی که فال بد او را از برآوردن نیازهایش باز دارد، شرک ورزیده است»[۴].

کسی که به فال بد معتقد باشد، زندگی را بر خود دشوار می‌سازد و همواره منتظر پی‌آمدهای آن است. ازاین رو، در حدیث نبوی آمده است: «لَا طِيَرَةَ وَ الطِّيَرَةُ عَلى مَنْ تَطَيَّرَ»؛ «فال بد حقیقت ندارد. فال بد بر کسی است که فال بد بزند»[۵].

پیامبر اسلام، نادیده انگاشتن فال بد را به عنوان راهکاری پیشنهاد کرده است و می‌فرماید: «إِذَا تَطَيَّرْتَ فَامْضِ وَ إِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تَقْضِ وَ إِذَا حَسَدْتَ فَلَا تَبْغِ»[۶]. هنگامی که فال بد زدی، بگذر و چون گمان بردی، بر اساس آن داوری مکن و آن گاه که حسد بردی، تجاوز مکن.

نظیر این روایت، حدیث نبوی است که اهل سنت نقل کرده‌اند: «ثَلَاثٌ لَمْ يَسْلَمْ مِنْهُنَّ أَحَدٌ: الطِّيَرَةُ وَ الظَّنُّ وَ الْحَسَدُ. فَإِذَا تَطَيَّرْتَ فَلَا تَرْجِعْ وَ إِذَا حَسَدْتَ فَلَا تَبْغِ وَ إِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تُحَقِّقْ»[۷]. سه چیز است که هیچ کس از آن در امان نیست: یکی، طیره؛ دوم، حسد و سوم، ظن و گمان. هرگاه فال بد زدی (از کاری که داری)، باز مگرد و چون حسد ورزیدی، ستم مکن وآن گاه که گمان بردی، بر اساس آن عمل مکن.

چنان که در روایات آمده است، مردم از فال بد آسوده نیستند. به همین دلیل، پیامبر گرامی اسلام، توکل به خدا را چاره نهایی دانسته است؛ زیرا با توکل، تأثیر امور به خداوند نسبت داده می‌شود و خدا را تنها اثرگذار می‌داند و دیگر فال بد، دل انسان‌های ساده لوح را نمی‌لرزاند. پیامبر در حدیثی فرموده است: «خداوند اثر فال بد را با توکل از میان می‌برد»[۸]. در جای دیگری نیز می‌فرماید: «کفاره فال بد زدن، توکل به خداست»[۹].

پیامبر برای دور ماندن از اندیشه‌های خرافی، این دعا را مطرح کرده است: خدایا! هیچ نحوستی نیست مگر نحوستی که تو بخواهی و هیچ خیری نیست مگر خیری که تو بخواهی و هیچ خدایی جز تو نیست و کسی جز تو نیکی‌ها را محقق نمی‌کند و بدی‌ها را از بین نمی‌برد و نیرو و توانی جز به وسیله خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست[۱۰]. در برابر تطیر، تفأل (فال نیک) مطرح است. در روایت‌ها، فال نیک نه تنها نهی و سرزنش نشده، بلکه به آن سفارش نیز شده است. در حدیث نبوی آمده است: «تَفاءَلُوا بالخَيرِ تَجِدُوهُ»؛ «فال نیک بزنید، تا آن را بیابید»[۱۱].

فال نیک همانند فال بد، اثر طبیعی ندارد، ولی از نظر روانی، روح امیدواری را در افراد تقویت می‌کند و آنان را به سوی تلاش بیشتر می‌کشاند. انس از پیامبر چنین روایت کرده است: «لَا عَدْوَى وَ لَا طِيَرَةَ وَ يُعْجِبُنِي الْفَأْلُ الصَّالِحُ. وَ الْفَأْلُ الصَّالِحُ: الكَلِمَةُ الْحَسَنَةُ»[۱۲]. سرایت و فال بد، اساس ندارد، ولی فال نیک؛ یعنی سخن دل‌انگیز و شایسته، مرا شگفت‌زده و خوش‌حال می‌کند.

همچنین از آن حضرت روایت شده است: «فال بد واقعیت ندارد و بهترین آنها فال نیک است». پرسیدند: ای رسول خدا! فال چیست؟ فرمود: «سخن شایسته‌ای که می‌شنوید»[۱۳].

اسلام به تفاوت فال نیک و بد توجه دارد و از مردم می‌خواهد که همواره به فال نیک توجه کنند. این دستور نشان‌دهنده اثرگذاری فال نیک و بد است و اثر آن را مربوط به نفس فال زننده می‌داند. در سیره عملی پیامبر اسلام، به نکته‌های دیگری نیز اشاره شده است. در روایات بسیاری آمده است که آن حضرت فال نیک می‌زد. در ماجرای برخورد مسلمانان با کافران مکه در سرزمین حدیبیه، وقتی نماینده کافران به نام سهیل بن عمرو نزد پیامبر آمد، حضرت فرمود: «قَدْ سَهُلَ عَلَيْكُمْ أَمْرُكُمْ»؛ «حالا دیگر امر بر شما سهل و آسان شد»[۱۴]. ایشان از نام سهیل تفأل زد و فرمود کار بر شما سهل می‌شود. همچنین هنگامی که خسروپرویز نامه حضرت را پاره کرد و مشتی خاک برای وی فرستاد، حضرت این کار را به فال نیک گرفت و فرمود: «مسلمانان به زودی خاک او را مالک می‌شوند»[۱۵].[۱۶].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. متقی هندی، کنزالعمال، ح۲۸۵۵۲.
  2. شیخ صدوق، خصال، تصحیح: علی اکبر غفاری، ص۴۱۷.
  3. متقی هندی، کنزالعمال، ح۲۸۵۵۶.
  4. متقی هندی، کنزالعمال، ح۲۸۵۸۰.
  5. متقی هندی، کنزالعمال، ح۲۸۵۷۵؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۱۸۰.
  6. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۵۰.
  7. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۱۸۰.
  8. سنن ابی داوود، ج۲، ص۲۱۳.
  9. حرّعاملی، وسائل الشیعه، تحقیق: عبدالرحیم ربانی شیرازی، ج۱۵، ص۵۸۴، باب ۳۵.
  10. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، تصحیح: علی اکبر غفاری، ج۴، ص۲۸۵.
  11. عباس قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۳۴۰.
  12. متقی هندی، کنزالعمال، ح۲۸۵۹۷.
  13. متقی هندی، کنزالعمال، ح۲۸۵۹۲؛ منصور علی ناصف، التاج الجامع للأصول فی احادیث الرسول (ص)، ج۳، ص۲۲۱.
  14. متقی هندی، کنزالعمال، ح۳۰۱۴۹.
  15. متقی هندی، کنزالعمال، ح۳۰۱۰۱.
  16. فتاحی‌زاده، فتحیه، پیامبر اعظم و خرافه‌زدایی ص ۳۸.