تفسیر به رأی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
رأی، در لغت به معنای اعتقاد و نظر است[۱] و تفسیر به رأی در اصطلاح، به معنای تفسیر قرآن، بر اساس دیدگاه شخص است که در نهایت به تحمیل رأی شخصی بر قرآن منتهی میشود. تفسیر به رأی، در قرآن و روایات به صورت قاطع تحریم شده و مرتکب آن گرفتار هلاکت و شایسته آتش جهنم شمرده شده است[۲]. به عنوان نمونه امام باقر (ع) در ضمن بیانی مبسوط، خطاب به قتادة بن دعامة فرمودند: اگر قرآن را بر اساس معلومات و آراء خود یا بر اساس آنچه از افرادی همانند خود برگرفتهای تفسیر کنی، هم خود هلاک شدهای و هم دیگران را به هلاکت افکندهای[۳]. این روایت علاوه بر بیان حکم تفسیر به رأی، ماهیت آن را نیز آشکار ساخته است. بنابراین تفسیر به رأی در دیدگاه شیعه ممنوع و مذموم است؛ زیرا مفسر، با کلام الهی سروکار دارد و نسبت دادن نظر یا معنایی به آیات قرآن و تفسیر آن به معنای مشخص و اعلام آن به عنوان مراد و مقصود آیه، مستلزم برخورداری از علم الهی است. همان علمی که تنها پیشوایان معصوم دین از آن بهرهمندند و دیگران راهی جز استفاده از آن بزرگواران ندارند.
تفسیر به رأی در یک معنای جامع، همان تفسیر قرآن «بغیر علم» است. مراد از تفسیر بغیر علم آن است که شخص بدون تبعیت از قواعد و دستورات لازمالرعایه در فهم و تفسیر قرآن کریم، به ارائه دیدگاه و یافته خویش به عنوان مراد قرآن کریم بپردازد و یا دیدگاه خود را به قرآن نسبت داده و یا بر آن تحمیل کند[۴]. به عبارت دیگر و با نظر به آرائی که در زمینه تفسیر متن - بهویژه متون مقدس و در جهان مسیحیت ارائه شده - تفسیر به رأی از همان فرایندی که گادامر ادعا میکرد، پیروی میکند؛ زیرا در فرایند تفسیر به رأی، مفسّر همواره تحت تأثیر دیدگاهها، سوابق، اندوختهها و پیشفرضهای ذهنی خویش است و نتیجه آن، ارائه مفهوم و مرادی است که اختصاص به خود مفسر دارد و نمیتوان به طور قطعی آن را به مؤلف نسبت داد؛ به عبارت دیگر، تفسیر به رأی معنایی مترادف با ایده مفسر محوری در مباحث هرمنوتیک دارد.
حضرت امام تحلیل ویژهای از تفسیر به رأی دارد و آن را ناظر به آیات الاحکام میداند؛ یعنی از دیدگاه ایشان مصداق تفسیر به رأی هنگامی به وقوع میپیوندد که تفسیر، ناظر به آیات احکام باشد[۵] و گرنه طبق دیدگاه امام، تحلیل و تفکر در فهم آیاتی که مربوط به اصول اعتقادی و معارف عقلی هستند نه تنها مذموم نیست، بلکه ناگزیر است. مثلاً فهم آداب موجود در متن مکالمات حضرت موسی (ع) و خضر (ع) و استفاده نکات اخلاقی و عرفانی، به هیچ وجه تفسیر به رأی نیست؛ همچنین این استفاده از آیه ﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۶] که: جمیع محامد و همه ثناها مختص به خدای تعالی است، تفسیر به رأی نمیباشد. به هرحال میتوان گفت از دیدگاه امام هرجا بحثهای عقلی و برهانی در قرآن قرار دارد، فهم و استدلال و تبیینهای ارائه شده برای دسترسی به معناهای عمقی، تفسیر به رأی نیست[۷]. با این توضیح، اصل تفسیر به رأی - به معنایی که گذشت - از دیدگاه ایشان مردود است[۸]. البته دستیابی به مراد آیات الهی دارای لایهها و مراتبی است که در فرهنگ شیعی از آن با تأویل یادشده است. تأویل در دیدگاه مفسران معانی مختلفی دارد که در ادامه بررسی خواهد شد؛ اما این نکته را باید متذکر شد که در اعتقاد حضرت امام، ضابطه قطعی در دستیابی به معنای باطنی قرآن، دیدگاه اهل بیت (ع) است[۹]. البته همه انسانها امکان و اجازه فهم ظاهر و مراتبی اولیه از معارف باطنی قرآن را دارند و میتوانند با استفاده از کلمات معصومین (ع) به قدر سعه وجودی خویش از معارف قرآن بهرهمند گردند[۱۰]؛ اما کشف مفاد قرآن به صورت تام و کامل برای انسانهای عادی ناممکن است و این دسته از مردم تنها به بخشی از آن نایل میگردند و تنها پردهای از پردههای آن را کنار میزنند[۱۱].
گفتنی است امام میان تفسیر عرفانی و تفسیر به رأی تفاوت روشنی میدانند و معتقدند اولاً تفسیر عرفانی مربوط به آیات اعتقادی و معرفتی است که استفاده از عقل و یا شهود در فهم این آیات لازم و کارآمدی آن واضح است؛ ثانیاً تفاسیر عرفانی برداشتهای مفسر از لوازم کلام الهی است و از بطون آیات به دست میآید اما تفسیر به رأی از این ضابطه تبعیت نمیکند؛ لذا دیدگاه شخصی را بر قرآن تحمیل میکند[۱۲].[۱۳]
منابع
پانویس
- ↑ لسان العرب، ج۵، ص۸۴.
- ↑ جامع الاخبار، ص۴۹؛ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۸؛ کمال الدین، ج۱، ص۲۵۶.
- ↑ کافی، ج۸، ص۳۱۱.
- ↑ ر. ک: تفسیر تسنیم، ج۱، ص۱۷۶؛ سرچشمه اندیشه، ج۱، ص۱۳۰.
- ↑ آداب الصلاة، ص۲۰۰.
- ↑ «سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.
- ↑ تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امام خمینی، ج۱، ص۱۷۵.
- ↑ تفسیر سوره حمد، ص۹۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۲۳.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۹، ص۳۵۵ و ۳۵۶.
- ↑ تفسیر سوره حمد، ص۹۳؛ صحیفه امام، ج۱۹، ص۴۳۸.
- ↑ آداب الصلاة، ص۱۹۹ و ۲۰۰.
- ↑ پناهی آزاد، حسن، مقاله «منطق فهم اسلام»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۱۱۰.