جابلسا و جابلقا

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از جابلقا)

مقدمه

دو شهر در شرق و غرب عالم است که بسیار بزرگ و پر جمعیت است. در متون حدیثی از این دو شهر نام برده شده است و توصیفاتی عجیب برای این دو شهر گفته شده است. در این دو شهر لشکری میلیونی از یاران حضرت مهدی (ع) وجود دارد که در زمان ظهور حضرت قائم (ع) به یاری ایشان خواهند شتافت. دقیقاً مشخص نیست که موقعیت مکانی این دو شهر کجاست، آیا در همین زمین است یا در زمین‌های هفتگانه‌ی[۱] دیگر است و یا در غیب این زمین قرار دارد. این حدیث از جمله روایاتی است که باید علم آن را به اهل بیت (ع) واگذار کرد[۲][۳].

جابلسا و جابلقا در موعودنامه

در برخی منابع "جابرسا" نیز آمده است[۴][۵].

پژوهش محققان در اصل و منشأ و حقیقت دو اسم "جابلقا" و "جابلسا" به جایی نرسیده است. "سهروردی" در "حکمة الاشراق"، آن‌ها را در اقلیم هشتم جای داده، و در شرح آن، جابلسا را مظهر جمیع حقایق اسماء الهیه دانسته است[۶]. مرحوم میرزای نوری می‌نویسد: اخبار بسیاری هست که از نظر معنی متواترند و دلالت دارند بر این‌که در مشرق و مغرب، دو شهر به نام‌های "جابلقا" و "جابلسا" وجود دارد که اهل آن‌ها از انصار حضرت ولی عصر (ع) هستند و در محضر آن حضرت خروج می‌کنند[۷]. در همه منابع قدیم روی این دو اسم تکیه شده است. "جابلسا" شهری در غربی‌ترین نقطه دنیا و "جابلقا" شهری در شرقی‌ترین نقطه دنیا معرفی شده است. نام این دو شهر در خطبه امام حسن مجتبی (ع) در حضور معاویه و خطاب به او آمده است که فرمود: "اگر میان جابلقا و جابلسا بگردید که مردی از تبار پیامبر (ص) پیدا کنید که جدّش رسول اکرم (ص) باشد، جز من و برادرم امام حسین (ع) پیدا نمی‌کنید[۸]. امام صادق (ع) فرمود: "خداوند در شرق زمین، شهری به نام جابلقا دارد که دارای دوازده هزار در از طلاست. فاصله هردری از دیگری، یک فرسنگ است. بر روی هریک از درها برجی وجود دارد که یک لشکر دوازده هزار نفری را در خود جای داده است. آنان تجهیزات، سلاح و شمشیر خود را آماده کرده‌اند و منتظر ظهور حضرت قائم (ع) می‌باشند. نیز خداوند شهری را در غرب زمین به نام جابرسا (با همان خصوصیات) دارد و من حجّت خدا بر آنان هستم"[۹][۱۰].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. در برخی روایات و ادعیه آمده است که زمین دارای طبقات متعدد است چنان‌که آسمان نیز هفت طبقه می‌باشد. در قرآن کریم از این طبقات زمین به «الارضین» تعبیر شده است، و واژه «ارضین» جمع «ارض» است که به معنای زمین‌هاست؛ کلمه «ارضین السبع» (زمین‌های هفتگانه) در روایات و دعاها فراوان به کار رفته است. در قرآن مجید نیز گرچه عبارت «ارضین سبع» به کار نرفته، ولی لفظی که معنای آن را می‌رساند، آمده است: اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ«خداوند است که هفت آسمان را و از زمین همانند آنها را آفریده است. فرمان (وی) میان آنها فرود می‌آید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره طلاق، آیه ۱۲. ، این آیه به خوبی دلالت دارد که زمین هم مانند آسمان‌ها هفت‌گانه است. گرچه معنای هفت زمین از نظر علمی روشن نیست، لکن بسیاری از حقایق، با پیشرفت دانش و علم روشن شد و بسیاری دیگر هنوز روشن نشده و ممکن است در آینده هم روشن نگردد. در پاره‌ای از روایات آمده است که زمین‌های دیگر، هر یک در زیر آسمانی قرار دارند؛ پس با توجه به این که تعداد آسمان‌ها هفت تاست، هر زمینی در زیر آسمانی قرار گرفته است و بدین ترتیب، زمین‌های هفتگانه بین آسمان‌ها قرار گرفته‌اند. ذکر این نکته لازم است که چنان‌که از آیات قرآن مجید استفاده می‌شود تمام ستارگان در آسمان اول‌اند بشر هنوز نتوانسته است به مرز آسمان اول دست پیدا کند، چه رسد که بتواند بالاتر از آن را از نظر علمی توضیح دهد. در قنوت نماز وتر مستحب است دعایی خوانده شود که مطلع آن این جمله است: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ، سُبْحَانَ اللَّهِ، وَ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ، وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ»مفتاح الفلاح، ص ۳۷۹. (پروردگاری جز خداوند بردبار و بخشنده نیست، معبودی جز کردگار بزرگ و بلندمرتبه نیست، منزه است خدایی که پروردگار آسمان‌های هفت‌گانه، زمین‌های هفت‌گانه، آفریدگانی که در آنها و میان آنها قرار دارند و پروردگار عرش عظیم است).
  2. ر. ک: یاران حضرت مهدی (ع).
  3. حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۱۸۵.
  4. معارف و معاریف، ج ۴، ص ۴۰.
  5. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۳۸.
  6. فرهنگ معین، ج ۵، ص ۴۱۶.
  7. نجم الثاقب، ص ۳۰۰.
  8. سفینة البحار، ج ۱، ص ۱۴۵.
  9. بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۳۳۴ و ج ۲۶، ص ۴۷.
  10. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص ۲۳۸.