جلندی بن مستکبر ازدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

پادشاه عُمان و دست نشانده حکمران ایران[۱] جُلَندی لقب ملوک عمان بود[۲]. نام جلندی بن مستکبر در دوره جاهلی عبدجمل بود. وی از بازرگانانی که در بازار صحار[۳] حضور می‌یافتند عُشریه می‌گرفت و بَرید پادشاه ایران به محل حکومت وی آمد و شد داشت[۴]. جلندی پادشاهی ظالم بود و مثل «ظالم‌تر از جلندی» به جهت اعمال ظالمانه وی زبان‌زد شده است[۵]. نمونه ظلم وی غصب کشتی‌های مردم بود که قرآن: ﴿وَكَانَ وَرَاءَهُمْ مَلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا[۶]. به آن اشاره کرده است[۷].

ابن حجر[۸] شرح حال او را در قسم سوم الاصابه مخضرمین) آورده است که بیانگر صحابی نبودن وی است. رسول خدا (ص) عمروعاص را به سوی او برای دعوت به اسلام فرستاد. در اینکه پادشاهی عمان در این زمان در دست جلندی یا پسرانش بوده اختلاف است که به تبع همین اختلاف‌ها، برخی مأموریت عمروعاص را به سوی جلندی[۹] و برخی دیگر به فرزندان جلندی می‌دانند. ابن حجر[۱۰] دو احتمال برای حل اختلاف میان گزارش‌ها داده است: نخست آنکه مأموریت عمروعاص به سوی هر دوی ایشان بوده است. دیگر اینکه جلندی هرچند پیش از این پادشاه بوده، اما در این زمان به جهت کهولت سن، کارها را به دو فرزندش سپرده باشد[۱۱].

در گزارش‌ها آمده است که عمرو بن عاص با جلندی دیدار کرد. وی چون از صفات نیک آن حضرت همچون عمل کردن به آنچه می‌گوید، سرمست و سرکش نشدن در پیروزی، اندوهگین نشدن در ناکامی و پایبندی به شهد آگاه شد، اسلام را پذیرفت[۱۲] و اشعاری سرود[۱۳] و هدایایی برای رسول خدا (ص) فرستاد که چون هدایا به مدینه رسید، پیامبر درگذشته بود و ابوبکر مقداری از آن را به حضرت فاطمه زهرا (ع) داد[۱۴].

منابع شیعی گزارشی از مأموریت علی (ع) به عمان در عصر رسول خدا (ص) آورده‌اند که آن حضرت در جنگ باجلندی او را به هلاکت رساند[۱۵]. در این گزارش که آمیخته با داستان است و در منابع دست اول سیره یافت نمی‌شود، اعجازی از امام علی (ع) به وقوع می‌پیوندد، به گونه‌ای که فیل‌های حاضر در میدان نبرد با امام سخن می‌گویند و اسلام خود را اظهار می‌دارند و امام فرمانده آنان را بر دستانش بلند کرده به طوری که از آن فاصله مدینه را می‌بیند. جای دیگری که در این منابع از جلندی نامی به میان آمده، هنگامی است که امام علی (ع) در رفتن به صفین با جمجمه سر جلندی بن کرر، پادشاه حبشه که قصد خراب کردن کعبه را داشت! و مدت‌ها پیش درگذشته بود، سخن می‌گوید[۱۶] که این جلندی قطعاً با جلندای مورد نظر ما متفاوت است.[۱۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۳۸.
  2. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۴۴۱؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۱، ص۲۸۴ ضبط کلمه را در صورت مد، جلنداء و در قصر جلندی دانسته و اینکه جوهری در قصر جلندی را ثبت کرده، صحیح ندانسته است. ابن جنی، ج۲، ص۴۲۶ صورت صحیح آن را جلندی به قصر دانسته نه جلنداء.
  3. صحار، پایتخت عمان بود که بازارهای مهمی در آنجا برپا میشد؛ یاقوت حموی، ج۳، ص۳۹۳.
  4. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۵، ص۳۲۰ و ج۹، ص۵۳۳.
  5. آبی، منصور، نثر الدر، ج۶، ص۶۲.
  6. «پادشاهی بود که هر کشتی (بی‌آسیب) را به زور می‌گرفت» سوره کهف، آیه ۷۹.
  7. ثعالبی، ابومنصور عبدالملک بن محمد، ثمار القلوب، ص۳۵۵؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۵، ص۲۴۰.
  8. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۲۹.
  9. سهیلی، عبدالرحمان، الروض الأنف، ج۷، ص۵۲۱؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۱۷۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۳۷ به نقل از ابن اسحاق که در سیره یافت نمی‌شود.
  10. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۳۸.
  11. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۴۱.
  12. سهیلی، الروض الأنف، ج۷، ص۵۲۱؛ قاضی عیاض، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۳۴۴؛ شامی، سبل الهدی والرشاد، ج۹، ص۴۰۴.
  13. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۶۳۷.
  14. طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۱۷۱.
  15. ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۱۳۹؛ نباطی البیاضی، علی بن یونس العاملی، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، ج۱، ص۹۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۱، ص۷۷.
  16. بحرانی، ج۱، ص۲۵۲.
  17. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «جلندی بن مستکبر ازدی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۴۰۹-۴۱۰.