جوانمردی در معارف و سیره نبوی
مقدمه
گذشت و جوان مردی از مهمترین پایههای اخلاق کریمانه است. پیامبر اکرم (ص) نیز از این ویژگی به طور کامل بهره مند بود. ازاین رو، در برابر اشتباه یاران و اطرافیان خود، گذشت پیشه میساخته با چشم پوشی از کارهای ناشایست شان، آنان را شرمسار میساخت. آن بزرگوار حتی از یهودیان لجوج مدینه که همواره آن حضرت را آزار میدادند، درمی گذشت. قرآن کریم میفرماید: ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾[۱].
جاحظ از نویسندگان قرن سوم درباره بزرگواری حضرت محمد (ص) مینویسد: اگر از آثار گستردگی و بزرگی گذشتش و وفور بردباریاش جز آنچه در روز فتح مکه از او سر زد، نبود، برای اینکه او برترین برترها باشد، بسنده است. چون هنگامی که وارد مکه شد، با آنکه آنان عموها، پسرعموها و یاران و بزرگان انصارش را کشته و بسیاری از آنان را شکنجه داده بودند و خود آن حضرت را مجروح و اذیت کرده بودند، به سخنرانی پرداخت و گفت: من خبر همان کلام را که برادرم، یوسف گفت، میگویم: ﴿قَالَ لَا تَثْرِيبَ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ يَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ﴾[۲].
در زندگی پیامبر اسلام، هیچ چیز به برجستگی روح بلند گذشت و جوانمردی، توجه دیگران را به خود جلب نکرده است. یکی از جلوههای جوانمردی، ستمستیزی است. بیست سال بیشتر از عمرش نمیگذشت که در حرکت جوانمردانه و ستمناپذیری به نام «حلف الفضول» شرکت کرد. گفتهاند مردی از بنی زُبید در ماه ذی قعده وارد مکه شد و کالایی داشت. عاص بن وائل سهمی، آن کالا را خرید، ولی از پرداخت بهای آن خودداری کرد. کار به مشاجره کشید. مرد زبیدی که نمیتوانست حق خود را بگیرد، به ناچار بالای کوه ابوقبیس رفت و دادخواهی کرد و آزادگان قریش را به دفاع از مظلوم و جلوگیری از ستم عاص فراخواند. وی گفت: ای مردان قریش! به داد ستمدیدهای برسید که کالایش را در مکه به ستم گرفتهاند و دور از طایفه و کسان خویش است. حرمت، خاص کسی است که حرمت نگه دارد و کسی که جامه خیانت پوشیده است، حرمت ندارد.
بنی هاشم، بنی مطلب بن عبدمناف، بنی زهره بن کلاب، بنی تیم بن مُرَّه و بنی حارث بن فهد در خانه عبدالله بن جدعان تیمی گرد آمدند و پیمان بستند که هر ستمدیدهای را یاری کنند و در گرفتن حق مظلوم هم داستان باشند و اجازه ندهند در مکه بر هیچ کس ستم رود[۳]. از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که پس از مهاجرت به مدینه فرمود: در خانه عبدالله بن جدعان در پیمانی حضور یافتم که اگر در اسلام هم به مانند آن دعوت کنند، اجابت میکنم و اسلام جز استحکام چیزی بر آن نیفزوده است[۴].[۵]
منابع
پانویس
- ↑ «پس، برای پیمانشکنی لعنتشان کردیم و دلهاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش میکردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی مییابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بیگمان خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
- ↑ «(یوسف) گفت: امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربانترین مهربانان است» سوره یوسف، آیه ۹۲.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸.
- ↑ سیره ابن هشام، ج۱، ص۱۴۵.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، نگین رسالت ص ۵۸.