حدیث باب حطه از دیدگاه اهل سنت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

از دیگر احادیثی که بر عصمت امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت طاهرین سلام الله علیهم دلالت می‌کند، حدیث «علي باب حطة» است. راویان بزرگی این حدیث را روایت کردند که عبارت‌اند از: دار قطنی؛ دیلمی؛ ابن حجر مکی؛ سیوطی و متقی هندی.

باب حطة چیست؟

خداوند متعال برای امتحان بنو اسرائیل دستور می‌دهد که از دری مخصوص وارد بیت المقدس شوند و به هنگام ورود، فروتنانه، سجده‌کنان و در حالی که طلب مغفرت می‌کنند داخل شوند. اما بنو اسرائیل فرمان الهی را به مسخره و استهزاء گرفته و به خلاف آن از پشت وارد شدند و به جای حطة که به معنای طلب مغفرت و آمرزش است، واژه حنطة را بر زبان جاری می‌کردند و در نهایت در این امتحان مردود شدند.

خدای تعالی در این باره می‌فرماید: ﴿وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ[۱]. پیامبر گرامی اسلام(ص) امیرالمؤمنین(ع) را به «باب حطه» در قوم بنو اسرائیل تشبیه می‌کند، همان‌طور که باب حطّه میزان و ترازویی برای سنجش ایمان بنو اسرائیل بود، امیرالمؤمنین هم بابی است برای سنجش ایمان امت پیامبر.

متن حدیث

ابن حجر مکی از ابن عباس این گونه نقل می‌کند: «أَنَّ النَّبِيُّ(ص) قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ بَابُ حِطَّةٍ مَنْ دَخَلَ مِنْهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً»[۲]؛ پیامبر فرمود: علی(ع) باب حطه است؛ هر آن کس در آن داخل شود مؤمن و هر آنکه از آن خارج شود کافر است.

در بعضی روایات این‌گونه آمده است: «مثل أهل بيتي فيكم مثل باب حطة في بني إسرائيل من دخله غفر له»[۳].

دیلمی از عبدالله بن عمر چنین نقل می‌کند: «عن النبي: علي بن أبي طالب باب حطة؛ من دخل منه كان مؤمناً، ومن خرج منه كان كافراً»[۴]. در روایتی دیگر، دارقطنی از عبدالله بن عباس چنین نقل می‌کند: «قال رسول الله: علي بن أبي طالب باب حطة؛ من دخل منه كان مؤمنا، ومن خرج منه كان كافرا»[۵]؛ پیامبر فرمودند: علی بن ابی طالب درِ دین است؛ هر آن کس از آن در داخل شد مؤمن، و هرکس خارج شد کافر است.

نکته جالب اینجاست که سیوطی در الدرالمنثور، پس از بیان روایات و اقوال در این باره، به نقل از ابن ابی شیبه حدیثی را در ذیل آیه مذکور این‌گونه نقل می‌کند: «عن علي بن أبي طالب قال: إنما مثلنا في هذه الأمة كسفينة نوح، و كباب حطة في بني اسرائيل»[۶]؛ مثال ما اهل بیت در این امت مانند کشتی نوح و باب حطه در قوم بنو اسرائیل است.

اگر امیرالمؤمنین معصوم نباشد، چگونه می‌تواند میزان و معیار ایمان و کفر قرار گیرد؟!

شایان ذکر است که در کتاب‌های اهل تسنن، اهل بیت نیز به باب حطه تشبیه شده‌اند و عصمت آنها نیز به خوبی از این تشبیه استفاده می‌شود. طبرانی در المعجم الکبیر به یک سند از ابوذر غفاری روایت می‌کند که گفت: «سمعت رسول الله(ص) يقول: مثل أهل بيتي فيكم كمثل سفينة نوح في قوم نوح؛ من ركبها نجا، و من تخلف عنها هلك، و مثل باب حطة في بني اسرائيل»[۷]؛ از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: مثل اهل بیت من در میان شما به‌سان کشتی نوح در بین قوم نوح است. هر کس سوار شود نجات یافته و هر آنکه مخالفت ورزد به هلاکت می‌رسد و همچنین مثال اهل بیت من مثل باب حطه در بنو اسرائیل است!

وی همین حدیث را در المعجم الصغیر روایت می‌کند: «عن عطية عن أبي سعيد الخدري سمعت رسول الله(ص) يقول: إنما مثل أهل بيتي فيكم كمثل سفينة نوح، من ركبها نجا، ومن تخلف عنها غرق وإنما مثل أهل بيتي فيكم مثل باب حطة في بني إسرائيل، من دخله غفر له»[۸].[۹]

منابع

پانویس

  1. «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتیم: بدین شهر در آیید و از (نعمت‌های) آن از هر جا که خواستید فراوان بخورید و با فروتنی از دروازه وارد شوید و بگویید: از لغزش ما بگذر! تا از لغزش‌های شما درگذریم، و به زودی (پاداش) نکوکاران را می‌افزاییم» سوره بقره، آیه ۵۸.
  2. الصواعق المحرقة، ج۲، ص۳۶۶؛ همچنین ر.ک: الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۷۷، ش۵۵۹۲؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۵۳۲، ذیل شماره ۱۹۸۶.
  3. الصواعق المحرقة، ج۲، ص۴۴۶؛ جامع الأحادیث، ج۱۰، ص۸، ح۸۹۵۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸؛ المعجم الصغیر، ج۲، ص۲۲؛ المعجم الأوسط، ج۶، ص۸۵.
  4. ر.ک: کشف الخفاء العجلونی، ج۱، ص۲۰۴؛ نفحات الأزهار، ج۱۰، ص۲۱۸.
  5. کنز العمال، ج۱۱، ص۶۰۳، ش۳۲۹۱۰؛ سبل الهدی والرشاد، ج۱۱، ص۲۹۸.
  6. الدر المنثور، ج۱، ص۷۱ – ۷۲؛ همچنین ر.ک: المصنف (ابن أبی شیبه)، ج۷، ص۵۰۳، ش۵۲.
  7. المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۶، ح۲۶۳۷. همچنین ر.ک: المعجم الأوسط، ج۴، ص۱۰؛ کنز العمال، ج۱۲، ص۹۸ – ۹۹، ح۳۴۱۷۰؛ الإکمال فی أسماء الرجال، ص۶۰.
  8. المعجم الصغیر، ج۲، ص۲۲؛ همچنین ر.ک: مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۸.
  9. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۱۶۶.