خطبه ۸۲ نهج البلاغه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

هشتاد و دومین خطبه از نهج البلاغه که به خطبه غَرّاء معروف است، از خطبه‌های امام علی (ع) که در آن با یادآوری نعمت‌های الهی، انسان را به تقوا فرامی‌خواند و از عذاب می‌ترساند.

شماره ترتیبی این خطبه در نسخه‌های نهج البلاغه، متفاوت است.

مقدمه

خطبه ۸۲ [۱]نهج البلاغه معروف به خطبه غراء، گرچه از زمان و زمینه ایراد آن اطلاع دقیقی در دست نیست، اما از خطبه‌های مشهور و بیدار کننده‌ای به شمار می‌رود که بر زبان امام (ع) جاری شده است. وجه تسمیه آن به "غرّاء" به معنای پرشور و گرم از این جهت است که امام (ع) در این خطبه تصویری زیبا از فصاحت، بلاغت و تمثیل را بیان کرده است. موضوع اصلی خطبه، انسان و سرنوشت اوست.

منابع خطبه

بخش‌هایی از خطبه را ابن شعبه حرّانی در کتاب تحف العقول عن آل الرسول، قاضی قضاعی در کتاب دستور المعالم و مأثور مکارم الشیم، باب سوم، السید ابوطالب در کتاب تیسیر المطالب و ابن اثیر (قرن هفتم) در جلد اول کتاب النهایة، آورده‌اند.

مطالب مهم خطبه

  1. حمد و ثنای خداوند؛
  2. معرفی دنیا؛
  3. عبرت‌آموزی از حوادث دنیا؛
  4. معاد و قیامت؛
  5. دگرگونی احوال آدمیان در دنیا (تبدیل جوانی به پیری، سلامتی به بیماری و...)؛
  6. تقوا؛
  7. آزمایش الهی؛
  8. سرانجام تکبر؛
  9. تعویض احوال و آرزوهای بر باد رفته؛
  10. عربت از احوال پیشینیان.

بخش‌هایی از خطبه

ای بندگان خدا، شما را به تقوای خداوند سفارش می‌کنم؛ خداوندی که برایتان مثل‌ها آورده و مدت عمر هر یک از شما را معین کرده است. آن‌که پیکرهای شما به جامه‌ها بیاراسته و اسباب معیشتتان فراهم ساخته، به کردارهایتان احاطه دارد و پاداش هر یک از شما را بر سر راه مهیا داشته است. خداوندی که نعمت‌های فراوان و عطایای بی‌شمار خود را خاص شما گردانید و به حجت‌های آشکارتان هشدار داد. یک‌یک شما را بر شمرده و برای هر یک از مدت عمری مقرر داشت. بدانید که شما را در این جهان که سرای آزمایش و عبرت است می‌آزمایند و به حساب آنچه گفته‌اید یا کرده‌اید خواهند رسید. دنیا آبشخوری تیره است و گل‌آلود، ظاهرش دل‌فریب است و باطنش هلاک‌کننده. فریبی است زودگذر و فروغی است غروب‌کننده و سایه‌ای است ناپایدار و زوال یابنده و تکیه‌گاهی است فروریزنده. فریبندگی کند تا کسی که از آن گریزان است، به او انس گیرد و آن‌که او را ناخوش دارد، به او دل ببندد. آن‌گاه... آدمی را در کمند مرگ افکند... تا آشکارا پاداش اعمال نیک و کیفر کردارهای بد خویش بنگرد. این چنین‌اند کسانی که پس از این می‌آیند و جانشین گذشتگان می‌شوند، زیرا مرگ از هلاک کردنشان بازنایستد و بازماندگان نیز از ارتکاب گناه دست بازندارند و از کرده‌هاشان پشیمان نشوند، بلکه از رفتار پیشینیان پیروی کنند. پی‌درپی می‌گذرند و می‌روند تا به سرمنزل فنا رسند.

چون رشته کارها از هم گسسته و روزگاران سپری شود و رستاخیز مردم فرارسد، خداوند آن‌ها را از درون گورها یا آشیانه‌های پرندگان یا کنام درندگان یا هر جای دیگر که مرگ بر زمینشان زده است، بیرون آورد، در حالی‌که در انجام فرمان‌های خداوندی شتابان‌اند و بی‌درنگ به‌سوی بازگشتگاه او به پیش می‌روند و خاموش، صف در صف، در منظر الهی ایستاده. آن‌گاه بانگ منادی حق به گوششان رسد و جامه خضوع و فروتنی و فرمان‌برداری و ذلّت و خواری بر آنان پوشیده شود. در آن روز، هیچ حیله‌ای بر کار نیاید و آرزوها منقطع شود و دل‌ها غمگین و از حرکت ایستاده، آوازها به خشوع آمیخته و به پستی گراییده، سر و روی غرق عرق و وحشت بر آن‌ها چیره. بانگ مهیب آن منادی که تمیزدهنده حق از باطل است و آنان را فرامی‌خواند که برای گرفتن جزای اعمال خویش -از ثواب یا عقاب-در حرکت آیند[۲].

منابع

پانویس

  1. این خطبه در نسخه‌های ابن ابی الحدید / ۸۲، صبحی صالح / ۸۳، عبده / ۷۹ و فیض الاسلام / ۸۲ آمده است.
  2. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۳۴۱- ۳۴۳.