دهریه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«دهری» یا «دهریه»، منسوب به «دهر» و به کسی که به قِدَم دهر اعتقاد داشته و به بعث ایمان ندارد،[۱] نیز به شخص مسنّ [۲] گفته می‌شود. واژه دهر ـ که «دهور» و «اَدهر» جمع آن است ـ [۳] از ریشه «د ـ ه ـ ر» در لغت به معنای «ابد»،[۴] مدت این جهان از آغاز پیدایی تا پایان آن،[۵] زمان مدید [۶] و طولانی [۷] و مدت ۱۰۰۰ سال [۸] است؛ برخلاف زمان که در مدت کم و بسیار، هر دو به کار می‌رود. [۹]

به گفته برخی دهر نیز بر هر زمانی و بر فصول سال و کمتر از آن اطلاق می‌گردد. [۱۰] بر پایه نظری، دهر به معنای فرود آمدن مکروهی است. [۱۱] مدّت زندگی هر کسی را دهر او خوانند، چنان که در مورد عادتی که در زندگی شخص مانده است، دهر به شکل استعاره به کار می‌رود. [۱۲] ریشه پیش گفته به معنای غلبه و قهر و راز نامگذاری دهر به این نام آن است که بر هر چیزی غالب می‌آید. [۱۳]

دهر در اصطلاح، نسبت متغیرات به ثابت [۱۴] و باطن زمان است که بدان ازل و ابد متحد می‌شوند،[۱۵] چنان‌که نسبت متغیرات به متغیرات، زمان و به نسبت ثابت به ثابت سرمد نام دارد [۱۶] و هر یک از سرمد و دهر بر یکدیگر محیط است [۱۷] و خود دارای اصطلاحاتی؛ مانند دهر اسفل که ظرف طبایع کلی از حیث انتساب آنها به مبادی عالی، دهر اَیسر، ظرف مُثُل معلّقه، دهر ایمن، ظرف عقول طولی مترتب و عرضی متکافئ و دهر ایمن اسفل، ظرف نفوس کلی است. [۱۸] عرفا نیز دهر را از اسمای الهی به شمار آوردند [۱۹] ـ چنان که در ادعیه نبوی خدا به نام‌های «یا دهر یا دیهور یا دیهار» خوانده شده است [۲۰] ـ و دهرِ زمانی را مظهر اسم مذکور دانسته [۲۱] و بر اساس حدیث نبویِ «اَ تَسُبُّوا اَلدَّهْرَ فَإِنَّ اَللَّهَ هُوَ اَلدَّهْرُ »[۲۲] یا «فَإِنَّ اَلدَّهْرَ هُوَ اَللَّهُ »[۲۳] معتقدند باید آن را تنزیه کرد،[۲۴] زیرا اعراب جاهلی با اسناد حوادث و مصائب به دهر، آن را دشنام داده و نکوهش می‌کردند. [۲۵] شاید این حدیث بدین معنا باشد که دهر را از آن رو که اثر خداست و محبت الهی مستلزم محبت آثار او، باید دوست داشت و بزرگ شمرد؛[۲۶] یا مراد از دهر معنای اصطلاحی آن یعنی ظرف وجود عقول کلی و مفارقات است که خود نیز از سنخ آنهاست و دهر به معنای زمان را نباید دشنام داد، چون مظهر و مرتبه نازل آن است. [۲۷]

به گفته برخی شاید معنای حدیث این باشد که چون فاعل همه امور خداست، دشنام دادن به دهر که به اعتقاد شخص، فاعل آنها بوده، دشنام به خدا به شمار می‌رود،[۲۸] چنان‌که برخی دیگر دهر را در کاربرد دوباره آن در حدیث یاد شده، مصدر و به معنای اسم فاعل یعنی داهر دانسته و آن را به تصرف کننده، مدبّر و افاضه کننده امور معنا کرده‌اند. [۲۹]

دهریه در اصطلاح احادیث و کلمات مفسران وآثار مربوط به ملل و نحل، گروهی‌اند که به قِدَم اشیا معتقد و منکر مبدأ و معاد برای آنهایند،[۳۰] هرچند در برخی کتاب‌های کلامی در بیان فرقه‌های گوناگون کافران چنین گفته شده‌است: دهری تنها به کسی گفته می‌شود که به قدم دهر باور دارد و حوادث را به آن اسناد می‌دهد و اگر به مبدأ نیز معتقد نباشد، معطِّل نامیده می‌شود. [۳۱] به گفته برخی طبیعت عنوان دیگری از دهر است و بر دهریّه، طبیعیّه نیز اطلاق می‌شود[۳۲].[۳۳]

دهری از نگاه قرآن

دهری و انکار مبدأ

دهری و انکار معاد

منابع

پانویس

  1. التحقیق، ج ۳، ص۲۳۹ ـ۲۴۰، «دهر».
  2. الصحاح، ج ۱، ص۵۴۳؛ التحقیق، ج ۳، ص۲۴۰، «دهر».
  3. الصحاح، ج ۱، ص۵۴۲؛ لسان العرب، ج ۴، ص۴۲۴، «دهر».
  4. الصحاح، ج ۱، ص۵۴۲.
  5. مفردات، ص۱۷۹؛ لغت‌نامه، ج ۸، ص۱۱۳۰۶، «دهر».
  6. لسان العرب، ج ۴، ص۴۲۴؛ لغت‌نامه، ج ۸، ص۱۱۳۰۶، «دهر».
  7. مفردات، ص۱۷۹؛ لغت‌نامه، ج ۸، ص۱۱۳۰۷، «دهر».
  8. لغت‌نامه، ج ۸، ص۱۱۳۰۶، «دهر».
  9. مفردات، ص۱۷۹؛ لغت‌نامه، ج ۸، ص۱۱۳۰۶، «دهر».
  10. التحقیق، ج ۳، ص۲۳۹، «دهر».
  11. لغت‌نامه، ج ۸، ص۱۱۳۰۷؛ معجم مقاییس اللغه، ج ۱، ص۴۲۱ ـ ۴۲۲، «دهر».
  12. مفردات، ص۱۷۹.
  13. معجم مقاییس اللغه، ج ۱، ص۴۲۱ـ۴۲۲؛ التحقیق، ج ۳، ص۲۴۰.
  14. اسفار، ج ۶، ص۷۶؛ شرح المقاصد، ج ۲، ص۱۹۲ـ۱۹۳.
  15. التعریفات، ص۱۴۰؛ لغت‌نامه، ج ۸، ص۱۱۳۰۶.
  16. شرح المقاصد، ج ۲، ص۱۹۲ـ۱۹۳؛ اسفار، ج ۳، ص۱۴۷.
  17. اسفار، ج ۹، ص۲۰۳.
  18. درر الفوائد، ص۲۵؛ فرهنگ معارف اسلامی، ص۸۷۰؛ لغت‌نامه، ج ۸، ص۱۱۳۰۷، «دهر».
  19. الفتوحات المکیه، ص۳۴۴؛ فیض القدیر، ج ۶، ص۵۲۳؛ لغت‌نامه، ج ۸، ص۱۱۳۰۷.
  20. اسفار، ج ۳، ص۱۴۷؛ مصباح الانس، ص۵۲۸.
  21. الفتوحات المکیه، ص۱۳۱.
  22. مسند احمد، ج ۲، ص۳۹۵، ۴۹۱؛ صحیح مسلم، ج ۷، ص۴۵؛ کنز الفوائد، ص۱۰.
  23. الاستذکار، ج ۸، ص۵۵۰؛ الفائق، ج ۱، ص۳۸۷؛ فتح الباری، ج ۱۰، ص۴۶۶.
  24. الفتوحات المکیه، ص۳۴۴.
  25. الاستذکار، ج ۸، ص۵۵۳؛ عمدة القاری، ج ۱۹، ص۱۶۷.
  26. اسفار، ج ۳، ص۱۴۷.
  27. اسفار، ج ۳، ص۱۴۷.
  28. مفردات، ص۱۷۹؛ التمهید، ج ۱۸، ص۱۵۵؛ الفائق، ج ۱، ص۳۸۸.
  29. مفردات، ص۱۷۹؛ فتح الباری، ج ۸، ص۴۴۱، «دهر».
  30. تفسیر قمی، ج ۱، ص۸؛ الملل و النحل، ج ۲، ص۲۳۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص۲۲؛ الصافی، ج ۵، ص۷.
  31. بلوغ الارب، ج ۲، ص۲۲۳.
  32. التحقیق، ج ۳، ص۲۴۱، «دهر».
  33. اسحاق‌نیا تربتی، سید رضا، مقاله «دهری»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳.