رابطه علم معصومین با عصمت از خطا چیست؟ (پرسش)
رابطه علم معصومین با عصمت از خطا چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | گستره عصمت |
مدخل اصلی | عصمت از اشتباه - علم امام |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
رابطه علم معصومین با عصمت از خطا چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر شریفی و آقای دکتر یوسفیان در کتاب «پژوهشی در عصمت معصومان» در اینباره گفتهاند:
«بسیاری از بزرگان، منشأ عصمت معصومین را علم ایشان به حقایق هستی و عواقب زیانبار گناه میدانند (چه بهعنوان تمام علت، چه جزء علّت). در خصوص عصمت از سهو و خطا، آنان که این نوع از عصمت را نیز اختیاری میدانند[۱]، طبیعتاً همین عامل را بهعنوان منشأ عصمت معرفی میکنند، چنانکه برخی به این مطلب تصریح نمودهاند[۲]. به این بیان که: خطا و نسیان در صورتی رخ میدهد که انسان، علم و آگاهی نسبت به مطلبی نداشته باشد و یا علمی که از قبل داشته است، مورد غفلت قرار گیرد. امّا در صورت تحقق علم و توجه به آن، هیچ گونه خطایی رخ نخواهد داد.
بنابراین، پذیرش هر رأی و نظری در این باب باید متناسب با رأی ما در مسأله علم معصومین باشد. معالاسف گاه از این مسأله غفلت میشود؛ به طوری که سخنان یک نویسنده در دو مسأله "عصمت" و "علم" قابل جمع با یکدیگر نیستند. از این روی بر هر صاحب نظری است که پیش از پرداختن به مسأله عصمت از سهو و خطا، رأی خود را در باب علوم غیر عادی معصومین روشن نماید. به همین خاطر در این بخش از مباحث، گذاری کوتاه بر آرا و اقوال علما در باب علم معصومین - همراه با اشاره مختصری به ثمره هر کدام در باب عصمت از سهو و خطا - خواهیم داشت.
به طور کلی، در زمینه علوم غیر عادی معصومین، چهار نظریه اصلی قابل ذکر است[۳]: روشن است که این نظریه با پذیرش مسأله نبوت و وحی قابل جمع نیست؛ چون وحی، نوعی علم و آگاهی است که متفاوت با شناختهای عادی انسان میباشد. مگر اینکه کسی بگوید علم غیر عادی انبیا منحصر به مسأله تلقی و دریافت وحی است و در سایر موارد، تفاوتی با دیگران ندارند. که در این صورت ادله و شواهد تاریخی فراوانی با این دعوی، مقابله خواهد کرد. آشکار است که اگر کسی این نظریه را (با هر کدام از دو تفسیرش) بپذیرد، گریزی از پذیرش "عدم، عصمت علم از خطا" ندارد.
- معصومین، بالفعل، علم به همه حقایق هستی داشته، طبق آن عمل میکنند[۴]. فیالمثل پیامبر فرد سارق را میشناسد و مطابق علم خویش، رفتار مینماید؛ یعنی دست او را قطع میکند، هر چند بیّنه و شاهدی بر سرقت اقامه نشود. همچنین شخص معصوم میداند که اگر به مکان خاصی برود کشته خواهد شد، لذا به آنجا نمیرود چون در غیر این صورت، به دست خویش خود را به هلاکت انداخته و مرتکب گناهی بزرگ گردیده است. ثمره این نظریه این خواهد بود که معصومین از هرگونه خطا و نسیان معصوم باشند. ولی همچنان که روشن است، این رأی بر خلاف سیره انبیا و ائمه اطهار (ع) بوده و موارد نقض فراوان دارد. این نظریه را به گونه دیگری نیز میتوان تفسیر نمود که با موارد نقض مواجه نشود. به این بیان که معصومین به همه حقایق عالم، علم دارند و بر طبق علم غیر عادی خویش نیز عمل میکنند؛ منتها علم ایشان به مجموعه نظام علّی و معلولی - که اراده آنها نیز جزیی از این نظام میباشد- تعلق گرفته است. بنابراین، علمی که اراده، متعلّق به آن است نمیتواند مؤثر در آن اراده باشد[۵]. یعنی مثلاً پیامبر علم دارد به اینکه با اراده و اختیار خود شربت مسموم را نوشیده، به شهادت خواهد رسید. لازمه عمل به مقتضای چنین علمی این نیست که از آن شربت استفاده نکند، چرا که در این صورت معلوم میشود علم او، جهل بوده است. بازگشت این تفسیر لبّاً و معناً به نظریه چهارمی است که خواهد آمد[۶].
- علم شخص معصوم بدین گونه است که: اذا اراد ان یعلم الشیء اعلمه الله ذلک[۷] یعنی این طور نیست که بالفعل نسبت به تمامی حقایق عالم، آگاهی داشته باشد، بلکه هرگاه بخواهد و اراده کند[۸] نسبت به چیزی علم و شناخت کسب نماید، خداوند او را نسبت به آن مسأله آگاه خواهد کرد[۹]. این نظریه- که به مشهور علمای شیعه نسبت داده شده است[۱۰] - علم و آگاهی معصومین را از امور، همانند شخصی میداند که "نامهای داشته باشد. و هرگاه بخواهد از محتویات نامه آگاه گردد، میتواند در نامه را باز کند و بخواند"[۱۱]. و گاه نیز مصلحت را در آن میبیند که از این راه غیر عادی استفاده نکرده، همانند دیگران، از طرق عادی بهره گیرد[۱۲]. در این صورت، احتمال وقوع سهو و خطا را در مقام عمل نمیتوان مردود دانست. بنابراین، بین نظریه مشهور علمای امامیه که انبیا را از هر گونه سهو و نسیانی معصوم میدانند، و چنین تحلیلی از علم، نمیتوان جمع کرد.
- رأی چهارمی که در باب کیفیت علوم غیر عادی معصومین ارائه شده و دلایل فراوان و شواهد تاریخی متعددی بر آن اقامه گردیده[۱۳]، این است که انبیا و ائمه (ع) هر چند بالفعل نسبت به تمامی حقایق هستی (تشریعی و تکوینی) علم دارند، اما در اکثر موارد مکلف به عمل به مقتضای آن نیستند[۱۴].
توضیح آنکه: انبیا و ائمه، حداقل از دو گونه علم[۱۵] برخوردارند:
- علم غیر عادی که به واسطه آن بر تمامی حقایق عالم اشراف و آگاهی دارند.
- علوم عادی که همچون سایر افراد از طرق معمولی به دست میآورند.
اما در مقام عمل و انجام کارهای روزمره خود و حتی مسائل اجتماعی، در اکثر موارد از علوم غیر عادی خویش استفاده نمیکنند. یعنی هر چند به واقعیت همه مسایل آگاهند، اما از خود رفتاری جاهلانه و غافلانه بروز میدهند؛ بیآنکه در حقیقت، جاهل و غافل باشند.
با پذیرش این نظریه، بیشک هیچگونه سهو و خطای واقعی را نمیتوان به معصومین نسبت داد. چون جهل و غفلت - که منشأ سهو و نسیانند- در آنها راه ندارد. هر چند ممکن است از آنان اعمالی سر زند که به ظاهر، خطا باشد، ولی در واقع، خطایی است که از روی عمد صورت گرفته است. در این صورت، خطا نامیدن آن نیز از سر تسامح است»[۱۶].
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ ر.ک: الصحیح من سیرة النبی الأعظم، ج۳، ص۲۹۴-۲۹۶.
- ↑ مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ص۱۴۶-۱۴۷.
- ↑ نظریههای دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که برای اطلاع از آنها، ر.ک: پیام قرآن، ج۷، ۲۴۹-۲۵۳؛ شرح الشفاء، ج۲، ص۲۱۱-۲۱۲.
- ↑ ر.ک: علم امام، ص۹۸-۹۹.
- ↑ المیزان، ج۱۸، ص۱۹۳؛ الامامة و الولایة فی القرآن الکریم، ص۲۲۳-۲۲۴؛ وحی یا شعور مرموز، ص۳۴.
- ↑ المیزان. ج۱۸، ص۱۹۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۵۷.
- ↑ البته برخی، صرف توجه معصومین به یک شیء را برای آگاهی از آن، کافی دانستهاند. همچنین گاه به جای «اراده معصوم» از «مشیت و خواست الهی» بهعنوان عامل کسب علوم غیر عادی آنها یاد میشود. ر.ک: پیام قرآن، ج۷، ص۲۵۰؛ حاشیه مشکینی بر کفایه، ج۱، ص۳۷۴؛ مصنفات الشیخ المفید، ج۴ (اوایل المقالات)، ص۶۷.
- ↑ عقائد الامامیة، ص۶۷-۶۹؛ حجیة السنة، ص۱۴۴؛ منشور جاوید، ج۸، ص۳۷۳.
- ↑ ر.ک: نورالافهام، ج۲، ص۳۰۶.
- ↑ منشور جاوید، ج۸، ص۴۱۷.
- ↑ برخی گفتهاند: معنای اذا شاؤوا علموا این نیست که گاه نمیخواهند و در نتیجه نمیدانند. بلکه همیشه میخواهند پس همیشه میدانند. (ر.ک: علم امام، ص۷۸-۷۹) در تأیید این تفسیر ممکن است چنین گفته شود که این گونه روایات در مقام آن نیستند که علم معصومین را منحصر در موارد خاصی نمایند، بلکه در مقام نفی علم ذاتی و استقلالی میباشند؛ یعنی در عین اینکه علم معصومین مطلق است و گستره آن همه چیز را در بر میگیرد، ولی این علم از خودشان نیست، بلکه افاضه الهی است. شاهد آن، این است که در برخی از روایات، راوی چنین سؤال میکند که: «آیا امام علم غیب میداند»؟ امام در پاسخ میفرماید: «خیر، لکن هر گاه اراده کند از چیزی آگاهی یابد. خداوند او را آگاه میکند». ممکن است پاسخ امام (ع) این گونه تبیین گردد که امام (و یا پیامبر) ذاتاً علم غیب نمیداند، ولی با افاضه الهی از آن مطلع میگردد. ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۵۷؛ مصنفات الشیخ المفید، ج۱۲، (الاختصاص)، ص۲۸۶.
- ↑ منشور جاوید، ج۸، ص۴۱۱-۴۱۶؛ ر.ک: بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۱۱.
- ↑ این مطلب به خوبی از برخی از روایات نیز قابل استفاده است. ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۵۲؛ منشور جاوید، ج۸، ص۴۱۴.
- ↑ برخی، انواع و مراتب بیشتری برای علم آنها قائل شدهاند. ر.ک: الامامة و الولایة فی القرآن الکریم، ص۲۲۳-۲۲۴.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۳۱-۲۳۵.