سفاهت
مقدمه
سَفاهت و سَفاه و سَفَه هر سه مصدر از ریشه «س - ف - ه» هستند که در اصل به معنای سبکی و حرکتاند و در معنای جهل و ضدّ حلم به کار میروند.[۱] به گفته برخی، معنای اصلی سَفَه، سبکی در بدن است و در معنای سبکی در نفس به سبب نقصان عقل کاربرد دارد.[۲] برخی نیز سَفَه را در اصل به معنای اختلال دانستهاند که بیشترین کاربرد آن در معنای اختلال عقل و حلم است و معانی دیگر، مانند سبکی، سخافت، پستی، نقص، جهل، اضطراب و... را از آثار و لوازم این معنا در موارد گوناگون به شمار آوردهاند.[۳] برخی سَفَه را در اصطلاح به سبکیِ حاصل از شادی یا خشم تعریف کردهاند که انسان را به کارهای خلاف عقل و شرع میکشاند.[۴] سفاهت و بلاهت، طرف تفریط حکمت است.[۵] گرچه بعضی اخلاقپژوهان، سفاهت را طرف افراط حکمت و عبارت از بهکارگیری قوه فکری در امور غیر واجب یا زیادتر از مقدار واجب دانستهاند،[۶]
این اصطلاح با کاربردهای قرآنی سفاهت موافق نیست، چنانکه دیگر اخلاقپژوهان طرف افراط حکمت را جُرْبُزه نامیدهاند.[۷] در اصطلاح فقه و حقوق اسلامی، سفیه کسی است که تصرفاتش در اموال و حقوقش عقلایی نباشد [۸] و اموالش را در راههای درست صرف نکند و خوب را از بد باز نشناسد و اعمالش در امور مالی نادرست باشند، گرچه تصرّفات غیر مالی وی مانند طلاق، خُلع، ظهار و اقرارها، صحیحاند.[۹] فقها چنین کسی را از تصرف در اموالش منع میکنند.[۱۰] در فقه، سفاهت در برابر «رشد» به کار رفته [۱۱] و مراد از آن، رشد در امور مالی و تشخیص سود و زیان در اموال و دوری از اسراف و تبذیر است.[۱۲] در روایاتی نیز به این معنا اشاره شده است.[۱۳] در روایات و منابع تفسیری، سفاهت گاه در برابر حکمت [۱۴] و گاه در برابر حلم [۱۵] به کار رفته است. در توضیح آن گفته شده: سفاهت گاهی مقابل حلم و طرف افراط قوه غضبیه و ناشی از طغیان آن قوه و گاهی مقابل حکمت و عبارت از جهل و سخافت رأی و نقصان عقل است.[۱۶] برخی دیگر احتمال دادهاند که سفاهت در اصل همان سبکمغزی و جهالت و خفّت عقل باشد و چون کسی که نمیتواند قوه غضبیه خود را حفظ کند جاهل و سبکمغز است، از خلاف حلم به سفاهت تعبیر شده است.[۱۷] در آیات قرآن نیز، سفاهت در معنای حماقت و کمخردی به کار رفته است[۱۸].[۱۹]
سفاهت در قرآن
فطری بودن تقبیح سفاهت
سفاهت در امور معنوی و پیامدهای آن
احکام فقهی سفاهت
منابع
پانویس
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۷۹؛ الصحاح، ج۶، ص۲۲۳۴-۲۲۳۵؛ لسان العرب، ج۱۳، ص۴۹۷، «سفه».
- ↑ مفردات، ص۴۱۴، «سفه».
- ↑ التحقیق، ج۵، ص۱۴۶-۱۴۷، «سفه».
- ↑ التعریفات، ص۱۵۸.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج۶، ص۲۸۴؛ الانوار الساطعه، ج۱، ص۹۱.
- ↑ تهذیب الاخلاق، ص۴۶؛ اخلاق ناصری، ص۱۱۹.
- ↑ جامع السعادات، ج۱، ص۸۰، ۸۲، ۱۰۹.
- ↑ جامع المقاصد، ج۵، ص۱۹۵؛ کفایة الاحکام، ج۱، ص۵۸۴؛ ترمینولوژی حقوق، ص۳۵۸-۳۵۹.
- ↑ کشاف القناع، ج۳، ص۵۳۰؛ جواهر الکلام، ج۲۶، ص۵۶-۵۷.
- ↑ الدر المنضود، ص۱۳۱؛ جامع المقاصد، ج۵، ص۱۹۵؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۹۵۸.
- ↑ فتح العزیز، ج۱۰، ص۲۸۶؛ مسالک الافهام، ج۴، ص۱۶۳؛ مجمع الفائده، ج۹، ص۲۱۰.
- ↑ کشاف القناع، ج۳، ص۵۲۷؛ جواهر الکلام، ج۲۶، ص۴۸-۵۰؛ معجم المصطلحات، ص۱۴۶-۱۴۷.
- ↑ نک: تهذیب، ج۹، ص۱۸۲.
- ↑ التبیان، طوسی، ج۹، ص۲۶۷؛ کنزالعمال، ج۳، ص۱۳۳؛ روح المعانی، ج۶، ص۴۲۶.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۱؛ ج۲، ص۱۱۲؛ مجمعالبیان، ج۴، ص۶۷۲؛ التحریر والتنویر، ج۱، ص۲۸۴.
- ↑ شرح اصول کافی، ج۱، ص۲۳۷-۲۳۸؛ بحارالانوار، ج۷۲، ص۲۹۴.
- ↑ شرح حدیث، ص۳۶۸.
- ↑ التحریر و التنویر، ج۱، ص۲۸۳؛ تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۹۳؛ فتح القدیر، ج۲، ص۲۴۸.
- ↑ مهدیانفر، رضا، مقاله «سفاهت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵، ص 455 - 456.