سیره عملی پیامبر خاتم در اهتمام به مستضعفان چه بوده است؟ (پرسش)
سیره عملی پیامبر خاتم در اهتمام به مستضعفان چه بوده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره اجتماعی معصومان |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
سیره عملی پیامبر خاتم در اهتمام به مستضعفان چه بوده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره اجتماعی معصومان است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره اجتماعی معصومان مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای دکتر مصطفی دلشاد تهرانی در کتاب «سیره نبوی» در اینباره گفته است:
«خاتم پیامبران الهی خود را از مسکینان و مستضعفان میدانست و هرگز از این شأن و روحیه دور نگشت. قاضی عیاض نوشته است که محبوبترین نامها برای پیامبر آن بود که وی را مسکین بنامند[۱].
رفتار پیامبر رفتاری مستضعفانه و پاک از هرگونه رفتار مستکبرانه و ملوکانه بود. ابن مسعود گوید مردی نزد پیامبر آمد و با او سخن میگفت و در آن حال لرزه بر اندامش افتاده بود، پیامبر گفت: «هَوِّنْ عَلَيْكَ فَإِنِّي لَسْتُ بِمَلِكٍ، إِنَّمَا أَنَا ابْنُ امْرَأَةٍ تَأْكُلُ الْقَدِيدَ»[۲].
رسول خدا (ص) از سیره ملوک و سلاطین و تشریفات و رفتار آنان بیزار بود، چنان که در خبر امام صادق (ع) آمده است: «كَانَ يَكْرَهُ أَنْ يَتَشَبَّهَ بِالْمُلُوكِ»[۳].
برترین خلق خدا در نهایت بیپیرایگی رفتار میکرد. ابو امامه[۴] گوید: روزی پیامبر در حالی که به عصا تکیه داده بود بر ما گذشت و ما [به احترام او] از جای برخاستیم. پیامبر فرمود: «لَا تَقُومُوا كَمَا تَقُومُ الْأَعَاجِمُ يُعَظِّمُ بَعْضُهَا بَعْضًا»[۵].
ابن ابی شیبة، احمد بن حنبل، بخاری و ترمذی به اسناد خود از انس بن مالک نقل کردهاند که هیچ کس نزد مسلمانان از رسول خدا (ص) محبوبتر نبود و با وجود این چون آن حضرت را میدیدند برایش بپا نمیخاستند، زیرا میدانستند که چنین کاری را خوش نمیدارد[۶]. آن حضرت چون وارد مجلسی میشد در نزدیکترین جای به محل ورود مینشست[۷]. و هنگامی که سواره بود اجازه نمیداد کسی پیاده با وی حرکت کند؛ یا او را با خود سوار میکرد و یا اگر آن فرد نمیپذیرفت میفرمود: جلوتر برو و در فلان مکان منتظر باش[۸]. و برای آنکه روحیه مستضعفگرایی در امتش بماند و آنان به خوی استکبار نگرایند میفرمود: «إِنِّي أَلْبَسُ الْغَلِيظَ، وَ أَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ، وَ أَرْكَبُ الْحِمَارَ بِغَيْرِ سَرْجٍ، وَ أُرْدِفُ خَلْفِي، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي»[۹].
صورت و شکل زندگی تغییر میکند و آن چه در اینجا آمده است دگرگون میشود ولی روح مشی پیامبر یعنی سادگی و بیپیرایگی و دوری از اشرافیگری چیزی نیست که در گذر زمان از میان برود که چنین روحیهای یعنی استضعافگرایی و پرهیز از استکبارگرایی به عنوان راه و رسم نبوی امری ماندنی و جاری است. و نیز حضرت رضا (ع) از پدران گرامیاش از امیرمؤمنان علی (ع) نقل کرده است که رسول خدا (ص) میفرمود: «خَمْسٌ لَا أَدَعُهُنَّ حَتَّى الْمَمَاتِ الْأَكْلُ عَلَى الْحَضِيضِ مَعَ الْعَبِيدِ وَ رُكُوبِيَ الْحِمَارَ مُؤْكَفاً وَ حَلَبَ الْعَنْزِ بِيَدِي وَ لُبْسُ الصُّوفِ وَ التَّسْلِيمُ عَلَى الصِّبْيَانِ لِتَكُونَ سُنَّةً مِنْ بَعْدِي»[۱۰].
همه اوصیای پیامبر همین مشی را داشتند و روحیه سادگی و بیپیرایگی و مستضعفگرایی در زندگی و روابط اجتماعیشان حاکم بود. ضرار بن ضمره[۱۱] که از خاصان علی (ع) بود با همراهان به نزد معاویه رفت. معاویه به او گفت: علی را برای من وصف کن. گفت: مرا از این کار معاف دار. معاویه گفت: حتماً باید او را وصف کنی. گفت: حال که چنین است میگویم: «[کَانَ] يُعْجِبُهُ مِنَ اللِّبَاسِ مَا قَصُرَ وَ مِنَ الطَّعَامِ مَا جَشِبَ كَانَ وَ اللَّهِ مَعَنَا كَأَحَدِنَا يُدْنِينَا إِذَا أَتَيْنَاهُ وَ يُجِيبُنَا إِذَا سَأَلْنَاهُ وَ كَانَ مَعَ دُنُوِّهِ لَنَا وَ قُرْبِهِ مِنَّا لَا نُكَلِّمُهُ هَيْبَةً لَهُ فَإِنْ تَبَسَّمَ فَعَنْ مِثْلِ اللُّؤْلُؤِ النَّظِيمِ يُعَظِّمُ أَهْلَ الدِّينِ وَ يُحِبُّ الْمَسَاكِينَ... وَ یُطْعِمُ فِی الْمَسْغَبَةِ یَتِیمَاً ذَا مَقْرَبَةٍ أَوْ مِسْکِینَاً ذَا مَتْرَبَةٍ، یَکْسُو الْعُرْیَانَ وَ یَنْصُرُ اللَّهْفَانَ... لَا يَطْمَعُ الْقَوِيُّ فِي بَاطِلِهِ وَ لَا يَيْأَسُ الضَّعِيفُ مِنْ عَدْلِهِ»[۱۲].
مشی پیشوایان حق بیانگر این است که سنت اهتمام برای مستضعفان پایدار بماند و ناتوانان و محرومان بدانند که اولیای خدا از آنانند و تلاششان در جهت کرامت و عزت بخشیدن به آنان و احقاق حقوق ایشان است، و این که روحیه سادگی و بیپیرایگی و استکبار گریزی استوار باشد»[۱۳]
منبعشناسی جامع سیره اجتماعی معصومان
پانویس
- ↑ «وَ کَانَ أَحَبَّ الْأَسَامِی إِلَیّهِ أَنْ یُقَالَ لَهُ مِسْکِینٌ». الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۹۶.
- ↑ «راحت باش! من که شاه نیستم؛ من فرزند همان زنم که گوشت خشکیده میخورد». سنن ابن ماجة، ج۲، ص۱۱۰۱؛ عیون الاخبار، ج۱، ص۲۶۵؛ اخلاق النبی و آدابه، ص۶۵-۶۶؛ مستدرک الحاکم، ج۲، ص۴۶۶؛ دلائل النبوة البیهقی، ج۵، ص۶۹؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۲۷۷؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۷۱؛ مکارم الاخلاق، ص۱۶؛ الوفاء بأحوال المصطفی، ج۲، ص۴۳۷؛ نهایة الارب، ج۱۸، ص۲۶۳؛ البدایة و النهایة، ج۴، ص۳۳۵؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۰؛ المستطرف، ج۱، ص۱۹۶؛ کنزالعمال، ج۶، ص۸۸؛ المحجة البیضاء، ج۴، ص۱۵۲؛ در برخی منابع عبارت «لَسْتُ بِمَلِکِ» نیامده است.
- ↑ «پیامبر (ص) بیزار بود که شباهتی به سلاطین پیدا کند». المحاسن، ج۲، ص۴۵۸؛ الکافی، ج۶، ص۲۷۲؛ وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۴۱۲؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۶۲.
- ↑ ابوامامه صدی بن عجلان باهلی از اصحاب پیامبر اکرم (ص) و از همراهان امیر مؤمنان علی (ع) در پیکار صفین است که در شام سکونت گزید و در همان جا در سال ۸۱ هجری درگذشت. ر.ک: الاستیعاب، ج۲، ص۱۹۱؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۷۶-۸۴؛ الاصابة، ج۲، ص۱۷۵-۱۷۶؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۶۸-۳۶۹؛ معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۰۳-۱۰۴.
- ↑ «آنسان که ایرانیان برای بزرگ داشتن یکدیگر در جلوی پای هم برمیخیزند برنخیزید». مصنف ابن أبی شیبة، ج۶، ص۱۲۰؛ مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۲۵۳؛ سنن أبی داود، ج۲، ص۶۴۸؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۶۸؛ و قریب به همین: مکارم الاخلاق، ص۲۶.
- ↑ مصنف ابن أبی شیبة، ج۶، ص۱۲۰؛ مسند احمد بن حنبل، ج۳، ص۲۵۱؛ أبوعبدالله محمد بن اسماعیل البخاری، الادب المفرد، دار مکتبة الحیاة، بیروت، ۱۹۸۰ م. ص۱۸۸؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۸۴؛ شمائل الرسول، ص۱۲۱؛ احیاء العلوم، ج۳، ص۳۳۲؛ مکارم الاخلاق، ص۱۶؛ عوالی اللآلی، ج۱، ص۴۳۵؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۵۹.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۶۶۲؛ مکارم الاخلاق، ص۲۶؛ مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۰۳.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص۲۲.
- ↑ «من لباس خشن میپوشم، و بر زمین مینشینم، و انگشتان را [پس از غذا] با زبان میلیسم، و بر الاغ بیپالان سوار میشوم، و کسی را ترک خود سوار میکنم. پس هر که از سنت من گریزان شود از من نیست». امالی الطوسی، ج۲، ص۱۴۴-۱۴۵؛ مکارم الاخلاق، ص۴۶۳؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۵۷.
- ↑ «پنج چیز است که تا هنگام مرگ از آنها دست برنخواهم داشت غذا خوردن بر زمین با بندگان، و سوار شدن بر الاغ و پالان کردن آن، و دوشیدن شیر از ماده بز به دست خودم، و پوشیدن پارچه پشمی، و سلام کردن به کودکان، تا سنّتی باشد پس از من». امالی الصدوق، ص۴۴ و ۶۸؛ الخصال، ج۱، ص۲۷۱؛ علل الشرایع، ج۱، ص۱۳۰؛ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۸۱؛ مکارم الاخلاق، ص۱۱۵؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۱۵۶؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۴۴۱؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۹۹ و ۲۱۵.
- ↑ ضرار بن ضمره از خواص اصحاب امیرمؤمنان علی (ع) بوده است. ر.ک: مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۱؛ محمد تقی التستری، قاموس الرجال، الطبعة الثانیة، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۰-۱۴۲۴ ق. ج۵، ص۱۴۹.
- ↑ «لباس کوتاه [و نه لباس بلند که لباس اشراف بود و نشانه تکبر] و خوراک ناگوار را میپسندید. و به خدا سوگند آنگاه که در میان ما بود چون یکی از ما بود. هرگاه چیزی از وی میپرسیدیم پاسخ میداد، و چون به نزدش میرفتیم سخن آغاز میکرد [و با ما گرم میگرفت]، و وقتی که او را دعوت میکردیم میپذیرفت. به خدا با آنکه نزدیک به ما بود و ما به او خیلی نزدیک بودیم، با این حال از مهابتش با او سخن نمیگفتیم و به سبب بزرگی و عظمتش ما آغاز سخن نمیکردیم. وقتی لبخند میزد دندانهایش چون مروارید مرتب نمودار میشد. مردمان دیندار را بزرگ میداشت و بینوایان را دوست میداشت. به هنگام سختی، یتیمان خویشاوند و مسکینان بیچیز را اطعام میکرد و برهنه را میپوشانید و ستمدیده را یاری میکرد... قدرتمند در خلاف از جانب او طمع نمیبست و ناتوان از عدالت او مأیوس نمیگشت». این خبر با مختصر اختلاف در منابع فراوانی آمده است، از جمله: مقتل الامام أمیرالمؤمنین علی ابن أبی طالب (ع)، ص۱۰۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۴۲۱؛ خصائص أمیرالمؤمنین علی ابن أبی طالب (ع)، ص۴۰؛ حلیة الاولیاء، ج۱، ص۸۴-۸۵؛ کنزالفوائد، ج۲، ص۱۶۱؛ ربیع الابرار، ج۲، ص۲۴۳؛ کتاب الحدائق، ج۱، ص۳۹۰؛ ارشاد القلوب، ج۲، ص۲۱۸؛ صارم الدین ابراهیم بن محمد المعروف بابن دقماق، الجوهر الثمین فی سیر الملوک و السلاطین، تحقیق محمد کمال الدین عزالدین علی، الطبعة الاولی، عالم الکتب، بیروت، ۱۴۰۵ ق، ج۱، ص۶۳-۶۴؛ المستطرف، ج۱، ص۲۱۰؛ احمد بن محمد بن حر الهیتمی، الصواعق المحرفة فی الرد علی أهل البدع و الزندقة، تخریج و تعلیق عبدالوهاب بن عبداللطیف، الطبعة الثانیة، مکتبة القاهرة، مصر، ۱۳۸۵ ق. ص۱۳۱-۱۳۲؛ عبد الله بن محمد بن عامر الشبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، طبع بالمدینة الادبیة بمصر، افست منشورات الرضی، قم، ۱۳۶۳ ش. ص۲۵.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، ج۲ ص ۳۸۸-۳۹۲.