شیعه و امام مهدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از شیعه و مهدی)

مقدمه

  • از نظر شیعه، مسأله مهدویت و نوید ظهور مهدی موعود (ع)، یکی از مسایل بسیار حیاتی اسلام به شمار می‌رود و به اندازه‌ای اهمیت دارد که اعتقاد به ظهور حضرت، در ردیف وقوع قیامت، و تکذیب و تصدیقش در ردیف تکذیب و تصدیق رسول اکرم (ص) می‌باشد. از نظر شیعه، مهدویت یک مسأله کهن و ریشه‌دار است و سابقه آن به نخستین روزهای طلوع فجر اسلام و دوران شخص نبی اکرم (ص) برمی‌گردد. به اعتقاد شیعه، علاوه بر آیات متعددی که در قرآن کریم وارد شده و پیشوایان دینی آن‌ها را به وجود مقدس مهدی موعود تفسیر کرده‌اند، صدها حدیث معتبر و متواتر از حضرت رسول اکرم (ص) و جانشینان آن حضرت صادر شده که در آن‌ها صفات، خصوصیات و جزئیات زندگی آن منتظر موعود و این‌که پس از تولّد دو بار غیبت خواهد داشت و پس از غیبت طولانی ظهور خواهد کرد و با تشکیل حوادث واحد جهانی، جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود، بیان شده است. شیعیان براساس روایات عقیده دارند که مهدی موعود (ع)، سرّی از اسرار حق و آخرین برگزیده الهی است که پس از تولّد از نظرها غایب شده است و پس از مدت زمانی طولانی ظهور می‌نماید و او حجة الله، خلیفة الله و بقیة الله است. مهدی موعود (ع) از نسل پاک پیامبر خدا (ص) و از علی و زهرا (ع) و نهمین نفر از فرزندان امام حسین و فرزند بلافصل امام حسن عسکری (ع) است. شیعیان دوازده‌امامی عقیده دارند که حضرت مهدی (ع)، همنام و هم‌کنیه پیامبر (ص) و هم‌اکنون زنده است و هنگامی که خداوند اجازه ظهورش دهد قیام می‌کند و زمین را پر از عدل و داد می‌نماید.
  • شیعیان طبق وعده‌های انبیای سلف (ع) و نویدهای کتب مذهبی، و وعده‌های صریح قرآن کریم عقیده دارند که: آن‌گاه که اخلاق و معنویت از میان بشر رخت بربندد و ظلم و ستم فراگیر شود و اسباب ظهور مهیا گردد، حضرت مهدی (ع) به فرمان حق قیام می‌کند. با آمدنش هیچ حکومت باطلی روی زمین باقی نمی‌ماند. مرزهای جغرافیایی میان کشورها برداشته می‌شود، مظاهر شرک و کفر و بی‌عدالتی از بین می‌روند، عدالت اجتماعی تأمین می‌گردد، هر حقّی به صاحب حق می‌رسد و در سراسر جهان، تنها یک نظام حکومت می‌کند و آن نظام عادلانه اسلام و احکام نجات‌بخش آسمانی قرآن کریم است[۱][۲].

منابع

پانویس

  1. ظهور حضرت مهدی (ع) از دیدگاه اسلام، مذاهب و ملل جهان، هاشمی شهیدی، ص ۶۸.
  2. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۴۵.