طاووس بن کیسان یمانی در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

وی ابو عبدالرحمان طاووس بن کیسان خولانی همدانی یمانی از ایرانیان و یکی از چهره‌های بارز تابعین بوده است[۱].

ابوعبدالرحمان - پدر طاووس - از ایرانیانی بود که انوشیروان پادشاه ایران، آنان را برای فتح سرزمین یمن فرستاد. کیسان با زنی از آل حِمیَر ازدواج کرد و طاووس از وی زاده شد. به این اعتبار او را حِمیری نسبت داده‌اند. همچنین به دلیل هم پیمانی با قبیله همدان، وی را همدانی گویند. چون در خولان و جند از شهرهای یمن سکونت داشت به خولای، جندی و یمانی نیز مشهور است[۲].

طاووس از تابعین اصحاب امام سجاد(ع) و یکی از بزرگان و اعیان شیعه به شمار می‌رود. او با پنجاه نفر از صحابه و دانشمندان و شخصیت‌های زمان خویش ملاقات و مجالست داشته است[۳].

بیشتر روایات او از ابن عباس و خود نیز از پیشگامان است و پیشگامان برگزیده تابعان از او روایت کرده‌اند[۴].

طاووس، یکی از بزرگان تابعین، فقیه، مفسر، قاری، عابد، کثیر الحج و در علم و عمل سر آمد بود. در حلال و حرام داناترین افراد زمان خویش به شمار می‌رفت و به عنوان مفتی یمن مشهور بود[۵].

طاووس، چهل نوبت به زیارت خانه خدا مشرف شد. بیشتر وقت‌ها در خانه می‌نشست و از مجالست با دیگران پرهیز می‌کرد. او اهل تهجد بود و حتی تهجد و مناجات سحرگاهان را در مسافرت ترک نمی‌کرد.

طاووس بیشتر معارف تفسیری خود را از ابن عباس اخذ کرده است. او در تفسیر از عبادله اربعه (عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر) و دیگر مفسران صحابه، روایت می‌کند. مدعی است که با ۵۰ صحابه مجالست داشته است و با ابن عباس بیش از دیگران آمد و شد داشت[۶].[۷]

ارتباط با امام سجاد(ع)

ابن شهر آشوب و شیخ طوسی، طاووس را از اصحاب امام سجاد(ع) معرفی کرده است[۸].

ابن قتیبه به تشیع او تصریح می‌کند[۹]. او نسبت به امام سجاد(ع) مواضع شایسته‌ای دارد. از جمله آنکه امام در مسجدالحرام به سجده افتاده بود. طاووس به حضرت نزدیک شد و سر امام را بلند کرد و بر زانوی خود نهاد و آن قدر گریست که اشک‌هایش برگونه امام فرو ریخت[۱۰].

برخورد دیگری با امام(ع) در حجر اسماعیل دارد که بر مقام او نزد امام و قرب و منزلت وی نسبت به آن حضرت دلالت دارد[۱۱].

طاووس نقل می‌کند که روزی از امام سجاد(ع) پرسیدم: چرا قریش علی(ع) را دوست ندارند؟ آن حضرت پاسخ داد: چون آن حضرت، پیشینیان آنان را به جهنم فرستاد و بازماندگان‌شان را به ننگ مبتلا ساخت[۱۲].

طاووس از جمله راویان حدیث غدیر است که روایات او در منابع روایی اهل سنت و شیعه نقل شده است[۱۳]. همچنین برخی از مناجات‌های امام زین العابدین(ع) در بیت الله الحرام را، نقل کرده است.[۱۴]

موضع‌گیری سیاسی

طاووس هم عصر هشام بن عبدالملک بود. هشام در مکه طاووس را به نزد خود فرا خواند. طاووس کفش‌هایش را به دست گرفت و کنار تخت خلیفه نهاد و بدون رعایت آداب رایج، خلیفه را با نام صدا زد، پس بر او سلام کرد و گفت: هشام، حالت چطور است؟ هشام از برخورد او ناراحت شد و حتی قصد جان او را کرد ولی او را از این کار باز داشتند.

سپس هشام گفت: طاووس! چرا چنین کردی؟

طاووس گفت: تو را امیرمؤمنان نخواندم؛ زیرا ترسیدم دروغ‌گو باشم و همه مؤمنان تو را امیر خود ندانند. این که بدون اجازه تو نشستم؛ زیرا از علی بن ابی طالب(ع) شنیدم: کسی بنشیند و دیگران پیرامون او بایستند، اهل جهنم است[۱۵].

حتی روزی پسر سلیمان بن عبدالملک نزد او آمد و نشست. او به پسر خلیفه توجه نکرد و گفت: خواستم به او بفهمانم که خداوند، بندگانی هم دارد که برای آنچه در دست پسر خلیفه است، ارزشی قائل نیستند[۱۶].

طاووس پس از عمر طولانی در سال ۱۰۶ه‍.ق در منی یا مزدلفه در حالی که به منظور زیارت خانه خدا به مکه، مشرف و مشغول مناسک حج بود، وفات یافت[۱۷]. هشام بن عبدالملک بر او نماز گزارد. ازدحام مردم در تشییع و مراسم تدفین او به حدی بود که هشام نتوانست محوطه را ترک کند[۱۸].[۱۹]

منابع

پانویس

  1. تأسیس الشیعه، ص۳۷.
  2. الاعلام، ج۳، ص۲۲۴؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۸؛ صفوة الصفوة، ص۸۶۰؛ حلیة الاولیاء، ص۳۰۴.
  3. تأسیس الشیعه، ص۳۷.
  4. حلیة الاولیاء، ج۴، ص۹.
  5. المنتظم، ج۶، ص۳۱۹؛ طبقات الفقهاء، ص۵۸.
  6. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۱۱۲.
  7. قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص101-102.
  8. مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۷۷؛ فهرست، المعارف، ص۶۲۴؛ الملل و النحل، ج۱، ص۱۹۰.
  9. المعارف، ص۳۰۶.
  10. مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۵۱؛ بحار الانوار، ج۴۶، ص۸۲.
  11. ارشاد مفید، ج۲، ص۱۴۳.
  12. مختصر تاریخ دمشق، ج۱۷، ص۳۷۳.
  13. الغدیر، ج۱، ص۶۶.
  14. قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص103.
  15. وفیات الاعیان، ج۲، ص۵۱-۵۹.
  16. حلیة الاولیاء، ج۴، ص۲۲ و ۲۳.
  17. تهذیب الکمال، ج۱۳، ص۳۷۳.
  18. شذرات الذهب، ج۲، ص۴۱.
  19. قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص104.