دفن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از مراسم تدفین)

مقدمه

دفن در اصطلاح عبارت است از، در خاک نهادن مرده؛ بدین گونه که گودالی در زمین، حفر کرده و مرده را در آن جای دهند و رویش را بپوشانند؛ لکن معنای لغوی آن اعم است. جایگاه اصلی دفن به معنای نخست باب طهارت است، لکن به مناسبت در بابهای دیگری نظیر جهاد و تجارت نیز آمده است[۱].

حکم

دفن کردن میّت مسلمان با کیفیّت خاص، واجب کفایی است. اجزای جدا شده از بدن میّت حتّی ناخن و دندان‌های او نیز مشمول حکم یاد شده‏‌اند[۲].

دفن کردن کافر واجب نیست؛ بلکه برخی، آن را جایز ندانسته‏‌اند[۳].

کودکان و دیوانگان در حکم دفن تابع والدین خود هستند؛ بنابر این، با مسلمان بودن یکی از والدین، دفن فرزند نابالغ یا دیوانه وی واجب خواهد بود[۴]. در دفن، قصد قربت شرط نیست؛ از این رو، اگر کودکی، میّتی را به گونه صحیح دفن نماید کفایت می‏‌کند[۵].[۶]

چگونگی دفن

واجب است مرده به گونه‌‏ای دفن گردد که بوی بد آن مردم را اذیت نکند؛ بدن نیز از گزند درندگان محفوظ باشد[۷]. اگر دفن میّت در زمین ممکن نباشد واجب است به هر صورتِ ممکن جسد را پنهان سازند، مانند آنکه آن را در بنا یا تابوتی نهاده و اطراف آن را ببندند یا اگر در کشتی مرده و رساندن جسد به خشکی امکان‌پذیر نیست، پس از تجهیز (غسل و کفن و نماز) با بستن چیزی سنگین به پای وی، او را به دریا افکنند[۸].

بنابر قول مشهور واجب است مرده را در قبر بر پهلوی راست، روبه قبله دفن کنند[۹]. برخی قدما قائل به استحباب آن شده‌‏اند[۱۰].

اگر زن کافرِ باردار همراه جنین درون رحمش بمیرد در صورتی که بارداری‏اش از مرد مسلمان باشد، باید او را در قبر به پهلوی چپ، پشت به قبله بخوابانند، به گونه‌‏ای که روی جنین به سمت قبله قرار گیرد[۱۱].

در جایی که بیم بیرون آوردن جسد از سوی درندگان می‏‌رود، محکم ساختن قبر واجب است؛ چنان که در فرض انداختن جسد به دریا واجب است جایی انتخاب گردد که به محض افکندن، طعمه حیوانات دریایی نگردد، هرچند در دراز مدت ممکن است چنین شود[۱۲].[۱۳]

زمان دفن

شتاب کردن در دفن میّت مستحب است، مگر آنکه مرگش معلوم نباشد که در این صورت تا حصول علم به مرگ، واجب است دفن به تأخیر بیفتد[۱۴]. تأخیر در دفن میّت در صورتی که هتک او به شمار رود جایز نیست[۱۵]؛ لکن اگر میّت، باردار و جنین در رحم او زنده، و حفظ حیات جنین متوقف بر دفن نکردن مادر باشد، تأخیر در دفن او واجب است[۱۶].[۱۷]

مکان دفن

دفن کردن مسلمان در جایی که هتک او به شمار می‏‌رود، مانند مزبله و نیز در مکان غصبی و زمین وقف شده برای غیر دفن، مانند مسجد و مدرسه حرام است. دفن کردن مسلمان در گورستان کفّار، همچنین عکس آن جایز نیست[۱۸].

جا به جایی میّت از شهری که فوت کرده به شهری دیگر مکروه است، مگر مشاهد مشرّفه که منتقل کردن به آنجا مستحب است[۱۹]؛ لکن پس از دفن، انتقال به غیر مشاهد مشرّفه جایز نیست. در جواز نقل به مشاهد مشرّفه پس از دفن، اختلاف است. عدم جواز به مشهور نسبت داده شده است[۲۰].[۲۱]

متولّی دفن

ولیّ میّت اختیار دار دفن او است، بدین معنا که نسبت به تجهیز میّت بر دیگران اولویّت داد. مراد از ولیّ میّت کسی است که در ارث بردن از او بر دیگران مقدم است، مگر شوهر که در هر حال نسبت به همسرش بر دیگران اولویت دارد. در اینکه مراد از اولویّت، عدم جواز پیشی گرفتن دیگران بر ولیّ بدون اذن او است یا تنها عدم جواز ایجاد مزاحمت برای ولیّ در صورت اقدام وی به تجهیز میّت، اختلاف است. بنابر قول اوّل، جواز اقدام دیگران به دفن، منوط به اذن ولیّ است[۲۲].[۲۳]

احکام

اگر در جنگ و در میان کشتگان، مسلمان از کافر بازشناخته نشود بنابر قول برخی، آنکه آلت تناسلی‌‏اش کوچک‏تر است دفن می‌‏گردد. برخی گفته‌‏اند: آنکه قرعه به نامش درآمد دفن می‏‌شود. بعضی دیگر، دفن همه کشته‌‏ها را به احتیاط، واجب دانسته‏‌اند[۲۴].

رزمنده‌‏ای که در معرکه به شهادت رسیده با لباسش دفن می‏‌گردد، مگر کفش‌ها و پوستین و بنابر قول برخی، عرقچین، شلوار، عمامه و کمربند که از تنش درآورده می‌‏شوند. در این حکم، بنابر مشهور، فرقی بین خون آلود بودن یا نبودن لباس‌ها نیست[۲۵].

نبش قبر جز در مواردی که استثنا شده حرام است[۲۶]. هزینه دفن همچون هزینه‌‏های تهیّه قبر، اجرت قبرکَن و حمل کننده جنازه از اصل ترکه برداشته می‏‌شود[۲۷]

سزاوار است مؤمن در حال حیات مکانی را برای قبر خود تهیّه کند و در آن قرآن بخواند. اهدای زمین برای دفن مؤمنان مستحب است؛ چنان که مباشرت در کندن قبر مؤمن استحباب دارد[۲۸]. بنابر قول مشهور گرفتن اجرت بر دفن جایز نیست[۲۹].[۳۰]

منابع

پانویس

  1. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۳، ص ۶۳۹-۶۴۰.
  2. جواهر الکلام، ج۴، ص۲۸۹ ـ ۲۹۰؛ العروة الوثقی، ج۲، ص۱۱۲ و ۱۱۷.
  3. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳۲ ـ ۱۳۳؛ مستمسک العروة، ج۴، ص۶۸.
  4. العروة الوثقی، ج۲، ص۳۱.
  5. العروة الوثقی، ج۲، ص۱۱۴.
  6. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۳، ص ۶۴۰.
  7. جواهر الکلام، ج۴، ص۲۹۰ ـ ۲۹۱؛ العروة الوثقی، ج۲، ص۱۱۲ ـ ۱۱۳.
  8. جواهر الکلام، ج۴، ص۲۹۱ ـ ۲۹۵؛ العروة الوثقی، ج۲، ص۱۱۳ ـ ۱۱۴.
  9. جواهر الکلام، ج۴، ص۲۹۶ ـ ۲۹۷؛ جامع المدارک، ج۱، ص۱۴۸.
  10. الوسیلة، ص۶۸.
  11. جواهر الکلام، ج۴، ص۲۹۷ ـ ۲۹۹.
  12. العروة الوثقی، ج۲، ص۱۱۴ ـ ۱۱۵.
  13. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۳، ص ۶۴۰-۶۴۱.
  14. جواهر الکلام، ج۴، ص۲۳ ـ ۲۴.
  15. توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص۳۵۱.
  16. توضیح المسائل مراجع، ج۱، ص۳۵۵.
  17. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۳، ص ۶۴۱-۶۴۲.
  18. العروة الوثقی، ج۲، ص۱۱۵ ـ ۱۱۶.
  19. جواهر الکلام، ج۴، ص۳۴۳.
  20. جواهر الکلام، ج۴، ص۳۶۰.
  21. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۳، ص ۶۴۲.
  22. التنقیح (الطهارة)، ج۸، ص۶۱.
  23. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۳، ص ۶۴۲.
  24. جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳۳ ـ ۱۳۴.
  25. جواهر الکلام، ج۴، ص۳۷۱ ـ ۳۷۴.
  26. جواهر الکلام، ج۴، ص۳۵۳ ـ ۳۶۰.
  27. العروة الوثقی، ج۲، ص۷۱؛ التنقیح (الطهارة)، ج۸، ص۳۹۹ ـ ۴۰۱.
  28. العروة الوثقی، ج۲، ص۱۴۱.
  29. الحدائق الناضرة، ج۱۸، ص۲۱۱؛ جواهر الکلام، ج۲۲، ص۱۱۶.
  30. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۳، ص ۶۴۲-۶۴۳.