فساد در لغت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«فساد» در لغت در معنای تباهی و ضد صلاح به کار رفته است[۱]. برخی لغویان گفته‌‏اند: فساد عبارت است از خروج از حدّ اعتدال؛ کم باشد یا زیاد[۲]. این معنا در نفس و بدن و اشیایی که خروج از استقامت و حدّ اعتدال در آنها متصور است به کار می‌‏رود[۳].[۴]

«فساد» و «افساد» - همچون: محاربه - هر چند به حسب اطلاق، همه بدی‌ها و شرور از جنایات و فجایع بزرگ گرفته تا کم‌فروشی و تقلب در معامله را شامل می‌گردد، لکن به قرینه، بیشتر منصرف به گناهانی است که باعث سلب امنیت در اموال، اعراض و نفوس اجتماع می‌شود. راهزنی، سرقت، قتل، تجاوزهای ناموسی، و امثال آن، از مصداق‌های بارز آن شمرده می‌شوند[۵]. به بیان دیگر، فساد در مقابل صلاح، خارج شدن چیزی از حد اعتدال[۶]، یا اخلال در عمل و نظر، بر هم خوردن نظم امور و تعدی از حدود الهی است[۷].[۸]

منابع

پانویس

  1. کتاب العین و لسان العرب، واژه «فسد».
  2. المفردات (راغب)، واژه «فسد».
  3. المفردات (راغب)، واژه «فسد».
  4. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۵، ص ۶۹۳.
  5. ر.ک: سیدمرتضی حسین زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۲، ص۴۵۳؛ جمال‌الدین محمد ابن‌منظور مصری، لسان العرب، ج۱۰، ص۲۶۸.
  6. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۶۳۶.
  7. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۷، ص۹۲.
  8. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۱۷۱.