تبع

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از قوم تبع)

مقدمه

قرآن کریم در دو مورد به قوم تُبّع اشاره کرده است:

  1. أَهُمْ خَيْرٌ أَمْ قَوْمُ تُبَّعٍ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ أَهْلَكْنَاهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ[۱]؛
  2. وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ[۲]

در قرآن کریم توضیحی درباره تبّع و قوم او ذکر نشده است. بنا بر روایتی در تفسیر صافی، تبّع منصب رسالت و نبوت داشته است. عده‌ای نیز گفته‌اند تبّع لقب پادشاهان یمن است و علت انتخاب این نام این بوده است که آنها در سیاست و زمامداری، تابع یکدیگر بوده، از یک نقشه پیروی می‌کردند.

برخی معتقدند تبّع یکی از پادشاهان جهان‌گشای یمن بود که تمام ممالک تا هند را تصرف کرد و ضمن لشکرکشی وارد مکه شد و قصد تخریب آن مکان مقدس را داشت؛ اما به بیماری زکام شدید مبتلا شد. حکیمی از ملازمان وی چنین تشخیص داده بود که علت بیماری، سوءقصد به مکه است و راه درمان را در پشیمان شدن از این دستور معرفی کرد. او نیز پذیرفت و نذر کرد در تکریم آن خانه بکوشد[۳][۴]

تُبّع در نزدیکی مدینه

در روایت دیگری آمده است هنگامی که «تُبَّع» در یکی از سفرهای کشورگشایی خود نزدیک مدینه آمد برای علمای یهود که ساکن آن سرزمین بودند پیام فرستاد که من این سرزمین را ویران می‌کنم تا هیچ یهودی در آن نماند، و آئین عرب در اینجا حاکم شود. «شامول» یهودی که اعلم علمای یهود در آنجا بود گفت ای پادشاه این شهری است که هجرتگاه پیامبری از دودمان اسماعیل است که در مکه متولد می‌شود، سپس بخشی از اوصاف پیامبر اسلام(ص) را برشمرد، «تُبَّع» که گویا سابقۀ ذهنی در این باره داشت گفت: بنابراین من اقدام به تخریب این شهر نخواهم کرد. حتی در روایتی در ذیل همین داستان آمده است که او به بعضی از قبیلۀ اوس و خزرج که همراه او بودند دستور داد که در این شهر بمانید و هنگامی که پیامبر موعود خروج کرد او را یاری کنید و فرزندان خود را به این امر توصیه نمائید، حتی نامه‌ای نوشت و به آنها سپرد و در آن اظهار ایمان به پیامبر اسلام(ص) کرد.[۵]

تُبَّع در شهر مکه

نویسندۀ «اعلام قرآن» چنین نقل کرده است که: «تُبَّع یکی از پادشاهان جهان‌گشای یمن بود که تا هند لشکرکشی کرد، و تمام کشورهای آن منطقه را به تصرف خویش در آورد». ضمن یکی از لشکرکشی‌ها وارد مکه شد، و قصد داشت کعبه را ویران کند، بیماری شدیدی به او دست داد که اطباء از درمان او عاجز شدند. در میان ملازمان او جمعی از دانشمندان بودند، و رئیس آنان حکیمی به نام «شامول» بود، او گفت بیماری تو به خاطر قصد سوء دربارۀ خانۀ کعبه است، و هرگاه از این فکر منصرف گردی و استغفار کنی شفا خواهی یافت. «تُبَّع» از تصمیم خود بازگشت و نذر کرد خانۀ کعبه را محترم دارد و هنگامی که بهبودی یافت پیراهنی از برد یمانی بر کعبه پوشاند. «در تواریخ دیگر نیز داستان پیراهن کعبه نقل شده به اندازه‌ای که به حد تواتر رسیده است، این لشکرکشی و مسألۀ پوشاندن پیراهن به کعبه در قرن پنجم میلادی اتفاق افتاده، و هم اکنون در شهر مکه محلی است که دارالتبابعة نامیده می‌شود». ولی به هر حال بخش عمدۀ سرگذشت شاهان تبابعۀ یمن از نظر تاریخی خالی از ابهام نیست،؛ چراکه دربارۀ تعداد آنها، و مدت حکومتشان، اطلاعات زیادی در دست نداریم، و گاه به روایات ضد و نقیض در این زمینه برخورد می‌کنیم، آنچه بیشتر در کتب اسلامی اعم از تفسیر و تاریخ و حدیث مطرح شده پیرامون همان سلطانی است که قرآن در دو مورد به او اشاره کرده است.[۶]

منابع

پانویس

  1. «آیا آنان بهترند یا قوم «تبّع» و کسانی که پیش از آنها بودند؟ نابودشان کردیم که آنان گناهکار بودند» سوره دخان، آیه ۳۷.
  2. «و اصحاب ایکه و قوم تبّع همگی پیامبران را دروغزن خواندند آنگاه بیم دادن من (بر آنان) به حقیقت پیوست» سوره ق، آیه ۱۴.
  3. خزائلی، محمد، اعلام القرآن، صفحه ۲۵۷؛ قرشی بنابی، علی اکبر، قاموس قرآن، جلد۱، صفحه ۲۶۶؛ خرمشاهی، بهاءالدین، دانش نامه قرآن وقرآن پژوهی، جلد۱، صفحه ۴۷۲؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، جلد۱۸، صفحه ۱۵۲و۱۴۶.
  4. فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص ۳۸۷۳.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۴۸۶.
  6. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۴۸۷.