نحوه ولادت امام مهدی در روایات اسلامی چگونه است؟ (پرسش)
نحوه ولادت امام مهدی در روایات اسلامی چگونه است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / ولادت پنهانی امام مهدی |
مدخل اصلی | ولادت امام مهدی |
تعداد پاسخ | ۳ پاسخ |
نحوه ولادت امام مهدی در روایات اسلامی چگونه است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
پاسخ نخست
آیت الله سید منذر حکیم در کتاب «پیشوایان هدایت، ج۱۴» در این باره گفته است:
«از روایاتی که درباره چگونگی تولد امام زمان (ع) وارد شده است چنین بر میآید که پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری (ع) اقداماتی کرد تا این تولد با پنهان کاری بسیار و مخفیانه انجام پذیرد در این روایات آمده است که حضرت امام حسن عسکری (ع) از عمه بزرگوار خود حکیمه خاتون دختر حضرت امام جواد (ع) خواست تا شب پانزدهم شعبان را در خانه آن حضرت بماند و به او خبر دادند که در آن شب برای آن حضرت فرزند پسری که حجت خداوند در روی زمین است به دنیا خواهد آمد حکیمه خاتون از آن حضرت درباره مادر فرزند سؤال کرد و آن حضرت در پاسخ او فرمودند او از نرجس به دنیا خواهد آمد حکیمه خاتون به نزد نرجس رفته و او را معاینه کرد و اثری از حمل در او نیافت، وی به نزد امام عسکری (ع) باز گشته و این خبر را به او داد، حضرت امام حسن عسکری (ع) تبسمی کرده و برای حکیمه خاتون بیان داشتند که مثَل مادر حضرت مهدی (ع) مثَل مادر حضرت موسی (ع) است که حامله بودن او تا هنگام وضع حمل برای احدی آشکار نشده بود. چون فرعون اولاد بنی اسرائیل را از ترس ظهور موسی - که خبر ولادتش را کاهنان به او داده بودند - تعقیب کرده، پسران آنها را کشته و دختران را زنده میگذاشت، و این مسأله برای حضرت مهدی (ع) نیز جاری بوده است. چرا که حکومت عباسی همواره مترصد ولادت آن حضرت بود تا او را به قتل برساند زیرا پارهای از احادیث شریف خبر ظهور و ولادت چنین فرزندی را داده بودند و ما نیز در بخشهای آینده به این روایات اشاره خواهیم نمود.
از متن این روایات استفاده میشود که ولادت شریف آن حضرت اندکی قبل از طلوع فجر میباشد پر واضح است که این زمان اهمیت خاصی در پنهان کردن این تولد داشته است چرا که جاسوسان حکومت عادتاً در چنین ساعتی به خواب عمیقی فرو رفته بودند. و چنان که باز هم از روایات استفاده میشود در هنگام ولادت، جز حکیمه خاتون که خود نیز به زمان دقیق وضع حمل آشنایی نداشته است، کس دیگری در هنگام وضع حمل در آن جا حضور نداشته است[۱].
البته یک روایت نیز وجود دارد که شیخ طوسی در کتاب غیبت آنرا نقل نموده است در این روایت تصریح شده که در آن شب، پیرزن قابلهای از همسایگان حضرت امام حسن عسکری (ع) برای کمک به حکیمه خاتون در تولد این نوزاد فرا خوانده شده و به او سفارش اکید شده بود که این امر را برای کسی افشا ننماید[۲]»[۳].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین کارگر؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رحیم کارگر، در کتاب «مهدویت پیش از ظهور» در اینباره گفته است:
«نحوه ولادت: ولادت بزرگمردی از تبار آخرین پیامبر خدا، یکی از نقطههای درخشان تاریخ و مهمترین بحث درون دینی است. باید دانست که روایات مربوط به او، به صراحت میگوید: امام مهدی (ع)، نهمین فرزند حسین بن علی است. بدین معنا که حضرت سجاد، نخستین فرزند امام حسین (ع) و امام باقر (ع) دومین فرزند و فرزندزاده آن حضرت است و ... بر این اساس امام حسن عسکری (ع)، پدر گرامی حضرت مهدی (ع)، هشتمین فرزند امام حسین و حضرت مهدی، نهمین فرزند از نسل سید الشهدا (ع) است. براساس دهها روایت و شواهد تاریخی و گفتار مورّخان، نسبشناسان و محدّثان، حضرت مهدی، بدون شک در زمان پدر بزرگوارش امام حسن عسکری (ع)، تولّد یافته و دنیا را به نور وجود خویش روشن ساخته است. آن حضرت در شب جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ﻫ.ق در زمان حکومت معتمد عباسی، در سامرا متولّد شد و این مسئله را جز عدهای خاص نمیدانستند و برای نوع مردم پنهان بود تا مبادا مورد گزند دژخیمان عباسی و خصم بدنهاد قرار گیرد!! در روایات، به ولادت پنهانی آن حضرت اشاره شده بود: ولادتش بر مردم پوشیده میماند و بردن نامش تا روزی که خداوند فرمان ظهورش دهد، روا نیست[۴]. خبر و نحوه ولادت امام زمان: موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه فرزند امام موسی کاظم (ع) میگوید: حکیمه دختر امام جواد (ع) گفت: امام حسن عسکری (ع) کسی را به دنبال من فرستاد؛ وقتی به خدمتش رسیدم، فرمود: عصر امشب افطار نزد ما بمان؛ امشب شب نیمه شعبان است و خداوند امشب، حجّتش را ظاهر خواهد فرمود. او حجّت خدا در زمین است. حکیمه گفت: عرض کردم: مادرش کیست؟ فرمود: نرجس؛ گفتم: قربانت شوم، اثری از حمل در او نمیبینم! فرمود: همان است که گفتم. حکیمه گوید: به منزل مولا وارد شدم، سلام کردم و نشستم. نرجس جلو آمد تا کفش مرا از پایم درآورد، به من گفت: سرورم حالت چطور است؟ گفتم: به عکس، تو سرور من و سرور خاندانم هستی. نرجس حرف مرا رد کرد و گفت: این چه حرفی است عمه!؟ به او گفتم: دختر عزیزم! خداوند امشب به تو پسری عطا خواهد کرد که آقا و سرور دنیا و آخرت است. نرجس با اظهار حیا و خجالت نشست. حکیمه گفت: وقتی نماز عشا را خواندم، افطار کردم و به رختخواب رفتم؛ خوابم برد. نیمه شب برای نماز برخاستم، نمازم تمام شد؛ دیدم نرجس خوابیده و هیچ تغییری در وضع او ایجاد نشده است. نشستم و به تعقیبات مشغول شدم؛ باز دراز کشیدم و دوباره با نگرانی بیدار شدم، نرجس خوابیده بود که بلند شد و نماز خواند. حکیمه گوید: دچار تردید شدم، ناگاه صدای امام حسن عسکری از همان محلّی که نشسته بود، بلند شد که: ای عمه! شتاب مکن، نزدیک است. پس سوره سجده و یس را خواندم؛ در همین اثنا نرجس به نگرانی بیدار شد، به سوی او از جا پریدم و گفتم: اسم الله علیک و سپس گفتم: آیا چیزی احساس میکنی؟ گفت: آری عمه! گفتم: خیالت راحت و دلت آرام باشد، همان است که گفتم. مرا رخوت و آرامش فراگرفت و به نرجس حالت ولادت دست داد، با احساس وجود مولایم (مهدی) به خود آمدم، پارچه را از رویش کنار زدم، دیدم اعضای هفتگانه را بر زمین نهاده، سجده میکند. او را در بغل گرفته، به خود چسباندم. پاک و پاکیزه بود. بلافاصله امام عسکری (ع) صدایم زد: عمه! پسرم را بیاور. او را به نزدش بردم، امام دو دست خود را زیر بدن و پشت نوزاد نهاد و دو پای او را روی سینه خویش گذاشت. زبانش را در دهان طفل فروبرد، دست خود را بر چشم و گوش و اعضای فرزند کشید. سپس فرمود: فرزندم! سخن بگو؛ نوزاد گفت: اشهد انّ لا اله الّا اله وحده لا شریک له و اشهد انّ محمدا رسول اللّه. آنگاه بر امیر مؤمنان و سایر امامان درود فرستاد و بعد از سلام بر پدرش، سکوت کرد. امام عسکری فرمود: طفل را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند؛ آنگاه نزد من برگردان. طفل را پیش مادرش بردم، سلام کرد؛ او را برگرداندم و همانجا که پدرش نشسته بود، گذاشتم. سپس امام فرمود: عمّه روز هفتم باز نزد ما بیا. حکیمه گوید: صبح شد، آمدم به امام عسکری (ع) عرض کنم، پارچه را برداشتم و دنبال مولایم (مهدی) گشتم؛ او را ندیدم. به امام عرض کردم: فدایت شوم! مولایم چه شد؟ فرمود: عمه او را به همان کسی سپردیم که مادر موسی، فرزندش را به او سپرد. روز هفتم که شد، به منزل امام شرفیاب شدم، سلام کردم و نشستم. فرمود: پسرم را بیاور. مولایم را که پارچهای به دورش پیچیده شده بود، نزد او آوردم. مثل دفعه پیش، او را گرفت، زبان خود را در دهانش فروبرد؛ مثل اینکه شیر و عسل به او میخوراند؛ سپس فرمود: پسرم سخن بگو: طفل گفت: اشهد ان لا اله الّا الله و بر پیامبر، امیر مؤمنان و امامان (ع) تا پدرش درود فرستاد و مدح نمود. و سپس آیه ۵ و ۶ سوره قصص را تلاوت کرد: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ* وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَنُرِي فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا يَحْذَرُونَ﴾.[۵] در نهایت امام عسکری (ع) به عمهاش حکیمه خاتون فرمود: عمه جان! هنگامی که من از دنیا رفتم و شیعیانم دچار اختلاف شدند، به افراد مورد اعتماد از آنها، داستان ولادت مهدی را بازگوی؛ لکن باید این داستان پیش تو و آنها پوشیده و مخفی بماند که خداوند ولّی خودش را از دیدگان مردم غایب خواهد کرد و از بندگان مکتوم نگه خواهد داشت. کسی او را نخواهد دید تا روزی که جبرئیل رکاب اسبش را برای او بگیرد تا خداوند کاری را که شدنی است، انجام دهد ...[۶]. داستان مادر حضرت مهدی (ع): حکایت نرجس خاتون و ازدواج او با امام حسن عسکری، یکی از شگفتیهای تاریخ و معجزههای خاندان وحی است که در منابع مختلفی آمده است[۷]. نرجس، نامهای دیگری نیز چون سوسن، صیقل و ملیکه داشت. او دختر یوشعا پسر قیصر روم و از نوادگان شمعون یکی از حواریون مسیح بود که به طریقی معجزهآسا از سوی خداوند برای همسری امام یازدهم برگزیده شد. خلاصه داستان چنین است: هنگامی که نرجس در روم بود، خوابهای شگفتانگیزی دید. یک بار خواب پیامبر اسلام (ص) و حضرت عیسی (ع) را دید که او را به عقد ازدواج حضرت حسن عسکری (ع) درآوردند. در خواب دیگری، شگفتیهای دیگری دید و به دعوت حضرت فاطمه (ع)، مسلمان شد. وی اسلام خود را از خانواده و اطرافیان خویش پنهان میداشت تا آنگاه که میان مسلمانان و رومیان جنگ در گرفت و قیصر خود به همراه لشکر، روانه جبههای جنگ شد. نرجس در خواب فرمان یافت که به طور ناشناس، همراه کنیزان و خدمتکاران، به دنبال سپاهی برود که رهسپار مرز هستند. او چنین کرد و در مرز، برخی از طلایهداران سپاه اسلام، آنان را اسیر ساختند و بیآنکه بدانند او از خانواده قیصر است، او را همراه سایر اسیران به بغداد بردند. این واقعه در اواخر دوران امامت حضرت هادی (ع) روی داد. کارگزار آن حضرت، نامهای را که امام هادی به زبان رومی نوشته بود، در بغداد به نرجس رساند و او را از برده فروشی خریداری کرد و به سامرا نزد امام هادی (ع) برد. آن حضرت، آنچه را نرجس در خوابهای خود دیده بود، به او یادآوری کرد و بشارت داد که او همسر امام حسن عسکری (ع) و مادر فرزندی خواهد بود که بر سراسر جهان متولی میشود و زمین را از عدل و داد آکنده میسازد. آنگاه امام هادی (ع) نرجس را به خواهر خود حکیمه -که از بانوان بزرگوار خاندان امامت بود- سپرد تا آداب اسلامی و احکام را به او بیاموزد و مدتی بعد نرجس به همسری امام حسن عسکری درآمد[۸]. اینکه در سؤال آمده است بعد از سال ۲۴۲ه.ق جنگی بین رومیان و عباسیان روی نداده است، صحیح نیست؛ بلکه در سال ۲۴۱ و پیش از آن و پس از آن، بین عباسیان و رومیان بارها جنگ و تبادل اسیر روی داده است[۹]. در کتاب تاریخ العرب و الروم آمده است: در سال ۲۴۷ﻫ.ق جنگهایی بین مسلمانان و رومیان درگرفت و غنایم بسیاری به چنگ مسلمانان افتاد. در سال ۲۴۸ﻫ.ق نیز یکی از سرداران سپاه اسلام (بلکاجور)، با رومیان جنگید و طیّ آن بسیاری از اشراف روم اسیر شدند[۱۰]»[۱۱]. |
۲. حجت الاسلام و المسلمین زهادت؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵ ج۲» در اینباره گفته است:
«در روایات فراوان، از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که مردی از خاندان او به نام "مهدی" قیام خواهد کرد و بنیان ستم را واژگون خواهد ساخت. فرمانروایان ستمگر عباسی با اطلاع از این روایات در پی آن بودند که در همان ابتدای ولادت، امام مهدی (ع) را به قتل رسانند. بنابراین از زمان امام جواد (ع) زندگی امامان معصوم با محدودیتهای بیشتری همراه شد و در زمانامام حسن عسکری (ع) به اوج خود رسید؛ به گونهای که کمترین رفت و آمد به خانه آن بزرگوار از نظر دستگاه حکومت، مخفی نبود. پیداست در چنین شرایطی باید تولد آخرین حجت حق و موعود الهی در پنهانی و به دور از چشم دیگران میبود. به همین دلیل حتی نزدیکان امام یازدهم از جریان ولادت امام مهدی (ع) بیاطلّاع بودند و تا چند ساعت پیش از تولّد نیز نشانههای بارداری در نرجس خاتون، مادر بزرگوار امام دوازدهم، دیده نشد. حکیمه خاتون، دختر گرامی امام جواد (ع)، جریان ولادت را چنین حکایت کرده است: امام حسن عسکری (ع) به دنبال من فرستاد و فرمود: ای عمه! امشب افطار نزد ما باش؛ چرا که شب نیمه شعبان است و خداوند در این شب [آخرین] حجّت خود بر روی زمین را آشکار خواهد کرد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدای شما شوم! نشانه بارداری در او پیدا نیست. فرمود: سخن، همان است که گفتم. پس [بر نرجس] وارد شدم و سلام کردم و نشستم. او پیش آمد تا کفشهایم را بیرون آورد و به من گفت: بانوی من! حال شما چطور است؟ گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی خاندان منی. سخن مرا نپذیرفت و گفت: عمه جان! چه میفرمایید؟ گفتم: دخترم! امشب خداوند متعال به تو پسری عطا میفرماید که سرور دنیا و آخرت خواهد بود. پس خجالت کشید و حیا کرد. حکیمه گوید: پس از نماز عشا، افطار کردم و در بستر خود آرمیدم. هنگام نیمه شب برای انجامِ نماز [شب] برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالی که نرجس [به آرامی] خوابیده بود بدون آنکه اتفاقی برایش روی دهد. پس از انجام تعقیبات [نماز] خوابیدم. سپس هراسان بیدار شدم و حال آن که او همچنان در خواب بود. لحظاتی بعد برخاست و نماز [شب] گزارد و خوابید. حکیمه ادامه میدهد: بیرون آمدم و در جستوجوی فجر [سپیده] به آسمان نگریستم. پس فجر اول[۱۲] را مشاهده کردم و نرجس همچنان در خواب بود. به شک افتادم، ناگهانامام حسن عسکری (ع) از جایگاه خود ندا برآورد: ای عمه! شتاب مکن. امر [ولادت] نزدیک است. نشستم و به قرائت سورههای "سجده" و "یس" مشغول شدم که نرجس با اضطراب بیدار شد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم: «اسم الله علیک»[۱۳] آیا چیزی احساس میکنی؟ گفت: آری ای عمّه! گفتم: برخود مسلط باش و دلت را استوار دار که این، همان است که با تو گفتم. در این هنگام ضعفی من و نرجس را فرا گرفت. پس به صدای سرورم [نوزادِ تولد یافته] به خود آمدم و جامه را از روی و برداشتم و او را برداشتم و او را در حال سجده دیدم. در آغوشش گرفتم و او را کاملاً پاکیزه یافتم. در این هنگام امام عسکری (ع) مرا ندا داد: ای عمه! پسرم را نزد من بیاور. او را نزد وی بردم... . در آغوشش گرفت و فرمود: پسرم! سخن بگو. پس لب به سخن گشود و فرمود: «اشهد ان لا اله الله وحده لا شریک له و أشهد انّ محمدا رسول الله». سپس بر امیرالمؤمنین (ع) و امامان: درود فرستاد تا به نام پدرش رسید و از سخن گفتن بازایستاد. امام عسکری (ع) فرمود: ای عمه! او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام کند[۱۴]»[۱۵]. |
پانویس
- ↑ ر.ک: روایاتی که سید بهرامی در کتاب خود «تبصرة الولی» در رابطه با قضیه ولادت آن حضرت از منابع معتبر جمعآوری نموده است: صفحه ۶ به بعد، همچنین تلخیص میرزای نوری در کتاب نجم الثاقب ۲، ۱۵۳ به بعد، غیبت شیخ طوسی فصلی که مخصوص به اثبات ولادت صاحب الزمان (ع) میباشد صفحه ۷۴ به بعد.
- ↑ شیخ طوسی، غیبت، ۱۴۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۱۴، ص ۱۴۹.
- ↑ یخفی علی النّاس ولادته و لا یحلّ تسمیته حتّی یظهره الله عزّ و جل؛امام کاظم: بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۲
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲، ح ۳؛ برای مطالعه روایات مربوط به تولد حضرت مهدی ر. ک: کتاب الغیبة صغری، ص ۲۳۷؛ کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۴۹؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۱؛ منتخب الاثر، ص ۳۲۱- ۳۲۴
- ↑ . شیخ طوسی، الغیبة، ص ۱۴۲؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۹
- ↑ برای مطالعه در این زمینه ر. ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۱، ح ۱؛ دلائل الامامة، ص ۲۶۲؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص ۲۰۸، ح ۱۷۸؛ مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۴؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶ و ....
- ↑ صدوق، کمال الدین، ج ۲، ص ۴۱۷- ۴۲۳؛ مناقب ابنشهرآشوب، ج ۴، ص ۴۴۰ و ۴۱۱؛ شیخ طوسی، الغیبة، ص ۱۲۴- ۱۲۸؛ اثباة الهداة، ج ۳، ص ۳۶۳- ۳۶۵؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۶- ۱۰
- ↑ برای مطالعه بیشتر ر. ک: تاریخ طبری، ج ۷، ص ۳۸۷
- ↑ پیشوای دهم حضرت امام حجة بن الحسن المهدی، ص ۲۶ و ۲۷
- ↑ مهدویت پیش از ظهور، ص۶۳، ۶۸.
- ↑ مقصود، سفیدیای است که اندکی پیش از اذان صبح، در افق دیده میشود.
- ↑ این جمله، کنایه از این است که بلا از تو دور باد.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۲۴، ب ۴۲، ح ۱.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۱۰۴، ۱۰۵.