کارگزاران صدقات سماوه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

«سماوه»، بیابانی مسطح و بدون سنگ، میان کوفه و شام است که در آن روزگار، برخی قبایل از بکر بن وائل و کلب در آنجا زندگی می‌کردند[۱] و امروزه شهری از عراق میان بصره و کوفه در کنار فرات است.

معاویه نه تنها به سرزمین‌های زیر نفوذ امیرالمؤمنین(ع) یورش می‌برد، اموال مردم را غارت می‌کرد و مردم را می‌کشت، بلکه برای دریافت زکات، افرادی را به آن مناطق اعزام می‌کرد و تلاش می‌نمود بنیه اقتصادی خود را تقویت نماید. معاویه، زهیر بن مکحول عامری اجدری را که از قبیله کلب بود به سماوه فرستاد تا زکات مردم را بگیرد.

امیرالمؤمنین(ع) که از این موضوع آگاه شد، سه تن از یاران خود را برای دریافت زکات آن منطقه از قبیله کلب و بکر بن وائل که در طاعت وی بودند اعزام کرد:

  1. جعفر بن عبدالله اشجعی؛
  2. عروة بن عشبه کلبی[۲]؛
  3. جلاس بن عمیر کلبی؛ جلاس به عنوان کاتب زکات اعزام شده بود که حساب‌های صدقات را بنگارد.

آنان در امتداد شطّ فرات حرکت کردند تا این که در سرزمین کلب به زهیر بن مکحول، فرستاده معاویه رسیدند. میان آنها درگیری شدیدی به وجود آمد و زهیر نیروهای طرفدار علی(ع) را شکست داد[۳].

برابر گزارش بلاذری، ابن اثیر و نویری، جعفر بن عبدالله اشجعی کشته شد، ولی بر پایه نقل غارات، وی زنده ماند و همراه ابن عشبه به کوفه بازگشت[۴].

رهبری گروه با ابن عشبه بود؛ از این رو علی(ع) در شهر کوفه به سرزنش وی پرداخت و فرمود: «ترسیدی و درباره قوم خود تعصب نمودی، پس شکست خوردی»[۵] و آن‌گاه بر روی وی تازیانه کشید. متهم کردن ابن عشبه توسط علی(ع) بدان جهت بود که زهیر بن مکحول، وی را بر اسبی نشانده، روانه کوفه کرده بود[۶]. ابن عشبه از برخورد علی(ع) ناراحت شد و به معاویه پیوست. علی(ع) نیز منزل او را منهدم کرد[۷].

از ابن عشبه، اشعاری گزارش شده که نشانگر وحشت و ترس وی از صحنه درگیری با زهیر بن مکحول است و چنین به نظر می‌رسد که در این اشعار، وی نظر داشته خود را از خیانت و تعصب قبیله‌ای تبرئه کند.

برابر نقل غارات، افراد قبیله کلب که جلاس را شناختند از او پذیرایی کرده و به او شیر دادند، آن‌گاه وی را روانه کوفه نمودند[۸].

برابر گزارش دیگری، زهیر، جلاس را تعقیب می‌کرد. جلاس به چوپانی گذشت و جبّه نمدی او را گرفت و لباس خز خود را به او داد. چون سواران به چوپان رسیدند پرسیدند: این پیروان ابوتراب از کدام سو گریختند؟ چوپان به سویی اشاره کرد و آنان رفتند و در نتیجه جلاس خود را به کوفه رساند[۹].

این احتمال بعید نمی‌نماید که پس از دور شدن سواران شامی، جلاس به گروهی از قبیله کلب برخورد کرده و آنان با احترام و پس از پذیرایی او را روانه کوفه کرده باشند. بعید به نظر نمی‌رسد که این جلاس، همان خلاس عمر یا عمرو بصری باشد که او را جزو نیروی انتظامی علی(ع) شناخته‌اند و گفته‌اند در سنن ترمذی و نسائی از علی(ع) حدیث نقل کرده است[۱۰].

خلاس، نامه‌ای از علی(ع) داشت که احادیث خود را از آن نقل می‌کرد[۱۱]. جلاس بن عمیره نیز جزو شهدای کربلا دانسته شده در زیارت «رجبیه» نام او آمده است[۱۲]. بعید نیست وی همان کارگزار علی(ع) باشد که در سال ۶۱ هجری در کربلا شهید شد.[۱۳]

منابع

پانویس

  1. معجم البلدان، ج۳، ص۲۴۵.
  2. در الغارات، ص۳۱۹، نام وی را «عمرو بن مالک بن عشبه کلبی» یاد کرده که «عمرو بن عشبه» بوده است.
  3. أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۶۵؛ الکامل، ج۳، ص۱۹۱؛ نهایة الارب، ج۷، ص۳۸.
  4. الغارات، ص۳۱۹.
  5. «جبنت و تعصبت فانهزمت»
  6. أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۶۵.
  7. الغارات، ص۳۲۰.
  8. الغارات، ص۳۱۹.
  9. نهایة الإرب، ج۷، ص۳۹.
  10. فتح الباری بشرح البخاری، ج۶، ص۳۳۸ – ۳۳۹.
  11. تهذیب الکمال، ج۸، ص۳۶۴.
  12. معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۱۴۲.
  13. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین، ج3، ص 260 - 263.