اصحاب اجماع

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

«اصحاب اجماع» گروهی ویژه از راویان حدیث.

عنوان اصحاب اجماع، اصطلاحی در علم رجال است که به گروهی ویژه از راویان احادیث در سده‌های دوم و سوم هجری قمری که از بزرگان پرورش یافته مکتب امام باقر، امام صادق، امام کاظم و امام رضا(ع) به شمار می‌روند و بر تصدیق روایاتشان و نیز مقام علمی و فقاهتشان اجماع شده است، اطلاق می‌شود.

به قول مشهور شمار اصحاب اجماع هیجده نفر است: «زرارة بن اعین، معروف بن خربوذ، برید بن معاویه، ابوبصیر اسدی ـ و به قولی مرادی ـ فضیل بن یسار و محمد بن مسلم» از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع)؛ «جمیل بن دراج، عبدالله بن مسکان، عبدالله بن بکیر، حماد بن عیسی، حماد بن عثمان و ابان بن عثمان» از یاران امام صادق(ع) و «یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی، محمد بن ابی عمیر، عبدالله‌ بن مغیره، حسن بن محبوب و احمد بن محمد بن ابی نصر» از شاگردان امام کاظم و امام رضا(ع). برخی به جای حسن بن محبوب، حسن بن علی بن فضال و فضالة بن ایوب و برخی دیگر به جای فضاله، عثمان بن عیسی را ذکر کرده‌اند.[۱]

با توجّه به چهار نفر دیگر که در برخی اقوال به آنان اشاره شده است، تعداد اصحاب اجماع به ۲۲ نفر می‌رسد.

اساس پیدایی این اصطلاح از نظر تاریخی، به اواخر سده سوم و اوائل سده چهارم هجری قمری باز می‌گردد که در تعبیرات برخی چهره‌های رجالی معروف امامی، مانند ابوعمرو کَشّی آمده و پس از ایشان در سده‌های بعد میان رجالیان شکل گرفته است.[۲]

اخباریانی همچون ملا محمد امین استرآبادی، فیض کاشانی و شیخ حرّ عاملی، از دلایلی که بر صحّت روایات کتب اربع و سایر کتاب‌های حدیثی مورد اعتماد شیعه آورده‌اند، وجود اصحاب اجماع به عنوان راویان بیشتر احادیثِ این کتاب‌ها است. از این رو، بر وجود این اجماع و صحّت احادیث اصحاب آن تأکید بسیار داشته‌اند.[۳]

شیخ طوسی می‌گوید: شیعه امامی میان روایات مرسل اصحاب اجماع و امثال ایشان و روایات مسند آنان تفاوتی قائل نیستند و به مراسیل ایشان همچون مسانیدشان عمل کرده‌اند.[۴]

نکته مهم دیگر درباره اصحاب اجماع، مفاد جمله، "تَصحیح ما یَصِحُّ عَنهُم" است که در کلمات فقیهان بر آن ادّعای اجماع شده است. در اینکه مراد از لفظ «ما» در عبارت "ما یَصِحُّ" خود نقل و روایت کردن است یا حدیثی است که روایت می‌کنند (مروی) اختلاف است. در صورت نخست، خود نقل و حکایت آنان محکوم به صحّت است. برای مثال، ابن ابی عمیر در نقل از راوی پیشین، صادق است که نتیجه آن وثاقت اصحاب اجماع می‌باشد. در صورت دوم، خود حدیث محکوم به صحّت است که نتیجه آن قطعیّت صدور حدیث از معصوم(ع) است.

بنابر مراد دوم از لفظ «ما» در اینکه صحّت حدیث آنان به جهت وجود قراین و شواهد معلوم نزد آنان بوده است ـ هرچند اصحاب اجماع، حدیث را به صورت مرسل یا از فرد ناشناخته یا ضعیف نقل کرده باشند ـ یا مقصود، صحّت حدیث آنان به جهت نقل آن از راویان ثقه می‌باشد، اختلاف است. بنابر احتمال دوم، مفاد جمله یاد شده علاوه بر صحّت حدیث اصحاب اجماع به دلالت مطابقی، به دلالت التزامی وثاقت راویانی است که اصحاب اجماع از آنان نقل حدیث کرده‌اند. بر این اساس، بسیاری از راویان ناشناخته یا ضعیف، در شمار افراد ثقه قرار می‌گیرند و احادیث زیادی به صحّت متّصف می‌شوند [۵].[۶]

منابع

پانویس

  1. وسائل الشیعة، ج ۳۰، ص۲۲۱ ـ ۲۲۳
  2. اختیار معرفة الرجال، ج ۲، ص۵۰۷، ۶۷۳ و ۸۳۰
  3. وسائل الشیعة، ج ۳۰، ص۲۲۴
  4. العدّة فی اصول الفقه، ج ۱، ص۱۵۵
  5. خاتمة مستدرک الوسائل، ج۷، ص۲۲ ـ ۳۷؛ کلیات فی علم الرجال، ص۱۷۸ ـ ۱۹۶.
  6. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۵۳۹ -۵۴۱.