بحث:رجعت در کلام اسلامی
مقدمه
بنابر باورهای شیعه، پیش از آنکه عهد جهان به پایان رسد و قیامت به پا گردد، پیامبران، امامان و گروهی از مؤمنان راستین زنده میشوند و به دنیا بازمیگردند تا از برخی کافران معاند- که آنان نیز زنده میشوند- انتقام کشند. آغاز رجعت همزمان با حکومت حضرت مهدی (ع) است. اعتقاد به رجعت از ویژگیهای تشیع است[۱][۲].
روایات بسیاری از امامان معصوم (ع) درباره رجعت نقل شده است و وقوع این رویداد از نظر دانشمندان شیعه قطعی است. علامه مجلسی از پنجاه عالم شیعی نام برده است که رجعت را پذیرفتهاند و روایات آن را در کتب خویش بازگفتهاند[۳]. با این همه، اعتقاد به رجعت از ارکان اعتقادی تشیع نیست و از این روی، گروهی از شیعیان چون نتوانستهاند تفسیری درست از آن به دست دهند، بر آن رفتهاند که رجعت عبارت از بازگشتن قدرت و حکومت به دست نیکان است[۴][۵].
امکان وقوع رجعت
رجعت همانند زنده شدن انسانها در قیامت است با این تفاوت که پیش از رستاخیز روی میدهد و تنها شماری محدود از آدمیان زنده میشوند[۶]. از قرآن نیز برمیآید که در امتهای پیشین گروهی رجعت کردهاند؛ مثلًا کسانی از بنیاسرائیل که تقاضا کردند خداوند را ببینند و دچار کیفر الهی شدند و مردند، باری دیگر به خواست خداوند به زندگی بازگشتند[۷]. امام رضا (ع) در روایتی میفرماید که رجعت در امت اسلام نیز روی میدهد؛ زیرا پیامبر (ص) فرموده است هر حادثهای که در امتهای پیشین روی داده است، در این امت نیز روی خواهد داد[۸][۹].
آیات رجعت در قرآن
بنابر روایات پیشوایان معصوم (ع)، آیاتی پرشمار از قرآن کریم به رجعت اشارت دارند. یکی از روشنترین آیات رجعت آنجا است که قرآن میفرماید: "روزی که از هر امتی گروهی را که آیات ما را تکذیب کردند، برمیانگیزیم. پس آنان بازداشته میشوند"[۱۰]. در این آیه سخن از حشر "گروهی" از امتها به میان آمده است و از اینجا میتوان فهمید که مراد، حشر در قیامت نیست؛ زیرا حشر در قیامت همگانی است. وانگهی، این آیه پس از آیه "دابة الأرض" که از نشانههای قیامت است و پیش از اشاره به نفخ صور و دیگر آیات قیامت جای گرفته است و نمیتوان پذیرفت که قرآن پیش از پرداختن به قیامت درباره حوادث آن سخن گوید[۱۱]. این آیه به رجعت مؤمنان و نیکان اشارهای نکرده و از این رو برای اثبات رجعت مؤمنان و نیکان تنها از روایات میتوان بهره جست. در نظرگاه شیعه، تنها گروهی از مؤمنان راستین و کافران محض رجعت میکنند[۱۲][۱۳].
بنابر روایات، همه پیامبران و امامان معصوم (ع) رجعت خواهند کرد[۱۴]. نخستین کسی که رجعت میکند و بر جهان فرمان میراند، امام حسین (ع) است[۱۵]. آنگاه حضرت علی (ع) و دیگر امامان بازمیگردند[۱۶][۱۷].
جمعی از اصحاب پیامبر (ص) نیز که رجعت میکنند، عبارتاند از: سلمان، مقداد، جابر بن عبدالله انصاری، ابودجانه انصاری، مالک اشتر، مفضل بن عمر و حمران اعین. از امتهای پیشین نیز مؤمن آل فرعون، یوشع بن نون و اصحاب کهف رجعت میکنند[۱۸][۱۹].
هدف از رجعت
مشیت حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفته است که صالحان بر زمین حکم برانند، تعالیم پیامبران تحقق یابند و نیکان، بخشی از پاداش خویش را در همین جهان بازستانند و از ستمگران انتقام کشند. از آن سو، ستمگران نیز بخشی از کیفر گناهان خود را بازیابند[۲۰][۲۱].
رجعت در فرهنگ اصطلاحات علم کلام
رجعت به معنای بازگشت دو گروه از مردگان است. درباره زمان بازگشت بنابر روایات سه زمان گفته شده که قبل از ظهور، پس از ظهور و هنگام ظهور حضرت مهدی(ع) میباشد. این دو گروه، مؤمنان واقعی و کفار واقعی هستند.
رجعت از معتقدات اختصاصی شیعه است؛ در عینحال درباره شیوه تحقق آن اختلافنظرهای زیادی به چشم میخورد. و چهبسا همین اختلافنظرها سبب شده که مسئله رجعت از نظر مخالفین مورد ایراد قرار گیرد؛ هرچند در اصل وقوع رجعت تقریباً میان علمای امامیه اختلافی وجود ندارد[۲۲].
چندین آیه و حدود دویست روایت درباره رجعت در منابع حدیثی آمده است که ناظر به بازگشت شهدا، انبیا، علما و صلحاست، که وجه جمع آنها را میتوان مؤمن محض دانست؛ همانگونه که در مقابل آن کفار محض هستند.
درباره فلسفه رجعت میتوان از تجلی صفات خدا در دنیا، تشفی صدور مؤمنین، انتقام گرفتن و مکافات یافتن عمل کفار در دار دنیا نام برد.
دیدگاهها
درخصوص رجعت و چگونگی تحقق آن دیدگاههایی وجود دارد:
- زنده شدن مردگان: بعضی به سبک محدثین معتقدند که عیناً مثل قیامت میشود؛ یعنی واقعاً همین مردهها از همین خاک زنده شده و برمیگردند.
- روح شبحی: عدهای دیگر مانند مرحوم فیض کاشانی معتقدند رجعت نظیر چیزی است که امروز علمای ارواح میگویند؛ عدهای از ارواح در وضع خاصی در این دنیا ظاهر میشوند؛ نظیر اینکه یک نفر در حال بیداری، روح میتی را به صورت شبح و جسم خاص رقیقی که با جسمهای دنیوی فرق دارد، مشاهده کند مانند آنکه اهل مکاشفه ادعا میکنند ارواح مؤمنین را مشاهده میکنند و با آنها حرف میزنند، نه اینکه مردهها از قبر زنده شوند.
- بازگشت روح انسان از دنیای دیگر: افرادی مثل مرحوم شاهآبادی معتقدند در بسیاری از موارد که در قرآن کریم نام ملائکه آمده، منظور ارواح است، نه ملائکهای که از سنخ انسان نیست. عقیده آنها این است که منظور قرآن کریم از ملائکهای که در جنگ بدر مسلمانان را یاری کردند، انسانهایی است که آنها را رجعت داده بودند؛ به این معنا که آنان از دنیایی دیگر در این دنیا ظاهر شده بودند.
استاد مطهری پس از اشاره به نظریات فوق، در پایان دیدگاه اخیر که مراد از رجعت را بازگشت ارواح از جهان دیگر میداند، سخن درست میشمارد[۲۳].
به نظر میرسد بیان مستفاد از آموزههای دینی همان است که در ابتدای آمد؛ یعنی رجعت به معنای بازگشت برخی از مردگان به معنای واقعی کلمه به این جهان است تا اندازهای از جزا و سزای عمل خویش را پیش از قیامت مشاهده کنند[۲۴].
پانویس
- ↑ مصنفات الشیخ المفید، ۷/ ۳۲؛ بحارالانوار، ۵۳/ ۱۳۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 270.
- ↑ مصنفات الشیخ المفید، ۵/ ۶۰.
- ↑ مجمع البیان، ۵/ ۲۵۲؛ اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة و تاریخهم، ۴۶۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 270.
- ↑ رجعت از دیدگاه عقل و قرآن و حدیث، ۱۹.
- ↑ ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴾؛ سوره بقره، آیه ۵۵ و ۵۶.
- ↑ بحارالانوار، ۵۳/ ۵۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 270.
- ↑ ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ﴾؛ سوره نمل، آیه ۸۳.
- ↑ المیزان، ۱۵/ ۳۹۷؛ بحارالانوار، ۵۳/ ۶۰.
- ↑ بحارالانوار، ۵۳/ ۱۳۸؛ مصنفات الشیخ المفید، ۵/ ۹۰؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ۲/ ۴۰۸.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 271.
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/ ۲۴۹؛ بحارالانوار، ۵۳/ ۴۱.
- ↑ بحارالانوار، ۵۳/ ۴۶.
- ↑ البرهان فی تفسیر القرآن، ۱/ ۲۹۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 271.
- ↑ رجعت، محمد خادمی/ ۲۰۰- ۱۹۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 271.
- ↑ رجعت، محمد خادمی/ ۶۳؛ رجعت و معراج، رفیعی قزوینی/ ۳۱ و ۳۲.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 271.
- ↑ جهت بررسی تفصیلی مسئله رجعت و شبهات مربوط به آن بنگرید به: سلیمیان، بازگشت در پایان تاریخ. ایشان در ده فصل این موضوع را از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار داده است.
- ↑ مطهری، معاد، ص۵۷-۵۸.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۵-۱۱۶.