رجعت در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

رَجعت به معنای بازگشت عبارت است از: بازگشت دو گروه از مردگان، مؤمنین خالص و کافرین خالص پس از ظهور حضرت مهدی (ع) با همان بدن‌هایی که از دنیا رفته‌اند، تا مؤمنان از برپایی حکومت جهانی عدل شاد شده، به فیض همراه حضرت مهدی (ع) برسند و کافران از پستی و حقارت ستمگران دردمند شده و به برخی مکافات‌های دنیوی کارهای خود برسند. البته معنای اصطلاحی عام رجعت رجوع به دنیا بعد از موت تا قبل از قیامت است.

معناشناسی

معنای لغوی

رَجعت یا یوم الکرّه[۱] به معنای بازگشت، اسم مصدر از ماده «ر، ج، ع» است که معنای مشترک همه صیغه‌های آن بازگشتن و تکرار است[۲].[۳]

واژۀ "رجعت" از نگاه لغت به معنای «بازگشت» است؛ یعنی برگشتن به جایی که پیش‌تر در آنجا بوده است. برخی از بزرگان دانش لغت در گزارش از معنای یادشده، در کنار اشاره به برخی از مصادیق آن نوشته‌اند:

  1. «رجعت بازگشت مرد به اهلش بعد از طلاق است و گروهی معتقد به بازگشت به دنیا پیش از روز قیامت هستند»[۴].
  2. «به رجعت ایمان دارد. یعنی به بازگشت به دنیا بعد از مردن اعتقاد دارد. همچنین بازگشت مرد به زن خود پس از طلاق را گویند»[۵].
  3. «رجوع: بازگشت به آنچه آغاز از آن بوده،... پس بازگشت را گویند که هم در طلاق به کار می‌رود و هم در بازگشت به دنیا بعد از مردن؛ از این‌رو است که می‌گویند فلانی رجعت ایمانی دارد»[۶].
  4. «الرجعة به فتح، یعنی برگشت پس از مرگ و بعد از ظهور مهدی»[۷].

چنانچه اشاره شد در همۀ موارد یاد شده، با تعبیرهای گوناگون، یک هماهنگی وجود داشت و آن بازگشت به جایی که آغاز از آنجا بوده است. بایستۀ یادآوری است که افزون بر واژۀ رجعت در بحث بازگشت برخی مردگان به دنیا، از واژۀ‌هایی مانند «کَرَة»[۸]، «اوبة» [۹] نیز استفاده شده است که به معنای بازگشت است[۱۰].

معنای اصطلاحی

در معنای اصطلاحی رجعت، دانشمندان شیعه به گونه‌های مختلفی سخن گفته‌اند. رجعت در اصطلاح عبارت است از: بازگشت دو گروه از مردگان مؤمنین خالص همچون: انبیاء[۱۱]، امامان معصوم[۱۲] و شهدا[۱۳] و کافرین خالص پس از ظهور حضرت مهدی (ع) با همان بدن‌هایی که از دنیا رفته‌اند، تا مؤمنان از برپایی حکومت جهانی عدل شاد شده، به فیض همراه حضرت مهدی (ع) برسند و کافران از پستی و حقارت ستمگران دردمند شده، و به برخی مکافات‌های دنیوی کارهای خود برسند»[۱۴]. البته معنای اصطلاحی عام رجعت که همه عالمان شیعه و برخی از عالمان سنی بر آن اتفاق دارند، رجوع به دنیا بعد از موت تا قبل از قیامت است[۱۵].[۱۶]

به این معنا در سخنان بزرگان علمای شیعه این گونه اشاره شده است:

  1. شیخ مفید در این باره می‌نویسد: «خداوند گروهی از مردگان را به صورت‌هایی که در گذشته بودند، به دنیا برمی‌گرداند؛ پس گروهی را عزیز و گروهی را ذلیل می‌کند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده و مظلومین را بر ظالمین و ستم‌گران غلبه می‌دهد. این واقعه هنگام ظهور مهدی آل محمد (ع) خواهد بود...»[۱۷].
  2. سید مرتضی نیز می‌نویسد: «بدان! عقیدۀ شیعه چنین است، خداوند هنگام ظهور امام زمان (ع) گروهی از شیعیان را که پیش از قیام حضرت از دنیا رفته‌اند به دنیا باز می‌گرداند تا آنان به پاداش یاری و همراهی و درک حکومت آن وجود مقدس نایل آیند و نیز برخی از دانشمندان حضرتش را زنده می‌کند تا از ایشان انتقام گیرد و آنان برتری حق و منزلت پیروان حق را نگریسته و اندوهگین شوند»[۱۸].
  3. شیخ حر عاملی در این باره می‌نویسد: «بدان مراد از رجعت، زندگی بعد از مرگ و پیش از قیامت است. این معنا به ذهن متبادر می‌شود و علما نیز به آن تصریح کرده‌اند، چنان که از استعمالات آن فهمیده می‌شود و در بعضی از احادیث به آن تصریح شده است»[۱۹].
  4. مرحوم مظفر می‌نویسد: «عقیدۀ شیعه در رجعت براساس پیروی از اهل بیت (ع) چنین است: «خداوند عده‌ای از کسانی را که در گذشته از دنیا رفته‌اند، به همان اندام و صورت پیشین، زنده کرده و به دنیا باز می‌گرداند. به برخی از آنان عزّت می‌دهد و پاره‌ای را ذلیل و خوار خواهد کرد و حقوق حق‌پرستان را از باطل پرستان می‌گیرد و داد ستم‌دیدگان را از ستم‌گران می‌ستاند و این یکی از رویدادهایی است که پس از قیام مهدی آل محمد (ع) پدید می‌آید. کسانی که پس از مردن به این جهان باز می‌گردند یا از ایمان بالا برخوردارند یا افرادی در نهایت درجه تباهی و آن گاه دوباره می‌میرند....»[۲۰].

البته برخی رجعت را به بازگشت دولت آل محمد (ع) تأویل نموده‌اند و بازگشت خود ائمه (ع) را با بدن‌های ظاهری‌اشان منکر شده‌اند[۲۱] که سخنشان به جهاتی مردود است:

  1. شبهاتی که ایشان در بحث رجعت با آن مواجه شده‌اند، بی‌پاسخ مانده است.
  2. در روایات فراوانی اشاره به بازگشت جسمانی ائمه (ع) شده است و هرگز این روایات قابل تأویل و توجیه نیست.
  3. در روایاتی که به فلسفۀ رجعت اشاره کرده، تصریح شده است که بازگشت مؤمنین جهت لذت بردن از دولت کریمه و بازگشت کفار، جهت متألم شدن از حکومت حق است و این روایات نیز تأویل به دولت حق نمی‌شود.
  4. رجعت‌هایی که در امت‌های گذشته صورت گرفته و در روایات به آن اشاره شده، همه رجعت مردگان را با همان جسم دنیایی بیان کرده‌اند. بنابراین رجعت در آخرالزمان نیز همان گونه خواهد بود.
  5. یکی از اهداف رجعت، انتقام از کفار است و این با تأویل رجعت به دولت ائمه سازگاری ندارد.

سید مرتضی در پاسخ پرسش‌هایی که از ری به دستش رسیده بود، دربارۀ این پرسش که حقیقت رجعت چگونه است؟ چرا عدۀ اندکی از امامی‌ها می‌گویند مراد بازگشت دولت اهل بیت (ع) در زمان حضرت قائم (ع) است نه بازگشت بدن‌ها گفته است: «.... امام آنها که رجعت را تأویل کرده و گویند مراد بازگشت دولت ائمه (ع) است نه بازگشت مردگان به دنیا، چون نمی‌توانند رجعت را اثبات کنند دست به تأویل می‌زنند، ولی اینجا تأویل راه ندارد، زیرا دلیلش ظاهر اخبار نیست تا قابل تأویل باشد. امر حتمی و قطعی ممکن نیست مدرکش خبر واحدهایی باشد که یقین‌آور نیست، دلیلش اجماع امامیه است که به اتفاق معتقدند هنگام قیام حضرت مهدی (ع) خداوند جمعی از دوستان و عده‌ای از دشمنان خود را زنده می‌کند، پس مطلب قطعی و حتمی است و احتمالی نیست که تأویل‌پذیر باشد [۲۲].

مرحوم طبرسی نیز در مجمع البیان این تأویل را ناشی از عدم توانایی بر پاسخ‌گویی به شبهات مطرح شده دانسته و به برخی شبهات پاسخ داده است[۲۳]. بنابراین در معنای اصطلاحی رجعت، همان تفسیر نخست درست است[۲۴].

دربارۀ زمان دقیق رجعت، سه احتمال وجود دارد: کمی قبل از قیام، هم‌زمان با آغاز قیام و کمی بعد از قیام امام مهدی (ع)[۲۵]، در هر صورت تعبیر هنگام قیام، هر سه احتمال را در بر می‌گیرد.

رجعت، به صورت احیای دوبارۀ زندگی دنیاست. بنابراین، باید روح به بدن باز گردد و بازگشتی جسمانی صورت پذیرد، نه صرفاً بازگشتی روحانی. بر اساس احادیث اسلامی، بازگشت روحانی، برای بسیاری از مؤمنان اتفاق می‌افتد و آنان در مواقعی خاص همچون جمعه، اجازه می‌یابند که به سوی اهل منزل خود بروند و احوال آنان را مشاهده کنند؛ اما این بازگشت روحانی، غیر از رجعت است که در آن، روح به بدن باز می‌گردد و انسان، زندگی جسمانی را از سر می‌گیرد[۲۶].

رجعت در قرآن کریم

آیات متعددی از قرآن به موضوع رجعت پرداخته که می‌توان آنها را به دو دسته تقسیم کرد:

  1. آیات رجعت در امت‌های پیشین[۲۷].
  2. آیات رجعت در عصر ظهور.

علاوه بر این، آیات دیگری از قرآن دلالت اجمالی بر وقوع رجعت دارد، مانند آیه: ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم[۲۸] که می‌‏فهماند آنچه در امُت‏‌های گذشته رخ داده، در این امُت نیز رخ خواهد داد و یکی از آن وقایع مسأله رجعت و زنده شدن مردگانی است که در زمان ابراهیم و موسی و عیسی و عزیر و ارمیا و غیر ایشان اتفاق افتاده، باید در این امت نیز اتفاق بیفتد[۲۹].

همچنین از رسول خدا (ص) کلامی نقل شده که به اجمال می‏‌فهماند آنچه در امُت‏‌های سابق روی داده است در این امت نیز اتفاق خواهد افتاد[۳۰].

افزون بر آن، روایات بسیاری درباره رجعت وجود دارد که اگر چه تک تک آنها خبر واحد است؛ اما وجوب نقلی، اصل رجعت را به تواتر معنوی اثبات می‌نمایند[۳۱].

برخی از مفسران در تفسیر آیه ﴿هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلائِكَةُ وَقُضِيَ الأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ[۳۲] با استناد به روایات می‌گویند: اهل بیت نبوت (ع) این آیه را گاهی به روز قیامت، زمانی به رجعت و گاهی به ظهور حضرت مهدی (ع) تفسیر کرده‌اند‌. همچنین از ائمه اهل بیت (ع) روایت شده که ایام خدا سه روز است، روز ظهور حضرت مهدی (ع)، روز رجعت و روز قیامت. در برخی دیگر از روایات این سه روز به روز مرگ، روز رجعت و روز قیامت تفسیر شده است[۳۳].

سرّ این‌گونه تفسیر‌ها، همانا وحدت حقیقت و هم سنخی این سه موضوع، در عین اختلاف رتبی آنهاست؛ زیرا از یک سو، حقیقتِ روز قیامت این است که همه مردم در آن روز از قبرها بپا می‏‌خیزند و همه اسرارشان آشکار شده و چیزی از ایشان بر خدا پوشیده نمی‏‌ماند و از سوی دیگر، گاهی از روز مرگ به روز قیامت تعبیر می‌‏شود؛ چون روز مرگ هم روزی است که پرده‏‌ها برای میّت کنار می‏‌رود، روایت شده: هر کس بمیرد قیامتش بر پا می‏‌شود[۳۴]. همچنین رجعت نیز روزی است که آیات خدا به تمام معنا ظاهر می‏‌شود، روزی که در آن روز دیگر خدای سبحان نافرمانی نمی‏‌شود، بلکه خالصانه عبادت می‌‏شود، عبادتی که مشوب و آمیخته با هوای نفس نیست، عبادتی که شیطان و اغوایش هیچ سهمی در آن ندارد. این معنا روشن می‌سازد روز رجعت خود یکی از مراتب روز قیامت است، هر چند که از نظر ظهور به روز قیامت نمی‏‌رسد، چون در روز رجعت باز شر و فساد تا اندازه‏ای امکان دارد، به خلاف روز قیامت که دیگر اثری از شر و فساد نمی‌‏ماند. باز به همین جهت روز ظهور مهدی (ع) هم مرتبه‌ای از قیامت و روز رجعت است؛ چون در آن روز هم حق به تمام معنا ظاهر می‏‌شود، هر چند که باز ظهور حق در آن روز کمتر از ظهور در روز رجعت و قیامت است و این معنا یعنی اتحاد این سه روز بر حسب حقیقت و اختلاف آنها از نظر مراتب ظهور باعث شده که گاهی به روز قیامت، گاهی به روز رجعت و گاهی به روز ظهور مهدی (ع) از آن‌ها یاد شود[۳۵].[۳۶]

در آخر الزمان برخی از نیکوکاران و بدکاران زمان‌های گذشته، دوباره زنده می‌شوند: ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ[۳۷]. این آیه فقط به برانگیخته شدن عده‌ای از مکذبان و نه همه آنها اشاره کرده؛ بدین جهت، روایات و مفسران شیعه، میان مصداق این آیه و قیامت، تفاوت قائل شده و آیه را به آخر الزمان مربوط دانسته‌اند که عده‌ای از نیکوکاران و بدکاران اعصار گذشته، زنده شده، هر یک نتیجه دنیایی اعمال خویش را خواهد دید[۳۸]. مرگ و زندگی دوباره: ﴿رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ[۳۹].[۴۰] عذاب پیش از عذاب بزرگ: ﴿وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الأَدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[۴۱]، [۴۲] ظهور بندگان پیکارجو پیش از قیامت: ﴿فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ[۴۳].[۴۴] میثاق پیامبران (ع) با خداوند برای ایمان آوردن و یاری رساندن به پیامبر خاتم (ص): ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ[۴۵].[۴۶] و منت الهی بر مستضعفان تاریخ: ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ[۴۷].[۴۸] همگی به رجعت، تفسیر و تأویل شده‌اند؛ با این حال در تفسیر آیات پیشین، آرای دیگری نیز گفته شده است[۴۹].

جایگاه رجعت در اعتقادات شیعه

روایات بسیاری از امامان معصوم (ع) درباره رجعت نقل شده است و وقوع این رویداد از نظر دانشمندان شیعه قطعی است. علامه مجلسی از پنجاه عالم شیعی نام برده است که رجعت را پذیرفته‌اند و روایات آن را در کتب خویش بازگفته‌اند[۵۰].

در روایات باور به «رجعت» در میان اعتقادات شیعه از جایگاه والایی برخوردار است تا جایی که منکر آن را از دایرۀ تشیع بیرون دانسته شده است.

امام صادق (ع) فرمود: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِكَرَّتِنَا»[۵۱]. در روایتی دیگر آن حضرت یکی از شرایط ایمان را اعتقاد به رجعت دانسته و می‌فرماید: «مَنْ أَقَرَّ بِسَبْعَةِ أَشْيَاءَ فَهُوَ مُؤْمِنٌ ... وَ الْإِيمَانِ بِالرَّجْعَة»[۵۲]. از این روایات استفاده می‌شود اعتقاد به رجعت نیز در کنار اعتقاد به یکتاپرستی و همانند آن از ضروریات به شمار می‌آید.

مرحوم شیخ مفید در توضیح کلام امام صادق (ع) می‌نویسد: «و اما فرمایش معصوم (ع) که فرمود: هر کس قائل به رجعت ما نشد از ما نیست، همانا از آن اراده کرده است مسئله رجعت را که عبارت است از اینکه خداوند گروهی از آل محمد (ع) را پس از مردن پیش از روز قیامت زنده‌ می‌کند و این مذهبی است مختص به آل محمد (ع)[۵۳]. شیخ طوسی در این زمینه می‌نویسد: «پیامبر (ص) ما و ائمه معصومین (ع) همراه با گروهی از امت‌های گذشته و آینده باز خواهند گشت و بر این اعتقاد آیات و روایات فروانی دلالت دارد و خداوند فرمود: «و روزی که برمی‌انگیزیم از هر امتی گروهی را...»، پس اعتقاد به رجعت لازم است [۵۴].

شیخ حر عاملی پس از نقل سخنان برخی دانشمندان دربارۀ ارزش باور به رجعت نزد شیعه، دلیل خود را مبنی بر ضروری بودن این اعتقاد، این گونه بیان می‌کند: «و از جمله ادله‌ای که رجعت را صحیح و ضرورت آن را بر هر آشنا با اخبار مسلَم دانسته، این است که در هیچ یک از ضروریات مثل وجوب نماز و حرمت زنا، بیش از رجعت، حدیث وارد نشده است. شاهد این گفته روایت علمای اهل سنت؛ چون فخر رازی، نیشابوری، زمخشری، شهرستانی، ابن ابی الحدید و ... است که در کتاب‌های خود، شیعه را معتقد به رجعت دانسته و به آنان اعتراض می‌کنند. این خود دلیل است که رجعت صحیح بوده و مختص به امامیه و از ضروریات مذهب ایشان است»[۵۵].

فخرالدین طریحی اسدی در مجمع البحرین افزون بر بیان معنای رجعت، جایگاه آن را نزد شیعه این گونه توضیح می‌دهد: «... و این رجعت از ضروریات مذهب امامیه است و شواهد قرآنی و روایات وارده از اهل بیت (ع) در این زمینه، مشهورتر از آن است که لازم به یادآوری باشد. حتی از ائمه (ع) وارد شده است: «هر کس به رجعت ما اقرار نداشته باشد از ما نیست»[۵۶].

برخی از مفسرین معاصر نیز به روشنی بیان کرده‌اند که «رجعت از ضروریات مذهب شیعه است و نه از ضروریات اسلام...»[۵۷][۵۸].

در مجموع بسیاری از اندیشمندان، اعتقاد به رجعت را از ضروریات مذهب تشیع و برخی، انکار آن را موجب خروج از مذهب می‌دانند[۵۹]. احتمالاً کثرت احادیث این باب به حد تواتر، است و نیز اعتبار شماری از این احادیث، موجب شده است که اعتقاد به رجعت، از ضروریات مذهب شود. اما برخی معاصران، منکر ضروری بودن آن هستند و اعتقاد به آن را به اثبات احادیث مربوط، وابسته دانسته‌اند[۶۰]. البته گویا مقصود آنان این بوده که اعتقاد به رجعت، مانند عدل و امامت از اصول مذهب نیست[۶۱] و گرنه با توجه به کمیت و کیفیت احادیث رجعت، باید آن را از ضروریات مذهب دانست، هر چند از فروع اعتقادی است[۶۲].

رجعت از نگاه اهل سنت

این باور اگر چه ریشۀ قرآنی دارد، اما از آنجا که در مکتب اهل بیت (ع) به طور ویژه بدان پرداخته شده از همان ابتدای پیدایش مورد ناسزاگویی و استهزای اهل سنت قرار گرفت. به گونه‌ای که برخی این عقیده را بر گرفته از عقاید یهود و نصاری دانسته و دیگری منشأ اعتقاد به رجعت را پندارهای عرب جاهلیت دانسته[۶۳]، دیگری به سبب نفهمیدن درست این اعتقاد، آن را اعتقادی مضحک قلمداد نموده است[۶۴] و گروهی نیز آن را از افکار عبدالله بن سبا و روایاتی دروغین دانسته[۶۵]، دیگری منشأ باور به رجعت را تأثیرات فلسفه آفریقایی بر ذهن شیعه قلمداد کرده است[۶۶].

برخی پا را از همه آنچه گفته شد فراتر نهاده و باور به رجعت را برابر با تکذیب آیات قرآن و کفر دانسته‌اند[۶۷] و کم نیست این گونه سخنان ناشایست که در طول تاریخ نثار باورمندان رجعت شده است.

مرحوم مظفر در این باره نوشته است: «اهل سنت عقیده به رجعت را خلاف عقاید اسلامی می‌داند و آن را هیچ نمی‌پسندند. نویسندگان و شرح حال نویسان آنها معتقدین به رجعت را طعن و طرد کرده و آن را نشانه طرد روایت راوی می‌دانند. گویا در نظر آنان عقیده به رجعت در شمار کفر و شرک یا بدتر از آن قرار دارد و به این بهانه شیعه را می کوبند و ناسزا می‌گویند. بدون شک این از اقسام دستاویزهای بی اساس و گمراه کننده‌ای است که فرقه‌های اسلامی آن را وسیله‌ای برای طعن و طرد یکدیگر قرار داده‌اند، ولی هیچ مجوزی که صحت این دستاویز را روشن کند وجود ندارد، زیرا اعتقاد به رجعت، نه فقط هیچ گونه ایراد و خدشه‌ای در عقیده به یکتاپرستی و نبوت وارد نمی‌سازد، بلکه به عکس، این هر دو عقیده را تقویت می‌کند، زیرا رجعت مانند حشر و نشر، دلیل قدرت کامل خداوند بوده و از امور غیرعادی و معجزه‌ای از پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) اوست. رجعت، در اصل معجزه زنده کردن مردگان است؛ چنان که حضرت مسیح (ع) انجام می‌داد، اما این رساتر، کامل‌تر و اعجازش بیشتر است به دلیل این که رجعت در وقتی انجام می‌گیرد که مردگان همه خاک شده‌اند»[۶۸].

مرحوم علامه طباطبایی نیز جایگاه رجعت در نگاه اهل سنت را این گونه بیان کرده است: «غیر شیعه، یعنی اهل تسنن اگر چه به ظهور حضرت مهدی (ع) اعتراف کردند و آن را به طور متواتر از پیامبر اکرم (ص) نقل کردند، لکن رجعت را انکار کرده و قول به رجعت را از مشخصات شیعه برشمرده‌اند و در این ایام بعضی از آنان که منتسب به شیعه هستند نیز به آنان محلق شدند»[۶۹][۷۰].

آثار تربیتی اعتقاد به رجعت

همان گونه که انتظار فرج نقش برجسته و به سزایی در پویایی و نشاط جامعه ایفا می‌کند، باور به رجعت به دنیا در عصر ظهور، نیز می‌تواند نقش مهم و به‌سزایی در نشاط دینی و امید به حضور در حکومت جهانی حضرت مهدی (ع) ایفا کند، چرا که انسان با دیدن افرادی که همۀ عمر خود را در انتظار ظهور حضرت مهدی (ع) سپری کرده‌اند و آنگاه بدون درک ظهور از دنیا می‌روند، دچار سرخوردگی شده و حتی در جایگاه انتظار نیز دچار ناامیدی خواهد شد و اگر بداند در هنگام ظهور در صورت دارا بودن شرایط، امکان بازگشت او به دنیا و حضور در محضر آخرین امام (ع) را دارد در امیدواری او نقش بسیاری خواهد داشت.

علاوه بر آن، شخص علاقه‌مند به درک محضر آخرین حجت الهی، نهایت تلاش خود را به کار خواهد بست که به درجات بالای ایمان رسیده تا در زمرۀ مؤمنان رجعت کننده باشد[۷۱].

جایگاه آموزه رجعت

اعتقاد به حقانیت رجعت به معنای خاص آن، از مختصات و ضروریات مذهب شیعه است[۷۲] هرچند برخی آن را از اصول مذهب شیعه ندانسته و بر این باورند که هر کس برایش ثابت شود، ایمان می‌‏آورد و هر کس برایش ثابت نشود آن را رد می‌‏نماید و خللی در شیعه بودن وی وارد نمی‌آید[۷۳]

البته از سخنان و نوشته‌های بعضی از قدمای علمای شیعه برمی‏آید که اقلیت بسیار کوچکی از شیعه رجعت را به معنی بازگشت دولت و حکومت اهل بیت (ع) تفسیر می‏‌کردند، نه بازگشت اشخاص و زنده شدن مردگان؛ ولی مخالفت آنها طوری است که لطمه‏‌ای به اجماع نمی‏‌زند[۷۴]. در مقابل این گروه که رجعت را خاص عترت می‌دانند، برخی از فیلسوفان و عرفا معتقد به وجوب رجعت هم برای عترت است و هم برای امت مؤمنان حتی مؤمنان از امت‌های سابق[۷۵]. دلیل این گروه آ«است که مؤمنان استعداد و استدعای تکمیل نفوس خود به‌وسیله پیامبران و امامان (ع) را دارند، این استعداد و استدعا برای خیلی از کسانی که انبیاء و امامان (ع) را ندیدند وجود دارد و حکمت خداوند به فعلیت رساندن همه استعدادها است، پس باید رجعتی برای هم عترت و هم امت باشد[۷۶]. بنابراین، ضرورت دارد اولیای مقرب قبل از مرگ امت و خروج انان از دنیا، بر آنها ظهور نمایند؛ زیرا در این حالت قابلیت امت برای این امر، اعتقاد آنها به این موضوع و فاعلیت نبوت و ولایت برای این کار به اوج خود رسیده است. البته همه این موارد برای کامل کردن دایره سعادت مؤمنان است‏[۷۷]. ناگفته نماند که این گروه به‌خلاف متکلمان که معتقدند ارواح به اجسام دنیوی بر می‌گردند، بر این باورند که ارواح رجعت‌کنندگان به بدن‌های برزخی آنان تعلق می‌گیرد و نه به بدن‌های دنیوی "مُلکی" ایشان[۷۸] [۷۹].

امکان وقوع و یا وجوب رجعت

پیش از آنکه وارد بحث شویم؛ بایسته است به بررسی امکان رجعت بپردازیم. امکان به دو قسم تقسیم می‌شود: امکان ذاتی و امکان وقوعی.

  1. امکان ذاتی رجعت: شکی نیست که رجعت، به خودی خود، دارای امکان ذاتی است؛ چرا که زنده کردن مردگان چه در دنیا و چه در آخرت در توان خداوند است و هیچ خردمندی در آن شک ندارد. خداوند، در آیات فراوانی با ردّ مخالفان، معجزۀ زنده‌شدن مردگان را به دست پیامبران خود، دلیلی بر معاد، قیامت و زنده شدن مردگان، ارائه کرده است.
  2. امکان وقوعی رجعت: بهترین دلیل بر امکان یک چیز، وقوع آن است. وقوع رجعت، با بهره از بیانات نورانی قرآن و شواهد تاریخی، به روشنی تمام اثبات شدنی است.

برخی از منکرین رجعت، نه فقط وقوع آن را غیر ممکن دانسته‌اند بلکه امکان آن را نیز محال می‌دانند و برخی دیگر امکان ذاتی آن را بدون اشکال دانسته‌اند و فقط در بخش امکان وقوعی آن را محال ذکر کرده‌اند. دسته سوم کسانی هستند که وقوع آن را در گذشته قبول کرده‌اند، ولی باور شیعه را نپذیرفته‌اند و منکر آن در آینده شده‌اند.

مرحوم علامه طباطبایی درباره هماهنگی میان رجعت و معاد جسمانی ذیل آیه شریفه: ﴿هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ أَن يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فِي ظُلَلٍ مِّنَ الْغَمَامِ وَالْمَلائِكَةُ وَقُضِيَ الأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الأُمُورُ[۸۰]، پس از اشاره به برخی از روایات می‌نویسد: «نظیر این گونه روایات از خاندان پیغمبر (ص) فراوان است که بسیاری از آیات را گاهی به قیامت و گاهی به رجعت و گاهی به ظهور مهدی آل محمد (ع) تفسیر کرده‌اند و این نیست مگر به واسطۀ یک سنخیت و مناسبتی که میان این سه روز موجود است»[۸۱].

با این تعبیر آنگاه که رجعت و معاد از یک سنخ دانسته شد دلائل امکان هر دو یک چیز خواهد شد و شکی نیست که ادله فراوانی بر معاد اقامه شده است.

شیخ حر عاملی در اثبات امکان رجعت می‌نویسد: «دلیلی که بر صحت معاد به آن استدلال کرده‌اند، حاصلش امری است ممکن (یعنی محال نیست)، گویندۀ راست‌گو هم خبر داده، پس حق است. اما امکانش که روشن است؛ زیرا مکرر اتفاق افتاده "که مرده‌ای زنده شده" و وقوع دلیل امکان است و اخبار گوینده راست‌گو هم که به تواتر رسیده چنان که بعداً هر دو موضوع خواهد آمد و بیان می‌کنم که عده‌ای از پیامبران و اوصیاء (ع) و غیر آنها پس از مرگ زنده شدند و این دلیل، بر اثبات رجعت بهتر است تا برای اثبات معاد؛ چرا که امر معاد بالاتر و حالاتش عجیب و غریب‌تر است، نظیرش تاکنون پیدا نشده به خلاف رجعت و در قرآن و اخبار هم اشاره به این دلیل است و بر منکران زنده شدن مردگان سخت اعتراض شده است[۸۲].

کوتاه سخن اینکه: «زنده شدن گروهی از مردگان در این دنیا از محالات نیست، همان گونه که زنده شدن همۀ انسان‌ها در قیامت ممکن است و شگفتی از چنین امری، همچون شگفتی گروهی از مشرکان دوران جاهلیت از مسئله معاد است و تمسخر در برابر آن چونان تمسخر کفار و مشرکان دربارۀ معاد است، چرا که عقل چنین چیزی را محال نمی‌داند و قدرت خدا آن چنان گسترده است که همۀ این موارد در برابر آن آسان است»[۸۳][۸۴].

در مجموع احیای مردگان و رجوع مجدد آنان به نشئه دنیا نه محذور عقلی و نه منع نقلی دارد. بنابراین، اصل رجعتِ فرد یا گروهی به دنیا نه ممتنع عقلی است و نه ممنوع شرعی؛[۸۵] و به همین لحاظ گفته شده: خداوند قادر بر چنین کاری هست[۸۶] [۸۷].

امکان یا امتناع وقوع رجعت در آینده

عقل هیچ‏ راهی برای اثبات یا منع آنچه در قرآن، روایات و نقل‌های تاریخی نسبت به وقوع رجعت در گذشته آمده است، ندارد؛ زیرا رجوع معین، قضیه شخصی است و امور جزئی خارجی از قلمرو ادراک عقل بیرون است. پس اصل تحقق عینی رجعت را تنها دلیل نقلی بر عهده دارد[۸۸]. همچنین نسبت به وقوع حتمی رجعت در آینده، هیچ‏گونه دلیل عقلی اقامه نشده است؛ زیرا صرف تحقق حادثه‏ای در گذشته، دلیل حتمی بودن وقوع آن در آینده نخواهد بود. شیخ طوسی در این باره معتقد است احیای گروهی در زمانی خاص، دلیل بر حتمی بودن احیای قوم دیگر در زمانی دیگر نیست.

درباره امتناع وقوع رجعت در آینده نیز هیچ دلیل عقلی یا نقلی اقامه نشده است. هرچند برخی، مانند بلخی با استدلال‌های سُست وقوع آن را در آینده جایز ندانسته‌اند، از جمله:

  1. رجعت، معجزه بوده و بر نبوت پیامبر دلالت دارد و چنین کاری فقط در عصر رسول خدا (ص) جایز است و در زمانی که پیامبر (ص) رحلت کرد و بعد از او پیامبر (ص) دیگری نیست، مجالی برای چنین معجزه‏ای نخواهد بود. پاسخ این پندار آن است که دلیل، اخص از مدعاست؛ زیرا در عصر ارتحال رسول ‏اکرم‏ (ص)، امامان معصوم (ع) حضور دارند و معجزه الهی همان‏طور که دلیل نبوت پیامبر (ص) است، آیتِ امامت امام معصوم (ع) خواهد بود و تحقق رجعت به عنوان معجزه امام معصوم (ع)، بدون محذور است[۸۹].
  2. رجوع به دنیا با اعلام به رجعت، جایز نیست؛ زیرا کسی که بداند بار دیگر به دنیا باز می‏گردد، ممکن است اِغراء شود و تن به تباهی دهد و به اتکالِ بر توبه بعد از رجوع مجدد، مصرانه گناه کند[۹۰]. پاسخ: دلیل، اخص از مدعاست؛ زیرا طبق همین پندار، رجوع شخص به دنیا بدون اعلام جایز است. گذشته از آنکه رجعت مانند معاد، همگانی نیست. از این‏‌رو گنهکار در عین اطمینان به اصل رجوع برخی از افراد، علم به رجوع خود ندارد. پس هیچ اغرایی لازم نمی‏‌آید[۹۱].[۹۲]

تاریخچه بحث رجعت

اعتقاد به رجعت از قرن اول هجری میان علمای شیعه معروف بوده است. احادیثی از امام زین العابدین (ع) نقل شده که بر این اعتقاد دلالت دارند.

در قرن‌های دوم و سوم، احادیث بیشتری نقل شده است. در این دوره اعتقاد به رجعت، از شعائر شیعه بوده، به طوری که مخالفان نیز این را به خوبی می‌دانستند و گاه با استناد به اعتقاد یک راوی به رجعت، از نقل احادیث او پرهیز می‌کردند. فضل بن شاذان از بزرگان اصحاب امام رضا (ع) و امام جواد (ع)، دو کتاب در موضوع رجعت نوشته است[۹۳]

ثقة الاسلام کلینی در انتهای قرن سوم، احادیث رجعت را در الکافی آورده است[۹۴]. شیخ صدوق در قرن چهارم، ضمن آوردن برخی احادیث رجعت در کتاب‌های حدیثی‌اش[۹۵]، اعتقاد به آن را حق دانسته و به آیات متعددی از قرآن و نیز به برخی احادیث اهل سنت دربارۀ بازگشت مسیح در آخر الزمان و نماز خواندن وی به امامت امام (ع) استناد کرده است[۹۶].

شیخ مفید در انتهای قرن چهارم، اعتقاد به رجعت در آخر الزمان را بین امامیه اجماعی دانسته و ادله‌ای بر آن آورده و به شبهات مخالفان، پاسخ داده است[۹۷]. سید مرتضی در قرن پنجم، ضمن اجماعی دانستن مسئله میان علمای شیعه، بر اعتبار اجماع در این گونه مسائل تأکید نموده و به اشکالات مخالفان پاسخ داده است[۹۸].

علامه طبرسی در قرن ششم، ضمن بیان فراوانی اخبار در باب رجعت، ادلۀ مخالفان را رد کرده است[۹۹]. این اعتقاد همچنان در میان علمای شیعه در قرن‌های بعدی ادامه داشته است. علامه مجلسی دربارۀ کمیت و کیفیت احادیث رجعت و تعداد راویان و عالمانی که دربارۀ رجعت کتاب نوشته‌اند، چنین می‌نویسد: چگونه ممکن است کسی به صدق گفتار ائمه اهل بیت (ع) ایمان داشته باشد اما احادیث متواتر رجعت را نپذیرد؟ احادیث صریحی که شماره آنها به حدود دویست حدیث می‌رسد و چهل و چند نفر از راویان ثقه و علمای اعلام در بیش از پنجاه کتاب آورده‌اند... . اگر این احادیث متواتر نباشد، چه در حدیثی متواتر است؟[۱۰۰].

در مجموع باید گفت: رجعت، از ضروریات مذهب است، بدین معنا که اگر کسی متون مذهب تشیع را ببیند، بی‌تردید، رجعت را جزء اعتقادات شیعی به حساب می‌آورد. البته اینکه رجعت از محکمات اعتقادات شیعی است، به معنای آن نیست که مانند عدل و امامت، جزء اصول اعتقادی است. ممکن است کسی از متون مذهبی، اطلاع کافی نداشته باشد و بر اثر این بی‌اطلاعی، اعتقاد به رجعت نداشته باشد. چنین کسی از دایره تشیع خارج نیست؛ اما اگر کسی با وجود آگاهی کافی از متون دینی و مذهبی، به رجعت اعتقاد نورزد، از دایره تشیع خارج می‌شود[۱۰۱].

هدف از رجعت

مشیت حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفته است که صالحان بر زمین حکم برانند، تعالیم پیامبران تحقق یابند و نیکان، بخشی از پاداش خویش را در همین جهان بازستانند و از ستمگران انتقام کشند. از آن سو، ستمگران نیز بخشی از کیفر گناهان خود را بازیابند[۱۰۲].[۱۰۳]

وقوع رجعت در تاریخ

از آنجایی که قرآن پایه‌ای‌ترین ابزار برای اثبات حقایق دینی است، در مسئله رجعت نیز به عنوان نخستین منبع و اصلی‌ترین آنها، بدان توجه می‌شود. با یک نگاه گذرا به آیات مربوط به رجعت، پدیدار شدن آن امری مسلم می‌نماید[۱۰۴]. قرآن کریم در موارد متعددی، از رجعت افراد یا اقوامی به دنیا یاد کرده است. این موارد، افزون بر آنکه امکان رجعت را اثبات می کند، وقوع آن را در تاریخ نیز بیان می‌دارد:

  1. ﴿أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۰۵]. این شخص، عُزَیز پیامبر باشد یا پیامبری دیگر، تفاوت نمی‌کند. مهم، صراحت قرآن دربارۀ زندگی پس از مرگ در همین دنیاست. مفسران شیعه و اهل سنت، اتفاق نظر دارند که این آیه در برابر منکران قدرت خدا در زنده کردن مردگان آمده است و نمونه‌ای از آن را در همین دنیا بیان می‌کند[۱۰۶].
  2. ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُواْ مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ[۱۰۷]. این آیه به صراحت، از بازگشت جمعی از مردم به زندگی دنیا سخن می‌گوید. بدیهی است که این رجعت، غیر از احیای مردگان در قیامت است که به گروهی خاص، محدود نمی‌شود و شامل همۀ موجودات است.
  3. یکی از معجزات عیسی (ع)، زنده کردن مردگان و بازگرداندن آنان به دنیا بود: ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الأَكْمَهَ وَالأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي[۱۰۸].
  4. کشته‌ای در بنی اسرائیل برای معرفی قاتلش، زنده شده: ﴿فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۱۰۹]، آنان به دستور خداوند، گاو را سر بریدند و به کُشته زدند و او زنده شد و قاتلِ خود را معرفی کرد.
  5. گروهی از بنی اسرائیل، بعد از تقاضای مشاهدۀ خداوند، گرفتار صاعقۀ مرگباری شدند و مُردند. سپس خداوند، آنها را به زندگی باز گرداند تا شکر نعمت او را به جا آورند: ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ[۱۱۰]. دلالت این آیه بر امکان و وقوع رجعت، بسیار روشن است، گو اینکه برخی مفسران به دلیل مخالفت با مسئله رجعت، راه تأویل را در پیش گرفته، صراحت آیه را نادیده انگاشته‌اند.
  6. اصحاب کهف نیز به رغم آنکه نمرده بودند، به دلیل خواب طولانی چند قرنه، شبیه همین مواردند: ﴿ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا[۱۱۱]. در حدیثی از امام صادق (ع)، بازگشت اصحاب کهف، رجعت به شمار آمده است.
  7. داستان پرنده‌های چهارگانۀ ابراهیم (ع) که بعد از ذبح، بار دیگر به زندگی بازگشتند تا امکان معاد را در مورد انسان‌ها برای او مجسم سازند، در مسئله رجعت، قابل توجه است: ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱۱۲].

با توجه به آنچه گذشت، می‌توان نتیجه گرفت در تاریخ ادیان گذشته نیز رجعت در شکل‌های مختلف واقع شده و اعتقاد به آن، به نوعی وجود داشته است. اسلام نیز بر آن تأکید ورزیده و وقوع آن را در آخر الزمان، بیان نموده است. اینکه برخی اندیشمندان معاصر گفته‌اند اعتقاد به رجعت، از یهود وارد تشیع شده است، جز از سر تعصب نیست؛ زیرا اگر قرار باشد هر مشابهتی میان اعتقادات اسلامی و اعتقادات سایر ادیان، موجب این باور شود که آن اعتقاد، برگرفته از آن دین است، باید گفت بسیاری از آموزه‌های اسلامی، برگرفته از ادیان گذشته‌اند. اگر به سخن خداوند در قرآن ایمان داریم که قرآن را تصدیق کنندۀ کتاب‌های آسمانیِ پیش از خود معرفی می‌کند، وجود عقاید مشترک، امری بدیهی، بلکه ضروری است. افزون بر این، نمی‌توان آیات صریح قرآن را دربارۀ وقوع رجعت، نادیده گرفت. آیا این آیات قرآنی هم از یهود وارد اسلام شده‌اند؟

در روایات اهل سنت از بازگشت گروه‌هایی از مردم در زمان پیامبر (ص) و پس از ایشان سخن گفته شده است. تعداد این روایات بسیار است[۱۱۳]. در پاره‌ای روایات، به رجوع برخی صحابۀ پیامبر خدا (ص) مانند زید بن خارجه[۱۱۴] و ربیع بن حراش[۱۱۵] اشاره شده است. روایات بازگشت مردگان به دنیا آن قدر زیادند که "ابن ابی الدنیا" کتابی با نام من عاش بعد الموت (کسانی که پس از مرگ زیسته‌اند)، نوشته است و در آن، عجایب زیادی را نقل می‌کند.

همچنین روایات زیادی از اهل سنت نقل شده که پیامبر (ص) پس از مرگ، زنده شده و افرادی ایشان را دیده‌اند. میان علما در مورد امکان چنین چیزی، بحث‌های زیادی در گرفته، تا جایی که سیوطی کتابی در موضوع امکان دیدن پیامبر (ص) و فرشتگان نوشت. او احادیث صحیح را به نقل از بخاری و مسلم و ابو داوود می‌آورد که در آنها امکان دیدن پیامبر (ص) در بیداری، بیان شده است. سپس توضیحات مفصلی در رد منکران امکان رجعت پیامبر (ص) و امکان دیدن ایشان می‌آورد و اقوال علمایی را آورده که قائل به امکان آن بوده‌اند و مواردی را نقل کرده‌اند که پیامبر (ص) را در بیداری دیده‌اند و این را از جمله کرامات آنها برشمرده‌اند. وی کرامت شمردن این دیدار را تنها در صورتی قبول دارد که در بیداری باشد، نه در خواب؛ چرا که دیدن رؤیای پیامبر (ص) برای همه امکان دارد و کرامتی به حساب نمی‌آید[۱۱۶].[۱۱۷]

اما جای این پرسش وجود دارد که چرا اهل سنت، رجعت به هنگام ظهور امام زمان (ع) را قبول ندارند؟ این، در حالی است که آنها اصل ظهور امام مهدی (ع) را قبول دارند و امکان رجعت را با توجه به روایاتشان نیز می‌پذیرند. شاید بتوان حدس زد که قبول رجعت در آخر الزمان، به دلیل متضمن بودن رجعت امامان اهل بیت (ع) و انتقام‌گیری آنان از دشمنانشان به بحث امامت بر می‌گردد. هنگامی که آنها اصلش را قبول ندارند، نمی‌توان انتظار داشت فرع آن را بپذیرند و گرنه با توجه به ادلۀ متعدد و محکم رجعت، جایی برای انکار آن وجود ندارد[۱۱۸].

در یک جمع‌بندی کوتاه، به نکات ذیل می‌توان اشاره کرد:

  1. به تصریح آیات قرآن، رجعت‌های فراوانی در گذشته پدیدار شده است.
  2. افزون بر دانشمندان شیعه، بیشتر دانشمندان اهل سنت نیز بر این باورند که در گذشته، رجعت‌هایی صورت گرفته است.

بنابراین شکی نخواهد ماند که در گذشته، به خواست پروردگار انسان‌های فراوانی پس از مردن، دوباره با همان بدنی که از دنیا رفته‌اند زنده شده، به زندگی دنیایی ادامه داده‌اند[۱۱۹].

رجعت‌کنندگان هنگام ظهور

دربارۀ رجعت‌کنندگان، چند نظر وجود دارد؛ اما مشهورتر از همه، آن است که رجعت به کسانی اختصاص دارد که در کفر یا ایمان، خالص بوده‌اند. احادیث فراوانی از رجعت انبیا و اولیای خدا، به‌ویژه امام حسین (ع)، امام علی (ع) و اهل بیت (ع)، هنگام ظهور امام مهدی (ع) سخن گفته‌اند. در برخی احادیث نیز از رجعت جمعی از اصحاب خاص پیامبر (ص) و امام علی (ع) گفتگو شده است. رجعت شهدا، با عنوان کشته شدگان در راه خدا، نیز مورد تأکید برخی احادیث است. در کنار اینها، از رجعت کافران و منافقان مهم هم یاد شده است. تمام این موارد، قابل درج در عنوان مشهور خالصان در کفر و ایمان هستند، چنان که در ناحیۀ کافران، اختلافی وجود ندارد.

در برخی از احادیث، از رجعت برخی اقوام یا گروهی از هر امت و مانند آن سخن گفته شده؛ اما اجمال یا ابهام در این تعابیر را باید با احادیث دیگری که آن اقوام یا گروه را توضیح داده‌اند، برطرف کرد. نتیجه همان است که پیش‌تر گفته شد؛ یعنی خالصان از هر دسته، رجعت خواهند کرد.

تنها یک مورد است که گویا مقداری عام‌تر به نظر می‌رسد و آن عنوان "همۀ مؤمنان" است. این مورد در حدیثی ذکر شده که به رجعت شهدا نیز اشاره کرده است. از امام باقر (ع) دربارۀ آیه ﴿وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ[۱۲۰] پرسیدند امام (ع) پاسخ فرمود: «أَ تَدْرِي يَا جَابِرُ مَا سَبِيلُ اللَّهِ فَقُلْتُ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ قَالَ سَبِيلُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَ ذُرِّيَّتُهُ فَمَنْ قُتِلَ فِي وَلَايَتِهِ قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ مَنْ مَاتَ فِي وَلَايَتِهِ مَاتَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَيْسَ مَنْ يُؤْمِنُ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِلَّا وَ لَهُ قِتْلَةٌ وَ مِيتَةٌ قَالَ إِنَّهُ مَنْ قُتِلَ يُنْشَرُ حَتَّى يَمُوتَ وَ مَنْ مَاتَ يُنْشَرُ حَتَّى يُقْتَل»[۱۲۱]. این حدیث که با چند حدیث مشابه، تأیید و تقویت می‌شود، گویای آن است که کسانی که به آیۀ شریف: ﴿وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَى اللَّه تُحْشَرُونَ[۱۲۲] ایمان داشته باشند، هم به مرگ طبیعی خواهند مرد و هم در راه خدا کشته خواهند شد و این نمی‌شود، مگر اینکه پس از آن که در زندگی دنیا مردند و یا کشته شدند، دوباره به زندگی باز گردند تا حالتی دیگر را تجربه کنند. این رجعت فقط برای مؤمنان به آیۀ مربوط است و با توجه به توضیحی که امام (ع) دربارۀ کشته شدن در راه خدا داده و آن را به کشته شدن در راه علی (ع) و فرزندانش تفسیر نموده و با یاری گرفتن از سایر احادیث این باب، می‌توان استنتاج کرد که همان مؤمنان خالص، مورد نظر است[۱۲۳].

ادلۀ اثبات رجعت

برای اثبات رجعت، به چهار دلیل: قرآن، احادیث، عقل و اجماع، تمسک جسته‌اند. مهم‌ترین ادلۀ رجعت، ادله قرآنی و حدیثی است:

ادلۀ قرآنی رجعت

ادلۀ متعددی از قرآن کریم بر وقوع و به طریق اولی بر امکان رجعت دلالت دارند که برخی از آنها در بحث از تاریخ رجعت گذشت. البته برای اثبات رجعت، کافی است به ادلۀ معاد که در قرآن فراوان‌اند مراجعه شود؛ زیرا ماهیت رجعت و معاد، یکی است و تنها ظرف آنها تفاوت دارد. بنابراین، قابلیت قابل، وجود دارد. در واقع به قدرت خدا کفر ورزیده است. بنابراین، استبعادهای جمعی از مخالفان، از بی‌خبری است و یا از سر لجاجت.

آیاتی که به نوعی بر رجعت دلالت دارند، فراوان‌اند، از جمله:

  1. آیه ۴۲ سوره ق: ﴿يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ‏[۱۲۴]
  2. آیه ۸۳ سوره نمل: ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا‏[۱۲۵]
  3. آیه ۴۷ سوره کهف: ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا‏‏[۱۲۶]
  4. آیه ۱۱ سوره غافر: ﴿رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِّن سَبِيلٍ‏[۱۲۷]
  5. آیه ۸۵ سوره قصص: ﴿إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ‏[۱۲۸]
  6. آیه ۵۱ سوره غافر: ﴿إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الأَشْهَادُ‏‏[۱۲۹]
  7. آیه ۴۱ سوره ق: ﴿وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ[۱۳۰]
  8. آیه ۸۱ سوره آل عمران: ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ‏[۱۳۱]
  9. آیه ۱۱۱ سوره توبه: ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا‏[۱۳۲]
  10. آیه ۸۲ سوره نمل: ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ[۱۳۳]
  11. آیه ۲۸ سوره سبا: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلاَّ كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا‏[۱۳۴].[۱۳۵]

ادلۀ حدیثی رجعت

احادیث نقل شده از پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) دربارۀ رجعت، به حدی است که برای فردی منصف و بی‌تعصب، جایی برای تردید باقی نمی‌گذارد که از منظر اسلام، رجعت، امری حتمی و واقعی است. در کتاب‌های حدیثی و تاریخی و کتاب‌هایی که در باب زیارت نوشته شده‌اند، احادیث بسیاری هستند که مستقیم یا نامستقیم به رجعت، اشاره دارند. این موضوع در احادیث اهل سنت نیز یافت می‌شود.

احادیث شیعه در این باب، چند دسته‌اند. در این میان، احادیث صحیح و قابل اعتماد زیادی یافت می‌شوند که به چند دسته از آنها اشاره ‌می‌شود:

  1. مشابهت این امت با امت‌های پیشین: دسته‌ای از احادیث می‌گویند: آنچه در امت پیشین رخ داده است، عیناً در این امت نیز رخ می‌دهد و از جملۀ این امور، رجعت است[۱۳۶]. اگر این احادیث از معصوم (ع) وارد شده باشد، به این معنا نیستند که تمام جزئیات زندگی آنها در این امت نیز پدید می‌آید؛ بلکه ظاهر این احادیث، به اموری اشاره دارد که به مسائل دینی مربوط‌اند.
  2. بیان اصل اعتقاد به رجعت: عبدالله بن عطا از امام باقر (ع) نقل می‌کند که در منی گروهی از عراق به دیدار پدرش امام زین العابدین (ع) آمدند و از جنگ مردگان با زندگان پرسیدند و پدرش از اینکه اعتقاد به رجعت در میان آنها زنده بود، شادمان گردید و خندید و اصل مطلب را تأیید نمود[۱۳۷]. در حدیثی دیگر حسن بن شاذان واسطی از امام رضا (ع) حکایت می‌کند که ایشان در پاسخ شکایت وی از ظلم اهل واسط، دستور به شکیبایی تا برپایی دولت حق دادند و از روزگاری گفتند که ستمگران در آن از قبر برمی‌خیزند و بر صدق وعده‌های پیامبران، گواهی می‌دهند[۱۳۸].
  3. دو نوع مرگ: در احادیثی، برای مؤمنان، دو نوع از دنیا رفتن ترسیم شده است، در این احادیث، با استناد به آیۀ ﴿وَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَى اللَّه تُحْشَرُونَ[۱۳۹]، مرگ عادی از کشته شدن، متمایز شده و برای مؤمنان، هر دو نوع مرگ، بیان گردیده است. زراره در حدیثی از امام باقر (ع) نقل می‌کند: "کسی که در راه خدا کشته شده، باید به دنیا باز گردد تا مرگ عادی را درک کند". در حدیثی دیگر، صفوان بن یحیی از امام رضا (ع) نقل می‌کند که در رجعت، هر کسی از مؤمنان که در زندگی قبلی کشته شده، می‌میرد و هر که قبلاً مرده، کشته می‌شود«سَمِعْتُهُ يَقُولُ فِي الرَّجْعَةِ: مَنْ مَاتَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ قُتِلَ، وَ مَنْ قُتِلَ مِنْهُمْ مَات‏»[۱۴۰].
  4. ویژگی‌های رجعت‌کنندگان: در احادیث، تنها برای گروه‌های خاصی، امکان بازگشت در نظر گرفته شده است. در تعداد زیادی از احادیث، رجعت، مخصوص مؤمنان خالص و کافران خالص است و سایر مؤمنان و کافران، رجعت ندارند[۱۴۱].
  5. اختیار دادن به مؤمن برای بازگشت: برخی احادیث از باخبر کردن مؤمن در قبر از ظهور امام زمان (ع) و اختیار دادن به او در انتخاب بازگشت به دنیا یا ماندن در برزخ حکایت دارند[۱۴۲].
  6. جنگ با دجّال: ابوحمزۀ ثمالی در حدیثی از امام باقر (ع) نقل می‌کند که امیر مؤمنان (ع) می‌فرمود: «هر کس می‌خواهد با پیروان دجّال بجنگد، با کسانی بجنگد که بر خون عثمان می‌گریند یا بر اهل نهروان (خوارج) می‌گریند...» و اگر مرده باشند، خداوند آنها را زنده ‌می‌کند تا دجّال را درک کنند[۱۴۳].
  7. نام و نشان رجعت‌کنندگان: در پاره‌ای از احادیث، به نام و تعداد کسانی که از برخی مناطق رجعت می‌کنند، اشاره شده است. مفضّل بن عمر که از بزرگان اصحاب امام صادق (ع) است، از این امام روایت کرده که ۲۵ نفر از کوفه و ۷ نفر اصحاب کهف و برخی دیگر از بزرگان مانند سلمان و تعدادی از قوم موسی (ع) بازگشت می‌کند. به نام برخی پیامبران نیز اشاره شده است.
  8. بازگشت انبیا و اولیا: فیض بن ابی شبیه از امام صادق (ع) نقل می‌کند با قرائت آیۀ ﴿وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ فرموده: همۀ انبیا (ع) از آدم (ع) به بعد، به پیامبر خدا (ص) ایمان می‌آورند و به دنیا باز ‌می‌گردند و در رکاب امیر مؤمنان (ع) خواهند جنگید[۱۴۴]. سند این حدیث، قوی و قابل اعتماد است. راویان آن یا از اصحاب اجماع‌اند یا از بزرگان اصحاب امامان (ع)؛ محمد بن سنان ظاهری نیز بر اساس تحقیق آیت الله شبیری زنجانی، ثقه و قابل اعتماد است[۱۴۵]. این حدیث صحیح، هم به اصل رجعت اشاره دارد و هم رجعت انبیای الهی و امیر مؤمنان (ع) را بیان می‌کند. در برخی احادیث، بر رجعت پیامبر خدا (ص) و امام علی (ع)، تصریح خاص شده است[۱۴۶].
  9. شبهات به حقانیت رجعت: گروهی دیگر از احادیث، به زیارت‌های امامان (ع) مربوط‌اند. در بسیاری از زیارت‌نامه‌ها شهادت می‌دهیم که رجعت امامان (ع)، حق است و از خداوند متعال درخواست می‌کنیم که ما را نیز در رجعت آنها شریک سازد و به دنیا بازگرداند. از جملۀ این احادیث، زیارت جامعه کبیره است با این مضمون: «وَ جَعَلَنى‏ مِمَّنْ يَقْتَصُّ آثارَكُمْ، وَيَسْلُكُ‏ سَبيلَكُمْ، وَيَهْتَدى‏ بِهُديكُمْ، وَيُحْشَرُ فى‏ زُمْرَتِكُمْ، وَيَكِرُّ فى‏ رَجْعَتِكُمْ، وَيُمَلَّكُ فى‏ دَوْلَتِكُمْ وَ يُشَرَّفُ فى‏ عافِيَتِكُمْ، وَيُمَكَّنُ‏ فى‏ اَيَّامِكُمْ، وَتَقِرُّ عَيْنُهُ غَداً بِرُؤْيَتِكُمْ»[۱۴۷]. برخی دیگر از این زیارت‌ها عبارت‌اند از: زیارت امام حسین (ع)، زیارت امام علی (ع)، زیارت عسکریین، زیارت‌های امام زمان (ع)[۱۴۸]. برخی از این احادیث، اسنادی صحیح یا قوی دارند، مانند روایت کتاب من لایحضره الفقیه که در آن به امامان (ع) خطاب می‌کنیم و از خداوند می‌خواهیم که در دولت امامان عدل، امکان عمل پیدا کنیم و همراه آنان به دنیا باز گردیم.
  10. اولین رجعت‌کنندگان. برخی احادیث، اولین رجعت کننده را امام حسین (ع) معرفی کرده‌اند[۱۴۹] یا از تعجب میان جمادی و رجب به دلیل ملاقات مردگان با زندگان[۱۵۰]. این احادیث، ضعیف‌اند و ما در استدلال بر رجعت نیازی به استناد به آنها نداریم[۱۵۱].

سایر ادله رجعت

بسیاری از علمای شیعه برای اثبات رجعت، از اجماع یاری گرفته‌اند. در این مورد که اعتقاد به رجعت در میان شیعیان، به‌ویژه در عصرهای متقدم، اجماعی بوده، تردیدی نیست. این موضوع را مخالفان نیز قبول دارند؛ اما این اجماع، در صورتی حجیت دارد که طریقی قاطع برای اثبات نظر معصوم (ع) باشد. با وجود ادلۀ متعدد قرآنی و حدیثی، نیازی به استناد به اجماع برای اثبات نظر معصوم (ع) باقی نمی‌ماند، هر چند وجود چنین اجماعی، اطمینان به وقوع رجعت را بالا می‌برد و جایی برای تردید باقی نمی‌گذارد.

برخی اندیشمندان[۱۵۲] خواسته‌اند از آنچه در حکمت‌های رجعت گفته شد، استدلالی عقلی بر ضرورت عقلی بر ضرورت آن بیاورند. آنان سعی کرده‌اند با چینش مقدمات چهارگانه، بگویند: مواقعی برای فعلیت یافتن خاصیت وجودیِ پیامبر (ص) و ائمۀ اطهار (ع) وجود داشته که نمی‌تواند استمرار یابد؛ زیرا "القسر لا یدوم؛ قسر[۱۵۳] نمی‌تواند دائمی باشد". بنابراین، عقلاً باید رجعت اتفاق بیفتد. این استدلال از چند جهت مخدوش است. می‌توان پرسید: کدام دلیل عقلی اثبات کرده است که باید خاصیت وجودی هر موجودی، فعلیت پیدا کند؟ نهایت چیزی که می‌توان گفت، این است که ایجاد فرصت برای تکمیل این ظرفیت‌های وجودی از نظر عقلی، استحسان دارد؛ اما نمی‌توان از آن ضرورت و الزام را نتیجه گرفت. ثانیاً قاعدۀ "القسر لا یدوم" اگر درست باشد، در امور طبیعی جاری می‌شود؛ اما در امور انسانی که با اراده‌های مردم سر و کار پیدا می‌کنیم، سخن گفتن از قسر، درست نیست. آنجا قسری در کار نیست، تا اینکه در دائمی بودن یا نبودن آن گفتگو شود. بله، همچنان که گفته شد، می‌توان از استحسان این امور سخن گفت؛ اما اثبات ضرورت عقلی، نیازمند استدلالی قوی‌تر و مؤونه‌ای بیشتر است. در این گونه امور، نیازی به تکلّف برای اثبات عقلی نیست؛ زیرا ادلۀ محکم قرآنی و حدیثی، بر امکان و وقوع رجعت وجود دارند. احادیث مربوط نیز فراتر از حد تواترند[۱۵۴].

مقارنت رجعت با قیام امام مهدی (ع)

از روایات معصومین (ع) استفاده می‌شود، رجعت همزمان با ظهور حضرت مهدی‌(ع) آغاز می‌شود و در دوران ظهور ادامه خواهد داشت و همانند برخی از حوادث دیگر جزء کرامات به شمار می‌آید؛ زنده‌شدن مردگان و بیرون آمدن از قبرها در حالی که سر و رویشان را غبار و خاک گرفته و آنان از سر می‌افشانند، حالتی است که مردم آن را ندیده‌اند و در آن روز خواهند دید[۱۵۵].

میان علمای شیعه در این زمینه اختلافی وجود ندارد و تقریباً تمام کسانی که دربارۀ رجعت سخن گفته‌اند، آن را مقارن ظهور ایشان دانسته‌اند:

  1. شیخ صدوق در احتجاج بر مخالفان، بازگشت مسیح در آخر الزمان و نماز خواندن وی به امامت امام مهدی (ع) را به نقل از آنان بیان می‌کند[۱۵۶].
  2. شیخ مفید، اعتقاد به رجعت هنگام قیام امام مهدی (ع) را بین امامیه اجماعی می‌داند و ادله‌ای بر آن می‌آورد و به شبهات مخالفان، پاسخ می‌دهد[۱۵۷].
  3. سید مرتضی نیز رجعت را هنگام ظهور امام زمان (ع) می‌داند و این عقیده را به کل شیعه امامیه نسبت می‌دهد[۱۵۸]. جالب اینجاست که وی این سخن را در پاسخ پرسشی می‌گوید که به تفسیری شاذ از رجعت معتقد است و رجعت را به معنای بازگشت دولت اهل بیت (ع) در زمان قائم (ع) می‌داند، نه بازگشت خود آنها، هر چند در این تفاسیر نیز زمان رجعت، در ایام حکمرانی امام مهدی (ع) تصویر شده است[۱۵۹]. شیخ طبرسی نیز به صراحت رجعت را هنگام قیام مهدی (ع) می‌داند[۱۶۰].
  4. علمای بسیار دیگری نیز به زمان رجعت تصریح کرده و آن را هنگام قیام امام زمان (ع) دانسته‌اند، از جمله: محمد بن علی ابن‌شهرآشوب مازندرانی[۱۶۱]، فیض کاشانی[۱۶۲]، سید شرف الدین علی حسینی استرآبادی[۱۶۳]، شیخ حر عاملی[۱۶۴]، محمد بن محمد رضا قمی مشهدی[۱۶۵]، محمد اسماعیل خواجویی[۱۶۶]، عبد علی بن جمعه عروسی حویزی [۱۶۷]، حتی مفسران و عالمان اهل سنت نیز این نگرش را از علمای شیعه می‌شناسند[۱۶۸].
  5. علامه مجلسی نیز همین نظر را برگرفته از احادیث متعدد به علمای شیعه نسبت می‌دهد: «اخبار فراوانی از امامان هُدا از اهل پیامبر (ص) وجود دارد با این مضمون که هنگام قیام قائم (ع) خداوند، گروهی از اولیا و شیعیان را که پیش تر مرده‌اند، باز می‌گرداند تا ثواب یاری و معاونت امام زمان (ع) نصیبشان گردد و به دلیل ظهور دولتش شاد گردند و گروهی را هم از دشمنانش باز می‌گرداند و تا از آنها انتقام کشد و ...»[۱۶۹].

در این باره چند گونه حدیث وجود دارد:

  1. در برخی احادیث به طور کلی از رجعت در هنگام ظهور، سخن رفته است. مانند این حدیث: امام صادق (ع) فرمود: «إِنَّمَا يُسْأَلُ فِي قَبْرِهِ مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً فَأَمَّا مَا سِوَى هَذَيْنِ فَإِنَّهُ يُلْهَى عَنْهُ وَ قَالَ: فِي الرَّجْعَة إِنَّمَا يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا عِنْدَ قِيَامِ الْقَائِمِ (ع) مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً فَأَمَّا مَا سِوَى هَذَيْنِ فَلَا رُجُوعَ لَهُمْ إِلَى يَوْمِ الْمَآبِ»[۱۷۰].
  2. برخی دیگر می‌گویند: هنگامی که زمان قیام قائم (ع) می‌رسد، در ماه جمادی آخر و ده روز از رجب، بارانی بی‌مانند می‌بارد که خداوند به واسطۀ آن، بدن‌های مؤمنان و گوشت آنان را در قبورشان می‌رویاند و...[۱۷۱].
  3. در برخی احادیث که پیش‌تر گذشتند، نام یا تعداد کسانی از اقوام گذشته بیان شده است که رجعت می‌کنند تا در رکاب امام زمان (ع) باشند[۱۷۲].
  4. در احادیثی دیگر، دستور خواندن دعا برای رجعت پس از مرگ به منظور درک ایام ظهور امام مهدی (ع) داده شده است[۱۷۳].
  5. روایت شده که مؤمن پس از مرگ، مانند تازه داماد یا تازه عروس که بر فراش خود آرمیده، با مژدۀ بهشت به خواب می‌رود و اهل بیت (ع) را در بهشت رضوی زیارت می‌کند و... تا اینکه قائم (ع) قیام می‌کند. در این هنگام، خداوند، مؤمن را بر می‌انگیزاند تا به ندای امام زمان (ع) پاسخ گوید و همراه دیگران دسته دسته به سوی وی می‌روند[۱۷۴]. در برخی احادیث، از پرسش مؤمنان از رجعت دیگر مؤمنان در هنگامۀ ظهور، سخن رفته است[۱۷۵]. در حدیث رجعت، امام علی (ع)، از علائم ظهور به حساب آمده است[۱۷۶]؛ اما این حدیث با احادیثی که اولین رجعت کننده را امام حسین (ع) معرفی می‌کند و رجعت ایشان را هنگام مرگ یا کشته شدن امام زمان (ع) تعیین کرده است، منافات دارد. شاید بتوان گفت که مراد از اولین رجعت کننده در این احادیث، رجعت پس از مرگ امام زمان (ع) است که اولین رجعت کننده، امام حسین (ع) است و هم ایشان متکفل کفن و دفن امام زمان (ع) خواهد شد. از سوی دیگر، رجعت امام علی (ع) پیش از ظهور، یکی از رجعت‌های امیر مؤمنان (ع) است؛ زیرا در احادیث متعددی ایشان صاحب رجعات "بازگشت‌ها" معرفی شده است[۱۷۷]. در زیارت‌های ایشان نیز این موضوع بیان شده است[۱۷۸]. در حدیثی گفته شده که علی (ع) یک رجعت با امام حسین (ع) دارد تا از بنی امیه انتقام کشد[۱۷۹] و یک رجعت با پیامبر (ص) دارد تا خلیفۀ او باشد و سایر امامان (ع) از عوامل وی باشند[۱۸۰]. علامه مجلسی می‌گوید: امام علی (ع)، هم پیش از ظهور و هم مقارن آن و هم پس از ظهور، رجعت دارد[۱۸۱]. با این بیان، مشکل تعارض برطرف می‌شود.

نتیجه اینکه تعدّد رجعت از ویژگی‌های امیر مؤمنان (ع) است که در سه موضع تحقق می‌پذیرد؛ اما رجعت بقیۀ افراد، مؤمن یا کافر، هنگام ظهور است، هر چند نمی‌توان در تعیین دقیق زمان و چگونگی تقارنش با ظهور، سخنی قاطع و دقیق گفت.

اجمالاً این موضوع قابل اثبات است که رجعت با ظهور امام مهدی (ع) ارتباط دارد و زمان وقوع آن، نزدیک ظهور است؛ اما تقدیم و تأخیر وقایع ظهور و تعیین دقیق زمان رجعت و این در پی کدام واقعۀ مرتبط با ظهور اتفاق خواهد افتاد، میسّر نیست و ضرورتی هم برای تعیین دقیق آن وجود ندارد. احادیث در این باره بسیارند و نیازی به ذکر همۀ آنها نیست. آنچه اهمیت دارد و از حکمت‌های رجعت بر می‌آید، همان علم اجمالی به وقوع رجعت با ویژگی‌های کلّی آن است و علم به جزئیات آن، هیچ تأثیری در اعتقاد به رجعت و تلاش برای به دست آوردن صلاحیت‌های مرتبط با آن ندارد[۱۸۲].

حکمت رجعت

حکمت‌های رجعت را نباید به عنوان دلیل عقلی قطعی در نظر گرفت؛ بلکه هر یک از آنها در جهت معقول‌سازی و قابل فهم کردن مسأله به کار می‌آید. فایدۀ این حکمت‌ها، آن است که ذهن انسان را برای فهم و پذیرش موضوع، آماده می‌کند و مانع انکار بی‌جا و جاهلانه می‌شوند. برای رجعت، چند حکمت متصور است:

  1. پاداش صالحان و مجازات مجرمان: ساختار این جهان، بر اساس عدل است. پس این انتظار به‌جاست که روزی در همین زندگی دنیای ظالمانی که خون مستضعفان را در شیشه کرده‌اند، به سزای اعمال خود برسند. البته مجازات اصلی، در آخرت خواهد بود؛ زیرا دنیا ظرفیت کافی برای مجازات مجرمان را ندارد؛ اما بر اساس قاعدۀ عقلانی "ما لا یدرک کلّه، لا یترک کلّه"[۱۸۳]، خوب است در اینجا هم به سزای اعمالشان برسند و بخشی از مجازات خود را دریابند. بنابراین، جا دارد به هنگام برپایی دولت عدل مهدوی (ع)، بهترین‌ها و بدترین‌ها باز گردند تا خوبان از بدان، انتقام کشند و در اقامۀ عدالت، مشارکت کنند و سینه‌هایشان را از داغ ظلم، شفا دهند[۱۸۴] و عزت یابند و ایام دولت حق را ببینند و از آن بهره‌مند گردند.
  2. تقویت امید و آمادگی منتظران: فایدۀ دیگر اعتقاد به رجعت، ایجاد امید و حرکت در جمع مؤمنان برای آماده‌سازی خود است. اگر مؤمنان خالص، امکان درک زمان دولت موعود حق را پیدا کنند، همین مردم را تشویق می‌کند که خود را مصداق چنان مؤمنانی بگردانند. همچنین امیدشان افزوده می‌گردد و می‌دانند زحماتی که می‌کشند، در دنیا نیز ثمر خواهد داد.
  3. ایجاد فرصت عمل برای شماری از نیکان: اولیای خدا و پیامبرانی که در زندگی خود، توفیق کامل یاری و نصرت حق را نیافتند و مردم، آنها را تنها گذاشتند و نتوانستند ظرفیت‌های وجودی خود را آن چنان که می‌توانستند، متحقق کنند، اینک این امکان را می‌یابند که به آن ظرفیت‌ها تحقق بخشند و به کمال لایق خویش دست یابند. از این ره‌گذر، مردم جهان نیز بهره‌مند می‌شوند. مؤمنان طراز اول نیز چنین حکمی دارند. آنان که ظرفیت‌های بیشتری برای عمل در راه حق داشتنه‌اند، اما به دلیل عمل سران کفر و نفاق، از راه باز مانده‌اند، جا دارد که دوباره به زندگی باز گردند تا ضمن نصرت دولت حق، خود به مراتبی در "سیر الی الله" دست یابند. می‌توان حدس زد که این فرصت، ویژه کسانی است که همت و اندیشۀ برتری داشته و بیش از آنچه برایشان میسر شده، در اندیشه گذرانده‌اند و نیت آن را داشته‌اند که در راه حق، اعمال بزرگ‌تری انجام دهند؛ امّا کسانی که تغییر شرایط و ادامۀ حیاتشان، تغییری در عملکرد آنها ایجاد نمی‌کرد و به آنچه برایشان میّسر شد، بسنده می‌کردند، ضرورتی برای رجعت آنها وجود ندارد. این گروه، همان مردم متوسط‌اند. به بیان دیگر، مقتضای عدل الهی، آن است که فرصت عمل برای همه فراهم آید و در قیامت، کسی نتواند بگوید: اگر شرایط و فرصت دیگری می‌داشتم، می‌توانستم بیشتر در راه خدا مجاهده کنم. بر این اساس، متوسطان از مردم، اعم از مؤمن و کافر، به آنچه رخ داده اکتفا می‌کنند. دو گروه نخبه می‌ماند: گروه کافران که از همۀ ظرفیت خود، بهره گرفته و هرچه توانسته‌اند، کرده‌اند. آنان دستشان باز بوده و اگر بیشتر عمر می‌کردند، به همان طریق قبلی ادامه می‌دادند و گروه مؤمنان طراز بالا که دستشان برای بسیاری از کارها بسته بوده و نتوانسته‌اند تمام ظرفیت خود را تحقّق بخشند و تنها در دولت عدل آخر الزمان است که فرصت چنان اعمالی را پیدا می‌کنند. حکمت بالغۀ پروردگار، اقتضا می کند چنان فرصتی را برای این مردم نیک سیرت فراهم آورد[۱۸۵].

چیستی و چگونگی رجعت

از مجموع آیات، روایات و بیان دانشمندان بزرگ شیعه که به آنها اشاره خواهد شد، به دست می‌آید که رجعت، جهانی است با ویژگی‌های خاص به خود که نه به طور دقیق چون جهان دنیاست و نه همانند جهان آخرت است و در عین حال، برزخ نیز نیست؛ عالمی است با تعریف خاص به خود.

مرحوم علامه طباطبایی در این باره می‌نویسد: «رجعت از مراتب روز قیامت است، اگرچه در کشف و ظهور پایین‌تر از روز قیامت است و دلیل پایین‌تر بودن آن از قیامت، امکان راه یافتن تباهی و شر (فی‌الجمله) در آن است، به خلاف قیامت که هیچ گونه تباهی و شری در آن راه نخواهد یافت و به همین دلیل روز ظهور حضرت مهدی (ع) نیز گاه ملحق به قیامت شده است به خاطر ظهور و غلبه تامه حق، اگر چه روز ظهور حضرت نیز پایین‌تر از روز رجعت است»[۱۸۶]. روشن است که مرحوم علامه رستاخیز بزرگ را در بالاترین درجۀ کشف و شهود دانسته و رجعت، در رتبۀ میانی است و پایین‌تر از این دو، ظهور حضرت مهدی (ع) است.

دستاورد سخن اینکه اگر چه رجعت، در همین دنیای مادی و با این مشخصه‌های ویژه اتفاق خواهد اتفاد؛ اما مقیاس‌هایی که در آن روز بزرگ به وقوع خواهد پیوست، آن را به کلی از نحوۀ زندگی در زمان ما جدا و متفاوت خواهد کرد و بی‌گمان تبیین زوایای آن، امروزه کاری بس سخت می‌نماید؛ همان گونه که حقیقت معاد همچنان جزو رازهای خداوند است[۱۸۷].

درخصوص رجعت و چگونگی تحقق آن نیز دیدگاه‌هایی وجود دارد:

  1. زنده شدن مردگان: بعضی به سبک محدثین معتقدند که عیناً مثل قیامت می‌‌شود؛ یعنی واقعاً همین مرده‌ها از همین خاک زنده شده و برمی‌گردند.
  2. روح شبحی: عده‌ای دیگر مانند مرحوم فیض کاشانی معتقدند رجعت نظیر چیزی است که امروز علمای ارواح می‌‌گویند؛ عده‌ای از ارواح در وضع خاصی در این دنیا ظاهر می‌‌شوند؛ نظیر اینکه یک نفر در حال بیداری، روح میتی را به صورت شبح و جسم خاص رقیقی که با جسم‌های دنیوی فرق دارد، مشاهده کند مانند آنکه اهل مکاشفه ادعا می‌کنند ارواح مؤمنین را مشاهده می‌کنند و با آنها حرف می‌زنند، نه اینکه مرده‌ها از قبر زنده شوند.
  3. بازگشت روح انسان از دنیای دیگر: افرادی مثل مرحوم شاه‌آبادی معتقدند در بسیاری از موارد که در قرآن کریم نام ملائکه آمده، منظور ارواح است، نه ملائکه‌ای که از سنخ انسان نیست. عقیده آنها این است که منظور قرآن کریم از ملائکه‌ای که در جنگ بدر مسلمانان را یاری کردند، انسان‌هایی است که آنها را رجعت داده بودند؛ به این معنا که آنان از دنیایی دیگر در این دنیا ظاهر شده بودند.

استاد مطهری پس از اشاره به نظریات فوق، در پایان دیدگاه اخیر که مراد از رجعت را بازگشت ارواح از جهان دیگر می‌داند، سخن درست می‌شمارد[۱۸۸].

به نظر می‌رسد بیان مستفاد از آموزه‌های دینی همان است که در ابتدا آمد؛ یعنی رجعت به معنای بازگشت برخی از مردگان به معنای واقعی کلمه به این جهان است تا اندازه‌ای از جزا و سزای عمل خویش را پیش از قیامت مشاهده کنند[۱۸۹].

پاسخ به شبهات

رجعت سبب بازگشت از فعلیت

یکی از شبهه‌هایی که درباره رجعت مطرح شده این است که: وقتی انسان از زندگی دنیایی جدا و وارد جهان برزخ شد، در حقیقت از جهان طبیعت به جهان "ماوراء" وارد شده و این خود، در او کمال پدید می‌آورد؛ یعنی همۀ آنچه در او "بالقوه" بوده، به "فعلیت" رسیده و حال از جهان غیب به جهان ماده برگردد چنانچه در رجعت چنین است بایسته است آنچه که برای او به فعلیت رسیده، دوباره بالقوه شود و این از نظر عقل محال است.

مرحوم علامه طباطبایی همین شبهه را به صورت علمی‌تر مطرح کرده می‌نویسد: «بعضی می‌گویند: به طوری که در جای خود ثابت شده، موجودی که قوه کمال و فعلیت را دارد هنگامی که از قوه به فعل آید؛ یعنی کمالات استعدادی آن، جنبه وجودی فعلی به خود بگیرد، چنین چیزی نمی‌تواند به حال اول باز گردد؛ زیرا رجوع از فعلیت به قوه محال است، همچنین هر موجودی که دارای وجود کامل‌تر است در مسیر تکامل خود به وجود ناقص‌تر "از آن نظر که ناقص‌تر است" بر نمی‌گردد، بنابراین چون نفس انسان بر اثر مردن تجرّد از ماده پیدا می‌کند و یک موجود مجرد مثالی یا علی می‌شود و ناگفته پیداست که این دو مرتبه "تجرد مثالی و عقلی" فوق مرتبه ماده بوده و وجود آنها قوی‌تر از وجود مادی است با این حال محال است که مجدداً نفس بعد از مرگ به ماده تعلق پیدا کند، زیرا مستلزم رجوع از فعلیت به قوه است»[۱۹۰].

در اینجا به دو صورت می‌توان پاسخ داد:

  1. اول اینکه محال بودن بازگشت از فعل به قوه درست است، اما کسی نگفته رجعت از این نوع است؛ توضیح اینکه: چنانچه دیده می‌شود، شبهه از یک صغری و یک کبری فراهم آمده است و صغری این است که لازمه رجعت و بازگشت، خروج از فعلیت به قوه است و کبری، خروج از فعلیت به قوه که محال است.
  2. اما کبری کاملاً صحیح و مورد قبول است و کسی شک در آن ندارد، ولی آنچه که می‌بایست به آن توجه شود، صغری است و باید از فعل به قوه باشد. چرا که وقتی عالم رجعت از سنخ معاد شمرده شد دیگر بازگشت به دنیایی که پیش از مرگ داشته نخواهد بود، بلکه خود در طول رسیدن به کمال خواهد بود و بازگشت هیچ گونه کمالی را کم نخواهد کرد[۱۹۱].

علاوه بر آنچه یاد شد آنچه در نظام آفرینش در نمونه‌های فراوان رخ داده، زنده شدن برخی از مردگان و ادامۀ زندگی آنهاست که در قرآن به آنها اشاره شده است و حتی کسانی که این شبهه را مطرح می‌کنند آن را به عنوان یک واقعیت قرآنی پذیرفته‌اند، حال چگونه اتفاق آن در آخرالزمان چنین دشواری را دارد در حالی که رجعت در امت‌های گذشته نداشته؟! خدا می‌داند![۱۹۲].

رجعت همان تناسخ

یکی دیگر از شبهاتی که در بحث رجعت بر اثر ندانستن باورهای شیعه همواره از طرف مخالفان به آن دامن زده شده این است که قول به رجعت، مستلزم قول به تناسخ است و چون تناسخ باطل است قول به رجعت نیز باطل است.

پیش از هرگونه توضیحی در این زمینه مناسب است نخست معنای تناسخ روشن شود تا تفاوت رجعت و تناسخ روشن شود. "تناسخ" در لغت از ریشه "نسخ" گرفته شده است. راغب اصفهانی در مفردات نسخ را این گونه تعریف کرده است: نسخ یعنی از میان‌بردن چیزی که در پی آن در‌ می‌آید. چونان که خورشید سایه را، سایه نور خورشید را و پیری جوانی را از میان برد[۱۹۳]. اما معنای اصطلاحی تناسخ این است: نفسی که هنگام ارتباط به بدن کمالاتی را کسب کرده، بعد از جدا شدن از آن، به بدن دیگر بپیوندد.

شیخ مفید درباره معنای تناسخ می‌گوید: معنای تناسخ یعنی تکرار دوره‌های زندگی تا بی‌نهایت. و اینکه پاداش و کیفر در این دنیا باشد نه در جهانی دیگر. و کارهایی که اکنون می‌کنیم نتیجۀ کارهای گذشته در دوره‌های پیشین است. پس آسایش، شادی و شادمانی آن مترتب بر کارهای خیر در دوره‌های گذشته است و غم و غصه مترتب بر کارهای زشت گذشته است. و این را همۀ شریعت‌ها و سنت‌ها آن را باطل دانسته‌اند[۱۹۴].

سید مرتضی با صراحت تمام کسانی که معتقد به تناسخ هستند را کافر دانسته می‌نویسد: برای اینکه پیروان تناسخ از مسلمانان شمرده نمی‌شوند... به خاطر کفر و گمراهی آنها[۱۹۵].

مرحوم علامه طباطبایی در این باره می‌فرماید: «... تناسخ عبارت از این است که بگوییم: نفس آدمی بعد از آنکه به نوعی کمال، استکمال کرد و از بدن جدا شد، به بدن دیگری منتقل شود، یا خود نفس دارد یا ندارد، اگر نفس مورد گفتگو می‌خواهد به آن منتقل شود و این فرضیه‌ای محال است، چون بدنی که نفس مورد گفتگو می‌خواهد به آن منتقل شود، یا خودش نفس دارد یا ندارد، اگر نفس داشته باشد مستلزم آن است که یک بدن دارای دو نفس بشود و این همان وحدت کثیر و کثرت واحد است که محال بودنش روشن است و اگر نفس ندارد، مستلزم آن است که چیزی که به فعلیت رسیده، دوباره برگردد بالقوه شود، مثلاً پیرمرد برگردد کودک شود که محال بودن این نیز روشن است[۱۹۶].

برخی از مفسرین معاصر نیز درباره رجعت چنین نوشته‌اند: «عقیده‌مندان به تناسخ چنین می‌پندارند که انسان بعد از مرگ، بار دیگر به همین زندگی باز می‌گردد؛ منتها روح او در جسم دیگر و نطفه دیگر حلول کرده و زندگی مجددی را در همین دنیا آغاز می‌کند و این مسئله ممکن است بارها تکرار شود، این زندگی تکراری در این جهان را تناسخ یا "عود ارواح" می‌نامند[۱۹۷].

مرحوم مظفر در پاسخ کسانی که رجعت را نوعی تناسخ می‌دانند می‌نویسد: «کسی که رجعت را به عنوان تناسخ، باطل می‌داند، فرق میان تناسخ و معاد جسمانی را درنیافته است. رجعت از اقسام معاد جسمانی است و تناسخ، انتقال روح از جسمی به جسم دیگر و جداشدن از جسم اول است و این معاد جسمانی نیست. معاد جسمانی، یعنی بازگشت روح با همان مشخصات به بدن اول و معنای رجعت نیز همین است و اگر رجعت همان تناسخ باشد، زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی (ع) نیز تناسخ است یا حشر و نشر در قیامت و معاد جسمانی نیز باید تناسخ باشد[۱۹۸].

از آنچه گفته شد روشن می‌شود که تناسخ، مردود و به طور کامل با رجعت تفاوت می‌کند و ایراد شبهاتی از این دست، دلیلی غیر از تعصب و جهالت نداشته است[۱۹۹].

بازگشت کفار و مجرمین از اعمال بدشان

و قد قال قوم من المخالفین لنا: کیف یعود کفار الملۀ بعد الموت الی طغیانهم و قد عاینوا عذاب الله تعالی فی البزرخ، و تیقنوا لذلک انهم مبطلون؟!؛ بدون شک عذاب کفار و اشرار از همان ابتدای لحظات مرگ آغاز می‌شود. حال چگونه ممکن است آنها در عالم بزرخ انواع و اقسام عذاب‌ها را ببینند و پس از رجعت، دوباره همان روش بد خود را ادامه دهند؟ مرحوم شیخ مفید با طرح این شبهه در ادامه این گونه پاسخ داده است: البته این عجیب‌تر نیست از کفار آنچنانی که در برزخ انواع عذاب‌ها را می‌بینند و می‌دانند که هیچ گونه جدایی از عذاب برای آنها نیست و بر آنها به خاطر گمراهی‌اشان در دنیا احتجاج می‌شود. پس در آن هنگام می‌گوید ای کاش برگردانده می‌شدیم و هرگز آیات پروردگارمان را تکذیب نمی‌کردیم و از جمله مؤمنین می‌بودیم. پس خداوند در پاسخ آنها می‌فرماید: بلکه همچنان به کارهای قبلی خود ادامه می‌دهند به درستی که آنها دروغ‌گویانند. پس برای مخالف پس از این دلیل جای هیچ گونه شبهه‌ای باقی نخواهد ماند تا بر بحث وارد نمایند[۲۰۰].

به این پرسش به دو صروت می‌توان پاسخ داد:

  1. این گونه نیست که دیدن حقایق همواره آثار حتمی داشته باشد و کسی که حقیقت را دید، دست از باطل خود بردارد. همانگونه که در تاریخ کم نبوده‌اند کسانی که معجزات و کراماتی را از انبیاء و اولیاء دیدند، ولی همچنان بر باطل خود پافشاری می‌کردند. دلیل مطلب این است آنچه که باعث دشمنی می‌شود فقط نادانی به حقیقت نیست، بلکه عوامل پرشماری دست به یکدیگر داده و شخص را از پذیرش حق دور می‌سازد. هوای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی از جمله مهمترین این عوامل هستند. خداوند این حقیقت را در ضمن دو آیه شریف قرآن چنین بیان فرموده است: ﴿وَلَوْ تَرَىَ إِذْ وُقِفُواْ عَلَى النَّارِ فَقَالُواْ يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلاَ نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ بَلْ بَدَا لَهُم مَّا كَانُواْ يُخْفُونَ مِن قَبْلُ وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۲۰۱]. با بیان این آیات از قرآن دیگر هیچ گونه جای سخن برای مخالفین در این باره، باقی نخواهد ماند.
  2. خداوند متعال آنگاه که کفار را در رجعت بازگرداند تا از آنها انتقام بگیرد، هرگز توبه آنها را نخواهد پذیرفت؛ همان گونه که وقتی فرعون در آستانه غرق شدن قرار گرفت در آن حال توبه کرده و اظهار ایمان کرد و خداوند نپذیرفت: ﴿قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ [۲۰۲]. خداوند در پاسخ فرمود: ﴿آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ [۲۰۳]، بنابراین از آنجایی که کارهای خداوند از روی حکمت است گاهی در شرایط خاصی توبه پذیرفته می‌شود و گاهی توبه پذیرفته نخواهد شد و این اشکال نیز وارد نخواهد بود[۲۰۴].[۲۰۵]

کیفر در رجعت و ناسازگاری با دنیا

برخی با بیان این شبهه که پذیرفتن رجعت به دنیا برای کیفر و پاداش، با طبیعت این دنیا که سرای عمل است نه حساب، سازگاری ندارد و قرآن نیز به آن اشاره کرده است: و القول بالرجعة بعد الموت الی الدنیا لمجازاة المسیئین و اثابة المحسنین ینافی طبیعۀ هذا الدنیا و انها لیست دار جزاء و انما توفون اجورکم یوم القیمةفمن زحزح عن النار و ادخل الجنة فقد فاز و ما الحیوة الدنیا الا متع الا متع الغرور؛ و همانا روز رستاخیز پاداش‌هایتان به طور کامل به شما داده می‌شود. پس هر که را از آتش به دور دارند و در بهشت در آورند قطعاً کامیاب شده است؛ و زندگی دنیا جز مایه فریب نیست.

پاسخ اینکه:

  1. اولاً، برخی پاداش‌ها و مجازات‌ها، دنیوی است و فرقی میان همین دنیا و زندگی معمولی و رجعت نیست و آیات قرآن نیز منافاتی با آن ندارد.
  2. ثانیاً، رجعت فقط برای پاداش و مجازات نیست، بلکه حکمت‌های فراوان دیگر نیز دارد که بسیاری از آنها بر ما پوشیده است[۲۰۶].

تعارض رجعت با فلسفه معاد

چنانچه معتقدین به این تعارض گفته‌اند: «کما اینکه اعتقاد به رجعت مایه تضعیف اعتقاد به روز قیامت می‌شود و روشن می‌شود که این "یعنی تضعیف اعتقاد به معاد" از جمله اهداف کسانی است که این اعتقاد را فراهم آوردند و آنها دوازده امامی‌ها بودند که آیات معاد را تأویل به رجعت کردند و از جمله تأثیرات این اعتقاد این بود که برخی از فرقه‌های منسوب به شیعه معاد را انکار کردند و به تناسخ اعتقاد پیدا کردند...» [۲۰۷].

با ذکر تفاوت‌هایی که میان رجعت و معاد وجود دارد به راحتی پاسخ این اشکال داده خواهد شد و این تفاوت‌ها عبارت‌اند از:

  1. رجعت مربوط به همه مردگان نیست، بلکه مخصوص یک گروه ویژه است، در حالی که معاد عبارت از زنده شدن جمیع مردگان در روز قیامت است.
  2. رجعت پیش از قیامت و در همین دنیا صورت می‌پذیرد، در حالی که قیامت و معاد در زمانی معین در جهانی دیگر است.
  3. زندگی رجعت کنندگان محدود بوده و دوام ندارد، اما زندگی بعد از قیامت هم برای اهل بشت و هم برای دوزخیان جاودانه خواهد بود.

بنابراین می‌توان گفت رجعت به نوعی در راستای تکامل مؤمنان محض و تحمیل کیفرهای دنیوی برای کافران محض به شمار می‌آید. یعنی گروهی از مؤمنان خالص که زمینۀ رسیدن به کمالات والا را داشته‌اند، اما به سبب موانعی از رسیدن به آن دور مانده‌اند، در زمان رجعت این حرکت را کامل می‌کنند و افزون بر شاهد بودن برپایی حکومت حق خود نیز در آن نقش خواهند داشت و در برابر گروهی که در کفر محض غوطه‌ور شده‌اند در همین دنیا به کیفرهای دنیوی خود می‌رسند. اگر چه در برخی روایات هدف از رجعت نیکان را انتقام از دشمنان و تشفی قلب ذکر کرده‌اند، ولی به نظر می‌رسد افزون بر آن، امر مهمتری نیز مدنظر بوده که مورد اشاره قرار گرفت[۲۰۸].

رجعت از عقاید یهودی

برخی می‌پندارند شیعه باور به رجعت را از اعتقادات یهودیان گرفته‌اند: رجعت از عقاید دیرینه یهود است، منشأ این عقیده در آنان، حدیث معروف عزیر و به ویژه داستان هارون بود. بعد از آنکه هارون در بیابان وفات کرد، یهود هم‌صدا گفتتند: موسی از روی حسد او را کشته است و چون نسبت به هارون بیش از موسی (ع) متمایل و علاقه‌مند بود در نتیجه علاقه‌مندی قائل به رجعت وی شده، همواره منتظرش بودند[۲۰۹].

این شبهه از دو جهت قابل بحث است:

  1. یهودی‌ها قائل به رجعت افرادی در گذشته هستند که نه فقط آنها بلکه آیاتی از قرآن مجید نیز به آن تصریح نموده است که در بخش آیات مربوط به وقوع رجعت در گذشته برخی از آنها مطرح شد و اگر چنانچه اشکال کننده مقصودش این است که شیعه اعتقاد به رجعت را از این اعتقاد یهودی‌ها گرفته است به طور کامل در اشتباه‌اند. شیعه فقط برای بیان امکان رجعت به وقوع آن در امت‌های گذشته آن هم از آیات قرآن استشهاد نموده است. آنگاه ضمیمه به انبوهی از روایات که عموم اهل سنت بدان‌ها قائل هستند حتی بیش از آنچه بدان معتقد است معتقدند هر آنچه در امت‌های پیش رخ داده طبق فرمایش پیامبر (ص) می‌بایست در امت اسلام رخ دهد.
  2. یهودی‌ها قائل به رجعت افرادی در آخر الزمان هستند. اگر چه این قول دوم به اعتقاد شیعه درباره رجعت نزدیک است، ولی شباهت و نزدیکی دو اعتقاد نسبت به هم نه دلیل بر گرفتن آن اعتقاد از دیگری می‌شود و نه دلیل بر بطلان آن و اگر چنین باشد در میان اهل سنت موارد فراوانی از این دست یافت می‌شود.

برخی در دین یهود به زمان داوری بر زمین، معتقدند. در تورات آمده: «مردگان تو مجددا زنده خواهند شد، و اموات ما بر خواهند خاست؛ ای شما که در خاک خفته‌اید بیدار شده و شادی نمایید، زیرا شبنم تو مثل شبنم گیاه‌ها است و زمین مردگان را باز پس خواهد داد»[۲۱۰] و چون یهود اعتقادی به آخرت ندارد بعضی معتقدند که مراد زنده شدن مردگان در همین جهان است برای بار دوم و در این روز قضاوت و داوری صورت گرفته و خوبان بدور از ستمگران و بدان به زندگی موعود و مطلوب خود خواهند رسید. بنابراین وجد شباهت هیچ دلیلی بر اخذ آن از اعتقاد پیش و یا بطلان آن نخواهد بود[۲۱۱].

منافات رجعت با تلقین میت

در برخی روایات تلقین میت آمده است که چون میت را در قبر گذارند بگویند: این اولین روز از روزهای آخرت و آخرین روز از روزهای دنیاست، از اینجا معلوم می‌شود که این مرده دیگر به دنیا باز نمی‌گردد و عمر دنیاییش تمام شده است.

پاسخ اینکه:

  1. اولاً، رجعت عمومی نیست و مادامی که نمی‌دانیم کسی از اهل رجعت است یا نه، مستحب است این دعا در تلقینش خوانده شود.
  2. دوماً، رجعت واسطۀ میان دنیا و آخرت است، هم ممکن است آن را دنیا نامید و هم آخرت؛ اهل لغت دنیایش گویند و در احادیث نیز گاهی دنیا و گاهی آخرت گفته شده است.
  3. سوماً، زندگی پیش از مرگ نسبت به زندگی بعد از آن به حسب وضع لغوی دنیاست، چون دنیا مشتق از "دنو" «=نزدیکی» یا از "دنائت" «=پستی» است. اما اطلاق آن بر زندگی دوم، نیاز به قرینه است، زیرا اگر چه در برابر رستاخیز بزرگ می‌توان رجعت را دنیا گفت، امّا به طور اطلاق نمی‌توان نام دنیا بر آن نهاد.
  4. چهارماً، حدیث مورد نظر روایت واحدی است و اگر صریح در معارضه و مخالفت هم بود با ادله رجعت تاب مقاومت نداشت، تا چه رسد که صریح هم نباشد[۲۱۲].[۲۱۳]

رجعت و امامت فاضل بر افضل

بنابر قول رجعت لازم می‌آید غیر افضل، حضرت مهدی (ع) بر افضل پیامبر (ص)، حضرت علی (ع) و... امامت کند.

آنچه می‌توان در پاسخ گفت اینکه انبیا و اولیا تسلیم محض ارادۀ الهی هستند و از آنجایی که خداوند امامت بالفعل را در زمان رجعت از آنِ آخرین وصی پیامبر (ص) دانسته، بنابراین سایرین در مقابل ارادۀ الهی سر فرود خواهند آورد؛ چنانچه در روایات فروانی گفته شده است: ائمه معصومین (ع) یک نور واحد هستند و شیعیان از مقایسه میان آنها می‌بایست پرهیز نمایند. شاید هم بتوان افزود که لزوماً امام (ع) برای کسانی است که نیازمند امامت و پیشوایی فرد دیگر هستند و هنگامی که انوار پاک معصومین به عنوان انسان کامل در نظام خلقت مطرح هستند، نیازی به امامت دیگری ندارند و در عصر حضرت مهدی (ع)، آن حضرت برای دیگران امام است و پیامبر (ص) و ائمه (ع) در رجعت خود، امام خویش خواهند بود.

البته از برخی روایات به دست می‌آید در آن زمان تکلیف از رجعت کنندگان ساقط است، فقط زنده می‌شوند تا وعده‌های خدا را ببینند، یا اینکه ممکن است مکلف باشند، اما به تکلیف به خصوص، نه به نبوت و امامت، زیرا در احادیثی رسیده است که خداوند به پیغمبر (ص) در آخر عمر وحی کرد: دوران پیامبریت پایان یافت و مدتت تمام شد، علم و ایمان و میراث نبوت را در نسلت قرار ده.

احتمال دیگر اینکه شاید رجعت ائمه (ع) بعد از وفات حضرت مهدی (ع) باشد، زیرا در حدیث‌های فراوانی آمده است اول کسی که به دنیا بر می‌گردد، حسین (ع) بوده که در آخر عمر حضرت مهدی (ع) بیاید و هنگامی که مردم او را شناختند و حضرت مهدی (ع) از دنیا رفت غسلش می‌دهد و این مدت ناچیز که هر دو امام (ع) در دنیا هستند به جهت ضرورت یا به سبب انقطاع تکلیف حضرت مهدی (ع) در وقت احتضار مستثنی است، ولی البته حضرت مهدی (ع) در زمان دیگر زنده خواهد شد [۲۱۴].

به نظر می‌رسد هیچ یک از پاسخ‌های یاد شده کافی نیست، چرا که از برخی روایات به دست می‌آید در عصر رجعت نیز تکلیف به جای خود باقی است. علاوه بر آن، اینکه مکلف نبودن به نبوت و امامت، نبی بودن و امام بودن ایشان را از میان نخواهد برد و از سوی دیگر، روایات فراوانی وجود دارد که پیامبر (ص) و علی (ع) و امام حسین (ع) و بسیاری از پیامبران و نیکان همزمان رجعت خواهند کرد و یا اینکه حداقل مدت زمانی را با یکدیگر خواهند بود. بنابراین آنچه در ابتدای پاسخ ذکر شد مناسب‌تر می‌نماید[۲۱۵].

رجعت در تعارض با برخی آیات

یکی دیگر از اشکالاتی که به اعتقاد رجعت وارد کرده‌اند ذیل آیه ۳۱ سوره یس است. در این آیه می‌خوانیم: مگر ندیده‌اند که چه بسیار نسل‌ها را پیش از آنان هلاک گردانیدیم که دیگر آنها به سویشان باز نمی‌گردند؟

منکران رجعت پس از آنکه آیه را دلیلی بر نفی رجعت دانسته‌اند به کلام ابن عباس استشهاد نموده که گفت: اگر چنان باشد که علی (ع) رجعت نماید چه بد مردمانی هستیم که همسران او را تزویج نمودیم و بالاخره در پایان از آیه و روایت فوق حکم به کفر قائلین به رجعت نموده می‌گوید: و یجب اکفار الروافض فی قولهم بان علیاً و اصحابه یرجعون الی الدنیا...[۲۱۶]؛ اما اینکه چگونه به راحتی از آیه چنین برداشتی می‌شود بس مشکل می‌نماید.

صدرالمتألهین در تفسیر خود پس از نقل کلام زمخشری می‌گوید: "و فیه نظر لا یخفی علی المصنف؛ آنگاه ادامه می‌دهد عدم رجعت برخی از کفاری که به هلاکت ابد رسیده‌اند هیچ گونه دلالتی بر عدم رجعت دیگران ندارد"[۲۱۷].

آنگاه می‌نویسد: "و قد صح عندنا بالروایات المتظافره عن ائمتنا و ساداتنا من اهل بیت النبوة و العلم حقیقۀ مذهب الرجعة و وقوعها عند ظهور القائم آل محمد. العقل ایضاً لا یمنعه لوقوع کثیراً من احیاء الموتی باذن الله....[۲۱۸] و در پایان صدرالمتألهین این احتمال را بعید ندانسته که معنای اهلاک، اهلاک به معنای مرگ حاصل از جهل کفر و دشمنی است نه هلاکت جسمانی و اگر چنین شد دیگر ارتباطی به رجعت نخواهد داشت[۲۱۹].

تکلیف در زمان رجعت

یکی از پرسش‌هایی که مطرح است اینکه آیا انسان‌ها همانند حیات پیشین خود دارای تکلیف خواهند بود یا خیر؟ در یک بررسی اجمالی در این باره به سه قول بر می‌خوریم:

  1. برخی بر این اعتقادند که زمان رجعت، همچون قیامت زمان پاداش و مجازات است و تکلیف در آن راهی ندارد. استدلال این گروه چنین است، کفاری که رجعت می‌کنند با توجه به شهود برزخی حقایق در عالم برزخ، توبه خواهند کرد و بنابراین نقض غرض خواهد شد. منتها اگر توبه و هدایت در پیش گیرند ولی در میان امت‌های گذشته بسیاری بوده‌اند که با دیدن معجزات انبیاء حتی عذاب‌های الهی، همچنان راه دشمنی در پیش گرفته‌اند.
  2. برخی نیز اعتقاد دارند در رجعت تکلیف وجود دارد، چراکه رجعت در دنیا تحقق می‌یابد نه در آخرت.
  3. برخی نیز قائل به تفصیل شده‌اند که اگرچه دار تکلیف نیست، ولی انجام کارهای خوب ثواب و کارهای بد جزا به دنبال خواهد داشت و یا اینکه خوبان و مؤمنان تکلیف داشته به یاری معصومین (ع) همت می‌گمارند و فقط برای کفار و دشمنان دار مجازات است.

مرحوم علامه مجلسی در این باره می‌نویسد: همانا زمان رجعت فقط زمان تکلیف نیست، بلکه واسطۀ میان دنیا و آخرت است، پس به نسبت گروهی دار تکلیف و نسبت به گروهی دار مجازات است[۲۲۰]. مشکل گفتۀ علامه این است که مشخص نشده برای چه کسانی دار تکلیف و برای چه کسانی دار جزاء است.

سید مرتضی در رسائل شریف خود به این نکته اشاره کرده که رجعت هیچ‌گونه منافاتی ندارد[۲۲۱]. ایشان در محلی دیگر بر ادعای خود این گونه دلیل می‌آورد که: «بدون شک بر کسانی که رجعت می‌کنند یاری کردن امام واجب است، چه اینکه دفاع از آن حضرت و یاری کردن او در برابر دشمنان تکلیف خواهد شد». پس نمی‌توان گفت تکلیف ندارند. البته ایشان در ادامه تکلیف داشتن کفاری که رجعت می‌کنند را نپذیرفته؛ رجعت آنها را صرفاً جهت چشیدن عذاب و ذلت ذکر کرده است[۲۲۲].

به نظر می‌رسد در دوران رجعت نیز همچنان تکلیف ادامه خواهد داشت، به لحاظ اینکه آیات و روایات فراوانی دنیا را دار تکلیف شمرده است. در این میان مؤمنان با یاری معصومین (ع) بر پاداش خود خواهند افزود و چون رجعت کفار فقط برای کیفر دنیایی خواهد بود، از این رو تکلیف برای آنها موضوعیّت ندارد. علاوه بر آن، اگر گفته شود هیچ گونه تکلیفی وجود نخواهد داشت؛ اوّلاً روایاتی که بخشی از فلسفه رجعت را یاری حضرت مهدی (ع) و معصومین (ع) دانسته مشکل پیدا خواهد کرد و دیگر اینکه رجعت بیهوده خواهد بود.

اگرچه در روایات اشاره چندانی به فلسفۀ رجعت نشده، ولی از مجموع احادیث و سخنان بزرگان از علمای شیعه می‌توان موارد ذیل را به عنوان فلسفه و اهداف برپایی رجعت برشمرد:

  1. تکامل بیشتر مؤمنان: دسته‌ای از روایات یکی از حکمت‌های رجعت را رسیدن به کمال برای مؤمنان ذکر کرده است[۲۲۳].
  2. تحمل کیفرهای دنیایی و عذاب کفار به هنگام دیدن دولت حق در همین دنیا: از دیگر فلسفه‌های رجعت رسیدن عذاب‌های دنیوی بر کفار شمرده شده است[۲۲۴].
  3. لذّت بردن مؤمنان از دیدن برپایی حکومت حق: دسته‌ای از روایات نیز حکایت از لذت‌بردن مؤمنان از اقامه حکومت جهانی عدل است[۲۲۵].
  4. انتقام‌جویی از دشمنان: پاره‌ای از روایات نیز سخن از انتقام گرفتن از دشمنان اهل بیت (ع) و کفار به میان آورده است[۲۲۶].

بنابراین درباره مجازات و پاداش می‌‌توان گفت فقط مجازات کافران در رجعت، دیدن حکومت عدل جهانی است که از این طریق عذاب خواهند شد، اگرچه روایات فراوانی نیز گرفتن انتقام از دشمنان اهل بیت (ع) را در رجعت بیان نموده‌اند. بیش از این مجازات و پاداش موکول به قیامت خواهد شد.

در پایان یادآوری این نکته بایسته است که برخی از پرسش‌ها و شبهه‌ها به خاطر ابهام‌ها و اجمال‌هایی است که در روایات رجعت به سبب حقیقت زنده شدن مردگان است که بررسی‌های کارشناسانه و ژرف می‌تواند به هر چه روشن‌تر شدن حقایق این باور سترگ بیانجامد[۲۲۷].

منابع

پانویس

  1. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار؛ ج ۷، ص ۶۱.
  2. الکنی و الالقاب؛ ج ۲، ص ۴۵۰.
  3. پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
  4. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، در توضیح واژه رجع.
  5. فیروزآبادی، مجدالدین محمد بن یعقوب، القاموس المحیط.
  6. راغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، پس از واژۀ الرجوع.
  7. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، پس از واژۀ رجع.
  8. امام باقر (ع) فرمود: «أَيَّامُ اللَّهِ ثَلَاثَةٌ يَوْمُ يَقُومُ الْقَائِمُ وَ يَوْمُ الْكَرَّةِ وَ يَوْمُ الْقِيَامَة»؛الخصال، ج ۱، ص ۱۰۸.
  9. امام صادق (ع) در زیارت اربعین می‌فرماید: «وَ أَشْهَدُ أَنِّي بِكُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِيَابِكُمْ مُوقِن‏»؛ تهذیب، ج ۶، ص ۱۱۳.
  10. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۱۸۵.
  11. حق الیقین؛ ص ۳۳۷ - ۳۳۸.
  12. حق الیقین؛ ص ۳۴۰.
  13. تفسیر موضوعی قرآن مجید؛ ج ۴، ص ۲۶۳
  14. رسائل الشریف المرتضی: ج۱ ص ۱۲۵، علم الیقین فی أصول الدین: ج۲ ص ۸۲۳، مجموعة ثلاث رسائل (مخطوطة)، مفید: ص۳۴، مجمع البحرین: ج۴ ص۳۳۳.
  15. اوائل المقالات؛ ص ۴۶.
  16. دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۳۶؛ درسنامه مهدویت: ج۴، ص ۱۸۶؛ [http://thesaurus.islamicdoc.org/thesaurus/thesaurus1.php?term_code1=66903 پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۰۴؛ فرهنگ شیعه، ص 270.
  17. اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، سلسله مؤلفات مفید ج ۴، ص ۷۷.
  18. جوابات المسائل الرازیه (رسائل الشریف ج ۱، ص ۱۲۵).
  19. الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص ۲۹.
  20. عقاید الامامیه، ترجمه علیرضا مسجد جامعی، ص ۲۹۴.
  21. سید محمد صدر، تاریخ ما بعد الظهور، ص ۸۵۹.
  22. رسائل المرتضی، ج ۱، ص ۱۲۵.
  23. مجمع البیان، ج ۷، ص ۴۰۶.
  24. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۱۸۶ ـ ۱۸۸.
  25. علامه مجلسی، هر سه احتمال را آورده است؛ مرآة العقول: ج۳ ص۲۰۱.
  26. دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۳۷
  27. ﴿«وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنتُمْ تَنظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» و یاد کنید آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمی‌آوریم و در حالی که خود می‌نگریستید آذرخش شما را فرا گرفت باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید؛ سوره بقره، آیه ۵۵- ۵۶ و ﴿«وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللَّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» و یاد کنید آنگاه را که انسانی را کشتید و در آن با هم به ستیزه برخاستید و خداوند چیزی را که پنهان می‌کردید آشکار کرد باری، گفتیم با پاره‌ای از آن گاو بر این کشته بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید؛ سوره بقره، آیه ۷۲- ۷۳.
  28. آیا گمان می‌کنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟؛ سوره بقره، آیه ۲۱۴.
  29. المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۲ ،ص ۱۰۸.
  30. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار؛ ج ۵۳، ص ۱۲۷.
  31. المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۲، ص ۱۰۷.
  32. آیا جز این انتظار دارند که (فرمان) خداوند در سایه‌بان‌هایی از ابر و (نیز) فرشتگان نزدشان بیایند و کار (هلاکشان) پایان یافته باشد و کارها به سوی خداوند باز گردانده می‌شود؛ سوره بقره، آیه ۲۱۰.
  33. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج ۵۳، ص ۶۳.
  34. شرح اصول الکافی؛ ج ۴، ص ۲۷۴.
  35. المیزان فی تفسیر القرآن؛ ج ۲، ص ۱۰۶ - ۱۰۹.
  36. پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
  37. و (یاد کن) روزی (را) که از هر امتی دسته‌ای از آنان را که نشانه‌های ما را دروغ می‌شمردند گرد می‌آوریم و آنگاه آنان را به هم می‌پیوندند؛ سوره نمل، آیه ۸۳.
  38. مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۳۶۶؛ البرهان، ج ۴، ص ۲۲۸ ـ ۲۳۱؛ المیزان، ج ۱۵، ص ۳۹۷ و ۳۹۸.
  39. پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی؛ سوره غافر، آیه ۱۱.
  40. بحارالأنوار، ج‌۵۳‌، ص‌۵۶‌.
  41. و بی‌گمان به آنان از عذاب نزدیک‌تر (این جهان) پیش از عذاب بزرگ‌تر (در جهان واپسین) خواهیم چشاند باشد که بازگردند؛ سوره سجده، آیه ۲۱.
  42. بحارالأنوار، ج‌۵۳‌، ص‌۵۶‌.
  43. و چون وعده نخست (از) آن دو (تباهی) فرا رسد بندگانی سخت جنگاور را که داریم بر شما برمی‌انگیزیم؛ سوره اسراء، آیه ۵.
  44. نورالثقلین، ج‌۳، ص‌۱۳۸ ـ ۱۴۰.
  45. و آنگاه خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون به شما کتاب و حکمتی دادم سپس پیامبری نزدتان آمد که آن (کتاب) را که با شماست راست می‌شمارد، باید بدو ایمان آورید و باید او را یاوری کنید؛ سوره آل عمران، آیه ۸۱.
  46. عیاشی، ج‌۱، ص‌۱۸۱.
  47. و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم؛ سوره قصص، آیه ۵.
  48. نورالثقلین، ج‌۴، ص‌۱۰۷.
  49. تاریخ ما بعدالظهور، ص‌۶۳۲ ـ ۶۳۹، ۶۷۴‌.
  50. مصنفات الشیخ المفید، ۵/ ۶۰.
  51. از ما نیست کسی که ایمان به بازگشت ما ندارد؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۵۸، ح ۴۵۸۳.
  52. هر کس به هفت چیز اعتقاد داشته باشد مؤمن است... که یکی از آنها ایمان به رجعت است؛ وسائل الشیعة، ج ۲۴، ص ۱۳۲، ش ۳۰۱۶۴.
  53. المسائل السرویة، (سلسله مؤلفات الشیخ المفید، ج ۷، ص ۳۲).
  54. رسالة العقاید الجعفریة، ص ۲۵۰.
  55. الایقاظ من الهجعة، ص ۶۷.
  56. مجمع البحرین، ج ۲، ص ۶۷۹.
  57. تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۶۱.
  58. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۱۸۹ ـ ۱۹۱؛ فرهنگ شیعه، ص 270.
  59. حق القین: ج۲ ص۳۵۴.
  60. مانند علامه سید محسن امین در کتاب نقض الوشیعة ص۴۷۳ و محمد جواد مغنیه در الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعة ص۳۰۲ و محمد رضا مظفر در عقائد الامامیة ص۸۴.
  61. چنان که مرحوم مغنیه در الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعة ص۳۰۲ به این موضوع تصریح می‌کند.
  62. دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۳۶
  63. ناصر قفاری، اصول مذهب الشیعة عرض و نقد، ج ۳، ص ۹۱۱؛ اصفهانی، الاغانی، ج ۳، ص ۱۳۹ (حاشیه ۲). محمد مال الله، الشیعة و تحریف القرآن، ص ۲۵.
  64. ربیع بن محمد سعودی، الشیعة الامامیة الاثناعشریة فی میزان الاسلام، ص ۲۰۲.
  65. همو، الشیعة و التشیع، ص ۳۵۹.
  66. حسن ابراهیم، تاریخ الاسلام، ج ۴، ص ۲۵۹.
  67. محمد مال الله، الشیعة و تحریف القرآن، ص ۲۵.
  68. عقاید الامامیه، ص ۱۲۰.
  69. تفسیر المیزان، ج ۱۵، ص ۵۵۸.
  70. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.
  71. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۱۹۳.
  72. حق الیقین؛ ج ۲، ص ۳۳۵.
  73. امام شناسی؛ ج‏۱۴، ص۲۶۴.
  74. تفسیر نمونه؛ ج۱۵ ،ص ۵۵۵ - ۵۶۰.
  75. رشحات البحار؛ ص ۹۴، ۹۹
  76. رشحات البحار، ص ۸۹- ۱۱۰
  77. رشحات البحار؛ ص ۲۸۹.
  78. رشحات البحار؛ ص ۳۰۸.
  79. پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
  80. آیا جز این انتظار دارند که (فرمان) خداوند در سایه‌بان‌هایی از ابر و (نیز) فرشتگان نزدشان بیایند و کار (هلاکشان) پایان یافته باشد و کارها به سوی خداوند باز گردانده می‌شود؛ سوره بقره، آیه ۲۱۰.
  81. تفسیر المیزان، ترجمه محمدتقی مصباح، ج ۲، ص ۱۴۶.
  82. الایقاظ من الهجعة، انتشارات نوید، ص ۳۱.
  83. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۵۶.
  84. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۱۹۳ ـ ۱۹۵.
  85. تفسیر قرآن کریم؛ ج ۴، ص ۴۹۸.
  86. رسائل المرتضی؛ ج۱، ص ۳۰۲ - ۳۰۳.
  87. پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
  88. تفسیر قرآن کریم؛ ج۴، ص ۴۹۸ - ۴۹۹.
  89. التبیان فی تفسیر القرآن؛ ج ۱، ص ۲۵۴ - ۲۵۵.
  90. تفسیر قرآن کریم؛ ج ۴، ص ۴۹۸ - ۴۹۹.
  91. تفسیر قرآن کریم؛ ج ۴، ص ۵۰۰.
  92. پایگاه مدیریت اطلاعات و مدارک اسلامی
  93. کتاب اثبات الرجعة و کتاب الرجعة: نجاشی از کنجی نقل می‌کند که هر دو کتاب را در میان ده‌ها کتاب دیگر وی دیده است؛ رجال النجاشی: ج۲ ص۱۶۸ ش۸۳۸، شیخ طوسی نیز از بزرگی او یاد می‌کند و کتاب إثبات الرجعة او را نام می‌برد؛ الفهرست، طوسی، ص۱۹۷، ش۵۶۳.
  94. الکافی: ج۱ ص۱۹۶-۱۹۷ و ۲۸۳ و ۴۳۵ و ج۳ ص ۱۳۱ و ۵۳۶ و ج۸ ص۵۰-۵۱ و ۲۰۶ و ۲۴۷ و ۳۳۷.
  95. عیون أخبار الرضا (ع): ج۲، ص۲۰۱، الخصال: ص۱۰۸، معانی الأخبار: ص۳۶۵.
  96. الإعتقادات: ص۶۰-۶۳.
  97. أوائل المقالات: ص۴۶ و ۷۶-۷۷، الفصول المختارة: ص۱۵۳-۱۵۶، المسائل السروریة: ص۳۲ و ۳۵-۳۶.
  98. رسائل الشریف المرتضی: ج۱ ص۱۲۵-۱۲۶.
  99. مجمع البیان: ج۷ ص۳۶۷، جوامع الجامع: ج۲ ص۷۲۴.
  100. بحار الأنوار: ج۵۳ ص۱۲۲-۱۲۳.
  101. دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۳۹ ـ ۴۱.
  102. رجعت‌، محمد خادمی/ ۶۳؛ رجعت و معراج‌، رفیعی قزوینی/ ۳۱ و ۳۲.
  103. فرهنگ شیعه، ص 271.
  104. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۱۹۵.
  105. یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابه‌های) شهری (با خانه‌هایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده می‌گرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کرده‌ای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است) و (این) برای آن (است) که تو را نشانه‌ای برای مردم کنیم و به استخوان‌ها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا می‌چینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن می‌پوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: می‌دانم که خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه ۲۵۹.
  106. از جمله مفسران اهل سنت، عبارتند از: طبری در تفسیر الطبری: ج۲ جزء۲ ص۵۸۶، ابن کثیر در تفسیر ابن کثیر: ج۱ ص۴۶۴، زمخشری در الکشاف: ج۱ ص۱۵۷، ابن قتیبه در غریب القرآن: ج۱ ص۸۶، و بسیاری دیگر.
  107. آیا در (کار) کسانی ننگریسته‌ای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بی‌گمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمی‌گزارند؛ سوره بقره، آیه ۲۴۳.
  108. یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده می‌ساختی و در آن می‌دمیدی و به اذن من پرنده می‌شد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا می‌دادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمی‌خیزاندی؛ سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  109. باری، گفتیم با پاره‌ای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده می‌کند و نشانه‌های خود را به شما نشان می‌دهد، باشد که خرد ورزید؛ سوره بقره، آیه ۷۳.
  110. باز، از پس مرگتان شما را برانگیختیم، باشد که سپاس بگزارید؛ سوره بقره، آیه ۵۶.
  111. سپس آنان را (از خواب) برانگیختیم تا روشن گردانیم کدام یک از دو گروه در ازای درنگی را که (در غار) داشتند بهتر شمارش می‌کند؛ سوره کهف، آیه ۱۲.
  112. و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پاره‌ای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره بقره، آیه ۲۶۰.
  113. از جمله، روایات بیهقی در دلائل النبوة: ج۳ ص۸۹ و البدایة و النهایة: ج۳ ص۲۹۰ و ابن ابی الدنیا در من عاش بعد الموت: ص۳۲.
  114. بیهقی در دلائل النبوة: ج۶ ص۵۵ این حدیث را می‌آورد و سند آن را صحیح می‌داند. ابن اثیر نیز در أسد الغابة: ج۲ ص۳۵۴ ش۱۸۳۱ ماجری بازگشت زید را صحیح می‌داند. دیگر کتاب‌هایی که از این ماجرا یاد کرده‌اند، عبارت‌اند از: التاریخ الکبیر، بخاری: ج۳ ص۳۸۳ ش۱۲۸۱، الاستیعاب: ج۲ ص۱۱۸ ش۸۴۹. الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم: ج۳ ص۵۶۲ ش۲۵۴۱، الثقات: ج۳ ص۱۳۷، مشاهیر علماء الأمصار، ابن حبان: ص۳۷، تهذیب التهذیب: ج۳ ص۲۴۳ ش۲۵۰۰، الإصابة: ج۲ ص۴۹۸ ش۲۹۰۱.
  115. ابن سعد در الطبقات الکبری: ج۶ ص۱۲۷، ابن ابی حاتم در الجرح و تعدیل: ج۳ ص۴۵۶، بیهقی در دلائل النبوة: ج۶ ص۴۵۴ به آن اشاره کرده‌اند.
  116. تنویر الحلک فی امکان رؤیه النبی (ص) و الملک: ص۱-۱۳.
  117. دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۱ ـ ۴۶.
  118. دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۱ ـ۴۷.
  119. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۱۹۶.
  120. اگر در راه خداوند کشته شوید یا بمیرید؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۷.
  121. ای جابر! آیا می‌دانی راه خدا کدام است؟ کشته شدن در راه علی (ع) و فرزندانش است. اگر کسی در راه ولایت وی کشته شود، در راه خدا کشته شده است و کسی نیست که به این آیه ایمان داشته باشد، مگر آن که هم کشته می‌شود و هم می‌میرد. کسی که کشته شده، از قبر بیرون می‌آید تا بمیرد و کسی که مرده است، از قبر بیرون می‌آید تا کشته شود؛ مختصر بصائر الدرجات: ص۲۵، تفسیر العیاشی: ج۱ ص۲۰۲ ح۱۶۲، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۴۰ ح۸.
  122. و اگر بمیرید یا کشته شوید بی‌گمان نزد خداوند، گردتان می‌آورند؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۸.
  123. دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۷ ـ ۴۹.
  124. «روزی که بانگ آسمانی حقیقی را بشنوید، روز آمدن است».
  125. «و روزی که از هر امتی، گروهی را محشور می‌کنیم».
  126. «و ما آنها را محشور می‌کنیم و یک تن را از آنان وا نمی نهیم».
  127. «می‌گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده گرداندی، اینک ما به گناهان خویش اعتراف کرده‌ایم، آیا راه بیرون شدی از اینجا هست؟».
  128. «آن که ابلاغ قرآن را بر تو واجب کرده است، تو را به بازگشتگاهی، باز می‌گرداند».
  129. «ما پیامبران خویش و مؤمنان را در زندگی این جهان و در روزی که گواهان (به گواهی) برخیزند یاری می‌کنیم.».
  130. «و به روزی گوش فرا دار که ندا دهنده، از جایی نزدیک، ندا می‌دهد».
  131. «و آن گاه که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که چون کتاب و حکمتی به شما دادم و سپس فرستاده‌ای نزد شما آمد که آنچه را همراه شماست، تصدیق می‌کند. باید به او ایمان آورید و او را یاری دهید».
  132. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند بنا به وعده‌ای راستین».
  133. «و چون فرمان (عذاب) بر آنان مقرر شود جنبنده‌ای را از زمین برای آنان بیرون می‌آوریم».
  134. «و تو را جز مژده‌بخش و هشدار دهنده برای همه مردم نفرستادیم».
  135. دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۵۲.
  136. اسناد این احادیث، چندان قوی نیستند و راویان مجهول در میان راویان آنها وجود دارند. از جمله حدیث است که حسن بن جهم از امام رضا (ع) در مجلس مأمون نقل می‌کند؛ ر. ک: عیون أخبار الرضا (ع): ج۱ ص۲۱۶ ح۱ و بحار الأنوار: ج۵۳ ص۵۸ ح۴۵.
  137. مختصر بصائر الدرجات: ص۲۰، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۶۷ ح۶۲ راویان این حدیث، مورد تأیید رجالیان هستند. تنها در مورد عبدالله بن عطا برخی تردید کرده‌اند که کدام است. ثانیاً به دلیل روایت کمی که دارد، چندان شناخته شده نیست. البته هیچ گونه تضعیفی دربارۀ هیچ یک از عبدالله بن عطا ها نیامده است و این تا حدی حدیث را قابل قبول می‌سازد، به طوری که اگر با دیکر شواهد تقویت شود، پذیرفتنی می‌گردد.
  138. الکافی: ج۸ ص۲۴۷ ح۳۴۶، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۸۹ ح۸۷. سند این حدیث، قوی نیست؛ زیرا وثاقت محمد بن سالم بن ابی سلمه، با وجود امامی بودن، ثابت نشده است؛ اما در کنار دیگر روایات باب می‌تواند یکی از شواهد تقویت کنندۀ این دیدگاه باشد.
  139. و اگر بمیرید یا کشته شوید بی‌گمان نزد خداوند، گردتان می‌آورند؛ سوره آل عمران، آیه ۱۵۸.
  140. مختصر بصائر الدرجات: ص۱۹، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۶۵ ح۵۹.
  141. احادیث در این باب، بسیارند؛ ر. ک: مختصر بصائر الدرجات: ص۲۴ و ۱۷۸، تفسیر القمی: ج۲ ص۱۳۰، دلائل الإمامة: ص۴۴۷ ح۴۲۴؛ بحار الأنوار: ج۶ ص۲۹۲ و ج۲۵ ص۵۱ و ج۵۳ ص۳۹ و ۵۳ و ۶۱ و ج۶۲ ص ۱۹۳-۱۹۴.
  142. از جمله روایت مفضّل بن عمر که امام صادق (ع) از احوال مردگان در زمان غیبت سؤال می‌کند و ایشان پاسخ می‌دهند که هنگام ظهور از مؤمن در قبرش سؤال می‌کند که: ای فلانی! صاحب تو ظهور کرده است. اگر می‌خواهی به او ملحق شوی، بشو و اگر نمی‌خواهی در کرامت الهی باقی بمانی، بمان؛ الغیبة، ص۴۵۸ ح۴۷۰، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۹۱ ح۹۸. این روایت، قابل اعتماد نیست.
  143. سند این حدیث قوی و راویان آن از بزرگان اصحاب‌اند؛ مختصر بصائر الدرجات: ص۱۹، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۹۰ ح۹۲.
  144. مختصر بصائر الدرجات: ص۲۵، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۴۱ ح۹.
  145. ر. ک: نرم افزار درایة النور.
  146. ر. ک: رجعت پیامبر خدا (ص) و اهل بیت (ع) او؛ ص ۱۱ و رجعت پیامبران (ع) و اوصیای آنان؛ ص ۱۵ و مختصر بصائر الدرجات: ص۲۴. این حدیث، راویانی موثق و بلند مرتبه دارد و بکیر بن اعین، آن را از امام باقر (ع) نقل کرده است.
  147. مرا به زمرۀ کسانی در آورد که در پی شما گام می‌سپارند، و به راه شما می‌روند، و در پرتو هدایت شما راه می‌جویند، و در جمع شما محشور می‌شوند، و در رجعت شما برای پیکار بر ضدّ دشمنانتان باز می‌گردند، و در دولت شما به حکومت می‌رسند، و در جوی از سلامت و عافیت شما به شرف و علوّ مقام نائل می‌شوند، و در ایام شما عزت و ثبات می‌یابند، و فردا چشمشان به دیدار شما روشن می‌گردد؛ ر. ک: عیون أخبار الرضا (ع): ج۲ ص۲۷۲ ح۱.
  148. منقول در المزار الکبیر: ص۳۰۵ و ۵۷۰ و ۵۸۸، بحار الأنوار: ج۱۰۰ ص۳۴۷ ح۳۴ و ج۹۴ ص۳۶ ح۲۳ و ج۵۳ ص۹۵ ح۱۰۹، مصباح المتهجد: ص۸۲۱، کتاب من لا یحضره الفقیه: ج۲ ص۶۰۹ ح۳۲۱۲.
  149. ر. ک: مختصر بصائر الدرجات؛ ص۱۳ ح۱۴۲۵. همۀ راویان این حدیث، از اصحاب برجسته و مورد وثوق امامان (ع) هستند. همچنین در پاره‌ای از احادیثِ مربوط به بازگشت انبیا (ع)و اولیا (ع)، ترتیب آمدن آنها نیز ذکر شده است. احادیث دیگری وجود دارند که از مضاعف بودن عمر افراد در رجعت سخن می‌گویند؛ مختصر بصائر الدرجات: ص۱۸ و بحار الأنوار: ج۵۳ ص۶۳ ح۵۶. برخی راویان این حدیث، مجهول‌اند.
  150. الهدایة الکبری: ص۳۶۲، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۷۷-۷۸. هر دو حدیث، راویانی مجهول دارند.
  151. دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۳ ـ ۶۷.
  152. مانند مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی در رسائل و مقالات فلسفی، "مسئله رجعت".
  153. قسر، در مقابل "طبع" و مرادف با "جبر"، است و حرکت قسری، حرکتی بر خلاف میل را گویند و حرکتی که از خارج بر اجسام تحمیل شود. محرک اجسام، گاه میل و طبع آنهاست و گاه عامل خارجی، که شق دوم را حرکت قسری گویند؛ فرهنگ معارف اسلامی: ج۳ ص۱۴۷۹ برگفته از شفا: ج۱ ص۱۰۹، الأسفار الأربعة: ج۳ ص۱۲۵.
  154. دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۶۷ - ۶۸.
  155. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۱۹۳.
  156. الاعتقادات: ص۶۲.
  157. شیخ مفید در أوائل المقالات؛ ص۷۷-۷۸ ذیل مسئله ۵۵ با عنوان "القول فی الرجعة" چنین می‌گوید: «و اقول: ان الله تعالی یرد قوما من الاموات الی الدنیا فی صورهم التی کانو علیها فیعزّ منهم فریقاً و یذل فریقا او یدل المحقین من المبطلین و المظلومین و ذلک عند قیام مهدی آل محمد (ص)». تعبیر ایشان، «هنگام قیام مهدی خاندان محمد (ص)» است. در جای دیگر نیز تعبیری مشابه دارد؛ ر. ک: الفصول المختاره: ص۱۵۵.
  158. «اعلم ان الذی تذهب الشیعة الامامیة الیه ان الله تعالی یعید عند ظهور امام الزمان المهدی (ع) قوماً ممّن کان قد تقدم موته من شیعته لیفوزوا بثواب نصرته و معونته و مشاهدة دولته و یعید ایضا قوماً من اعدائه لینتقم منهم فیلتذوا بما یشاهدون من ظهور الحقّ و علوّ کلمة اهله»؛ رسائل الشریف المرتضی: ج۱ ص۱۲۵.
  159. صاحب این تفسیر شاذ، معلوم نیست و تنها نقل آن از طریق بزرگانی مانند سید مرتضی به ما رسیده است؛ رسائل الشریف المرتضی: ج۱، ص۱۲۵.
  160. مجمع البیان: ج۷ ص۳۶۷ و جوامع الجامع: ج۳ ص۲۰۳.
  161. متشابه القرآن و مختلفه: ج۲ ص۶۹.
  162. علم الیقین فی اُصول الدین: ج۳ ص۱۰۰۱، قرة العیون فی المعارف و الحکم: ص۳۶۰، الوافی: ج۲ ص۴۶۰؛ تفسیر الصافی: ج۴ ص۷۴ و الأصفی فی تفسیر القرآن: ج۲ ص۹۱۵.
  163. تأویل الآات الظاهرة: ج۱ ص۴۰۸.
  164. الإیقاظ من الهجعة: ص۳۸.
  165. کنز الدقائق و بحر الغرائب: ج۹ ص۵۹۵.
  166. جامع الشتات: ص۲۶.
  167. نور الثقلین: ج۴ ص۱۰۰.
  168. مانند آلوسی در روح المعانی؛ ج۲۰ ص۲۶ و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه: ج۷ ص۵۹.
  169. بحار الأنوار: ج۵۳ ص۱۲۶-۱۲۷. البته این عبارت عین عبارتی است که مرحوم طبرسی در مجمع البیان؛ ج۷ ص۳۶۷ آورده و مرحوم مجلسی تنها لفظ «قائم» را به جای مهدی نشانده است.
  170. همانا پرسش در گور، از کسی است که ایمان محض یا کفر محض دارد و از دیگران صرف نظر می‌شود، و دربارۀ رجعت هم فرمود: همانا هنگام ظهور قائم (ع) به دنیا بر می‌گردد هر که ایمان محض دارد و یا کفر محض؛ اما دیگران تا قیامت رجوع ندارند؛ تصحیح اعتقادات الإمامیة: ص۹۰، بحار الأنوار: ج۶ ص۲۵۳.
  171. «رَوَى عَبْدُ الْكَرِيمِ الْخَثْعَمِيُّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ (ع) كَمْ يَمْلِكُ الْقَائِمُ (ع) قَالَ: سَبْعَ سِنِينَ تَطُولُ لَهُ الْأَيَّامُ وَ اللَّيَالِي حَتَّى تَكُونَ السَّنَةُ مِنْ سِنِيهِ مِقْدَارَ عَشْرِ سِنِينَ مِنْ سِنِيكُمْ فَيَكُونُ سِنُو مُلْكِهِ سَبْعِينَ سَنَةً مِنْ سِنِيكُمْ هَذِهِ وَ إِذَا آنَ قِيَامُهُ مُطِرَ النَّاسُ جُمَادَى الْآخِرَةَ وَ عَشَرَةَ أَيَّامٍ مِنْ رَجَبٍ مَطَراً لَمْ يَرَ الْخَلَائِقُ مِثْلَهُ فَيُنْبِتُ اللَّهُ بِهِ لُحُومَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَبْدَانَهُمْ فِي قُبُورِهِمْ فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ مُقْبِلِينَ مِنْ قِبَلِ جُهَيْنَةَ يَنْفُضُونَ شُعُورَهُمْ مِنَ التُّرَاب» و هنگام قیام او، بارانی در ماه جمادی آخر و ده روز اول رجب بر مردم فرو می‌ریزد که مانند آن را ندیده‌اند و خداوند، گوشت و پیکر مؤمنان را در قبرهایشان با آن باران می‌رویاند و گویی آنان را می‌بینم که از سوی جهینه پیش می‌آیند و موهایشان را از خاک قبر می‌تکانند‏؛ ر. ک: الارشاد؛ ص۲۵ ح۱۴۳۳.
  172. «رَوَى الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ (ع) قَالَ: يُخْرِجُ الْقَائِمُ (ع) مِنْ ظَهْرِ الْكُوفَةِ سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ رَجُلًا خَمْسَةَ عَشَرَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى (ع) الَّذِينَ كَانُوا يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ وَ سَبْعَةً مِنْ أَهْلِ الْكَهْفِ وَ يُوشَعَ بْنَ نُونٍ وَ سَلْمَانَ وَ أَبَا دُجَانَةَ الْأَنْصَارِيَّ وَ الْمِقْدَادَ وَ مَالِكاً الْأَشْتَرَ فَيَكُونُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ أَنْصَاراً وَ حُكَّاما» مفضّل بن عمر گفت: امام صادق (ع) فرمود: قائم (ع) بیست و هفت مرد را از پشت کوفه بیرون می‌آورد که پانزده تن از آنان از قوم موسی هستند که به سوی حق هدایت می‌کنند و به حق و عدالت، داوری می‌کنند و هفت تن دیگر، اصحاب کهف و یوشع بن نون، سلمان، ابو دجانه انصاری، مقداد و مالک اشتر هستند که یاوران و کارگزاران پیش روی او خواهند بود؛ ر. ک: الارشاد: ص۲۹ ح۱۴۳۶.
  173. «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: مَنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِهَذَا الْعَهْدِ كَانَ مِنْ أَنْصَارِ قَائِمِنَا فَإِنْ مَاتَ قَبْلَهُ أَخْرَجَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ قَبْرِهِ وَ أَعْطَاهُ بِكُلِّ كَلِمَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَيِّئَةٍ وَ هُوَ هَذَا اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُور» هر کس خدای متعال را چهل بامداد با این عهد بخواند، از یاران قائم ما خواهد بود و اگر پیش از ظهور بمیرد، خدای متعال، او را از قبرش بیرون می‌آورد، و در برابر هر کلمه این دعا، هزار حسنه به او می‌دهد و هزار بدی از او محو می‌کند. و متن آن، این است: خدایا! پروردگار نور بزرگ، پروردگار کرسی رفیع، پروردگار دریای انبوه!... ؛ ر. ک: مصباح الزائر: ص۳۵، ص۱۴۴۳.
  174. الکافی: ج۳ ص۱۳۱ ح۴. بحار الأنوار: ج۶ ص۱۹۸ ح۵۱.
  175. الکافی: ج۸ ص۵۰ ح۱۴، بحار الأنوار: ج۵۳ ص۹۳.
  176. بحار الأنوار: ج۵۳ ص۹۱-۹۲.
  177. ر. ک: الکافی: ج۱ ص۱۹۷ ح۳؛ بصائر الدرجات: ص۱۹۹ ح۱ و مختصر بصائر الدرجات: ص۴۱ و ۲۰۴ و بحار الأنوار: ج۵۳ ص۱۰۱ ح۱۲۳.
  178. ر. ک: المزار الکبیر: ص۳۰۵.
  179. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: ج۷، ص۵۹.
  180. مختصر بصائر الدرجات: ص۲۹ و بحار الأنوار: ج۵۳ ص۷۴ ح۷۵.
  181. بحار الأنوار: ج۲۵ ص۳۵۵.
  182. دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۷۷ ـ ۸۲.
  183. آنچه نمی‌توان به همه‌اش رسید، همه‌اش رها نمی‌شود
  184. این موضوع در احادیث متعددی بیان شده است، از جمله در حدیثی از امام رضا (ع) که فرمود: «متن قرآن دوست داشتند که شاید در آن وقت زنده می‌بودند، فرا می‌رسد، و خداوند، ‌سینه‌های مردم با ایمان را شفا می‌دهد؛ الغیبة، طوسی: ص۴۴۰ ح۴۳۱، بحار الأنوار: ج۵۲ ص۲۹۰ ح۲۸.
  185. دانشنامه امام مهدی، ج۸، ص۴۹ ـ ۵۱.
  186. تفسیر المیزان، ج ۲، ص ۱۰۹.
  187. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۱۸۸ ـ ۱۸۹.
  188. مطهری، معاد، ص۵۷-۵۸.
  189. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۱۱۵-۱۱۶.
  190. تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۷۴.
  191. تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۷۵ - ۲۷۶.
  192. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۲۱۴ ـ ۲۱۵.
  193. النسخ هو ازلة شیء بشیء یتعقبه کنسخ الشمس الظل، الظل الشمس و الشیب الشباب؛ المفردات فی غریب القرآن، ص ۴۹۰.
  194. و معنی التناسخ هو ان تتکرر الادوار الی مالا نهایه و ان الثواب و العقاب فی هذه الدار لافی‌دار اخری لاعمل فیها و ان اعمالنا التی نحن فیها انما هی اجزیة علی اعمال سلف فی الادوار الماضیة، فاراحة و السرور و الفرح هی مرتبة علی البر التی سلف منا فی الادوار الماضیة، و الغم و الحزن مرتبة علی اعمال الفجور التی سلفت و قد ابطل هولاء جمیع الشرایع و السنن؛ شیخ مفید، المسائل السروریه، ص ۴۶.
  195. ".... لان اهل التناسخ لا یعدون من المسلمین... لکفرهم و ضلالتهم"؛ رسائل المرتضی، ج ۱، ص ۴۲۵.
  196. تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۳۱۵.
  197. تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۱۶۴.
  198. عقاید الامامیه، ص ۱۲۱.
  199. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۲۱۶ ـ ۲۱۸.
  200. المسائل السرویه (سلسله مؤلفات المفید)، المؤتمر العالمی لالفیۀ الشیخ المفید، ج ۷، ص ۳۶.
  201. و کاش آنگاه که آنان را بر آتش نگاه داشته‌اند می‌دیدی که می‌گویند: ای کاش بازمان می‌گرداندند و آیات پروردگارمان را دروغ نمی‌شمردیم و از مؤمنان می‌شدیم چنین نیست بلکه آنچه از پیش پنهان می‌داشتند برای آنان آشکار گردید و اگر بازگردانده شوند به همان چیزهایی که از آن نهی شده بودند باز می‌گردند و بی‌گمان آنان دروغ پردازند؛ سوره انعام، آیه ۲۷ و ۲۸.
  202. گفت: ایمان آوردم که هیچ خدایی نیست جز همان که بنی اسرائیل بدان ایمان دارند و من از گردن نهادگانم؛ سوره یونس، آیه ۹۰.
  203. آیا اکنون؟ در حالی که پیش از این نافرمانی کردی و از تبهکاران بودی؟؛ سوره یونس، آیه ۹۱.
  204. الفصول المختاره، ج ۲، ص ۱۵۳.
  205. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۲۱۸ ـ ۲۲۰.
  206. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۲۲۰.
  207. ناصر القفاری، اصول مذهب الشیعه عرض و نقد، ج ۳، ص ۹۲۶.
  208. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۲۲۰ ـ ۲۲۱.
  209. شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۹۳.
  210. کتاب مقدس، کتاب اِشَعیاه، فصل بیست و ششم، آیه ۱۹.
  211. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۲۲۳.
  212. شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعة، ص ۴۱۱.
  213. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۲۲۳.
  214. شیخ حر عاملی، الایقاظ من الهجعة، ص ۴۱۱.
  215. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۴.
  216. اسماعیل حقی، روح البیان، ج ۷، ص ۳۹۰.
  217. صدرالمتألهین، تفسیر، ج ۶، ص ۷۸.
  218. صدرالمتألهین، تفسیر، ج ۶، ص ۷۸.
  219. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۲۲۵.
  220. ان زمان الرجعة لیس زمان التکلیف فقط بل هو واسطة بین الدنیا و الآخره، فالنسبة الی جماعة دار تکلیف و بالنسبة الی جماعة دار جزاء؛ بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۱۰۸.
  221. .... و ذکرنا ان التکلیف کما یصح مع ظهور المعجزات الباهرۀ فکذلک مع الرجعۀ، لانه لیس فی جمیع ذلک ملجیء الی فعل الواجب و الامتناع من فعل القبیح...؛ سید مرتضی، رسائل الشریف، ج ۱، ص ۱۲۶.
  222. سید مرتضی، رسائل الشریف، ج ۳، ص ۱۳۷.
  223. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۸۱.
  224. سید مرتضی، رسائل الشریف، ج ۱، ص ۳۰۱.
  225. سید مرتضی، رسائل الشریف، ج ۱، ص ۱۲۵.
  226. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۶۵؛ دلائل الامامه، ص ۲۶۰؛ علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۷۹، ح ۱۰.
  227. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۴، ص ۲۲۵ ـ ۲۲۸.