بحث:نفاق در تاریخ اسلامی
مقدمه
از نخستین روزی که اسلام به مدینه وارد شد، نفاق هم در این شهر شکل گرفت. منافقان در صفوف مؤمنان رخنه میکردند و با گوشهای شنوایی که در میان مؤمنان داشتند، تخم تردید و ضعف و شکست را در میان آنان میپراکندند؛ آنسان که خداوند در آیات ۴۶ - ۴۸ توبه میفرماید: ﴿وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ﴾[۱]
نفاق تنها به منافقان ساکن مدینه محدود نبود و با وسعت یافتن قلمرو اسلام بر شمار منافقان نیز افزوده شد[۲].
اقدامات منافقان در اُحد
در غزوه احد، هنگامی که رسول خدا(ص) با اصحاب برای خروج یا ماندن در شهر مشورت میکردند، عدهای از مسلمانان، بر خلاف نظر عبدالله بن ابی، خواستار خارج شدن از مدینه برای جنگ با قریش بودند. سرانجام تصمیم بر آن شد که از شهر خارج شوند[۳]. در بین راه اُحد، عبدالله بن ابی به همراه منافقان و شماری از دودلان ـ که تعدادشان به سیصد نفر میرسید ـ به بهانه صحیح نبودن تصمیم پیامبر و اصحاب و در خطر بودن خون خود و فرزندانشان[۴]، از رفتن سر باز زدند و از میانه راه به مدینه بازگشتند[۵].
بعد از احد نیز منافقان بنای سرزنش و شماتت مسلمانان را گذاردند و از اینکه چنان مصیبتی بر مسلمانان وارد آمده بود، ابراز خرسندی میکردند و حرفهای ناخوشایندی میزدند. آنها به رسول خدا(ص) و اصحابش خرده میگرفتند و میگفتند: "اگر آنهایی که کشته شدند با ما میماندند کشته نمیشدند"[۶].
از کارهای زشت عبدالله بن ابی، این بود که هر جمعه قبل از پیامبر(ص) به پا میخاست و سخنانی به زبان میراند، سپس مینشست و پیامبر(ص) برای خواندن خطبه بلند میشد. او حتی در جمعه بعد از روز احد هم با بیشرمی تمام بلند شد تا همچون جمعههای پیشین سخن بگوید. مسلمانان از هر سو لباسش را میکشیدند بنشین و میگفتند: "ای دشمن خدا! بنشین، تو شایسته این مقام نیستی. چه کارهایی که نکردی". او در حالی که از مسجد بیرون میرفت، گفت: "انگار کار بدی میکنم، اگر بلند شوم و کار محمد(ص) را مستحکم گردانم". سپس در جواب مردی از انصار که به او توصیه کرده بود نزد پیامبر(ص) باز گردد تا برایش طلب آمرزش کند، گفت: "به خدا قسم نمیخواهم برایم آمرزش طلب کند"[۷].[۸]
پانویس
- ↑ «اگر (به راستی) میخواستند رهسپار گردند ساز و برگی برای آن فراهم میآوردند ولی خداوند روانه شدن آنان را خوش نداشت پس آنان را به درنگ کردن واداشت و (به آنها) گفته شد: با (خانه) نشستگان همنشین باشید! اگر در میان شما روانه میشدند جز شرّ به شما نمیافزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه میکردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست بیگمان آنان پیشتر هم فتنهجویی کردند و کارها را برای تو دگرگون ساختند تا آنکه حق فرا رسید و فرمان خداوند آشکار شد با آنکه آنان نمیپسندیدند» سوره توبه، آیه ۴۶-۴۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، منافقان، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۳۲۸-۳۲۹.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص۱۵۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴ علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۳۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۰۴.
- ↑ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۱۷۷.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۱۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، منافقان، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۳۳۲-۳۳۳.