مرجعیت دینی از دیدگاه اهل سنت
مقدمه
به اعتقاد اهل سنت، پیامبر اکرم (ص)، همه آنچه را که لازم بود، بازگفته و با رفتن او بیان واقعی و عاری از خطا درباره دین، تمام شد همانند انقطاع وحی. به تدریج این اندیشه که صحابۀ پیامبر در تفسیر دین از صلاحیت برخوردارند، قوت گرفت اما تنها هم زمانی عدهای با پیامبر نمیتواند مبنای صلاحیت علمی و اخلاقی صحابه باشد. مجتهد دانستن صحابه و اینکه اگر رأیشان در امور اصابت کند، مأجورند و اگر خطا کنند، معذورند، تأثیرات بسیار عمیقی بر جامعه اسلامی نهاد. خلفای وقت در عین حال که در ظاهر، از اهل بیت احترام میکردند، در باطن تا میتوانستند در تضعیف موقعیت اجتماعی آنها میکوشیدند؛ از سوی دیگر، روز به روز بر احترام صحابه میافزودند و مردم در فراگرفتن حدیث از آنها تشویق میشدند. البته صحابه در شعاع کلمه "حَسْبُنَا كِتَابُ الله" خود را از هر کتاب علمی مستغنی میدانستند. ولی نبودن روح تحقیق در عامه صحابه و قدغن نمودن از کتابت و پیدا شدن ظاهر الاسلامهای اسرائیلی دست به دست داده و حدیث را از ارزش واقعی اندختند؛ زیرا: احادیث مجعول یا ضعیف، داخل معارف اسلامی گردید و ثانیاً: کمیت قابل توجهی از حدیث به دست فراموشی سپرده شد و از میان رفت. ثالثاً: با این همه تظاهر که در صدر اسلام به دین میشده از هر صد صحابی چهار یا پنج حدیث بیشتر در دست نیست[۱].
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی ج۲، ص۹۱ - ۹۵.