پرش به محتوا

سوره توبه در علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'خدای متعالی' به 'خدای متعال'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
جز (جایگزینی متن - 'خدای متعالی' به 'خدای متعال')
خط ۵۳: خط ۵۳:
در ادامه [[حق]] آباد کردن [[مسجدالحرام]] را از مشرکان سلب کرده، تنها [[مؤمنان]] را [[شایسته]] این کار می‌‌داند و کارهایی چون آب دادن به [[حاجیان]] و تعمیر [[مسجد الحرام]] را که افتخاری بزرگ در میان [[عرب]] و در انحصار عده ای خاص بود <ref>التحریر و التنویر، ج ۱۰، ص۱۴۴ - ۱۴۵. </ref> بدون [[روح ایمان]]، بی‌ارزش می‌‌داند و مقایسه چنین اعمالی را با ایمان و [[جهاد در راه خدا]] مردود می‌‌شمارد. <ref>المیزان، ج ۹، ص۲۰۴ - ۲۰۵. </ref>
در ادامه [[حق]] آباد کردن [[مسجدالحرام]] را از مشرکان سلب کرده، تنها [[مؤمنان]] را [[شایسته]] این کار می‌‌داند و کارهایی چون آب دادن به [[حاجیان]] و تعمیر [[مسجد الحرام]] را که افتخاری بزرگ در میان [[عرب]] و در انحصار عده ای خاص بود <ref>التحریر و التنویر، ج ۱۰، ص۱۴۴ - ۱۴۵. </ref> بدون [[روح ایمان]]، بی‌ارزش می‌‌داند و مقایسه چنین اعمالی را با ایمان و [[جهاد در راه خدا]] مردود می‌‌شمارد. <ref>المیزان، ج ۹، ص۲۰۴ - ۲۰۵. </ref>


در [[آیات]] بعدی، پس از برحذر داشتن مؤمنان از [[محبّت]] به [[پدران]] و [[برادران]] کافرشان و ترجیح [[خانواده]]، [[قبیله]]، [[اموال]]، [[تجارت]] و [[خانه]] خود بر خدا و رسول و جهاد در راه خدا، [[یاری]] [[خداوند]] به آنان در موارد متعدد از جمله [[غزوه حنین]] را به ایشان یادآوری می‌‌کند؛ زمانی که [[مسلمانان]] با نخستین [[حمله]] [[دشمن]] و [[شکست]] مقدمه [[سپاه اسلام]] فرار کردند <ref>التحریر و التنویر، ج ۱۰، ص۱۵۶؛ المیزان، ج ۹، ص۲۲۴. </ref> اما خدای متعالی [[آرامش]] [[قلبی]] و [[امدادهای غیبی]] خویش را بر [[پیامبر]] {{صل}} و [[مؤمنان]] [[وفادار]] به او نازل کرد <ref>المیزان، ج ۹، ص۲۲۳ - ۲۲۶. </ref> و مسلمانان فراری با شنیدن ندای منادی پیامبر {{صل}} به میدان [[نبرد]] بازگشته، [[کافران]] را شکست دادند. <ref>مجمع البیان، ج ۵، ص۲۸ - ۳۰؛ الدر المنثور، ج ۴، ص۱۵۸ - ۱۶۳؛ المیزان، ج ۹، ص۲۲۶. </ref> در پایان این بخش ضمن [[پلید]] شمردن کافران، ورود [[مشرکان]] را به [[مسجد الحرام]] [[ممنوع]] اعلام می‌‌کند و بدین ترتیب سخن را درباره مشرکان به پایان می‌‌برد.
در [[آیات]] بعدی، پس از برحذر داشتن مؤمنان از [[محبّت]] به [[پدران]] و [[برادران]] کافرشان و ترجیح [[خانواده]]، [[قبیله]]، [[اموال]]، [[تجارت]] و [[خانه]] خود بر خدا و رسول و جهاد در راه خدا، [[یاری]] [[خداوند]] به آنان در موارد متعدد از جمله [[غزوه حنین]] را به ایشان یادآوری می‌‌کند؛ زمانی که [[مسلمانان]] با نخستین [[حمله]] [[دشمن]] و [[شکست]] مقدمه [[سپاه اسلام]] فرار کردند <ref>التحریر و التنویر، ج ۱۰، ص۱۵۶؛ المیزان، ج ۹، ص۲۲۴. </ref> اما [[خدای متعال]] [[آرامش]] [[قلبی]] و [[امدادهای غیبی]] خویش را بر [[پیامبر]] {{صل}} و [[مؤمنان]] [[وفادار]] به او نازل کرد <ref>المیزان، ج ۹، ص۲۲۳ - ۲۲۶. </ref> و مسلمانان فراری با شنیدن ندای منادی پیامبر {{صل}} به میدان [[نبرد]] بازگشته، [[کافران]] را شکست دادند. <ref>مجمع البیان، ج ۵، ص۲۸ - ۳۰؛ الدر المنثور، ج ۴، ص۱۵۸ - ۱۶۳؛ المیزان، ج ۹، ص۲۲۶. </ref> در پایان این بخش ضمن [[پلید]] شمردن کافران، ورود [[مشرکان]] را به [[مسجد الحرام]] [[ممنوع]] اعلام می‌‌کند و بدین ترتیب سخن را درباره مشرکان به پایان می‌‌برد.


در بخش دوم [[سوره]] به بیان چگونگی رابطه با [[اهل کتاب]] پرداخته، سه راه [[اسلام آوردن]]، تن به [[جنگ]] دادن یا [[جزیه]] دادن را پیش روی آنان می‌‌نهد. <ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص۱۶۲۰. </ref> از علل این [[حکم]] با عناوین عدم [[ایمان به خدا]] و [[روز جزا]]، [[حرام]] نکردن حرام [[خدا]] و [[رسول]] یا [[رسولان]] او <ref>المیزان، ج ۹، ص۲۳۹. </ref> و [[پیروی]] نکردن از [[دین حق]] ([[اسلام]]) یاد می‌‌کند. <ref> المیزان، ج ۹، ص۲۴۱. </ref> در توضیح این علل، برخی از [[انحرافات]] بزرگ [[اعتقادی]] و عملی آنان <ref> فی ظلال القرآن، ج ۳، ص۱۶۲۱؛ المیزان، ج ۹، ص۲۳۷. </ref> را برمی شمرد: [[یهود]] «عُزَیر» را و [[نصارا]] «[[مسیح]]» را [[پسر خدا]] می‌‌خوانند و [[دانشمندان]] و [[راهبان]] را ارباب خود قرار داده، [[چشم]] و گوش بسته از آنان [[فرمان]] می‌‌برند و بسیاری از دانشمندان یهود و راهبان [[مسیحی]] به گردآوری و ذخیره‌سازی [[اموال]] به صورت گنج‌های طلا و نقره پرداخته، با [[انفاق]] نکردن آنها [[نظام اقتصادی]] [[جامعه]] را مختل می‌‌کنند<ref>المیزان، ج ۹، ص۲۵۰ - ۲۵۱، ۲۶۳ - ۲۶۵. </ref> اما همین گنجها، مایه [[عذاب]] آنان در [[آخرت]] خواهد شد.
در بخش دوم [[سوره]] به بیان چگونگی رابطه با [[اهل کتاب]] پرداخته، سه راه [[اسلام آوردن]]، تن به [[جنگ]] دادن یا [[جزیه]] دادن را پیش روی آنان می‌‌نهد. <ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص۱۶۲۰. </ref> از علل این [[حکم]] با عناوین عدم [[ایمان به خدا]] و [[روز جزا]]، [[حرام]] نکردن حرام [[خدا]] و [[رسول]] یا [[رسولان]] او <ref>المیزان، ج ۹، ص۲۳۹. </ref> و [[پیروی]] نکردن از [[دین حق]] ([[اسلام]]) یاد می‌‌کند. <ref> المیزان، ج ۹، ص۲۴۱. </ref> در توضیح این علل، برخی از [[انحرافات]] بزرگ [[اعتقادی]] و عملی آنان <ref> فی ظلال القرآن، ج ۳، ص۱۶۲۱؛ المیزان، ج ۹، ص۲۳۷. </ref> را برمی شمرد: [[یهود]] «عُزَیر» را و [[نصارا]] «[[مسیح]]» را [[پسر خدا]] می‌‌خوانند و [[دانشمندان]] و [[راهبان]] را ارباب خود قرار داده، [[چشم]] و گوش بسته از آنان [[فرمان]] می‌‌برند و بسیاری از دانشمندان یهود و راهبان [[مسیحی]] به گردآوری و ذخیره‌سازی [[اموال]] به صورت گنج‌های طلا و نقره پرداخته، با [[انفاق]] نکردن آنها [[نظام اقتصادی]] [[جامعه]] را مختل می‌‌کنند<ref>المیزان، ج ۹، ص۲۵۰ - ۲۵۱، ۲۶۳ - ۲۶۵. </ref> اما همین گنجها، مایه [[عذاب]] آنان در [[آخرت]] خواهد شد.
خط ۶۱: خط ۶۱:
مراد از «نسئ» در [[آیه]] به تأخیر انداختن ماه‌های حرام است <ref>المیزان، ج ۹، ص۲۷۱ - ۲۷۲. </ref> که [[اعراب جاهلی]] برای [[رفع ممنوعیت]] [[جنگ]] و [[غارت]] در سه ماه متوالی [[حرام]]، [[حرمت]] ماه [[محرّم]] به ماه بعدی منتقل کرده، به جنگ و غارت می‌‌پرداختند، تا هم به [[منافع]] خود دست یابند و هم سنت قومی خود را نگه دارند <ref>الدر المنثور، ج ۴، ص۱۸۸ - ۱۸۹؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۴۵. </ref>
مراد از «نسئ» در [[آیه]] به تأخیر انداختن ماه‌های حرام است <ref>المیزان، ج ۹، ص۲۷۱ - ۲۷۲. </ref> که [[اعراب جاهلی]] برای [[رفع ممنوعیت]] [[جنگ]] و [[غارت]] در سه ماه متوالی [[حرام]]، [[حرمت]] ماه [[محرّم]] به ماه بعدی منتقل کرده، به جنگ و غارت می‌‌پرداختند، تا هم به [[منافع]] خود دست یابند و هم سنت قومی خود را نگه دارند <ref>الدر المنثور، ج ۴، ص۱۸۸ - ۱۸۹؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۴۵. </ref>


در چهارمین بخش [[سوره]] که طولانی‌ترین قسمت است، ضمن بیان احوال، صفات و ویژگی‌های [[منافقان]] و افشای [[توطئه‌ها]] و اسرارشان چگونگی [[رفتار]] با آنها را بیان می‌‌کند. <ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص۱۵۶۷ - ۱۵۶۸، ۱۶۶۱ - ۱۶۶۳. </ref> ابتدا [[مسلمانان]] را به سبب کُندی در حرکت برای [[غزوه تبوک]] و ترجیح [[حیات]] بی‌ارزش [[دنیا]] بر [[آخرت]] [[سرزنش]] کرده، پس از دستور عمومی برای کوچ، به آنان در صورت ادامه این وضع [[عذاب]] را [[وعده]] و [[یاری پیامبر]] به دست قومی دیگر را نوید می‌‌دهد و خدای والا را [[یاور]] همیشگی [[پیامبر]] می‌‌خواند و برای نمونه [[نصرت خداوند]] به پیامبر {{صل}} در جریان [[هجرت]] از [[مکّه]] به [[مدینه]]، پنهان شدن [[حضرت]] در [[غار ثور]] [[نزول]] [[آرامش]] بر [[قلب]] پیامبر، [[امداد]] پیامبر {{صل}} با [[جنود]] نامرئی و [[برتری]] [[سخن]] خدای متعالی (یاری پیامبر و [[سیطره]] [[دین]] او) بر نقشه [[کافران]] ([[قتل پیامبر]] و برچیدن [[دین]]) را یاد آوردی می‌‌کند. <ref> المیزان، ج ۹، ص۲۷۹ - ۲۸۳. </ref> پس از این یادآوری، در مقابل مؤمنانی که مشتاقانه با [[جان]] و [[مال]] خود به [[جهاد]] می‌‌شتابند، [[منافقان]] را افرادی سود [[جود]] می‌‌نامد که به دلیل [[سختی]] [[سفر]] و دوری مسافت با بهانه جویی‌های مختلف از جهاد [[سرپیچی]] می‌‌ورزند سپس آنها را به جهت وجود [[شک و تردید]] در قلبشان منشأ [[اختلاف]]، [[فتنه]] انگیزی و [[جاسوسی]] در صفوف [[مسلمانان]] معرفی می‌‌کند.
در چهارمین بخش [[سوره]] که طولانی‌ترین قسمت است، ضمن بیان احوال، صفات و ویژگی‌های [[منافقان]] و افشای [[توطئه‌ها]] و اسرارشان چگونگی [[رفتار]] با آنها را بیان می‌‌کند. <ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص۱۵۶۷ - ۱۵۶۸، ۱۶۶۱ - ۱۶۶۳. </ref> ابتدا [[مسلمانان]] را به سبب کُندی در حرکت برای [[غزوه تبوک]] و ترجیح [[حیات]] بی‌ارزش [[دنیا]] بر [[آخرت]] [[سرزنش]] کرده، پس از دستور عمومی برای کوچ، به آنان در صورت ادامه این وضع [[عذاب]] را [[وعده]] و [[یاری پیامبر]] به دست قومی دیگر را نوید می‌‌دهد و خدای والا را [[یاور]] همیشگی [[پیامبر]] می‌‌خواند و برای نمونه [[نصرت خداوند]] به پیامبر {{صل}} در جریان [[هجرت]] از [[مکّه]] به [[مدینه]]، پنهان شدن [[حضرت]] در [[غار ثور]] [[نزول]] [[آرامش]] بر [[قلب]] پیامبر، [[امداد]] پیامبر {{صل}} با [[جنود]] نامرئی و [[برتری]] [[سخن]] [[خدای متعال]] (یاری پیامبر و [[سیطره]] [[دین]] او) بر نقشه [[کافران]] ([[قتل پیامبر]] و برچیدن [[دین]]) را یاد آوردی می‌‌کند. <ref> المیزان، ج ۹، ص۲۷۹ - ۲۸۳. </ref> پس از این یادآوری، در مقابل مؤمنانی که مشتاقانه با [[جان]] و [[مال]] خود به [[جهاد]] می‌‌شتابند، [[منافقان]] را افرادی سود [[جود]] می‌‌نامد که به دلیل [[سختی]] [[سفر]] و دوری مسافت با بهانه جویی‌های مختلف از جهاد [[سرپیچی]] می‌‌ورزند سپس آنها را به جهت وجود [[شک و تردید]] در قلبشان منشأ [[اختلاف]]، [[فتنه]] انگیزی و [[جاسوسی]] در صفوف [[مسلمانان]] معرفی می‌‌کند.


آن‌گاه برخی منافقان را که به بهانه [[مشقّت]] [[جنگ]] <ref>المیزان، ج۹، ص۳۰۵؛ الدر المنثور، ج۴، ص۲۱۵. </ref> یا به [[گناه]] افتادن <ref>جامع البیان، ج ۱۰، ص۱۹۱ - ۱۹۲؛ الدر المنثور، ج ۴، ص۲۱۳ - ۲۱۵. </ref> برای [[ترک جهاد]] [[اذن]] می‌‌خواستند، [[توبیخ]] می‌‌کند و آنان را [[سقوط]] کرده در فتنه و [[دوزخ]] خوانده،<ref>المیزان، ج ۹، ص۳۰۸. </ref> سپس [[پیامبر]] را از [[شگفتی]] در برابر زیادی [[اموال]] و [[فرزندان]] آنان برحذر می‌‌دارد و [[ثروت]] و فرزندان آنان را مایه [[عذاب]] آنها در [[دنیا]] و بیرون رفتن جانشان در حال [[کفر]] معرفی می‌‌کند. <ref> المیزان، ج ۹، ص۳۰۸. </ref> منافقان را در [[باطن]] [[کافر]] و [[اظهار اسلام]] و ایمانشان را از روی [[ترس]] می‌‌داند و گروهی از آنان را که به پیامبر به دلیل تقسیم [[زکات]] و [[صدقات]] بین [[فقرا]] خرده می‌‌گرفتند ملامت می‌‌کند. <ref>جامع البیان، ج ۱۰، ص۲۰۰ - ۲۰۲؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص۳۲۶۲۹۸. </ref> در ادامه به افشای [[توطئه]] گروهی از منافقان برای کشتن [[رسول خدا]] {{صل}} در بازگشت از [[غزوه تبوک]] <ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۹۵؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۷۱؛ المیزان، ج ۹، ص۳۲۵ - ۳۲۶. </ref> پرداخته، با اشاره به ترس آنان از [[نزول]] [[سوره]] ای که اسرارشان را فاش کند، عذرتراشی آنها و [[پوزش]] خواهی شان را [[بیهوده]] می‌‌خواند؛ آن گاه منافقان را [[جامعه]] ای واحد به شمار می‌‌آورد <ref>المیزان، ج ۹، ص۳۳۵ - ۳۳۶. </ref> و از ویژگی‌های عمومی آنان با عناوین «[[امر به منکر]]، [[نهی از معروف]]، خود داری از [[انفاق]]، فراموش کردن [[خدا]] و [[فسق]]» یاد کرده، ضمن [[تشبیه]] ایشان به [[اقوام]] [[کافر]] گذشته مانند [[قوم نوح]]، [[عاد]]، [[ثمود]]، [[قوم ابراهیم]]، [[اصحاب مدین]] و [[قوم لوط]] که با وجود [[قدرت]]، [[اموال]] و [[اولاد]] بیشتر بر اثر [[نافرمانی خداوند]] گرفتار [[عذاب الهی]] شدند، آنان را نیز به [[عذاب ابدی]] [[تهدید]] می‌‌کند.
آن‌گاه برخی منافقان را که به بهانه [[مشقّت]] [[جنگ]] <ref>المیزان، ج۹، ص۳۰۵؛ الدر المنثور، ج۴، ص۲۱۵. </ref> یا به [[گناه]] افتادن <ref>جامع البیان، ج ۱۰، ص۱۹۱ - ۱۹۲؛ الدر المنثور، ج ۴، ص۲۱۳ - ۲۱۵. </ref> برای [[ترک جهاد]] [[اذن]] می‌‌خواستند، [[توبیخ]] می‌‌کند و آنان را [[سقوط]] کرده در فتنه و [[دوزخ]] خوانده،<ref>المیزان، ج ۹، ص۳۰۸. </ref> سپس [[پیامبر]] را از [[شگفتی]] در برابر زیادی [[اموال]] و [[فرزندان]] آنان برحذر می‌‌دارد و [[ثروت]] و فرزندان آنان را مایه [[عذاب]] آنها در [[دنیا]] و بیرون رفتن جانشان در حال [[کفر]] معرفی می‌‌کند. <ref> المیزان، ج ۹، ص۳۰۸. </ref> منافقان را در [[باطن]] [[کافر]] و [[اظهار اسلام]] و ایمانشان را از روی [[ترس]] می‌‌داند و گروهی از آنان را که به پیامبر به دلیل تقسیم [[زکات]] و [[صدقات]] بین [[فقرا]] خرده می‌‌گرفتند ملامت می‌‌کند. <ref>جامع البیان، ج ۱۰، ص۲۰۰ - ۲۰۲؛ تفسیر قمی، ج ۱، ص۳۲۶۲۹۸. </ref> در ادامه به افشای [[توطئه]] گروهی از منافقان برای کشتن [[رسول خدا]] {{صل}} در بازگشت از [[غزوه تبوک]] <ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۹۵؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۷۱؛ المیزان، ج ۹، ص۳۲۵ - ۳۲۶. </ref> پرداخته، با اشاره به ترس آنان از [[نزول]] [[سوره]] ای که اسرارشان را فاش کند، عذرتراشی آنها و [[پوزش]] خواهی شان را [[بیهوده]] می‌‌خواند؛ آن گاه منافقان را [[جامعه]] ای واحد به شمار می‌‌آورد <ref>المیزان، ج ۹، ص۳۳۵ - ۳۳۶. </ref> و از ویژگی‌های عمومی آنان با عناوین «[[امر به منکر]]، [[نهی از معروف]]، خود داری از [[انفاق]]، فراموش کردن [[خدا]] و [[فسق]]» یاد کرده، ضمن [[تشبیه]] ایشان به [[اقوام]] [[کافر]] گذشته مانند [[قوم نوح]]، [[عاد]]، [[ثمود]]، [[قوم ابراهیم]]، [[اصحاب مدین]] و [[قوم لوط]] که با وجود [[قدرت]]، [[اموال]] و [[اولاد]] بیشتر بر اثر [[نافرمانی خداوند]] گرفتار [[عذاب الهی]] شدند، آنان را نیز به [[عذاب ابدی]] [[تهدید]] می‌‌کند.
۲۱۸٬۳۵۲

ویرایش