پرش به محتوا

حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۷۱: خط ۷۱:
*بالاخره [[هجرت]] با تمام سختی‌هایش به پایان خود رسید و [[پیامبر]]{{صل}} و همراهان همه باهم به [[مدینه]] وارد شدند. از کارهای نخستین [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مدینه]] خواستگاری از [[سوده]] و [[ازدواج]] با او بود. همچنین [[ازدواج]] با [[ام سلمه]] در همان اوایل [[زندگی]] در [[مدینه]] صورت پذیرفت و [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[ازدواج]] با او، امور [[فاطمه]]{{س}} را به وی سپرد، [[ام سلمه]] خود در این باره می‌گوید: من درصدد [[راهنمایی]] و [[آموزش]] [[راه]] رسم [[زندگی]] به [[فاطمه]]{{س}} برآمدم اما به [[خدا]] [[سوگند]] همه چیز را او بهتر از من می‌دانست<ref>دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص۸۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۰. </ref>.
*بالاخره [[هجرت]] با تمام سختی‌هایش به پایان خود رسید و [[پیامبر]]{{صل}} و همراهان همه باهم به [[مدینه]] وارد شدند. از کارهای نخستین [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مدینه]] خواستگاری از [[سوده]] و [[ازدواج]] با او بود. همچنین [[ازدواج]] با [[ام سلمه]] در همان اوایل [[زندگی]] در [[مدینه]] صورت پذیرفت و [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[ازدواج]] با او، امور [[فاطمه]]{{س}} را به وی سپرد، [[ام سلمه]] خود در این باره می‌گوید: من درصدد [[راهنمایی]] و [[آموزش]] [[راه]] رسم [[زندگی]] به [[فاطمه]]{{س}} برآمدم اما به [[خدا]] [[سوگند]] همه چیز را او بهتر از من می‌دانست<ref>دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص۸۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۰. </ref>.
*[[دوران کودکی]] [[فاطمه]]{{س}} با تمام [[مشکلات]]، سپری شد و دوران ازدواجش فرا رسید اما چه کسی می‌توانست همسان کسی چون [[زهرا]] باشد، کسی که بر [[اهل]] [[مدینه]]، و بلکه بر اهالی [[آسمان]] پرتو افشانی می‌کند. آری، او کفوی جز [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نداشت چنانکه [[خداوند متعال]] به [[رسول خدا]]{{صل}} چنین [[وحی]] کرد: اگر [[علی]] را نمی‌آفریدم، از [[آدم]] به بعد کسی در عالم هم کفو دخترت [[فاطمه]] نمی‌بود<ref>{{متن حدیث|لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِيّاً{{ع}} لَمَا كَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتِكَ كُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ}}؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۰۳؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۹۲. این سخن از رسول خدا{{صل}} نیز نقل شده است: {{متن حدیث|لَوْ لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ لَمَا كَانَ لِفَاطِمَةَ كُفْوٌ}}؛ روضة الواعظین، قتال نیشابوری، ص۱۴۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۵۸؛ و نیز به همین مضمون از امام صادق{{ع}} نیز نقل شده است: الخصال، شیخ صدوق، ص۴۱۴؛ تفضیل امیرالمؤمنین{{ع}}، شیخ مفید، ص۳۲؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۴۸.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۰-۲۳۱.</ref>
*[[دوران کودکی]] [[فاطمه]]{{س}} با تمام [[مشکلات]]، سپری شد و دوران ازدواجش فرا رسید اما چه کسی می‌توانست همسان کسی چون [[زهرا]] باشد، کسی که بر [[اهل]] [[مدینه]]، و بلکه بر اهالی [[آسمان]] پرتو افشانی می‌کند. آری، او کفوی جز [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نداشت چنانکه [[خداوند متعال]] به [[رسول خدا]]{{صل}} چنین [[وحی]] کرد: اگر [[علی]] را نمی‌آفریدم، از [[آدم]] به بعد کسی در عالم هم کفو دخترت [[فاطمه]] نمی‌بود<ref>{{متن حدیث|لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِيّاً{{ع}} لَمَا كَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتِكَ كُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ}}؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۰۳؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۹۲. این سخن از رسول خدا{{صل}} نیز نقل شده است: {{متن حدیث|لَوْ لَمْ يَخْلُقِ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ لَمَا كَانَ لِفَاطِمَةَ كُفْوٌ}}؛ روضة الواعظین، قتال نیشابوری، ص۱۴۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۵۸؛ و نیز به همین مضمون از امام صادق{{ع}} نیز نقل شده است: الخصال، شیخ صدوق، ص۴۱۴؛ تفضیل امیرالمؤمنین{{ع}}، شیخ مفید، ص۳۲؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۴۸.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۰-۲۳۱.</ref>
==مراحل [[ازدواج]] [[فاطمه]]{{س}}==
===[[امر الهی]]===
*این مرحله را می‌توان مرحله آغازین [[ازدواج]] [[فاطمه]]{{س}} به شمار آورد که در آن، [[پروردگار]] [[متعال]] آنگاه که رسولش{{صل}} در [[معراج]]، به نزدیکترین فاصله میان خود و او رسید و [[قرآن]] از آن چنین تعبیر می‌کند: {{متن قرآن|ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى}}<ref>«سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.</ref>. در این هنگام میان‌شان فاصله‌ای جز ظرفی از جنس لؤلؤء که نوری طلایی از آن بود، تصویری را دید، به آن [[حضرت]] گفته شد: ای [[محمد]]! آیا این تصویر را می‌شناسی؟ فرمود: "بله، این، تصویر [[علی بن ابی‌طالب]] است". و [[خداوند]] به او [[وحی]] کرد که [[فاطمه]] را زیر درخت طوبای<ref>عیون المعجزات، حسین بن عبدالوهاب، ۴۸.</ref> [[بهشت]] به همسری او درآورد<ref>مضمون روایتی است که حمران از امام باقر{{ع}} درباره آیه می‌پرسد و امام{{ع}} جواب می‌دهد. تنظر المحتضر، حسن بن سلیمان حلی، ۲۲۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۸، ص۳۰۲ و ۴۱۰. و نیز مشابه آن را میتوان در این منابع دید: من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۴۰۱؛ دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص۱۰۰؛ مکارم الاخلاق، طبرسی، ص۲۰۸؛ حلیة الأبرار، سید هاشم بحرانی، ج۱، ص۱۸۷. درباره فرمان پروردگار عالمیان بودن این ازدواج در منابع اهل سنت، تعابیر مختلفی به چشم میخورد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: ۱- رسول خدا{{صل}} به عبدالله بن مسعود فرمود: "خداوند به من امر فرمود تا فاطمه را به ازدواج علی درآورم و من نیز این کار را کردم و جبرئیل گفت: خداوند باغ (و یا بهشتی) از جنس لولوء و... بنا کرد به جبرئیل گفتم: خداوند این باغ را برای چه کسی بنا نمود؟ گفت: برای دخترت فاطمه و علی بن ابی طالب و غیر از این باغ‌ها هدیه‌ای است که به او خواهد داد و چشمانت را روشن خواهد کرد" (المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۴۰۷؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۱۲۹)؛ ۲- رسول خدا{{صل}} به امیرمؤمنان{{ع}} فرمود: "در امر ازدواج تو از آسمان مأمور شده‌ام" (جزء فضائل فاطمه، ابن شاهین، ج۱، ص۴۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۱۲۵ و ۱۳۱)؛ ۳- انس روایت می‌کند که نزد رسول خدا{{صل}} نشسته بودم که حالت نزول وحی به آن حضرت دست داد و وقتی از آن حال خارج شد، رو به من کرد و فرمود: "ای انس! آیا می‌دانی جبرئیل{{ع}} چه پیامی از سوی خداوند صاحب عرش -عزوجل- آورده بود؟" گفتم: پدر و مادرم به فدای شما. جبرئیل چه پیامی از سوی خداوند صاحب عرش -عزوجل- آورده بود؟ فرمود: "خداوند عزوجل به من امر کرده که فاطمه را به ازدواج علی درآورم" (الشریعه، آجری، ج۵، ص۲۱۲۹؛ نثر الدر فی المحاضرات، آبی، ج۱، ص۱۳۰؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۳۷، ص۱۳).</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۲.</ref>
===[[ازدواج]] در [[بهشت]]===
*پس [[رسول خدا]]{{صل}} به [[دستور الهی]] در زیر درخت طوبای [[بهشت]]<ref>فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۳۷۸؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۴۰.</ref>، [[فاطمه]]{{س}} را با مهریه یک پنجم [[دنیا]]<ref>فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۳۷۸؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۴۰.</ref> به [[عقد]] [[علی]]{{ع}} درآورد<ref>عیون المعجزات، حسین به عبدالوهاب، ص۴۸.</ref>. و [[خداوند]] به درخت سدره [[وحی]] کرد که دُرّ و جواهر برای ایشان بریزد تا به میمنت این [[عقد]] آسمانی [[رسول خدا]]{{صل}} به حوریان بهشتی هدیه کند و حوریان نیز آن هدیه را گرفته و به آن [[مباهات]] کرده و می‌گفتند: این به [[برکت]] [[ازدواج]] [[فاطمه]] است<ref>من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ص۱۰۰؛ مکارم الاخلاق، طبرسی، ص۲۰۸؛ حلیة الأبرار، سید هاشم البحرانی، ج۱، ص۱۸۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۱۰۴؛ ج۱۰۰، ص۲۶۶.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۳.</ref>
===خواستگاران متعدد===
*در همان ماه‌های اول اقامت در [[مدینه]]<ref>این مطلب با توجه به آنچه نقل خواهد شد مبنی بر اینکه: ۱- صحبت رسول خدا{{صل}} با امیرالمؤمنان{{ع}} درباره این وصلت بعد از خواستگاری قریشیان مهاجر بوده؛ ۲- بین قطعی شدن ازدواج آن دو معصوم{{عم}} و انتقال فاطمه{{س}} به منزل امیرمؤمنان{{ع}} چند ماهی فاصله بوده؛ ۳- این انتقال، در سال دوم صورت پذیرفته است، فهمیده می‌شود. </ref> خواستگاران متعددی از [[مهاجران]] [[قریشی]]، برای [[ازدواج]] با [[فاطمه]] به خواستگاری ایشان آمدند و [[رسول خدا]]{{صل}} به [[امر الهی]] همه را رد کرد تا آنکه [[جبرئیل امین]] فرود آمد و به [[رسول خدا]]{{صل}} [[پیام]] داد که [[فاطمه]]{{س}} را به همسری [[امیرمؤمنان]]{{ع}} درآورد<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۰۲.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۳.</ref>
===پیشنهاد [[رسول خدا]]{{صل}}===
*حدود یک ماه و اندی از پیوندی که در [[آسمان]] منعقد شد، می‌گذشت، و خواستگاران مختلف، جواب رد می‌شنیدند و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بسیار [[مشتاق]] این [[ازدواج]] بود و [[شب]] و روز در این [[فکر]] به سر می‌برد اما [[حیا]] [[مانع]] می‌شد که آن را با [[رسول خدا]]{{صل}} در میان گذارد تا آنکه روزی به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} رسید. [[رسول خدا]]{{صل}} از او پرسید: آیا قصد [[ازدواج]] داری؟ [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرمود: "[[رسول خدا]]{{صل}} بهتر می‌داند". [[علی]]{{ع}} با خود گفت: شاید آن [[حضرت]]، زنی از [[قریش]] را برای وی در نظر دارد و می‌خواهد به همسری او درآورد. بنابراین از اینکه [[فاطمه]] را از [[دست]] دهد نگران شد تا آنکه روزی [[رسول خدا]]{{صل}} [[علی]]{{ع}} را به [[خانه]] [[ام سلمه]] [[دعوت]] کرد. وقتی [[علی]]{{ع}} به [[خانه]] وارد شد و نگاه [[رسول خدا]]{{صل}} به او افتاد، چهره مبارکش از [[شادی]] درخشید و تبسمی کرد به طوری که [[علی]]{{ع}} سفیدی دندان‌های مبارکش را که برق میزد، دید. [[رسول خدا]]{{صل}} لب به سخن گشود و فرمود: "[[بشارت]] ده که [[خداوند]] - تبارک و تعالی - [[غم]] مرا درباره [[ازدواج]] تو برطرف کرد".
*[[علی]]{{ع}} پرسید: چگونه ای [[رسول خدا]]{{صل}}؟
*[[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[جبرئیل]]{{ع}} نزد من آمد در حالی که سنبل و قرنفلی<ref>گیاه خوشبوی هندی که در کشورهای عربی نمی‌روید (لسان العرب، ابن منظور، ج۱۱، ص۵۵۶).</ref> بهشتی همراه او بود. پس آن دو را به من داد و من آنها را بوییدم و گفتم: این سنبل و قرنفل برای چیست؟ پاسخ داد: "[[خداوند]] -تبارک و تعالی- [[فرشتگان]] و غیر فرشتگانی را که در [[بهشت]] ساکن‌اند [[مأمور]] ساخت تا تمام [[بهشت]] را با شاخه‌ها و نهرها و میوه‌ها و قصرهای بهشتی بیارایند و به گل‌های آن [[فرمان]] داده که انواع بوی خوش را از خود بپراکنند و نیز به حوریان [[دستور]] داده تا [[سوره طه]] و طس و حم عسق را در [[بهشت]] بخوانند. سپس منادی را [[مأمور]] کرده که چنین ندا دهد: ای فرشتگانم و ای ساکنان بهشتم! [[شاهد]] باشید که من [[فاطمه بنت محمد]]{{صل}} را به همسری [[علی بن أبی طالب]]{{ع}} درآوردم. سپس [[حضرت حق]] به خوش‌سخن‌ترین [[فرشته]] خود که راحیل نام دارد، [[فرمان]] داد تا در آنجا [[سخنرانی]] کند؛ و او چنان [[سخنرانی]] کرد که در [[آسمان]] و [[زمین]] نظیر نداشت. و بعد منادی [[الهی]] ندا داد: ای فرشتگانم و ای [[ساکنان بهشت]] من! به [[علی بن أبی‌طالب]]{{ع}} [[حبیب]] [[محمد]]{{صل}} و [[فاطمه بنت محمد]]{{صل}} تبریک گویید که من آن دو را [[مبارک]] گردانیدم؛ راحیل پرسید: پروردگارا! افزون بر آنچه به چشم خود در [[بهشت]] می‌بینم [[برکت]] شما بر آنها چیست؟ [[خداوند]] -عزوجل- فرمود: "[[برکت]] ویژه من به آنان این است که [[مجتبی]] و [[حسین]]{{ع}} را به آنان داده و آن دو را [[حجت]] خود بر مخلوقاتم قرار می‌دهم به [[عزت]] و جلالم [[سوگند]]، نسلی از آن دو به وجود خواهم آورد که پایگاه [[علم]] من در [[زمین]] و معادن حکمتم خواهند بود و در [[قیامت]] آنان، پس از [[پیامبران]] و [[رسولان]]، بر مخلوقاتم [[احتجاج]] خواهم کرد". [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در حال گوش دادن به [[سخنان رسول خدا]]{{صل}} بود که ناگاه [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "[[بشارت]] بده ای [[علی]]! زیرا که من تو را به همسری دخترم [[فاطمه]] درآوردم همان‌گونه که [[خداوند]] چنین کرد و [[جبرئیل]] به من خبر داده و [[بهشت]] و اهالی آن [[مشتاق]] تو و فاطمه‌اند".
*[[علی]]{{ع}} که از [[شادی]] وصلت با [[سرور]] [[زنان]] عالم بسیار شادمان بود، لب به [[شکر الهی]] گشود و دعایی را که [[خداوند]] از زبان [[حضرت سلیمان]] [[نقل]] فرموده، به زبان آورد: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیده‌ای سپاس بگزارم و کردار شایسته‌ای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹.</ref>. و [[رسول خدا]]{{صل}} آمین گفت<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، شیخ صدوق، ج۲، ص۲۰۱-۲۰۲؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۴۵-۱۴۴.</ref>. بعد از این ماجرا گویا برخی باز برای خواستگاری [[فاطمه]]{{س}} به نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند از جمله [[نقل]] شده، روزی [[امیرمؤمنان]]{{ع}} در نزد [[رسول خدا]]{{صل}} حاضر بود [[ابوبکر]] و [[عمر]] به خواستگاری [[فاطمه]]{{س}} آمدند و [[رسول خدا]]{{صل}} رو به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرمود: "ای [[علی]]! [[فاطمه]] از آن توست"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۹؛ المعجم الکبیر، طبرانی، ج۴، ص۳۴؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۹، ص۲۰۴؛ عبارت هیثمی چنین است: {{عربی|خطب أبوبكر و عمر فاطمة{{س}} فقال النبيّ{{صل}}: "هي لك يا عليّ". رواه الطبراني و رجاله ثقات}}.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۴-۲۳۶.</ref>
===اجرای مراسم [[ازدواج]]===
*بالاخره زمان [[ازدواج علی]]{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}}، در حالی که [[فاطمه]] نُه ساله بود، فرا رسید<ref>روضه کافی، کلینی، ج۸، ص۳۴۰؛ مختصر بصائر الدرجات، حسن بن سلیمان حلی، ص۱۳۰؛ حلیة الأبرار، سید هاشم بحرانی، ج۱، ص۱۶۰.</ref>. [[امام کاظم]]{{ع}} در این باره چنین فرموده است: روزی [[رسول خدا]]{{صل}} در منزل نشسته بود که فرشته‌ای با بیست و چهار چهره به نزد ایشان وارد شد. [[رسول خدا]]{{صل}} به او فرمود: "[[حبیب]] من [[جبرئیل]]! تاکنون تو را به این شکل ندیده بودم". آن [[فرشته]] جواب داد: "من [[جبرئیل]] نیستم و محمودم که [[خداوند متعال]] مرا فرستاده تا [[نور]] را به [[ازدواج]] [[نور]] در آوردم". [[حضرت]] پرسید: چه کسی را با چه کسی؟ آن [[فرشته]] گفت: "[[فاطمه]] را به [[علی]]". و آن‌گاه که [[فرشته]] برگشت [[رسول خدا]]{{صل}} دید که میان دو کتف او چنین نوشته است: [[محمد]] [[رسول]] خداست و [[علی]] [[وصی]] اوست. [[رسول خدا]]{{صل}} از او پرسید: از چه زمانی این دو جمله بین دو کتف تو نوشته شده است؟ محمود پاسخ داد: "بیست و دو هزار سال قبل از آنکه [[خداوند]] -عزوجل- [[آدم]] را بیافریند"<ref>مسائل علی بن جعفر، ابن جعفر صادق{{ع}}، ص۳۲۵؛ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۶۰؛ الامالی، شیخ صدوق، ص۶۸۸؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۴۶.</ref>.
*در اواخر ماه صفر<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۱۵؛ الحاوی الکبیر، ماوردی، ج۱۴، ص۲۴؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۸۴.</ref> [[سال اول هجرت]]<ref>با توجه به اینکه مبدأ تاریخ اسلامی هجرت رسول خدا{{صل}} است و هجرت در اول ربیع الاول صورت گرفته، ماه صفر جزء همان سال اول به حساب می‌آید نه آنکه مبدا تاریخ اسلامی، اول محرم باشد تا صفر که ماه پس از آن است جزء سال دوم به حساب آید. لازم به یادآوری است، عمر بن الخطاب اولین کسی بود که آغاز تاریخ اسلامی را که اول ربیع الاول بود در زمان حکومتش دو ماه به عقب کشید و متأسفانه این مسئله تاکنون نیز ادامه دارد.</ref>، یعنی چند روز مانده به اولین سالگشت [[هجرت]] و سپری شدن دوازدهمین ماه [[هجرت]]، [[رسول خدا]]{{صل}} که قبلاً [[عقد]] آسمانی این دو [[معصوم]] را در زیر درخت طوبای [[بهشت]] خوانده بود، آنها را به همسری هم درآورد و در [[زمین]] نیز بین این دو [[نور]] عرشی، [[پیمان]] [[ازدواج]] منعقد شد<ref>الحاوی، ماوردی، ج۱۴، ص۲۴.</ref>.
*شاید همین‌جا بود که [[رسول خدا]]{{صل}} از [[ام ایمن]]، [[خادم]] خود پرسید: چه همراه داری؟ [[ام ایمن]] جواب داد: اینها نثار (چیزی که بر سر عروس می‌باشند و دیگران آن را جمع می‌کنند) است که من جمع کرده‌ام. پس [[ام ایمن]] به [[گریه]] افتاد و [[گریه]] کنان به [[رسول خدا]]{{صل}} گفت: "[[فاطمه]] را به همسری [[علی]]{{ع}} درآوردی اما چیزی بر او نثار نکردی". [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "[[دروغ]] نگو، زیرا آنگاه که [[خداوند متعال]] [[فاطمه]] را به همسری [[علی]]{{ع}} درآورد، به درختان [[بهشت]] [[فرمان]] داد تا زیورها و یاقوت و دُر و زمرد و إستبرق بر [[فاطمه]] نثار کنند و اهالی [[بهشت]] فراوان از آن گرفتند و [[خداوند]]، [[طوبی]] را مهر [[فاطمه]]{{س}} و در منزل [[علی]]{{ع}} قرار داد<ref>الامالی، شیخ صدوق، ص۳۶۲؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۱۴۶؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۹۸.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۳۶-۲۳۷.</ref>


==مقاطع [[زندگانی حضرت فاطمه]]{{س}}==
==مقاطع [[زندگانی حضرت فاطمه]]{{س}}==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش