کشور
مقدمه
«کشور» ظرف تحقق نظام سیاسی با ابعاد سرزمین، جمعیت و حاکمیت است؛ یعنی علاوه بر ظرف سرزمین که مرزهای جغرافیایی، مشخصکننده حدود حاکمیت و استقلال است؛ همچنین مرز جمعیت یا به هر تعبیر دیگر؛ چون ملیت یا امت و قومیت که تابعیت شاخص این مرز میباشد را شامل میشود. و این ابعاد، وجوه تمیز و تشخیص کشورها از یکدیگر است. امروزه در عرف سیاسی، کشور به عنوان یک واحد فیزیکی، اصلیترین پایگاه سیاست است که در آن میتوان سلسله مراتب قدرت را مشاهده کرد. کشور، نهادهای مختلفی را در برمیگیرد و اصولاً، واحد سیاسی شناخته شده در جامعه جهانی است و با وجود کشور، ترتیب اداره امور داخلی و خارجی یک واحد اجتماع سیاسی و نحوه برقراری روابط و نوع نظام سیاسی که حکومت را در اختیار دارد، معنا و مفهوم پیدا میکند. در گذشته، به جای همه این مفاهیم، کلمه دولت به کار میرفت. در آن صورت، مراد از دولت، قوه مجریه و هیأت وزیران نبود؛ بلکه تنها ناظر به واحدی سیاسی در جامعه بینالمللی بود؛ ولی معمولاً به دلیل تداعی مفاهیم مختلف فوق توسط دولت از واژه کشور، استفاده میشود؛ اما برخی این کلمه را نیز در رساندن مفاهیم موردنظر نارسا دانسته و بنابراین از عبارت “دولت- کشور”، استفاده میکنند.
برای تحقق عینی مفهوم کشور، عناصری لازم است که تنها در صورت اجتماع آن عناصر و عوامل، کشور قابل شناسایی و تشخیص میشود؛ این عوامل عبارتند از: جمعیت، سرزمین و حکومت[۱]. اولین عامل اصلی تشکیل یک کشور، جمعیت دائمی است؛ زیرا هیچ مکانی را نمیتوان بدون جمعیت، کشور نامید؛ البته نمیتوان گفت، همه افرادی که زمان خاصی در یک کشور زندگی میکنند، جمعیت آن کشور محسوب میشوند؛ بلکه تنها کسانی را میتوان در شمار جمعیت یک کشور قرار داد که تبعه آن کشور باشند؛ بنابراین کسانی که به عناوین مختلف مانند: تحصیل، تجارت، صنعت، معالجه، زیارت، سیاحت، پناهندگی و امثال آن در یک کشور حضور دارند، هرچند ممکن است سکونت طولانی یا دائم داشته باشند؛ اما تا زمانی که تابعیت آن کشور را کسب نکنند، بیگانه به حساب میآیند. گاه به جمعیت کشور، عنوان “ملت” نیز اطلاق میشود و آن در صورتی است که بین اکثریت و جمعی که کشور را به وجود آوردهاند، هماهنگی ایجاد شده، خواستهها و آرزوهایشان در هم آمیزد و آداب، رسوم، سنن و زبان مشترک، آنها را به هم پیوند داده و در سراسر آن سرزمین، پخش شوند؛ البته گاه، یک ملت در محدوده سرزمینی یک کشور خلاصه نمیشود، بلکه چند کشور میتوانند ملت واحدی را تشکیل دهند؛ مانند: اعراب که ملت واحدی هستند؛ اما در کشورهای متعددی پراکندهاند. در اسلام، عنصر پیونددهنده ملت، دین است که مجموعه به دست آمده را “امت” میگویند.
دومین عامل قوام یک کشور، وجود قلمرو یا سرزمین است و شامل بخشی از زمین، دریا و هوا میشود که در آن محدوده حاکمیت کشور، اعمال میشود. هیچ کشوری را بدون سرزمین نمیتوان تصور کرد؛ چنانچه اگر همه جمعیت یک کشور به هر دلیل، کشور خود را ترک کنند و به آوارگی تن داده، در یک نقطه زندگی نمایند، به علت فقدان عنصر سرزمین، نمیتوانند کشوری، تشکیل دهند. سومین عنصر پدیدآورنده کشور، قدرت عالی با حاکمیت است. قدرت عالی، بالاترین قدرت ممکن در محدوده سرزمینی یک کشور محسوب میشود که توان خود را از هیچ مقام و اجتماع دیگری کسب نکرده و تحت نظارت، مراقبت و دستور هیچ قدرت دیگری قرار نگرفته است. کشور برای اعمال حاکمیت از ابزار و وسایل مختلفی نظیر: قدرت اقتصادی، امکانات حقوقی، امور مالی، نیروی نظامی و تجهیزات جنگی استفاده میکند[۲].[۳]
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ سید جلالالدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، ص۲۸۹.
- ↑ برای مطالعه تفصیلی پیرامون “کشور” رجوع کنید به: سید جلالالدین مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، ص۲۸۷-۳۲۴.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۴۷.