اسماء بنت ابی‌بکر در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۷: خط ۷:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
مادرش قیله یا قُتیله از [[بنی‌عامر بن لؤی قریشی]] است که [[ابوبکر]] به [[روزگار]] [[جاهلیّت]] وی را [[طلاق]] داد<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۹۸؛ اعلام‌النساء، ج ۱، ص ۴۷؛ الاصابه، ج ۸، ص ۱۲ ـ ۱۳.</ref>. او ۲۷ سال پیش از [[هجرت]] در [[مکّه]] زاده شد<ref>اسدالغابه، ج ۸، ص ۸؛ الاصابه، ج ۸، ص ۱۴.</ref> و همان‌جا [[رشد]] کرد. در [[جوانی]] به همسری [[زبیر بن عوام]] درآمد و به [[دعوت]] پدرش، [[اسلام]] آورد<ref> السیره‌النبویه، ج۱، ص۲۵۰، ۲۵۴؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۴۵.</ref>.
مادرش قیله یا قُتیله از [[بنی‌عامر بن لؤی قریشی]] است که [[ابوبکر]] به [[روزگار]] [[جاهلیّت]] وی را [[طلاق]] داد<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۹۸؛ اعلام‌النساء، ج ۱، ص ۴۷؛ الاصابه، ج ۸، ص ۱۲ ـ ۱۳.</ref>. او ۲۷ سال پیش از [[هجرت]] در [[مکّه]] زاده شد<ref>اسدالغابه، ج ۸، ص ۸؛ الاصابه، ج ۸، ص ۱۴.</ref> و همان‌جا [[رشد]] کرد. در [[جوانی]] به همسری [[زبیر بن عوام]] درآمد و به [[دعوت]] پدرش، [[اسلام]] آورد<ref> السیره‌النبویه، ج۱، ص۲۵۰، ۲۵۴؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۴۵.</ref>.


برخی مؤرّخان او را از [[نخستین مسلمانان]] و هجدهمین نفری دانسته‌اند که اسلام آورده است<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۴۶؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۸؛ الاصابه، ج ۸، ص ۱۳.</ref>. او از هجرت شبانه [[پیامبر]]{{صل}} [[آگاه]] بود و بر پایه روایتی، در سه روزی که پیامبر و ابوبکر در [[غار]] بودند، برای آنان [[غذا]] می‌برد<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۸۵.</ref>. هنگام حرکت [[حضرت]]، کمربند خود را دو پاره کرد و غذای پیامبر{{صل}} را با یکی از آن دو بست<ref> الطبقات، ج۸، ص۱۹۶.</ref>، به همین جهت به او {{عربی|"ذات النّطاقَیْن"}} می‌گفتند<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۴۵.</ref>. وی به این [[لقب]] [[شهرت]] یافت و بدان [[افتخار]] می‌کرد و هنگامی که [[شامیان]] به [[تمسخر]]، پسرش [[عبدالله]] را ابن ‌ذات‌ النّطاقَیْن می‌نامیدند، [[اسماء]] پاسخ داد: به کدام یک از دو کمربندم من را مسخره می‌کنید: به آن‌که غذای [[سفر]] پیامبر{{صل}} را با آن بستم یا به آن‌که [[زنان]] دارند و از آن گریزی نیست؟<ref>انساب‌الاشراف، ج ۷، ص ۱۳۰؛ اعلام‌النساء، ج ۱، ص ۴۷.</ref>.
برخی مؤرّخان او را از [[نخستین مسلمانان]] و هجدهمین نفری دانسته‌اند که اسلام آورده است<ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۴۶؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۸؛ الاصابه، ج ۸، ص ۱۳.</ref>. او از هجرت شبانه [[پیامبر]] {{صل}} [[آگاه]] بود و بر پایه روایتی، در سه روزی که پیامبر و ابوبکر در [[غار]] بودند، برای آنان [[غذا]] می‌برد<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۸۵.</ref>. هنگام حرکت [[حضرت]]، کمربند خود را دو پاره کرد و غذای پیامبر {{صل}} را با یکی از آن دو بست<ref> الطبقات، ج۸، ص۱۹۶.</ref>، به همین جهت به او {{عربی|"ذات النّطاقَیْن"}} می‌گفتند<ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۴۵.</ref>. وی به این [[لقب]] [[شهرت]] یافت و بدان [[افتخار]] می‌کرد و هنگامی که [[شامیان]] به [[تمسخر]]، پسرش [[عبدالله]] را ابن ‌ذات‌ النّطاقَیْن می‌نامیدند، [[اسماء]] پاسخ داد: به کدام یک از دو کمربندم من را مسخره می‌کنید: به آن‌که غذای [[سفر]] پیامبر {{صل}} را با آن بستم یا به آن‌که [[زنان]] دارند و از آن گریزی نیست؟<ref>انساب‌الاشراف، ج ۷، ص ۱۳۰؛ اعلام‌النساء، ج ۱، ص ۴۷.</ref>.


اسماء بر اثر فاش نکردن جهت حرکت پیامبر{{صل}}، از [[ابوجهل]] سیلی خورد<ref>السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۸۷؛ عیون‌الاثر، ج ۱، ص ۲۱۸.</ref>. طبق [[نقلی]] او پس از [[هجرت پیامبر]]{{صل}} در حالی‌ که پسرش عبدالله را آبستن بود، به [[مدینه]] هجرت کرد و نوزاد خود را در [[قبا]] به [[دنیا]] آورد.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۳۴۵؛ اسدالغابه، ج۳، ص ۲۴۲.</ref> از شرکت او در [[جنگ‌ها]] و دیگر حوادث دهه نخست [[تاریخ اسلام]] خبری نیست؛ امّا در [[سال ۱۳ هجری]] به [[روزگار]] [[حکومت]] پدرش، همراه همسرش [[زبیر]] در [[پیکار]] [[یرموک]]، دشوارترین [[نبرد]] [[مسلمانان]] با [[رومیان]]، شرکت داشت<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۹۹.</ref>. در اواخر [[خلافت عمر]] به [[سال ۲۳ هجری]] هنگامی که پسرش [[عروه]]، [[کودکی]] خردسال بود، از زبیر [[طلاق]] گرفت<ref> تهذیب‌التهذیب، ج۷،ص۱۶۱؛ تهذیب‌الکمال، ج ۲۰، ص ۲۲.</ref>. با توجه به اینکه مؤرّخان برایش [[همسر]] دیگری ننوشته‌اند، به نظر می‌رسد تا پایان [[عمر]] (۷۳ ه.) به مدّت ۵۰ سال تنها زیست و همسر دیگری [[اختیار]] نکرد.
اسماء بر اثر فاش نکردن جهت حرکت پیامبر {{صل}}، از [[ابوجهل]] سیلی خورد<ref>السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۸۷؛ عیون‌الاثر، ج ۱، ص ۲۱۸.</ref>. طبق [[نقلی]] او پس از [[هجرت پیامبر]] {{صل}} در حالی‌ که پسرش عبدالله را آبستن بود، به [[مدینه]] هجرت کرد و نوزاد خود را در [[قبا]] به [[دنیا]] آورد.<ref>الاستیعاب، ج۴، ص۳۴۵؛ اسدالغابه، ج۳، ص ۲۴۲.</ref> از شرکت او در [[جنگ‌ها]] و دیگر حوادث دهه نخست [[تاریخ اسلام]] خبری نیست؛ امّا در [[سال ۱۳ هجری]] به [[روزگار]] [[حکومت]] پدرش، همراه همسرش [[زبیر]] در [[پیکار]] [[یرموک]]، دشوارترین [[نبرد]] [[مسلمانان]] با [[رومیان]]، شرکت داشت<ref>الطبقات، ج ۸، ص ۱۹۹.</ref>. در اواخر [[خلافت عمر]] به [[سال ۲۳ هجری]] هنگامی که پسرش [[عروه]]، [[کودکی]] خردسال بود، از زبیر [[طلاق]] گرفت<ref> تهذیب‌التهذیب، ج۷،ص۱۶۱؛ تهذیب‌الکمال، ج ۲۰، ص ۲۲.</ref>. با توجه به اینکه مؤرّخان برایش [[همسر]] دیگری ننوشته‌اند، به نظر می‌رسد تا پایان [[عمر]] (۷۳ ه.) به مدّت ۵۰ سال تنها زیست و همسر دیگری [[اختیار]] نکرد.


[[اسماء]] از [[صحابه]] و نزد [[خلفا]] شخصی محترم بود، ازاین‌رو هنگامی که عمر برای مسلمانان و براساس [[فضل]] و سابقه آنان مقرّری تعیین می‌کرد، برای اسماء ۱۰۰۰ [[درهم]] قرار داد.<ref> الطبقات، ج۸، ص۱۹۹؛ تاریخ ‌دمشق، ج۶۹، ص۱۹.</ref> وی زنی [[فصیح]] بود و رأیی [[استوار]] داشت. سفارش او به پسرش [[عبدالله]] هنگامی که در محاصره [[شامیان]] قرار داشت و پاسخ‌های وی به [[حجّاج]]، از [[خردمندی]] او حکایت دارد<ref>انساب‌الاشراف، ج۷، ص۱۲۳ ـ ۱۲۴؛ تاریخ‌یعقوبی، ج۲، ص۲۶۷؛ مروج‌الذهب، ج ۳، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸.</ref>.
[[اسماء]] از [[صحابه]] و نزد [[خلفا]] شخصی محترم بود، ازاین‌رو هنگامی که عمر برای مسلمانان و براساس [[فضل]] و سابقه آنان مقرّری تعیین می‌کرد، برای اسماء ۱۰۰۰ [[درهم]] قرار داد.<ref> الطبقات، ج۸، ص۱۹۹؛ تاریخ ‌دمشق، ج۶۹، ص۱۹.</ref> وی زنی [[فصیح]] بود و رأیی [[استوار]] داشت. سفارش او به پسرش [[عبدالله]] هنگامی که در محاصره [[شامیان]] قرار داشت و پاسخ‌های وی به [[حجّاج]]، از [[خردمندی]] او حکایت دارد<ref>انساب‌الاشراف، ج۷، ص۱۲۳ ـ ۱۲۴؛ تاریخ‌یعقوبی، ج۲، ص۲۶۷؛ مروج‌الذهب، ج ۳، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸.</ref>.


اسماء در طول محاصره هفت ماه و نیمه پسرش، در کنار او بود و پیکار، کشته شدن و به دار آویختنش را از نزدیک نظاره می‌کرد<ref>تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۲۱ ـ ۲۷؛ انساب الاشراف، ج ۷، ص ۱۲۸ ـ ۱۳۰.</ref>. اسماء از زبیر صاحب ۸ فرزند شد؛ از جمله عبدالله، [[مصعب]] و عروه <ref>تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۸.</ref> که در حوادث [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] و [[فرهنگی]] قرن اوّل و دوم [[هجری]]، نقش داشتند. عبدالله از [[دشمنان]] کینه‌توز [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بود<ref>قاموس الرجال، ج ۶، ص ۳۴۸.</ref>.
اسماء در طول محاصره هفت ماه و نیمه پسرش، در کنار او بود و پیکار، کشته شدن و به دار آویختنش را از نزدیک نظاره می‌کرد<ref>تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۲۱ ـ ۲۷؛ انساب الاشراف، ج ۷، ص ۱۲۸ ـ ۱۳۰.</ref>. اسماء از زبیر صاحب ۸ فرزند شد؛ از جمله عبدالله، [[مصعب]] و عروه <ref>تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۸.</ref> که در حوادث [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] و [[فرهنگی]] قرن اوّل و دوم [[هجری]]، نقش داشتند. عبدالله از [[دشمنان]] کینه‌توز [[امیرمؤمنان]] {{ع}} بود<ref>قاموس الرجال، ج ۶، ص ۳۴۸.</ref>.


[[علی]]{{ع}} در [[نهج‌البلاغه]] می‌فرماید: زبیر پیوسته از ما [[اهل‌بیت]] بود تا آنکه فرزند شومش عبداللّه [[رشد]] کرد<ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۴۵۳.</ref>. مدّت ۸ سال به ادّعای [[خلافت]] بر بخش بزرگی از قلمرو [[اسلام]] حکومت می‌کرد<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۴۰.</ref>.او در دوران حکومتش مدت ۴۰ [[جمعه]] [[صلوات بر پیامبر]]{{صل}} را در خطبه‌های [[نماز جمعه]] ترک کرد<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص ۳۳۸.</ref>.
[[علی]] {{ع}} در [[نهج‌البلاغه]] می‌فرماید: زبیر پیوسته از ما [[اهل‌بیت]] بود تا آنکه فرزند شومش عبداللّه [[رشد]] کرد<ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۴۵۳.</ref>. مدّت ۸ سال به ادّعای [[خلافت]] بر بخش بزرگی از قلمرو [[اسلام]] حکومت می‌کرد<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۴۰.</ref>.او در دوران حکومتش مدت ۴۰ [[جمعه]] [[صلوات بر پیامبر]] {{صل}} را در خطبه‌های [[نماز جمعه]] ترک کرد<ref>شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص ۳۳۸.</ref>.


[[دانشمندان]] رجالی [[اهل‌سنّت]]، [[اسماء]] را از [[راویان]] [[ثقه]] برشمرده‌اند و شمار فراوانی از [[محدّثان]]، از او [[روایت]] شنیده و [[نقل]] کرده‌اند<ref>الاصابه، ج ۸، ص ۱۳؛ معرفة الثقات، ج ۲، ص ۴۵؛ الثقات، ج ۳، ص ۲۳.</ref>. اسماء هم خود [[شعر]] می‌سرود و هم شعر دیگران را می‌خواند<ref>اعلام النساء، ج ۱، ص ۴۹.</ref>. در رثای شوهرش [[زبیر]]، مرثیه‌ای سروده که در [[منابع تاریخی]] ضبط است<ref> انساب‌الاشراف، ج ۹، ص ۴۳۳.</ref>. وی [[علم]] [[تعبیر خواب]] را می‌دانست و آن را به دیگران نیز می‌آموخت<ref>الطبقات، ج ۵، ص ۹۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۲۳۵.</ref>. اسماء در اواخر [[عمر]] [[نابینا]] شد و سرانجام در ماه جمادی‌الاولی یا جمادی‌الثانیه [[سال ۷۳ هجری]]، چند [[روز]] پس از [[مرگ]] و [[دفن]] پسرش [[عبدالله]]، در ۱۰۰ سالگی درگذشت و در [[مکّه]] به [[خاک]] سپرده شد <ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۴۵؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۹.</ref><ref>[[محمد الله‌اکبری|الله‌اکبری، محمد]]، [[اسماء بنت ابی‌بکر (مقاله)|مقاله «اسماء بنت ابی‌بکر»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>
[[دانشمندان]] رجالی [[اهل‌سنّت]]، [[اسماء]] را از [[راویان]] [[ثقه]] برشمرده‌اند و شمار فراوانی از [[محدّثان]]، از او [[روایت]] شنیده و [[نقل]] کرده‌اند<ref>الاصابه، ج ۸، ص ۱۳؛ معرفة الثقات، ج ۲، ص ۴۵؛ الثقات، ج ۳، ص ۲۳.</ref>. اسماء هم خود [[شعر]] می‌سرود و هم شعر دیگران را می‌خواند<ref>اعلام النساء، ج ۱، ص ۴۹.</ref>. در رثای شوهرش [[زبیر]]، مرثیه‌ای سروده که در [[منابع تاریخی]] ضبط است<ref> انساب‌الاشراف، ج ۹، ص ۴۳۳.</ref>. وی [[علم]] [[تعبیر خواب]] را می‌دانست و آن را به دیگران نیز می‌آموخت<ref>الطبقات، ج ۵، ص ۹۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۲۳۵.</ref>. اسماء در اواخر [[عمر]] [[نابینا]] شد و سرانجام در ماه جمادی‌الاولی یا جمادی‌الثانیه [[سال ۷۳ هجری]]، چند [[روز]] پس از [[مرگ]] و [[دفن]] پسرش [[عبدالله]]، در ۱۰۰ سالگی درگذشت و در [[مکّه]] به [[خاک]] سپرده شد <ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۴۵؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۹.</ref><ref>[[محمد الله‌اکبری|الله‌اکبری، محمد]]، [[اسماء بنت ابی‌بکر (مقاله)|مقاله «اسماء بنت ابی‌بکر»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>


==[[اسما]] در [[شأن نزول]]==
== [[اسما]] در [[شأن نزول]] ==
براساس نقل برخی از محدّثان و [[مفسّران]]<ref> الطبقات، ج۸، ص۱۹۸؛ جامع ‌البیان، مج۱۴، ج ۲۸، ص ۸۳ ـ ۸۴؛ مختصر تاریخ‌ دمشق، ج ۵، ص ۱۱۳.</ref>، [[مادر]] مطلّقه اسماء (قیله یا قُتَیله دختر عبدالعزّی) که [[مشرک]] بود، به دیدن دخترش آمد و برایش هدایایی آورد. أسماء به مادر خود گفت: تا از [[پیامبر]]{{صل}} اجازه نگیرم، هدیه‌ات را نمی‌پذیرم و تو را به خانه‌ام [[راه]] نمی‌دهم. [[آیات]] {{متن قرآن| لا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز می‌دارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۸-۹.</ref> در این باره نازل شد.
براساس نقل برخی از محدّثان و [[مفسّران]]<ref> الطبقات، ج۸، ص۱۹۸؛ جامع ‌البیان، مج۱۴، ج ۲۸، ص ۸۳ ـ ۸۴؛ مختصر تاریخ‌ دمشق، ج ۵، ص ۱۱۳.</ref>، [[مادر]] مطلّقه اسماء (قیله یا قُتَیله دختر عبدالعزّی) که [[مشرک]] بود، به دیدن دخترش آمد و برایش هدایایی آورد. أسماء به مادر خود گفت: تا از [[پیامبر]] {{صل}} اجازه نگیرم، هدیه‌ات را نمی‌پذیرم و تو را به خانه‌ام [[راه]] نمی‌دهم. [[آیات]] {{متن قرآن| لا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز می‌دارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۸-۹.</ref> در این باره نازل شد.


قابل توجه است که راویانِ [[روایات]] این [[شأن نزول]]، در نقل [[طبری]] و [[ابن ‌سعد]]، همه از [[خاندان]] زبیرند، ازاین‌رو باید با تردید یا دقّت و [[تأمّل]] بیشتر بدان‌ها نگریست.
قابل توجه است که راویانِ [[روایات]] این [[شأن نزول]]، در نقل [[طبری]] و [[ابن ‌سعد]]، همه از [[خاندان]] زبیرند، ازاین‌رو باید با تردید یا دقّت و [[تأمّل]] بیشتر بدان‌ها نگریست.


[[اسماء]] در عمره‌القضاء<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۶۳.</ref> همراه [[پیامبر]]{{صل}} بود و [[مادر]] و مادربزرگش که هر دو [[مشرک]] بودند، نزد وی آمده، چیزی خواستند. او در پاسخ آنان گفت: تا در این باب از پیامبر{{صل}} نپرسم و اجازه نگیرم، چیزی به شما نمی‌دهم. شما همدین من نیستید. اسماء در این باره از پیامبر{{صل}} پرسید و در پاسخ وی [[خداوند]] [[آیه]] {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ}}<ref>«رهنمود آنان با تو نیست بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و هر دارایی که ببخشید به سود خود شماست و جز برای خشنودی خداوند، نمی‌بخشید» سوره بقره، آیه ۲۷۲.</ref> را فرو فرستاد و به پیامبر{{صل}} اعلام کرد: [[هدایت]] [[مشرکان]] برعهده تو نیست که [[صدقه]] [[بخشش]] از آنان باز می‌گیری تا [[مسلمان]] شوند. تو دعوت‌کننده‌ای؛ نه [[راه]] [[نماینده]]. این خداست که هرکه را خواهد راه نماید<ref> کشف الاسرار، ج ۱، ص ۷۴۲.</ref> و به [[مسلمانان]] اعلام کرد: اموالی را که می‌بخشید، برای خودتان است. شما فقط برای [[خشنودی خدا]] می‌بخشید. [[پاداش]] آنچه [[انفاق]] می‌کنید، به‌تمام و بی‌کاستی به شما می‌رسد و به شما [[ستم]] نمی‌شود.
[[اسماء]] در عمره‌القضاء<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۶۳.</ref> همراه [[پیامبر]] {{صل}} بود و [[مادر]] و مادربزرگش که هر دو [[مشرک]] بودند، نزد وی آمده، چیزی خواستند. او در پاسخ آنان گفت: تا در این باب از پیامبر {{صل}} نپرسم و اجازه نگیرم، چیزی به شما نمی‌دهم. شما همدین من نیستید. اسماء در این باره از پیامبر {{صل}} پرسید و در پاسخ وی [[خداوند]] [[آیه]] {{متن قرآن|لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ}}<ref>«رهنمود آنان با تو نیست بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و هر دارایی که ببخشید به سود خود شماست و جز برای خشنودی خداوند، نمی‌بخشید» سوره بقره، آیه ۲۷۲.</ref> را فرو فرستاد و به پیامبر {{صل}} اعلام کرد: [[هدایت]] [[مشرکان]] برعهده تو نیست که [[صدقه]] [[بخشش]] از آنان باز می‌گیری تا [[مسلمان]] شوند. تو دعوت‌کننده‌ای؛ نه [[راه]] [[نماینده]]. این خداست که هرکه را خواهد راه نماید<ref> کشف الاسرار، ج ۱، ص ۷۴۲.</ref> و به [[مسلمانان]] اعلام کرد: اموالی را که می‌بخشید، برای خودتان است. شما فقط برای [[خشنودی خدا]] می‌بخشید. [[پاداش]] آنچه [[انفاق]] می‌کنید، به‌تمام و بی‌کاستی به شما می‌رسد و به شما [[ستم]] نمی‌شود.


[[میبدی]]<ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص ۷۴۲.</ref> نیز همین [[شأن نزول]] را آورده است، بی‌آنکه به عمره‌القضاء اشاره کند. میبدی و [[طبرسی]] هر دو [[روایات]] دیگری را نیز در شأن نزول این آیه آورده‌اند<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۶۳.</ref> که در مجموع می‌توان گفت کار اسماء، یعنی کمک نکردن به خویشاوندِ نزدیک غیر همدین، مشکل همه مسلمانان بوده است و بسیاری از آنان از این کار خودداری می‌کرده‌اند، بدون آنکه از پیامبر{{صل}} بپرسند و کار اسماء فقط یکی از مصادیق آن بوده است.<ref>[[محمد الله‌اکبری|الله‌اکبری، محمد]]، [[اسماء بنت ابی‌بکر (مقاله)|مقاله «اسماء بنت ابی‌بکر»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>
[[میبدی]]<ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص ۷۴۲.</ref> نیز همین [[شأن نزول]] را آورده است، بی‌آنکه به عمره‌القضاء اشاره کند. میبدی و [[طبرسی]] هر دو [[روایات]] دیگری را نیز در شأن نزول این آیه آورده‌اند<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۶۳.</ref> که در مجموع می‌توان گفت کار اسماء، یعنی کمک نکردن به خویشاوندِ نزدیک غیر همدین، مشکل همه مسلمانان بوده است و بسیاری از آنان از این کار خودداری می‌کرده‌اند، بدون آنکه از پیامبر {{صل}} بپرسند و کار اسماء فقط یکی از مصادیق آن بوده است.<ref>[[محمد الله‌اکبری|الله‌اکبری، محمد]]، [[اسماء بنت ابی‌بکر (مقاله)|مقاله «اسماء بنت ابی‌بکر»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۰۱

مقدمه

مادرش قیله یا قُتیله از بنی‌عامر بن لؤی قریشی است که ابوبکر به روزگار جاهلیّت وی را طلاق داد[۱]. او ۲۷ سال پیش از هجرت در مکّه زاده شد[۲] و همان‌جا رشد کرد. در جوانی به همسری زبیر بن عوام درآمد و به دعوت پدرش، اسلام آورد[۳].

برخی مؤرّخان او را از نخستین مسلمانان و هجدهمین نفری دانسته‌اند که اسلام آورده است[۴]. او از هجرت شبانه پیامبر (ص) آگاه بود و بر پایه روایتی، در سه روزی که پیامبر و ابوبکر در غار بودند، برای آنان غذا می‌برد[۵]. هنگام حرکت حضرت، کمربند خود را دو پاره کرد و غذای پیامبر (ص) را با یکی از آن دو بست[۶]، به همین جهت به او "ذات النّطاقَیْن" می‌گفتند[۷]. وی به این لقب شهرت یافت و بدان افتخار می‌کرد و هنگامی که شامیان به تمسخر، پسرش عبدالله را ابن ‌ذات‌ النّطاقَیْن می‌نامیدند، اسماء پاسخ داد: به کدام یک از دو کمربندم من را مسخره می‌کنید: به آن‌که غذای سفر پیامبر (ص) را با آن بستم یا به آن‌که زنان دارند و از آن گریزی نیست؟[۸].

اسماء بر اثر فاش نکردن جهت حرکت پیامبر (ص)، از ابوجهل سیلی خورد[۹]. طبق نقلی او پس از هجرت پیامبر (ص) در حالی‌ که پسرش عبدالله را آبستن بود، به مدینه هجرت کرد و نوزاد خود را در قبا به دنیا آورد.[۱۰] از شرکت او در جنگ‌ها و دیگر حوادث دهه نخست تاریخ اسلام خبری نیست؛ امّا در سال ۱۳ هجری به روزگار حکومت پدرش، همراه همسرش زبیر در پیکار یرموک، دشوارترین نبرد مسلمانان با رومیان، شرکت داشت[۱۱]. در اواخر خلافت عمر به سال ۲۳ هجری هنگامی که پسرش عروه، کودکی خردسال بود، از زبیر طلاق گرفت[۱۲]. با توجه به اینکه مؤرّخان برایش همسر دیگری ننوشته‌اند، به نظر می‌رسد تا پایان عمر (۷۳ ه.) به مدّت ۵۰ سال تنها زیست و همسر دیگری اختیار نکرد.

اسماء از صحابه و نزد خلفا شخصی محترم بود، ازاین‌رو هنگامی که عمر برای مسلمانان و براساس فضل و سابقه آنان مقرّری تعیین می‌کرد، برای اسماء ۱۰۰۰ درهم قرار داد.[۱۳] وی زنی فصیح بود و رأیی استوار داشت. سفارش او به پسرش عبدالله هنگامی که در محاصره شامیان قرار داشت و پاسخ‌های وی به حجّاج، از خردمندی او حکایت دارد[۱۴].

اسماء در طول محاصره هفت ماه و نیمه پسرش، در کنار او بود و پیکار، کشته شدن و به دار آویختنش را از نزدیک نظاره می‌کرد[۱۵]. اسماء از زبیر صاحب ۸ فرزند شد؛ از جمله عبدالله، مصعب و عروه [۱۶] که در حوادث سیاسی و اجتماعی و فرهنگی قرن اوّل و دوم هجری، نقش داشتند. عبدالله از دشمنان کینه‌توز امیرمؤمنان (ع) بود[۱۷].

علی (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید: زبیر پیوسته از ما اهل‌بیت بود تا آنکه فرزند شومش عبداللّه رشد کرد[۱۸]. مدّت ۸ سال به ادّعای خلافت بر بخش بزرگی از قلمرو اسلام حکومت می‌کرد[۱۹].او در دوران حکومتش مدت ۴۰ جمعه صلوات بر پیامبر (ص) را در خطبه‌های نماز جمعه ترک کرد[۲۰].

دانشمندان رجالی اهل‌سنّت، اسماء را از راویان ثقه برشمرده‌اند و شمار فراوانی از محدّثان، از او روایت شنیده و نقل کرده‌اند[۲۱]. اسماء هم خود شعر می‌سرود و هم شعر دیگران را می‌خواند[۲۲]. در رثای شوهرش زبیر، مرثیه‌ای سروده که در منابع تاریخی ضبط است[۲۳]. وی علم تعبیر خواب را می‌دانست و آن را به دیگران نیز می‌آموخت[۲۴]. اسماء در اواخر عمر نابینا شد و سرانجام در ماه جمادی‌الاولی یا جمادی‌الثانیه سال ۷۳ هجری، چند روز پس از مرگ و دفن پسرش عبدالله، در ۱۰۰ سالگی درگذشت و در مکّه به خاک سپرده شد [۲۵][۲۶]

اسما در شأن نزول

براساس نقل برخی از محدّثان و مفسّران[۲۷]، مادر مطلّقه اسماء (قیله یا قُتَیله دختر عبدالعزّی) که مشرک بود، به دیدن دخترش آمد و برایش هدایایی آورد. أسماء به مادر خود گفت: تا از پیامبر (ص) اجازه نگیرم، هدیه‌ات را نمی‌پذیرم و تو را به خانه‌ام راه نمی‌دهم. آیات لا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۲۸] در این باره نازل شد.

قابل توجه است که راویانِ روایات این شأن نزول، در نقل طبری و ابن ‌سعد، همه از خاندان زبیرند، ازاین‌رو باید با تردید یا دقّت و تأمّل بیشتر بدان‌ها نگریست.

اسماء در عمره‌القضاء[۲۹] همراه پیامبر (ص) بود و مادر و مادربزرگش که هر دو مشرک بودند، نزد وی آمده، چیزی خواستند. او در پاسخ آنان گفت: تا در این باب از پیامبر (ص) نپرسم و اجازه نگیرم، چیزی به شما نمی‌دهم. شما همدین من نیستید. اسماء در این باره از پیامبر (ص) پرسید و در پاسخ وی خداوند آیه لَيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ[۳۰] را فرو فرستاد و به پیامبر (ص) اعلام کرد: هدایت مشرکان برعهده تو نیست که صدقه بخشش از آنان باز می‌گیری تا مسلمان شوند. تو دعوت‌کننده‌ای؛ نه راه نماینده. این خداست که هرکه را خواهد راه نماید[۳۱] و به مسلمانان اعلام کرد: اموالی را که می‌بخشید، برای خودتان است. شما فقط برای خشنودی خدا می‌بخشید. پاداش آنچه انفاق می‌کنید، به‌تمام و بی‌کاستی به شما می‌رسد و به شما ستم نمی‌شود.

میبدی[۳۲] نیز همین شأن نزول را آورده است، بی‌آنکه به عمره‌القضاء اشاره کند. میبدی و طبرسی هر دو روایات دیگری را نیز در شأن نزول این آیه آورده‌اند[۳۳] که در مجموع می‌توان گفت کار اسماء، یعنی کمک نکردن به خویشاوندِ نزدیک غیر همدین، مشکل همه مسلمانان بوده است و بسیاری از آنان از این کار خودداری می‌کرده‌اند، بدون آنکه از پیامبر (ص) بپرسند و کار اسماء فقط یکی از مصادیق آن بوده است.[۳۴]

منابع

پانویس

  1. الطبقات، ج ۸، ص ۱۹۸؛ اعلام‌النساء، ج ۱، ص ۴۷؛ الاصابه، ج ۸، ص ۱۲ ـ ۱۳.
  2. اسدالغابه، ج ۸، ص ۸؛ الاصابه، ج ۸، ص ۱۴.
  3. السیره‌النبویه، ج۱، ص۲۵۰، ۲۵۴؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۴۵.
  4. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۴۶؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۸؛ الاصابه، ج ۸، ص ۱۳.
  5. السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۸۵.
  6. الطبقات، ج۸، ص۱۹۶.
  7. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۴۵.
  8. انساب‌الاشراف، ج ۷، ص ۱۳۰؛ اعلام‌النساء، ج ۱، ص ۴۷.
  9. السیره‌النبویه، ج ۲، ص ۴۸۷؛ عیون‌الاثر، ج ۱، ص ۲۱۸.
  10. الاستیعاب، ج۴، ص۳۴۵؛ اسدالغابه، ج۳، ص ۲۴۲.
  11. الطبقات، ج ۸، ص ۱۹۹.
  12. تهذیب‌التهذیب، ج۷،ص۱۶۱؛ تهذیب‌الکمال، ج ۲۰، ص ۲۲.
  13. الطبقات، ج۸، ص۱۹۹؛ تاریخ ‌دمشق، ج۶۹، ص۱۹.
  14. انساب‌الاشراف، ج۷، ص۱۲۳ ـ ۱۲۴؛ تاریخ‌یعقوبی، ج۲، ص۲۶۷؛ مروج‌الذهب، ج ۳، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸.
  15. تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۲۱ ـ ۲۷؛ انساب الاشراف، ج ۷، ص ۱۲۸ ـ ۱۳۰.
  16. تاریخ دمشق، ج ۶۹، ص ۸.
  17. قاموس الرجال، ج ۶، ص ۳۴۸.
  18. نهج‌البلاغه، حکمت ۴۵۳.
  19. الاستیعاب، ج ۳، ص ۴۰.
  20. شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص ۳۳۸.
  21. الاصابه، ج ۸، ص ۱۳؛ معرفة الثقات، ج ۲، ص ۴۵؛ الثقات، ج ۳، ص ۲۳.
  22. اعلام النساء، ج ۱، ص ۴۹.
  23. انساب‌الاشراف، ج ۹، ص ۴۳۳.
  24. الطبقات، ج ۵، ص ۹۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۲۳۵.
  25. الاستیعاب، ج ۴، ص ۳۴۵؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۹.
  26. الله‌اکبری، محمد، مقاله «اسماء بنت ابی‌بکر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱.
  27. الطبقات، ج۸، ص۱۹۸؛ جامع ‌البیان، مج۱۴، ج ۲۸، ص ۸۳ ـ ۸۴؛ مختصر تاریخ‌ دمشق، ج ۵، ص ۱۱۳.
  28. «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز می‌دارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۸-۹.
  29. مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۶۳.
  30. «رهنمود آنان با تو نیست بلکه خداوند است که هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و هر دارایی که ببخشید به سود خود شماست و جز برای خشنودی خداوند، نمی‌بخشید» سوره بقره، آیه ۲۷۲.
  31. کشف الاسرار، ج ۱، ص ۷۴۲.
  32. کشف الاسرار، ج ۱، ص ۷۴۲.
  33. مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۶۶۳.
  34. الله‌اکبری، محمد، مقاله «اسماء بنت ابی‌بکر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱.