عبدالله بن حسن بن علی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
'''[[عبدالله بن حسن]]''' فرزند [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} که در [[کربلا]] حضور داشت زمانی که که [[امام حسین]] {{ع}} در [[گودال قتلگاه]] در محاصره [[دشمن]] قرار داشت، شتابان خود را به عموی گرامی‌اش رساند و با تیغ دشمن به [[شهادت]] رسید.
'''[[عبدالله بن حسن]]''' فرزند [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} که در [[کربلا]] حضور داشت زمانی که که [[امام حسین]] {{ع}} در [[گودال قتلگاه]] در محاصره [[دشمن]] قرار داشت، شتابان خود را به عموی گرامی‌اش رساند و با تیغ دشمن به [[شهادت]] رسید.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
سومین فرزند [[امام حسن]]{{ع}} که در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسید، عبداللّه اصغر نام داشت. مادرش دختر [[سلیل بن عبدالله بجلی]] بود که برخی نام وی را [[رمله]] آورده‌اند<ref>تسمیة من قتل...، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ مقاتل الطالبیین، ص۸۹، دارالمعرفة؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.</ref>. ظاهراً وی پس از [[علی اصغر]]، خُردسال‌ترین [[شهید]] کربلا بوده است<ref>در کتب معتبر، سنّ او نیامده است. برخی نویسندگان متأخّر، او را یازده ساله دانسته‌اند.</ref>. وی در [[حادثه عاشورا]] هنوز به سن [[بلوغ]] نرسیده بود و در [[خیمه]] [[زنان]] نگه‌داری می‌شد. آن‌گاه که [[شمر بن ذی الجوشن]] با نیروهای پیاده پس از عقب‌نشینی دوباره به سوی [[امام حسین]]{{ع}} [[هجوم]] آورد، عبدالله از خیمه بیرون دوید و به سوی عمویش حرکت کرد. [[زینب]]{{س}} او را گرفت و [[امام]]{{ع}} نیز فرمود: «خواهرم او را نگه دار»، ولی عبدالله نپذیرفت و از بازگشت به خیمه به شدت خودداری کرد و گفت: «به [[خدا]] قسم هرگز از عمویم جدا نخواهم شد».
سومین فرزند [[امام حسن]] {{ع}} که در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسید، عبداللّه اصغر نام داشت. مادرش دختر [[سلیل بن عبدالله بجلی]] بود که برخی نام وی را [[رمله]] آورده‌اند<ref>تسمیة من قتل... ، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ مقاتل الطالبیین، ص۸۹، دارالمعرفة؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.</ref>. ظاهراً وی پس از [[علی اصغر]]، خُردسال‌ترین [[شهید]] کربلا بوده است<ref>در کتب معتبر، سنّ او نیامده است. برخی نویسندگان متأخّر، او را یازده ساله دانسته‌اند.</ref>. وی در [[حادثه عاشورا]] هنوز به سن [[بلوغ]] نرسیده بود و در [[خیمه]] [[زنان]] نگه‌داری می‌شد. آن‌گاه که [[شمر بن ذی الجوشن]] با نیروهای پیاده پس از عقب‌نشینی دوباره به سوی [[امام حسین]] {{ع}} [[هجوم]] آورد، عبدالله از خیمه بیرون دوید و به سوی عمویش حرکت کرد. [[زینب]] {{س}} او را گرفت و [[امام]] {{ع}} نیز فرمود: «خواهرم او را نگه دار»، ولی عبدالله نپذیرفت و از بازگشت به خیمه به شدت خودداری کرد و گفت: «به [[خدا]] قسم هرگز از عمویم جدا نخواهم شد».


در آن هنگام [[ابجر بن کعب]] و به قولی «[[حرملة بن کاهل]]» [[شمشیر]] خود را بر [[امام]]{{ع}} فرود آورد. عبدالله گفت: «وای بر تو ای فرزند [[زن]] [[ناپاک]]! آیا می‌خواهی عموی مرا بکشی؟ و دست خود را سپر قرار داد که قطع شد و به پوست آویخت او فریاد: «یا عمّاه (یا امّتاه، یا امّاه)» برآورد و [[حسین]]{{ع}} وی را در آغوش کشید و به سینه چسبانید و فرمود: «برادرزاده [[شکیبا]] باش که خیر است و [[خداوند]] تو را به [[پدران]] [[پاک]] و نیکوکارت، [[رسول خدا]]{{صل}}، [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}}، [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]]، [[جعفر]] و [[حسن بن علی]]{{عم}} که [[درود]] خداوند بر آنان باد ملحق خواهد ساخت»<ref>{{متن حدیث|إنَّ شِمْرَ بْنَ ذِي الجَوْشَنِ أَقْبَلَ فِي الرَّجّالَةِ نَحْوَ الحُسَيْنِ{{ع}}؛ فَأَخَذَ الحُسَيْنُ{{ع}} يَشُدُّ عَلَيْهِمْ فَيَنْكَشِفُونَ عَنْهُ، ثُمَّ إنَّهُم أَحَاطُوا بِهِ إحَاطَةً، وَ أقبَلَ إلَى الحُسَيْنِ{{ع}} غُلامٌ مِن أهلِهِ، فَأَخَذَتْهُ اُخْتُهُ زَيْنَبُ ابْنَةُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَهُ، فَقَالَ لَهَا الحُسَيْنُ{{ع}}: اِحْبِسيهِ، فَأَبَى الغُلامُ وَ جَاءَ يَشْتَدُّ إلَى الحُسَيْنِ{{ع}}، فَقَامَ إْلَى جَنْبِهِ. قَالَ: وَ قَدْ أَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبِ بْنِ عُبَيْدِ اللّهِ - مِنْ بَني تَيمِ اللّهِ بْنِ ثَعْلَبَةَ بْنِ عُكَابَةَ - إلَى الحُسَيْنِ{{ع}} بِالسَّيْفِ، فَقَالَ الغُلامُ: يَا بْنَ الخَبيثَةِ! أتَقْتُلُ عَمِّي؟ فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ، فَاتَّقَاهُ الغُلامُ بِيَدِهِ فَأَطَنَّهَا إلَا الجَلْدَةَ، فَإِذَا يَدُهُ مُعَلَّقَةٌ، فَنَادَى الغُلامُ: يَا اُمَّتَاه. فَأَخَذَهُ الحُسَيْنُ{{ع}} فَضَمَّهُ إلَى صَدْرِهِ، وَ قَالَ: يَا بْنَ أخي، اِصْبِر عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ، وَاحْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الخَيْرَ، فَإِنَّ اللّهَ يُلْحِقُكَ بِآبائِكَ الصَّالِحينَ؛ بِرَسُولِ اللّهِ{{صل}} وَعَلِيِّ بْنِ أَبِي طالِبٍ، وَحَمْزَةَ وجَعْفَرٍ، وَالحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِم أَجْمَعِينَ}}، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰-۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ ابصارالعین، ص۷۳-۷۴، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة؛ فرسان الهیجاء، ص۲۳۹-۲۴۰؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸-۲۵۰.</ref>.
در آن هنگام [[ابجر بن کعب]] و به قولی «[[حرملة بن کاهل]]» [[شمشیر]] خود را بر [[امام]] {{ع}} فرود آورد. عبدالله گفت: «وای بر تو ای فرزند [[زن]] [[ناپاک]]! آیا می‌خواهی عموی مرا بکشی؟ و دست خود را سپر قرار داد که قطع شد و به پوست آویخت او فریاد: «یا عمّاه (یا امّتاه، یا امّاه)» برآورد و [[حسین]] {{ع}} وی را در آغوش کشید و به سینه چسبانید و فرمود: «برادرزاده [[شکیبا]] باش که خیر است و [[خداوند]] تو را به [[پدران]] [[پاک]] و نیکوکارت، [[رسول خدا]] {{صل}}، [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}}، [[حمزة بن عبدالمطلب|حمزه]]، [[جعفر]] و [[حسن بن علی]] {{عم}} که [[درود]] خداوند بر آنان باد ملحق خواهد ساخت»<ref>{{متن حدیث|إنَّ شِمْرَ بْنَ ذِي الجَوْشَنِ أَقْبَلَ فِي الرَّجّالَةِ نَحْوَ الحُسَيْنِ {{ع}}؛ فَأَخَذَ الحُسَيْنُ {{ع}} يَشُدُّ عَلَيْهِمْ فَيَنْكَشِفُونَ عَنْهُ، ثُمَّ إنَّهُم أَحَاطُوا بِهِ إحَاطَةً، وَ أقبَلَ إلَى الحُسَيْنِ {{ع}} غُلامٌ مِن أهلِهِ، فَأَخَذَتْهُ اُخْتُهُ زَيْنَبُ ابْنَةُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَهُ، فَقَالَ لَهَا الحُسَيْنُ {{ع}}: اِحْبِسيهِ، فَأَبَى الغُلامُ وَ جَاءَ يَشْتَدُّ إلَى الحُسَيْنِ {{ع}}، فَقَامَ إْلَى جَنْبِهِ. قَالَ: وَ قَدْ أَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبِ بْنِ عُبَيْدِ اللّهِ - مِنْ بَني تَيمِ اللّهِ بْنِ ثَعْلَبَةَ بْنِ عُكَابَةَ - إلَى الحُسَيْنِ {{ع}} بِالسَّيْفِ، فَقَالَ الغُلامُ: يَا بْنَ الخَبيثَةِ! أتَقْتُلُ عَمِّي؟ فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ، فَاتَّقَاهُ الغُلامُ بِيَدِهِ فَأَطَنَّهَا إلَا الجَلْدَةَ، فَإِذَا يَدُهُ مُعَلَّقَةٌ، فَنَادَى الغُلامُ: يَا اُمَّتَاه. فَأَخَذَهُ الحُسَيْنُ {{ع}} فَضَمَّهُ إلَى صَدْرِهِ، وَ قَالَ: يَا بْنَ أخي، اِصْبِر عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ، وَاحْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الخَيْرَ، فَإِنَّ اللّهَ يُلْحِقُكَ بِآبائِكَ الصَّالِحينَ؛ بِرَسُولِ اللّهِ {{صل}} وَعَلِيِّ بْنِ أَبِي طالِبٍ، وَحَمْزَةَ وجَعْفَرٍ، وَالحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِم أَجْمَعِينَ}}، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰-۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ ابصارالعین، ص۷۳-۷۴، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة؛ فرسان الهیجاء، ص۲۳۹-۲۴۰؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸-۲۵۰.</ref>.


برخی آورده‌اند: ناگاه [[حرملة بن کاهل]] تیری به سوی وی پرتاب کرد و او را در دامن عمویش به [[شهادت]] رسانید»<ref>تسمیة من قتل، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.</ref>.
برخی آورده‌اند: ناگاه [[حرملة بن کاهل]] تیری به سوی وی پرتاب کرد و او را در دامن عمویش به [[شهادت]] رسانید»<ref>تسمیة من قتل، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.</ref>.


[[حمید بن مسلم]] از [[سپاه]] [[عمر بن سعد]] گوید: شنیدم که [[امام حسین]]{{ع}} می‌گفت: خداوندا آنها را از [[باران]] [[رحمت]] خویش و برکت‌های [[زمین]] [[محروم]] فرما و به [[جان]] هم بینداز و ولایتداران را از آنها [[خشنود]] نگردان! زیرا پس از [[دعوت]] از ما در وعدۀ [[یاری]] ما بر ما تاختند و ما را کشتند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸.</ref>.
[[حمید بن مسلم]] از [[سپاه]] [[عمر بن سعد]] گوید: شنیدم که [[امام حسین]] {{ع}} می‌گفت: خداوندا آنها را از [[باران]] [[رحمت]] خویش و برکت‌های [[زمین]] [[محروم]] فرما و به [[جان]] هم بینداز و ولایتداران را از آنها [[خشنود]] نگردان! زیرا پس از [[دعوت]] از ما در وعدۀ [[یاری]] ما بر ما تاختند و ما را کشتند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸.</ref>.


[[زینب کبری]]{{س}} با دیدن این صحنه شیون‌کنان فرمود: «کاش مرده بودم و این [[روز]] را نمی‌دیدم، کاش [[آسمان]] بر سر زمین خراب و کوه‌ها پاره پاره می‌شد!<ref>فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۴۰.</ref>»
[[زینب کبری]] {{س}} با دیدن این صحنه شیون‌کنان فرمود: «کاش مرده بودم و این [[روز]] را نمی‌دیدم، کاش [[آسمان]] بر سر زمین خراب و کوه‌ها پاره پاره می‌شد!<ref>فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۴۰.</ref>»


در [[زیارت]] منسوب به [[ناحیه مقدسه]] و نیز [[زیارت رجبیّه]] بر این [[شهید]] بزرگوار این گونه [[درود]] فرستاده شده است: {{متن حدیث| اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلزَّكِيِّ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كَاهِلٍ اَلْأَسَدِيَّ}}<ref>الاقبال بالاعمال، ج۳، ص۷۵ و ۳۴۳.</ref> درود بر [[عبدالله بن حسن بن علی]]! [[خدا]] [[حرملة بن کاهل اسدی]] را که به سوی وی تیر انداخت و او را کشت [[لعنت]] کند!<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص۲۲۳-۲۲۴؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۹۱.</ref>.
در [[زیارت]] منسوب به [[ناحیه مقدسه]] و نیز [[زیارت رجبیّه]] بر این [[شهید]] بزرگوار این گونه [[درود]] فرستاده شده است: {{متن حدیث| اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلزَّكِيِّ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كَاهِلٍ اَلْأَسَدِيَّ}}<ref>الاقبال بالاعمال، ج۳، ص۷۵ و ۳۴۳.</ref> درود بر [[عبدالله بن حسن بن علی]]! [[خدا]] [[حرملة بن کاهل اسدی]] را که به سوی وی تیر انداخت و او را کشت [[لعنت]] کند!<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص۲۲۳-۲۲۴؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۹۱.</ref>.

نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۱

عبدالله بن حسن فرزند امام حسن مجتبی (ع) که در کربلا حضور داشت زمانی که که امام حسین (ع) در گودال قتلگاه در محاصره دشمن قرار داشت، شتابان خود را به عموی گرامی‌اش رساند و با تیغ دشمن به شهادت رسید.

مقدمه

سومین فرزند امام حسن (ع) که در کربلا به شهادت رسید، عبداللّه اصغر نام داشت. مادرش دختر سلیل بن عبدالله بجلی بود که برخی نام وی را رمله آورده‌اند[۱]. ظاهراً وی پس از علی اصغر، خُردسال‌ترین شهید کربلا بوده است[۲]. وی در حادثه عاشورا هنوز به سن بلوغ نرسیده بود و در خیمه زنان نگه‌داری می‌شد. آن‌گاه که شمر بن ذی الجوشن با نیروهای پیاده پس از عقب‌نشینی دوباره به سوی امام حسین (ع) هجوم آورد، عبدالله از خیمه بیرون دوید و به سوی عمویش حرکت کرد. زینب (س) او را گرفت و امام (ع) نیز فرمود: «خواهرم او را نگه دار»، ولی عبدالله نپذیرفت و از بازگشت به خیمه به شدت خودداری کرد و گفت: «به خدا قسم هرگز از عمویم جدا نخواهم شد».

در آن هنگام ابجر بن کعب و به قولی «حرملة بن کاهل» شمشیر خود را بر امام (ع) فرود آورد. عبدالله گفت: «وای بر تو ای فرزند زن ناپاک! آیا می‌خواهی عموی مرا بکشی؟ و دست خود را سپر قرار داد که قطع شد و به پوست آویخت او فریاد: «یا عمّاه (یا امّتاه، یا امّاه)» برآورد و حسین (ع) وی را در آغوش کشید و به سینه چسبانید و فرمود: «برادرزاده شکیبا باش که خیر است و خداوند تو را به پدران پاک و نیکوکارت، رسول خدا (ص)، علی بن ابی‌طالب (ع)، حمزه، جعفر و حسن بن علی (ع) که درود خداوند بر آنان باد ملحق خواهد ساخت»[۳].

برخی آورده‌اند: ناگاه حرملة بن کاهل تیری به سوی وی پرتاب کرد و او را در دامن عمویش به شهادت رسانید»[۴].

حمید بن مسلم از سپاه عمر بن سعد گوید: شنیدم که امام حسین (ع) می‌گفت: خداوندا آنها را از باران رحمت خویش و برکت‌های زمین محروم فرما و به جان هم بینداز و ولایتداران را از آنها خشنود نگردان! زیرا پس از دعوت از ما در وعدۀ یاری ما بر ما تاختند و ما را کشتند[۵].

زینب کبری (س) با دیدن این صحنه شیون‌کنان فرمود: «کاش مرده بودم و این روز را نمی‌دیدم، کاش آسمان بر سر زمین خراب و کوه‌ها پاره پاره می‌شد![۶]»

در زیارت منسوب به ناحیه مقدسه و نیز زیارت رجبیّه بر این شهید بزرگوار این گونه درود فرستاده شده است: « اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اَلزَّكِيِّ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِيَهُ حَرْمَلَةَ بْنَ كَاهِلٍ اَلْأَسَدِيَّ»[۷] درود بر عبدالله بن حسن بن علی! خدا حرملة بن کاهل اسدی را که به سوی وی تیر انداخت و او را کشت لعنت کند![۸].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. تسمیة من قتل... ، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ مقاتل الطالبیین، ص۸۹، دارالمعرفة؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.
  2. در کتب معتبر، سنّ او نیامده است. برخی نویسندگان متأخّر، او را یازده ساله دانسته‌اند.
  3. «إنَّ شِمْرَ بْنَ ذِي الجَوْشَنِ أَقْبَلَ فِي الرَّجّالَةِ نَحْوَ الحُسَيْنِ (ع)؛ فَأَخَذَ الحُسَيْنُ (ع) يَشُدُّ عَلَيْهِمْ فَيَنْكَشِفُونَ عَنْهُ، ثُمَّ إنَّهُم أَحَاطُوا بِهِ إحَاطَةً، وَ أقبَلَ إلَى الحُسَيْنِ (ع) غُلامٌ مِن أهلِهِ، فَأَخَذَتْهُ اُخْتُهُ زَيْنَبُ ابْنَةُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَهُ، فَقَالَ لَهَا الحُسَيْنُ (ع): اِحْبِسيهِ، فَأَبَى الغُلامُ وَ جَاءَ يَشْتَدُّ إلَى الحُسَيْنِ (ع)، فَقَامَ إْلَى جَنْبِهِ. قَالَ: وَ قَدْ أَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبِ بْنِ عُبَيْدِ اللّهِ - مِنْ بَني تَيمِ اللّهِ بْنِ ثَعْلَبَةَ بْنِ عُكَابَةَ - إلَى الحُسَيْنِ (ع) بِالسَّيْفِ، فَقَالَ الغُلامُ: يَا بْنَ الخَبيثَةِ! أتَقْتُلُ عَمِّي؟ فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ، فَاتَّقَاهُ الغُلامُ بِيَدِهِ فَأَطَنَّهَا إلَا الجَلْدَةَ، فَإِذَا يَدُهُ مُعَلَّقَةٌ، فَنَادَى الغُلامُ: يَا اُمَّتَاه. فَأَخَذَهُ الحُسَيْنُ (ع) فَضَمَّهُ إلَى صَدْرِهِ، وَ قَالَ: يَا بْنَ أخي، اِصْبِر عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ، وَاحْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الخَيْرَ، فَإِنَّ اللّهَ يُلْحِقُكَ بِآبائِكَ الصَّالِحينَ؛ بِرَسُولِ اللّهِ (ص) وَعَلِيِّ بْنِ أَبِي طالِبٍ، وَحَمْزَةَ وجَعْفَرٍ، وَالحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِم أَجْمَعِينَ»، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۰-۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۸؛ ابصارالعین، ص۷۳-۷۴، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة؛ فرسان الهیجاء، ص۲۳۹-۲۴۰؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸-۲۵۰.
  4. تسمیة من قتل، ش۱۱؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۸، دارالمعارف؛ ملهوف، ص۱۳۹-۱۴۰؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹.
  5. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۱، دارالمعارف؛ ارشاد، ج۲، ص۱۱۰-۱۱۱، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید؛ فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۳۹؛ وسیلة الدارین، ص۲۴۸.
  6. فرسان الهیجاء، ج۱، ص۲۴۰.
  7. الاقبال بالاعمال، ج۳، ص۷۵ و ۳۴۳.
  8. جمعی از نویسندگان، پژوهشی پیرامون شهدای کربلا، ص۲۲۳-۲۲۴؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۵۹۱.