بصر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==))
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = بصر| عنوان مدخل  = [[بصر]]| مداخل مرتبط = [[بصر در قرآن]] - [[بصر در حدیث]] - [[بصر در نهج البلاغه]] - [[بصر در معارف دعا و زیارات]] - [[بصر در اخلاق اسلامی]] | پرسش مرتبط  = بصر (پرسش)}}


{{علم معصوم}}
== مقدمه ==
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[بصر]]''' است. "'''[[بصر]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
* [[بصر]] در [[قرآن]] بیشتر جنبه غیر [[حسی]] یافته و در موارد فراوانی به جای [[بصیرت]] به کار رفته است؛ از آن جمله آیاتی است که [[مؤمن]] را [[بصیر]] "[[بینا]]" و [[کافر]] را کور خوانده است: {{متن قرآن|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ}}<ref> بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟؛ سوره انعام، آیه: ۵۰.</ref> [[بصیر]] دراینجا فردی است که به [[آیات]] و نشانه‌های [[خداوند]] [[بصیرت]] یافته و از [[نور]] آنها بهره برده است<ref>جامع البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۶۱.</ref> همین [[تمثیل]] در [[سوره هود]] با تفصیل بیشتر دیده می‌شود: {{متن قرآن|مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ }}<ref> داستان این دو دسته چون نابینا و ناشنوا و بینا و شنواست؛ آیا در مثل برابرند؟ آیا پند نمی‌گیرید؟؛ سوره هود، آیه:۲۴.</ref> برخی در [[تفسیر]] این [[آیه]] گفته‌اند: نابینای [[حقیقی]] کسی است که نه دیده [[عبرت]] دارد تا از روی [[استدلال]] به [[آیات]] آفاق نظر کند، نه [[دل]] فکرت دارد تا در [[آیات]] انفس تأمل‌کند و نه [[بصیرت]] [[حقیقت]] دارد تا به [[نور]] [[فراست]] [[مکاشفات]] [[اسرار]] [[غیبی]] بیند<ref>کشف الاسرار، ج‌۴، ص‌۳۸۱.</ref> تعبیر {{متن قرآن|لِّأُولِي الأَبْصَارِ}} دیگر نمونه در این زمینه است. [[مفسران]] این تعبیر را که در [[آیات]] فراوانی به کار رفته‌است به معنای "اولی‌ البصائر" می‌دانند<ref>جامع البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۸، ص‌۲۰۶؛ مج‌۱۴، ج۲۸، ص۴۰؛ کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۲؛ نورالثقلین، ج‌۳، ص‌۵۰۸‌؛ ج‌۵‌، ص‌۲۷۴.</ref>{{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref> اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است؛ سوره حشر، آیه: ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاء إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ }}<ref> به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانه‌ای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ می‌کردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم می‌دیدند (و می‌هراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پشتیبانی می‌کند؛ بی‌گمان در این امر پندی برای اهل بینش است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ}}<ref> خداوند شب و روز را برمی‌گرداند، بی‌گمان در این پندی برای دیده‌وران است؛ سوره نور، آیه:۴۴.</ref> تعبیر از [[بصیرت]] به [[بصر]] در این [[آیات]] برای این است که کنایه‌ای باشد از روشنی و بروز حقیقتی که بدان [[دعوت]] می‌شود؛ گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری می‌توان آن را دید<ref>المیزان، ج‌۲، ص‌۹۵.</ref><ref>[[الهه هادیان رسنانی|هادیان رسنانی، الهه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.</ref>.
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[بصر در قرآن]] - [[بصر در حدیث]] - [[بصر در نهج البلاغه]] - [[بصر در معارف دعا و زیارات]] - [[بصر در اخلاق اسلامی]] </div>
* در [[قرآن]] هرگاه از کوری یا [[تاریکی]] [[سخن]] می‌رود، بیشتر ناظر به کوری [[دل]] و بهره نبردن از [[نور]] [[هدایت الهی]] است، چنان که در [[توبیخ]] [[ستمگران]] گفته شده: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لا تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}<ref> آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند؛ سوره حج، آیه:۴۶.</ref> سپس در ادامه چنین آمده که این چشمان آنها نیست که [[نابینا]] می‌شود، بلکه قلبهایشان است که در سینه‌ها قرار دارد: {{متن قرآن|فَإِنَّهَا لا تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}. در جایی دیگر [[کافران]]، افرادی قلمداد می‌شوند با چشمانی که نمی‌بیند: {{متن قرآن|وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا }}<ref>دیدگانی که با آن نمی‌نگرند؛ سوره اعراف، آیه: ۷۹.</ref> و گوشهایی که نمی‌شنود: {{متن قرآن|وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا}}<ref>گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ سوره اعراف، آیه: ۷۹.</ref> همین تعبیرها برای [[منافقان]] نیز به کار رفته و آنان کر، گنگ و کور معرفی شده‌اند{{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ }}<ref> کرند، لالند، نابینایند پس (به سوی حق) باز نمی‌گردند؛ سوره بقره، آیه: ۱۸.</ref> این موارد بیشتر ناظر به جنبه [[معنوی]] اعضاست، چنان‌که برخی بر این باورند که همه اعضای [[بدن]] نظایری [[معنوی]] دارند<ref>تسنیم، ج‌۲، ص‌۲۴۲.</ref>. روایاتی نیز در [[تأیید]] این سخن [[نقل]] شده است<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۶۵‌، ۱۰۵؛ بحارالانوار، ج‌۶۵‌، ص‌۲۷۴؛ میزان‌الحکمه، ج‌۱، ص‌۲۶۶.</ref>؛ همچنین در روایاتی به کور شدن چشمان [[قلب]] اشاره شده است<ref>الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۶۹‌؛ نورالثقلین، ج‌۳، ص‌۵۰۸‌.</ref>. در جایی دیگر از [[قرآن]]، [[خداوند]] از محو کردن چشمان [[کافران]] [[سخن]] می‌گوید که به معنای [[محروم]] کردن آنها از [[ادراک]] حقایق است: {{متن قرآن|وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ}}<ref> و اگر می‌خواستیم دیدگانشان را بی‌فروغ می‌کردیم آنگاه به سوی راه پیشی می‌جستند امّا چگونه می‌دیدند؟؛ سوره یس، آیه: ۶۶.</ref> در [[حقیقت]] [[کافران]] هرچند استعداد [[شناخت]] راه درست را دارند؛ اما به‌سبب [[انکار]] [[آیات الهی]]، [[بصیرت]] [[باطنی]] آنها کور‌می‌شود<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۵‌، ص‌۳۱۰‌ـ‌۳۱۲.</ref><ref>[[الهه هادیان رسنانی|هادیان رسنانی، الهه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.</ref>.
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[بصر (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
* همچنین در وصف احوال [[انسان]] در [[روز قیامت]] خطاب به وی چنین آمده: تو از این صحنه [[غافل]] بودی و ما پرده از چشم تو برداشتیم و امروز چشمت کاملا تیزبین است: {{متن قرآن|لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ}}<ref> به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است؛ سوره ق، آیه:۲۲.</ref> [[بینایی]] [[انسان]] در [[روز قیامت]] نافذ و دقیق خواهد شد و نسبت به آنچه در [[دنیا]] از آن [[غافل]] بوده، [[آگاهی]] و [[شناخت]] می‌یابد و این خود [[بهترین]] و عادل‌ترین [[گواه]] و [[شاهد]] بر اوست<ref>جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۶، ص‌۲۱۱.</ref>. این [[بصیرت]] به [[قلب]] است و [[انسان]] با [[شهود]] [[قلبی]]، [[سیئات]] و [[حسنات]] خود را می‌بیند<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۲.</ref>. در [[آیه]] دیگری غافلان در آن [[جهان]] کور توصیف می‌شوند{{متن قرآن|وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى}}<ref> و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت؛ سوره طه، آیه: ۱۲۴.</ref> این [[نابینایی]] به معنای متعارف جسمی آن [[تفسیر]] شده است<ref>التبیان، ج‌۷، ص‌۲۲۰؛ جوامع الجامع، ج‌۲، ص‌۴۷.</ref>. با این حال در [[آیات]] دیگری مانند{{متن قرآن|وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ}}<ref> و کاش گناهکاران را آنگاه که نزد پروردگارشان سرافکنده‌اند می‌دیدی (که می‌گویند:) پروردگارا! دیدیم و شنیدیم اکنون بازمان گردان تا کاری شایسته کنیم که ما (اکنون) یقین داریم؛ سوره سجده، آیه: ۱۲.</ref> و {{متن قرآن|اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا}}<ref> کارنامه‌ات را (خود) بخوان که امروز تو خود بر خویش حسابرسی را بسنده‌ای؛ سوره اسراء، آیه:۱۴.</ref> از [[مشاهده]] اموری حسّی مانند [[عذاب]] و [[نامه اعمال]] یاد شده است که برخی [[مفسران]] را به این نظر کشانده است که کوری و [[بینایی]] [[انسان‌ها]] در [[قیامت]] نسبی است و در خصوص لذتها و زیباییها ـ که تجسم همان [[آیات الهی]] در این دنیاست ـ کور و [[نابینا]] و نسبت‌به عذابها و رنجهای آن [[جهان]] ـ که تجسّم همان [[اعمال بد]] آنهاست ـ [[بینا]] هستند<ref>مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۵۵‌ـ‌۵۶‌؛ المیزان، ج‌۱۴، ص‌۲۲۶.</ref><ref>[[الهه هادیان رسنانی|هادیان رسنانی، الهه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.</ref>.


==مقدمه==
== جستارهای وابسته ==
*[[بصر]] در [[قرآن]] بیشتر جنبه غیر [[حسی]] یافته و در موارد فراوانی به جای [[بصیرت]] به کار رفته است؛ از آن جمله آیاتی است که [[مؤمن]] را [[بصیر]] "[[بینا]]" و [[کافر]] را کور خوانده است: {{متن قرآن|قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ}}<ref> بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟؛ سوره انعام، آیه: ۵۰.</ref> [[بصیر]] دراینجا فردی است که به [[آیات]] و نشانه‌های [[خداوند]] [[بصیرت]] یافته و از [[نور]] آنها بهره برده است<ref>جامع البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۶۱.</ref> همین [[تمثیل]] در [[سوره هود]] با تفصیل بیشتر دیده می‌شود: {{متن قرآن|مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ }}<ref> داستان این دو دسته چون نابینا و ناشنوا و بینا و شنواست؛ آیا در مثل برابرند؟ آیا پند نمی‌گیرید؟؛ سوره هود، آیه:۲۴.</ref> برخی در [[تفسیر]] این [[آیه]] گفته‌اند: نابینای [[حقیقی]] کسی است که نه دیده [[عبرت]] دارد تا از روی [[استدلال]] به [[آیات]] آفاق نظر کند، نه [[دل]] فکرت دارد تا در [[آیات]] انفس تأمل‌کند و  نه [[بصیرت]] [[حقیقت]] دارد تا به [[نور]] [[فراست]] [[مکاشفات]] [[اسرار]] [[غیبی]] بیند<ref>کشف الاسرار، ج‌۴، ص‌۳۸۱.</ref> تعبیر {{متن قرآن|لِّأُولِي الأَبْصَارِ}} دیگر نمونه در این زمینه است. [[مفسران]] این تعبیر را که در [[آیات]] فراوانی به کار رفته‌است به معنای "اولی‌ البصائر" می‌دانند<ref>جامع البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۸، ص‌۲۰۶؛ مج‌۱۴، ج۲۸، ص۴۰؛ کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۲؛ نورالثقلین، ج‌۳، ص‌۵۰۸‌؛ ج‌۵‌، ص‌۲۷۴.</ref>{{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ}}<ref> اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است؛ سوره حشر، آیه: ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاء إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ }}<ref> به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانه‌ای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ می‌کردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم می‌دیدند (و می‌هراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پشتیبانی می‌کند؛ بی‌گمان در این امر پندی برای اهل بینش است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ}}<ref> خداوند شب و روز را برمی‌گرداند، بی‌گمان در این پندی برای دیده‌وران است؛ سوره نور، آیه:۴۴.</ref> تعبیر از [[بصیرت]] به [[بصر]] در این [[آیات]] برای این است که کنایه‌ای باشد از روشنی و بروز حقیقتی که بدان [[دعوت]] می‌شود؛ گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری می‌توان آن را دید<ref>المیزان، ج‌۲، ص‌۹۵.</ref><ref>[[الهه هادیان رسنانی|هادیان رسنانی، الهه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.</ref>.
{{مدخل وابسته}}
*در [[قرآن]] هرگاه از کوری یا [[تاریکی]] [[سخن]] می‌رود، بیشتر ناظر به کوری [[دل]] و بهره نبردن از [[نور]] [[هدایت الهی]] است، چنان که در [[توبیخ]] [[ستمگران]] گفته شده: {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لا تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}<ref> آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند؛ سوره حج، آیه:۴۶.</ref> سپس در ادامه چنین آمده که این چشمان آنها نیست که [[نابینا]] می‌شود، بلکه قلبهایشان است که در سینه‌ها قرار دارد: {{متن قرآن|فَإِنَّهَا لا تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ}}. در جایی دیگر [[کافران]]،  افرادی قلمداد می‌شوند با چشمانی که نمی‌بیند: {{متن قرآن|وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا }}<ref>دیدگانی که با آن نمی‌نگرند؛ سوره اعراف، آیه: ۷۹.</ref> و گوشهایی که نمی‌شنود: {{متن قرآن|وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا}}<ref>گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ سوره اعراف، آیه: ۷۹.</ref> همین تعبیرها برای [[منافقان]] نیز به کار رفته و آنان کر،  گنگ و کور معرفی شده‌اند{{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ }}<ref> کرند، لالند، نابینایند پس (به سوی حق) باز نمی‌گردند؛ سوره بقره، آیه: ۱۸.</ref> این موارد بیشتر ناظر به جنبه [[معنوی]] اعضاست، چنان‌که برخی بر این باورند که همه اعضای [[بدن]] نظایری [[معنوی]] دارند<ref>تسنیم، ج‌۲، ص‌۲۴۲.</ref>. روایاتی نیز در [[تأیید]] این سخن [[نقل]] شده است<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۶۵‌، ۱۰۵؛ بحارالانوار، ج‌۶۵‌، ص‌۲۷۴؛ میزان‌الحکمه، ج‌۱، ص‌۲۶۶.</ref>؛ همچنین در روایاتی به کور شدن چشمان [[قلب]] اشاره شده است<ref>الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۶۹‌؛ نورالثقلین، ج‌۳، ص‌۵۰۸‌.</ref>. در جایی دیگر از [[قرآن]]، [[خداوند]] از محو کردن چشمان [[کافران]] [[سخن]] می‌گوید که به معنای [[محروم]] کردن آنها از [[ادراک]] حقایق است: {{متن قرآن|وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ}}<ref> و اگر می‌خواستیم دیدگانشان را بی‌فروغ می‌کردیم آنگاه به سوی راه پیشی می‌جستند امّا چگونه می‌دیدند؟؛ سوره یس، آیه: ۶۶.</ref> در [[حقیقت]] [[کافران]] هرچند استعداد [[شناخت]] راه درست را دارند؛ اما به‌سبب [[انکار]] [[آیات الهی]]، [[بصیرت]] [[باطنی]] آنها کور‌می‌شود<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۵‌، ص‌۳۱۰‌ـ‌۳۱۲.</ref><ref>[[الهه هادیان رسنانی|هادیان رسنانی، الهه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.</ref>.
* [[بصیرت]]
*همچنین در [[وصف]] احوال [[انسان]] در [[روز قیامت]] خطاب به وی چنین آمده: تو از این صحنه [[غافل]] بودی و ما پرده از چشم تو برداشتیم و امروز چشمت کاملا تیزبین است: {{متن قرآن|لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ}}<ref> به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است؛ سوره ق، آیه:۲۲.</ref> [[بینایی]] [[انسان]] در [[روز قیامت]] نافذ و دقیق خواهد شد و نسبت به آنچه در [[دنیا]] از آن [[غافل]] بوده، [[آگاهی]] و [[شناخت]] می‌یابد و این خود [[بهترین]] و عادل‌ترین [[گواه]] و [[شاهد]] بر اوست<ref>جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۶، ص‌۲۱۱.</ref>. این [[بصیرت]]  به [[قلب]] است و [[انسان]] با [[شهود]] [[قلبی]]، [[سیئات]] و [[حسنات]] خود را می‌بیند<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۲.</ref>. در [[آیه]] دیگری غافلان در آن [[جهان]] کور توصیف می‌شوند{{متن قرآن|وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى}}<ref> و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت؛ سوره طه، آیه: ۱۲۴.</ref> این [[نابینایی]] به معنای متعارف جسمی آن [[تفسیر]] شده است<ref>التبیان، ج‌۷، ص‌۲۲۰؛ جوامع الجامع، ج‌۲، ص‌۴۷.</ref>. با این حال در [[آیات]] دیگری مانند{{متن قرآن|وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ}}<ref> و کاش گناهکاران را آنگاه که نزد پروردگارشان سرافکنده‌اند می‌دیدی (که می‌گویند:) پروردگارا! دیدیم و شنیدیم اکنون بازمان گردان تا کاری شایسته کنیم که ما (اکنون) یقین داریم؛ سوره سجده، آیه: ۱۲.</ref> و {{متن قرآن|اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا}}<ref> کارنامه‌ات را (خود) بخوان که امروز تو خود بر خویش حسابرسی را بسنده‌ای؛ سوره اسراء، آیه:۱۴.</ref> از [[مشاهده]] اموری حسّی مانند [[عذاب]] و [[نامه اعمال]] یاد شده است که برخی [[مفسران]] را به این نظر کشانده است که کوری و  [[بینایی]] [[انسان‌ها]] در [[قیامت]] نسبی است و در خصوص لذتها و زیباییها ـ که تجسم همان [[آیات الهی]] در این دنیاست ـ کور و [[نابینا]] و نسبت‌به عذابها و رنجهای آن [[جهان]] ـ که تجسّم همان [[اعمال بد]] آنهاست ـ [[بینا]] هستند<ref>مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۵۵‌ـ‌۵۶‌؛ المیزان، ج‌۱۴، ص‌۲۲۶.</ref><ref>[[الهه هادیان رسنانی|هادیان رسنانی، الهه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.</ref>.
* [[چشم]]
{{پایان مدخل وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۴: خط ۱۶:
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[الهه هادیان رسنانی|هادیان رسنانی، الهه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']]
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[الهه هادیان رسنانی|هادیان رسنانی، الهه]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}
== جستارهای وابسته ==
* [[بصیرت]]
* [[چشم]]


== پانویس ==
== پانویس ==
{{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:بصر]]
[[رده:اصطلاحات قرآنی]]
[[رده:اصطلاحات قرآنی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۳۸

مقدمه

  • بصر در قرآن بیشتر جنبه غیر حسی یافته و در موارد فراوانی به جای بصیرت به کار رفته است؛ از آن جمله آیاتی است که مؤمن را بصیر "بینا" و کافر را کور خوانده است: ﴿قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ[۱] بصیر دراینجا فردی است که به آیات و نشانه‌های خداوند بصیرت یافته و از نور آنها بهره برده است[۲] همین تمثیل در سوره هود با تفصیل بیشتر دیده می‌شود: ﴿مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ [۳] برخی در تفسیر این آیه گفته‌اند: نابینای حقیقی کسی است که نه دیده عبرت دارد تا از روی استدلال به آیات آفاق نظر کند، نه دل فکرت دارد تا در آیات انفس تأمل‌کند و نه بصیرت حقیقت دارد تا به نور فراست مکاشفات اسرار غیبی بیند[۴] تعبیر ﴿لِّأُولِي الأَبْصَارِ دیگر نمونه در این زمینه است. مفسران این تعبیر را که در آیات فراوانی به کار رفته‌است به معنای "اولی‌ البصائر" می‌دانند[۵]﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ[۶]؛ ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاء إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ [۷]؛ ﴿يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ[۸] تعبیر از بصیرت به بصر در این آیات برای این است که کنایه‌ای باشد از روشنی و بروز حقیقتی که بدان دعوت می‌شود؛ گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری می‌توان آن را دید[۹][۱۰].
  • در قرآن هرگاه از کوری یا تاریکی سخن می‌رود، بیشتر ناظر به کوری دل و بهره نبردن از نور هدایت الهی است، چنان که در توبیخ ستمگران گفته شده: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لا تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ[۱۱] سپس در ادامه چنین آمده که این چشمان آنها نیست که نابینا می‌شود، بلکه قلبهایشان است که در سینه‌ها قرار دارد: ﴿فَإِنَّهَا لا تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ. در جایی دیگر کافران، افرادی قلمداد می‌شوند با چشمانی که نمی‌بیند: ﴿وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا [۱۲] و گوشهایی که نمی‌شنود: ﴿وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا[۱۳] همین تعبیرها برای منافقان نیز به کار رفته و آنان کر، گنگ و کور معرفی شده‌اند﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ [۱۴] این موارد بیشتر ناظر به جنبه معنوی اعضاست، چنان‌که برخی بر این باورند که همه اعضای بدن نظایری معنوی دارند[۱۵]. روایاتی نیز در تأیید این سخن نقل شده است[۱۶]؛ همچنین در روایاتی به کور شدن چشمان قلب اشاره شده است[۱۷]. در جایی دیگر از قرآن، خداوند از محو کردن چشمان کافران سخن می‌گوید که به معنای محروم کردن آنها از ادراک حقایق است: ﴿وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ[۱۸] در حقیقت کافران هرچند استعداد شناخت راه درست را دارند؛ اما به‌سبب انکار آیات الهی، بصیرت باطنی آنها کور‌می‌شود[۱۹][۲۰].
  • همچنین در وصف احوال انسان در روز قیامت خطاب به وی چنین آمده: تو از این صحنه غافل بودی و ما پرده از چشم تو برداشتیم و امروز چشمت کاملا تیزبین است: ﴿لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ[۲۱] بینایی انسان در روز قیامت نافذ و دقیق خواهد شد و نسبت به آنچه در دنیا از آن غافل بوده، آگاهی و شناخت می‌یابد و این خود بهترین و عادل‌ترین گواه و شاهد بر اوست[۲۲]. این بصیرت به قلب است و انسان با شهود قلبی، سیئات و حسنات خود را می‌بیند[۲۳]. در آیه دیگری غافلان در آن جهان کور توصیف می‌شوند﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى[۲۴] این نابینایی به معنای متعارف جسمی آن تفسیر شده است[۲۵]. با این حال در آیات دیگری مانند﴿وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ[۲۶] و ﴿اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا[۲۷] از مشاهده اموری حسّی مانند عذاب و نامه اعمال یاد شده است که برخی مفسران را به این نظر کشانده است که کوری و بینایی انسان‌ها در قیامت نسبی است و در خصوص لذتها و زیباییها ـ که تجسم همان آیات الهی در این دنیاست ـ کور و نابینا و نسبت‌به عذابها و رنجهای آن جهان ـ که تجسّم همان اعمال بد آنهاست ـ بینا هستند[۲۸][۲۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟؛ سوره انعام، آیه: ۵۰.
  2. جامع البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۶۱.
  3. داستان این دو دسته چون نابینا و ناشنوا و بینا و شنواست؛ آیا در مثل برابرند؟ آیا پند نمی‌گیرید؟؛ سوره هود، آیه:۲۴.
  4. کشف الاسرار، ج‌۴، ص‌۳۸۱.
  5. جامع البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۸، ص‌۲۰۶؛ مج‌۱۴، ج۲۸، ص۴۰؛ کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۲؛ نورالثقلین، ج‌۳، ص‌۵۰۸‌؛ ج‌۵‌، ص‌۲۷۴.
  6. اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است؛ سوره حشر، آیه: ۲۲.
  7. به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانه‌ای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ می‌کردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم می‌دیدند (و می‌هراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پشتیبانی می‌کند؛ بی‌گمان در این امر پندی برای اهل بینش است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۳.
  8. خداوند شب و روز را برمی‌گرداند، بی‌گمان در این پندی برای دیده‌وران است؛ سوره نور، آیه:۴۴.
  9. المیزان، ج‌۲، ص‌۹۵.
  10. هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
  11. آیا در زمین نگشته‌اند تا آنان را دل‌هایی باشد که بدان دریابند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشم‌ها نابینا نمی‌شوند بلکه آن دل‌ها که درون سینه‌ها جا دارند (نیز) نابینا می‌گردند؛ سوره حج، آیه:۴۶.
  12. دیدگانی که با آن نمی‌نگرند؛ سوره اعراف، آیه: ۷۹.
  13. گوش‌هایی که با آن نمی‌شنوند؛ سوره اعراف، آیه: ۷۹.
  14. کرند، لالند، نابینایند پس (به سوی حق) باز نمی‌گردند؛ سوره بقره، آیه: ۱۸.
  15. تسنیم، ج‌۲، ص‌۲۴۲.
  16. نهج‌البلاغه، خطبه ۶۵‌، ۱۰۵؛ بحارالانوار، ج‌۶۵‌، ص‌۲۷۴؛ میزان‌الحکمه، ج‌۱، ص‌۲۶۶.
  17. الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۶۹‌؛ نورالثقلین، ج‌۳، ص‌۵۰۸‌.
  18. و اگر می‌خواستیم دیدگانشان را بی‌فروغ می‌کردیم آنگاه به سوی راه پیشی می‌جستند امّا چگونه می‌دیدند؟؛ سوره یس، آیه: ۶۶.
  19. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۵‌، ص‌۳۱۰‌ـ‌۳۱۲.
  20. هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
  21. به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است؛ سوره ق، آیه:۲۲.
  22. جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۶، ص‌۲۱۱.
  23. تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۲.
  24. و هر که از یادکرد من روی برتابد بی‌گمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت؛ سوره طه، آیه: ۱۲۴.
  25. التبیان، ج‌۷، ص‌۲۲۰؛ جوامع الجامع، ج‌۲، ص‌۴۷.
  26. و کاش گناهکاران را آنگاه که نزد پروردگارشان سرافکنده‌اند می‌دیدی (که می‌گویند:) پروردگارا! دیدیم و شنیدیم اکنون بازمان گردان تا کاری شایسته کنیم که ما (اکنون) یقین داریم؛ سوره سجده، آیه: ۱۲.
  27. کارنامه‌ات را (خود) بخوان که امروز تو خود بر خویش حسابرسی را بسنده‌ای؛ سوره اسراء، آیه:۱۴.
  28. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۵۵‌ـ‌۵۶‌؛ المیزان، ج‌۱۴، ص‌۲۲۶.
  29. هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.