سعد بن خوله: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== *[[ +==منابع== {{منابع}} * [[))
جز (جایگزینی متن - 'سکنا گزید' به 'ساکن شد')
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[سعد بن خوله در قرآن]] - [[سعد بن خوله در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[سعد بن خوله در قرآن]] - [[سعد بن خوله در تاریخ اسلامی]] </div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[ابوسعید]]، سعد بن خَولَه از تبار پارسیان ساکن [[یمن]]، در [[پیمان]] [[حلف]] به [[طایفه]] [[قریشی]] [[بنی‌ عامر بن لُؤی]] پیوسته بود و در [[مکه]] می‌زیست.<ref> السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۱.</ref> با توجه به [[مهاجرت]] گروهی از پارسیان به یمن در سال‌های پایانی سده ششم میلادی، او از پارس و ساکن یمن بوده و بعدها در پی پدرش از [[موالی]] [[قبیله]] بنی‌عامر از [[قریش]] شمرده شده است. وی از موالی ابورُهم بن عبدالعزّی عامری، عضو پیوسته بنی‌عامر و مادرش عفراء از موالی [[سعد بن ابی‌سرح عامری]] بود.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۵؛ مقدمه فتح الباری، ص۲۸۵.</ref> در مقابل این گزارش، ابن‌اثیر وی را از اعضای اصلی طایفه بنی‌عامر از قریش دانسته است.<ref> اسد الغابه، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۲.</ref> سعد حدود ۱۵ سال داشت که همراه ۷ تن از اعضای بنی‌عامر از جمله ابوسبره، فرزند مولای خود ابورهم به [[حبشه]] مهاجرت کرد؛ ولی در پی شایعه گرویدن مکیان به [[اسلام]]، همراه تنی چند از [[مسلمانان]] به مکه بازگشت <ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۹، ۳۶۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۱؛ الاصابه، ج۳، ص۴۶.</ref> و در مکه ماند تا اینکه چند سال بعد با دیگر مسلمانان به [[مدینه]] مهاجرت کرد و در منطقه [[قبا]] در [[منزل]] [[کلثوم بن هَدم]] سکنا گزید.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۱.</ref>
[[ابوسعید]]، سعد بن خَولَه از تبار پارسیان ساکن [[یمن]]، در [[پیمان]] [[حلف]] به [[طایفه]] [[قریشی]] [[بنی‌ عامر بن لُؤی]] پیوسته بود و در [[مکه]] می‌زیست.<ref> السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۱.</ref> با توجه به [[مهاجرت]] گروهی از پارسیان به یمن در سال‌های پایانی سده ششم میلادی، او از پارس و ساکن یمن بوده و بعدها در پی پدرش از [[موالی]] [[قبیله]] بنی‌عامر از [[قریش]] شمرده شده است. وی از موالی ابورُهم بن عبدالعزّی عامری، عضو پیوسته بنی‌عامر و مادرش عفراء از موالی [[سعد بن ابی‌سرح عامری]] بود.<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۵؛ مقدمه فتح الباری، ص۲۸۵.</ref> در مقابل این گزارش، ابن‌اثیر وی را از اعضای اصلی طایفه بنی‌عامر از قریش دانسته است.<ref> اسد الغابه، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۲.</ref> سعد حدود ۱۵ سال داشت که همراه ۷ تن از اعضای بنی‌عامر از جمله ابوسبره، فرزند مولای خود ابورهم به [[حبشه]] مهاجرت کرد؛ ولی در پی شایعه گرویدن مکیان به [[اسلام]]، همراه تنی چند از [[مسلمانان]] به مکه بازگشت <ref>السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۹، ۳۶۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۱؛ الاصابه، ج۳، ص۴۶.</ref> و در مکه ماند تا اینکه چند سال بعد با دیگر مسلمانان به [[مدینه]] مهاجرت کرد و در منطقه [[قبا]] در [[منزل]] [[کلثوم بن هَدم]] ساکن شد.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۱.</ref>


سعد در [[غزوه بدر]] در [[سال دوم هجری]]،<ref>المغازی، ج۱، ص۱۵۶؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۲.</ref> [[احد]] در [[سال سوم هجری]]، [[خندق]] در [[سال پنجم هجری]] و [[صلح حدیبیه]] میان [[پیامبر]] و قریش در [[سال ششم هجری]] شرکت داشت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۱۱.</ref> سعد پس از صلح حدیبیه با [[سبیعه دختر حارث]] اسلمی که از [[قریشیان]] مکه گریخته ([[سبیعه بنت حارث]]) و به مدینه آمده بود [[ازدواج]] کرد<ref>الطبقات، ج۸، ص۲۲۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۸۶-۵۸۷؛ فتح الباری، ج۹، ص۳۷۰.</ref> و در آن هنگام ۲۹ سال داشت. از این پس اطلاعاتی از سعد گزارش نشده است تا اینکه در خبری آمده که وی به مکه رفت و در آنجا [[بیمار]] شد و درگذشت. [[پیامبر]]{{صل}} از تعبیر "بائس" به معنای [[درمانده]] برای بیان وضع سعد در [[مکه]] استفاده کرده بود.<ref>اسدالغابه، ج۲، ص۱۹۲.</ref> از گزارش دیگری درباره واکنش پیامبر{{صل}} به [[بیماری]] یکی دیگر از [[یاران]] خود در مکه، به دست می‌آید که ایشان از ماندن [[سعد بن خوله]] در مکه و [[وفات]] و دفنش در آنجا ناخشنود بود <ref> الطبقات، ج۳، ص۱۰۷.</ref>. مشخص نیست که چرا و چه هنگام سعد به مکه رفت. بنابر گزارش [[ذهبی]]، [[قریشیان]] سعد را به [[اسارت]] گرفته بودند. در این گزارش به چگونگی و [[زمان]] اسارت وی اشاره نشده است.<ref>تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۴۰۱-۴۰۲.</ref> افزون بر اینکه [[مسلمانان]] و [[قریش]] در این دوره در [[صلح]] به سر می‌بردند و اسارت سعد درست به نظر نمی‌آید.
سعد در [[غزوه بدر]] در [[سال دوم هجری]]،<ref>المغازی، ج۱، ص۱۵۶؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۲.</ref> [[احد]] در [[سال سوم هجری]]، [[خندق]] در [[سال پنجم هجری]] و [[صلح حدیبیه]] میان [[پیامبر]] و قریش در [[سال ششم هجری]] شرکت داشت.<ref>الطبقات، ج۳، ص۳۱۱.</ref> سعد پس از صلح حدیبیه با [[سبیعه دختر حارث]] اسلمی که از [[قریشیان]] مکه گریخته ([[سبیعه بنت حارث]]) و به مدینه آمده بود [[ازدواج]] کرد<ref>الطبقات، ج۸، ص۲۲۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۸۶-۵۸۷؛ فتح الباری، ج۹، ص۳۷۰.</ref> و در آن هنگام ۲۹ سال داشت. از این پس اطلاعاتی از سعد گزارش نشده است تا اینکه در خبری آمده که وی به مکه رفت و در آنجا [[بیمار]] شد و درگذشت. [[پیامبر]] {{صل}} از تعبیر "بائس" به معنای [[درمانده]] برای بیان وضع سعد در [[مکه]] استفاده کرده بود.<ref>اسدالغابه، ج۲، ص۱۹۲.</ref> از گزارش دیگری درباره واکنش پیامبر {{صل}} به [[بیماری]] یکی دیگر از [[یاران]] خود در مکه، به دست می‌آید که ایشان از ماندن [[سعد بن خوله]] در مکه و [[وفات]] و دفنش در آنجا ناخشنود بود <ref> الطبقات، ج۳، ص۱۰۷.</ref>. مشخص نیست که چرا و چه هنگام سعد به مکه رفت. بنابر گزارش [[ذهبی]]، [[قریشیان]] سعد را به [[اسارت]] گرفته بودند. در این گزارش به چگونگی و [[زمان]] اسارت وی اشاره نشده است.<ref>تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۴۰۱-۴۰۲.</ref> افزون بر اینکه [[مسلمانان]] و [[قریش]] در این دوره در [[صلح]] به سر می‌بردند و اسارت سعد درست به نظر نمی‌آید.


پس از وفات سعد، فرزندش به [[دنیا]] آمد و پس از آن پیامبر به [[سبیعه]] اجازه داد هرگاه خواست [[ازدواج]] کند.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۵۸۶.</ref> این رویداد، مستندی [[فقهی]] برای فقهای [[اهل‌سنت]] در [[تعیین]] عده [[زن]] بارداری است که همسرش از دنیا رفته است.<ref> الرساله، ص۵۷۵.</ref> برخی [[مفسران]] متأخر کاربرد واژه "بائس" به معنای درمانده را که پیامبر برای سعد به کار برده بود، به معنای [[فقر مالی]] دانسته و در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ}}<ref>«تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دام‌ها که روزیشان کرده است (هنگام قربانی) یاد کنند آنگاه از آن بخورید و بینوای مستمند را خوراک دهید» سوره حج، آیه ۲۸.</ref> سعد بن خوله را همان تهیدست درمانده‌ای دانسته‌اند که [[قرآن]] [[دستور]] داده مسلمانان از گوشت [[قربانی]] خود در [[مناسک]] [[حج]] به آنان بدهند<ref>المحرر الوجیز، ج۴، ص۱۱۹؛ تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۴۹.</ref> این در حالی است که [[سوره حج]] پس از [[فتح مکه]] نازل شده و به احتمال فراوان سعد در آن هنگام از دنیا رفته و همسرش نیز ازدواج کرده بود، در نتیجه احتمالاً مفسران این [[آیه]] را بر او [[تطبیق]] کرده‌اند؛ نه آنکه درباره او نازل شده باشد، چنان‌که مفسران نخستین نیز چنین [[شأن]] نزولی را [[روایت]] نکرده‌اند.
پس از وفات سعد، فرزندش به [[دنیا]] آمد و پس از آن پیامبر به [[سبیعه]] اجازه داد هرگاه خواست [[ازدواج]] کند.<ref>الاستیعاب، ج۲، ص۵۸۶.</ref> این رویداد، مستندی [[فقهی]] برای فقهای [[اهل‌سنت]] در [[تعیین]] عده [[زن]] بارداری است که همسرش از دنیا رفته است.<ref> الرساله، ص۵۷۵.</ref> برخی [[مفسران]] متأخر کاربرد واژه "بائس" به معنای درمانده را که پیامبر برای سعد به کار برده بود، به معنای [[فقر مالی]] دانسته و در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ}}<ref>«تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دام‌ها که روزیشان کرده است (هنگام قربانی) یاد کنند آنگاه از آن بخورید و بینوای مستمند را خوراک دهید» سوره حج، آیه ۲۸.</ref> سعد بن خوله را همان تهیدست درمانده‌ای دانسته‌اند که [[قرآن]] [[دستور]] داده مسلمانان از گوشت [[قربانی]] خود در [[مناسک]] [[حج]] به آنان بدهند<ref>المحرر الوجیز، ج۴، ص۱۱۹؛ تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۴۹.</ref> این در حالی است که [[سوره حج]] پس از [[فتح مکه]] نازل شده و به احتمال فراوان سعد در آن هنگام از دنیا رفته و همسرش نیز ازدواج کرده بود، در نتیجه احتمالاً مفسران این [[آیه]] را بر او [[تطبیق]] کرده‌اند؛ نه آنکه درباره او نازل شده باشد، چنان‌که مفسران نخستین نیز چنین [[شأن]] نزولی را [[روایت]] نکرده‌اند.


بر خلاف [[منابع تفسیری]]، ابن‌منده و [[ابونعیم]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.</ref> را درباره [[سعد بن خولی عامری]] و دیگر [[مؤمنان]] تهیدستی دانسته‌اند که در [[مسجد پیامبر]] اطراف وی بودند؛ ولی شیوخ [[قبایل]] از [[پیامبر]]{{صل}} خواستند آنان را از خود دور کند تا با وی به گفت و گو بپردازند؛ ولی این آیه پیامبر{{صل}} را از این کار بازداشت. ابونعیم در همین مدخل سعد بن خولی را همان [[سعد بن خوله عامری]] دانسته است<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۱۹۲؛ الاصابه، ج۳، ص۴۶.</ref>.<ref>[[سید محمد مهدی تقوی دامغانی|تقوی دامغانی، سید محمد مهدی]]، [[سعد بن خَولَه (مقاله)|مقاله «سعد بن خَولَه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
بر خلاف [[منابع تفسیری]]، ابن‌منده و [[ابونعیم]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.</ref> را درباره [[سعد بن خولی عامری]] و دیگر [[مؤمنان]] تهیدستی دانسته‌اند که در [[مسجد پیامبر]] اطراف وی بودند؛ ولی شیوخ [[قبایل]] از [[پیامبر]] {{صل}} خواستند آنان را از خود دور کند تا با وی به گفت و گو بپردازند؛ ولی این آیه پیامبر {{صل}} را از این کار بازداشت. ابونعیم در همین مدخل سعد بن خولی را همان [[سعد بن خوله عامری]] دانسته است<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۱۹۲؛ الاصابه، ج۳، ص۴۶.</ref>.<ref>[[سید محمد مهدی تقوی دامغانی|تقوی دامغانی، سید محمد مهدی]]، [[سعد بن خَولَه (مقاله)|مقاله «سعد بن خَولَه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
 
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[سید محمد مهدی تقوی دامغانی|تقوی دامغانی، سید محمد مهدی]]، [[سعد بن خَولَه (مقاله)|مقاله «سعد بن خوله»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']]
* [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[سید محمد مهدی تقوی دامغانی|تقوی دامغانی، سید محمد مهدی]]، [[سعد بن خَولَه (مقاله)|مقاله «سعد بن خوله»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:سعد بن خوله]]
[[رده:سعد بن خوله]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۸ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۳۴

مقدمه

ابوسعید، سعد بن خَولَه از تبار پارسیان ساکن یمن، در پیمان حلف به طایفه قریشی بنی‌ عامر بن لُؤی پیوسته بود و در مکه می‌زیست.[۱] با توجه به مهاجرت گروهی از پارسیان به یمن در سال‌های پایانی سده ششم میلادی، او از پارس و ساکن یمن بوده و بعدها در پی پدرش از موالی قبیله بنی‌عامر از قریش شمرده شده است. وی از موالی ابورُهم بن عبدالعزّی عامری، عضو پیوسته بنی‌عامر و مادرش عفراء از موالی سعد بن ابی‌سرح عامری بود.[۲] در مقابل این گزارش، ابن‌اثیر وی را از اعضای اصلی طایفه بنی‌عامر از قریش دانسته است.[۳] سعد حدود ۱۵ سال داشت که همراه ۷ تن از اعضای بنی‌عامر از جمله ابوسبره، فرزند مولای خود ابورهم به حبشه مهاجرت کرد؛ ولی در پی شایعه گرویدن مکیان به اسلام، همراه تنی چند از مسلمانان به مکه بازگشت [۴] و در مکه ماند تا اینکه چند سال بعد با دیگر مسلمانان به مدینه مهاجرت کرد و در منطقه قبا در منزل کلثوم بن هَدم ساکن شد.[۵]

سعد در غزوه بدر در سال دوم هجری،[۶] احد در سال سوم هجری، خندق در سال پنجم هجری و صلح حدیبیه میان پیامبر و قریش در سال ششم هجری شرکت داشت.[۷] سعد پس از صلح حدیبیه با سبیعه دختر حارث اسلمی که از قریشیان مکه گریخته (سبیعه بنت حارث) و به مدینه آمده بود ازدواج کرد[۸] و در آن هنگام ۲۹ سال داشت. از این پس اطلاعاتی از سعد گزارش نشده است تا اینکه در خبری آمده که وی به مکه رفت و در آنجا بیمار شد و درگذشت. پیامبر (ص) از تعبیر "بائس" به معنای درمانده برای بیان وضع سعد در مکه استفاده کرده بود.[۹] از گزارش دیگری درباره واکنش پیامبر (ص) به بیماری یکی دیگر از یاران خود در مکه، به دست می‌آید که ایشان از ماندن سعد بن خوله در مکه و وفات و دفنش در آنجا ناخشنود بود [۱۰]. مشخص نیست که چرا و چه هنگام سعد به مکه رفت. بنابر گزارش ذهبی، قریشیان سعد را به اسارت گرفته بودند. در این گزارش به چگونگی و زمان اسارت وی اشاره نشده است.[۱۱] افزون بر اینکه مسلمانان و قریش در این دوره در صلح به سر می‌بردند و اسارت سعد درست به نظر نمی‌آید.

پس از وفات سعد، فرزندش به دنیا آمد و پس از آن پیامبر به سبیعه اجازه داد هرگاه خواست ازدواج کند.[۱۲] این رویداد، مستندی فقهی برای فقهای اهل‌سنت در تعیین عده زن بارداری است که همسرش از دنیا رفته است.[۱۳] برخی مفسران متأخر کاربرد واژه "بائس" به معنای درمانده را که پیامبر برای سعد به کار برده بود، به معنای فقر مالی دانسته و در تفسیر آیه ﴿لِيَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ وَيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ فِي أَيَّامٍ مَعْلُومَاتٍ عَلَى مَا رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِيرَ[۱۴] سعد بن خوله را همان تهیدست درمانده‌ای دانسته‌اند که قرآن دستور داده مسلمانان از گوشت قربانی خود در مناسک حج به آنان بدهند[۱۵] این در حالی است که سوره حج پس از فتح مکه نازل شده و به احتمال فراوان سعد در آن هنگام از دنیا رفته و همسرش نیز ازدواج کرده بود، در نتیجه احتمالاً مفسران این آیه را بر او تطبیق کرده‌اند؛ نه آنکه درباره او نازل شده باشد، چنان‌که مفسران نخستین نیز چنین شأن نزولی را روایت نکرده‌اند.

بر خلاف منابع تفسیری، ابن‌منده و ابونعیم آیه ﴿وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيْكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ[۱۶] را درباره سعد بن خولی عامری و دیگر مؤمنان تهیدستی دانسته‌اند که در مسجد پیامبر اطراف وی بودند؛ ولی شیوخ قبایل از پیامبر (ص) خواستند آنان را از خود دور کند تا با وی به گفت و گو بپردازند؛ ولی این آیه پیامبر (ص) را از این کار بازداشت. ابونعیم در همین مدخل سعد بن خولی را همان سعد بن خوله عامری دانسته است[۱۷].[۱۸]

منابع

پانویس

  1. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۱.
  2. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۵؛ مقدمه فتح الباری، ص۲۸۵.
  3. اسد الغابه، ج۲، ص۱۹۱-۱۹۲.
  4. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۹، ۳۶۹؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۱؛ الاصابه، ج۳، ص۴۶.
  5. الطبقات، ج۳، ص۳۱.
  6. المغازی، ج۱، ص۱۵۶؛ الطبقات، ج۳، ص۳۱۲.
  7. الطبقات، ج۳، ص۳۱۱.
  8. الطبقات، ج۸، ص۲۲۴؛ الاستیعاب، ج۲، ص۵۸۶-۵۸۷؛ فتح الباری، ج۹، ص۳۷۰.
  9. اسدالغابه، ج۲، ص۱۹۲.
  10. الطبقات، ج۳، ص۱۰۷.
  11. تاریخ الاسلام، ج ۲، ص ۴۰۱-۴۰۲.
  12. الاستیعاب، ج۲، ص۵۸۶.
  13. الرساله، ص۵۷۵.
  14. «تا سودهایی که برای آنان دارد ببینند و نام خداوند را در روزهایی معین بر آنچه از دام‌ها که روزیشان کرده است (هنگام قربانی) یاد کنند آنگاه از آن بخورید و بینوای مستمند را خوراک دهید» سوره حج، آیه ۲۸.
  15. المحرر الوجیز، ج۴، ص۱۱۹؛ تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۴۹.
  16. «و کسانی را که پروردگارشان را در سپیده‌دمان و در پایان روز در پی به دست آوردن خشنودی وی می‌خوانند از خود مران، نه هیچ از حساب آنان بر گردن تو و نه هیچ از حساب تو بر گردن آنهاست تا برانیشان و از ستمگران گردی» سوره انعام، آیه ۵۲.
  17. اسد الغابه، ج۲، ص۱۹۲؛ الاصابه، ج۳، ص۴۶.
  18. تقوی دامغانی، سید محمد مهدی، مقاله «سعد بن خَولَه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۵.