دولت مدرن: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه== دولت مدرن یکی از دستاوردهای مهم مدرنیته است که در سایۀ جدایی نهاد دولت از نهاد دین و زایش نظام سرمایهداری ایجاد شده است. دولت مدرن در اندیشۀ جدید سیاسی،...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = | | موضوع مرتبط = دولت | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = دولت | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[دولت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[دولت در فقه سیاسی]] - [[دولت بسیط]] - [[دولت اسلامی]] - [[دولت فدرال]] - [[دولت فطری]] - [[دولت قانونمند]] - [[دولت مدرن]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} |
نسخهٔ ۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۰۲
مقدمه
دولت مدرن یکی از دستاوردهای مهم مدرنیته است که در سایۀ جدایی نهاد دولت از نهاد دین و زایش نظام سرمایهداری ایجاد شده است. دولت مدرن در اندیشۀ جدید سیاسی، خود میراث مدرنیته است که از نظر فلسفۀ سیاسی بر سه اصل استوار خواهد بود:
- دنیاگرایی یا سکولاریزم که اهداف صرفاً دنیایی را مد نظر دارد؛
- فردگرایی که اندیشه را بر روی فرد متمرکز میکند؛
- عقلگرایی یا خردگرایی (رشنالیزم) که عقلانیت را در انتخاب ابزار به کار میگیرد.
با توجه به این عناصر، دولت مدرن به طور کامل با دولت دینی، حالت تضاد پیدا میکند، اما نقطۀ اصلی این تضاد، محورهای اول و دوم است. در مورد عقلگرایی میتوان گفت که در حوزۀ دولت دینی نیز نوعی عقلگرایی و عقل محوری وجود دارد و اصالت تعقل به عنوان یک عنصر اصلی در دولت دینی پذیرفته شده است. اما در مورد دنیاگرایی گرچه در دولت دینی نیز دنیاگرایی وجود دارد و بخش عظیمی از اهداف دولت را دنیاگرایی تشکیل میدهد که در یک منظومه به هم پیوستهای که به مجموع آن عدالت اجتماعی گفته میشود، متجلی خواهد شد ولی این دنیاگرایی حالت انحصاری ندارد و با دنیاگرایی انحصاری در دولت مدرن متفاوت است. دنیاگرایی در فهم دینی رابطۀ بسیار عمیق و پیچیدهای با آخرت و آرمانگرایی دارد که در همۀ تعالیم اسلام میتوان این رابطه پیچیده را مشاهده کرد. دنیاگرایی در دولت دینی همواره همراه با خداگرایی و فضیلتگرایی و به طور کلی آرمانگرایی است که در نظریۀ جمع بین دنیا و آخرت آشکار میشود.
همچنین در دولت دینی فردگرایی به نحوی مطرح است، اما نه به صورت انحصاری، بلکه توأم با جمعگرایی و رابطه پیچیده این دو، به طوری که تفکیک آن دو در جزء احکام و بینش اسلام امکانپذیر نیست. بیشک در به وجود آمدن وضعیت کنونی غرب که زمینهساز تولد دولت مدرن شد، سلسله علل و عوامل متعدد و مختلفی دستاندرکار بوده که بسیاری از آنها غیر اختیاری و بخش قابل توجهی از آنها غیرقابل پیشبینی و در نهایت همراه با شعور و خود آگاهی نبوده است. در حالی که در یک جامعه دینی که براساس انقلابی نوین و خردمندانه پایههای دولت دینی بنا میشود، حرکت و تحول، به طور کامل آگاهانه و پیامدهای آن قبلاً دیده شده و حتی احیاناً پیشگیری شده است. نمونهای از این نوع تحول آگاهانه را در انقلاب اسلامی ایران و مقاومت خستگی ناپذیر مردم مسلمان ایران در دفاع از ایدئولوژی و نظام و ارزشهای اصولی خود میتوان دید، که با وجود همۀ توطئههای شکننده داخلی و خارجی، همچنان خردمندانه استوار ماندهاند. دولت مدرن به مفهومی که امروز ارائه میشود در حقیقت پس از عبور از یک مسیر طولانی و پر حادثه و تغییر شکلهای متعدد به صورت فعلی سر برآورده است. در این مسیر تاریخی دولتهای مطلقهای به وجود آمده که فرد را قربانی توسن مراد کرده و دولتهای لیبرالی ظاهر شده که مساوات را فدای سرمایهداری کرده و نیز دولتهای دیگری در قالبهای متفاوتی که هر کدام به نوبۀ خود در بستری از زمان متولد و نابود شدهاند و در نهایتِ این خط سیر طولانی شاهد تعریفی از دولت مدرن هستیم که تطبیق آن با دولتهای پیشرفته کنونی نیز دشوار است و در واقع مفهوم جدیدی از دولت آرمانی است که حداقل به یک تحول آگاهانه نیاز دارد و شاید شاخص منطقی و قابل تمایزی که در دولت مدرن میتوان یافت، همین عنصر آگاهی و انتخاب است که آن را از دولتهای سنتی گذشته جدا میکند. بر اساس این عنصر جدید، دولت مدرن دولتی است که با تمام مشخصاتی که احیاناً ریشه در سنتهای گذشته دارد به طور کامل آگاهانه و مبتنی بر یک انتخاب آزاد و خردمندانه است. در تبیین دولت مدرن صرف نظر از مغالطههایی که احیاناً دیده میشود، گاه تناقصگوییهایی نیز رخ میدهد که یکباره مسیر بحث را دگرگون میکند. برای مثال وقتی با نوشتههای «اندروونیست» دربارۀ دولت مواجه میشویم، مشاهده میکنیم که وی در دولت مدرن آثاری از هم گونههای دولتهای گذشته را نشان میدهد و چنین وانمود میشود که دولت مدرن، عناصر موجود در دولتهای مطلقه، لیبرال و مشروطه را در ماهیت خود دارد و تحول همان عناصر، ماهیت پیچیدهای هم هست، از یک سو رابطه دولتهای جدید و قدیم را توجیه میکند و از سوی دیگر خود، دست مایۀ ایجاد دولت مدرن میشود[۱].[۲]
منابع
پانویس
- ↑ درآمدی بر فقه سیاسی، ص۳۲۰ – ۳۰۷.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۶۸.