ابودحداح انصاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== +== منابع ==)) |
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست') |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = ابودحداح انصاری | |||
| عنوان مدخل = [[ابودحداح انصاری]] | |||
| مداخل مرتبط = [[ابودحداح انصاری در قرآن]] - [[ابودحداح انصاری در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
نام او [[ثابت بن نعیم بن غنم بن ایاس]] و مشهور به [[ابو دحداح]] میباشد. او را از [[طایفه]] بنی انیف یا بنی عجلان دانستهاند. هر چند [[اهل | نام او [[ثابت بن نعیم بن غنم بن ایاس]] و مشهور به [[ابو دحداح]] میباشد. او را از [[طایفه]] بنی انیف یا بنی عجلان دانستهاند. هر چند [[اهل مدینه]] نبود، اما هم [[پیمان]] قبیلة [[بنی عمرو بن عوف]] بود و جزو [[انصار]] به حساب میآمد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۰۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۵.</ref> | ||
==[[ثابت بن دحداح]] و [[نخل]] بهشتی== | == [[ثابت بن دحداح]] و [[نخل]] بهشتی == | ||
[[نوجوانی]] [[یتیم]] از [[انصار]] به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسید و گفت: "یا [[رسول الله]]! [[ابولبابة بن عبدالمنذر]] در حیاط [[خانه]] ما درخت خرمایی دارد و گاه و بیگاه برای رسیدگی به درخت خرمایش وارد [[خانه]] ما میشود و [[آسایش]] ما را بر هم میزند. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: به او درخت خرمایی در جایی دیگر بده". او گفت: "نمیپذیرد". [[پیامبر]]{{صل}} [[ابولبابه]] را خواست و فرمود: "به جای آن، درخت خرمای بهشتی ضمانت میکنم"، اما [[ابولبابه]] قبول نکرد. در این هنگام، [[ثابت بن دحداح]] که [[شاهد]] قضایا بود، از [[رسول خدا]] پرسید: یا [[رسول الله]]! اگر من به این نوجوان [[یتیم]] درخت خرمای پُر باری بدهم، چه پاداشی خواهم داشت؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "درختی پُربار در [[بهشت]] نصیب تو میشود". | [[نوجوانی]] [[یتیم]] از [[انصار]] به حضور [[پیامبر]] {{صل}} رسید و گفت: "یا [[رسول الله]]! [[ابولبابة بن عبدالمنذر]] در حیاط [[خانه]] ما درخت خرمایی دارد و گاه و بیگاه برای رسیدگی به درخت خرمایش وارد [[خانه]] ما میشود و [[آسایش]] ما را بر هم میزند. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: به او درخت خرمایی در جایی دیگر بده". او گفت: "نمیپذیرد". [[پیامبر]] {{صل}} [[ابولبابه]] را خواست و فرمود: "به جای آن، درخت خرمای بهشتی ضمانت میکنم"، اما [[ابولبابه]] قبول نکرد. در این هنگام، [[ثابت بن دحداح]] که [[شاهد]] قضایا بود، از [[رسول خدا]] پرسید: یا [[رسول الله]]! اگر من به این نوجوان [[یتیم]] درخت خرمای پُر باری بدهم، چه پاداشی خواهم داشت؟ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "درختی پُربار در [[بهشت]] نصیب تو میشود". | ||
[[ثابت بن دحداح]] مالک آن درخت خرما را [[راضی]] کرد که در مقابل [[باغی]] از درخت خرما، آن درخت را به او واگذار کند. آنگاه ابو دحداح نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و گفت: که آن درخت [[نخل]] را از [[ابو لبابه]] خریده است و آن را در حضور [[پیامبر]]{{صل}} به نوجوان [[یتیم]] تقدیم کرد. در این هنگام، [[پیامبر]]{{صل}} رو به جمعیت کرد و فرمود: "[[باغی]] از نخلهای بهشتی در [[انتظار]] ابودحداح است". این [[سخن پیامبر]]{{صل}} به [[شهادت]] [[ثابت بن دحداح]] تعبیر شد و این [[افتخار]] در [[جنگ احد]] نصیب او شد<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۸۱؛ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۴؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۰۰.</ref> | [[ثابت بن دحداح]] مالک آن درخت خرما را [[راضی]] کرد که در مقابل [[باغی]] از درخت خرما، آن درخت را به او واگذار کند. آنگاه ابو دحداح نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و گفت: که آن درخت [[نخل]] را از [[ابو لبابه]] خریده است و آن را در حضور [[پیامبر]] {{صل}} به نوجوان [[یتیم]] تقدیم کرد. در این هنگام، [[پیامبر]] {{صل}} رو به جمعیت کرد و فرمود: "[[باغی]] از نخلهای بهشتی در [[انتظار]] ابودحداح است". این [[سخن پیامبر]] {{صل}} به [[شهادت]] [[ثابت بن دحداح]] تعبیر شد و این [[افتخار]] در [[جنگ احد]] نصیب او شد<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۸۱؛ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۴؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۰۰.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۵-۱۸۶.</ref> | ||
==[[ثابت بن دحداح]] و [[قرض]] دادن به [[خدا]]== | == [[ثابت بن دحداح]] و [[قرض]] دادن به [[خدا]] == | ||
[[عمل ]][[ثابت بن دحداح]] به قدری [[ارزشمند]] بود که [[خداوند متعال]] [[آیه]] [[قرض]] را در [[شأن]] او نازل کرد: {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ میسازد و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵.</ref> | [[عمل]] [[ثابت بن دحداح]] به قدری [[ارزشمند]] بود که [[خداوند متعال]] [[آیه]] [[قرض]] را در [[شأن]] او نازل کرد: {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ میسازد و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵.</ref><ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۵.</ref> | ||
وقتی این [[آیه]] نازل شد ابودحداح به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: "یا [[رسول الله]]! مگر [[خداوند]] هم از ما [[قرض]] میگیرد؟" [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "آری". | وقتی این [[آیه]] نازل شد ابودحداح به [[پیامبر]] {{صل}} گفت: "یا [[رسول الله]]! مگر [[خداوند]] هم از ما [[قرض]] میگیرد؟" [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "آری". | ||
ابو دحداح گفت: "یا [[رسول الله]]! دستت را به من بده. [[رسول خدا]]{{صل}} | ابو دحداح گفت: "یا [[رسول الله]]! دستت را به من بده. [[رسول خدا]] {{صل}}دست خود را به طرف ابودحداح دراز کرد و دست او را گرفت. پس ابودحداح گفت: "من خانهام را در [[راه خدا]] برای [[مسکینان]] و بی پناهان [[قرض]] دادم".[[خانه]] او دارای حیاط بزرگی بود که بیش از ششصد [[نخل]] داشت و ابو دحداح با همه خانوادهاش در آن ساکن بودند. وقتی ابو دحداح به [[منزل]] آمد و ماجرای [[قرض]] دادن [[خانه]] را در [[راه خدا]] با [[همسر]] و فرزندانش در میان نهاد، همسرش گفت: "با کمال میل قبول میکنیم و هر آن چه در [[خانه]] داریم در [[راه خدا]] میدهیم و با دست خالی از [[خانه]] خارج میشویم"<ref>صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۴؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۷۵؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۵.</ref>. | ||
در موردی دیگر از [[آیات قرآن]]، ابودحداح، سؤالی از [[پیامبر]]میپرسد و [[خداوند متعال]] جواب میدهد <ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳.</ref> | در موردی دیگر از [[آیات قرآن]]، ابودحداح، سؤالی از [[پیامبر]]میپرسد و [[خداوند متعال]] جواب میدهد <ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۶-۱۸۷.</ref> | ||
==[[ثابت بن دحداح]] و میدان [[جنگ]]== | == [[ثابت بن دحداح]] و میدان [[جنگ]] == | ||
در [[جنگ احد]] که شیرازه [[سپاه اسلام]] از هم پاشیده شده بود، این، فریاد رسای [[ثابت بن دحداح]] بود که [[سپاهیان | در [[جنگ احد]] که شیرازه [[سپاه اسلام]] از هم پاشیده شده بود، این، فریاد رسای [[ثابت بن دحداح]] بود که [[سپاهیان اسلام]] را به [[وحدت]] و [[مقاومت]] فرا میخواند و خود به [[تنهایی]] بر [[قلب]] [[دشمن]] حمله میکرد و فریاد بر میآورد که به همراه من بیایید! من [[ثابت بن دحداح]] هستم. به پیش بروید و نترسید! | ||
هنگامی که شایعه [[شهادت]] پیامبر{{صل}} پراکنده شد، او فریاد زد: "ای گروه [[مؤمنان]] اگر [[پیامبر]] هم کشته شود، خدای [[محمد]]{{صل}} که زنده است. بجنگید و [[سست]] نشوید! به [[راستی]] که [[خداوند]] [[یار]] و [[پشتیبان]] شماست". در این هنگام، یکی از [[انصار]] به [[یاری]] او شتافت و به همراه عدهای دیگر که با او بودند به [[مقاومت]] پرداختند. این گروه اندک از [[مسلمانان]] در مقابل سران [[مشرکین]]، از جمله [[خالد بن ولید]]، [[عمرو بن عاص]]، [[عکرمة]] بن [[ابوجهل]] و [[ضرار بن خطاب]]، تا پای [[جان]] [[ایستادگی]] کردند و آنان را عقب راندند. | هنگامی که شایعه [[شهادت]] پیامبر{{صل}} پراکنده شد، او فریاد زد: "ای گروه [[مؤمنان]] اگر [[پیامبر]] هم کشته شود، خدای [[محمد]] {{صل}} که زنده است. بجنگید و [[سست]] نشوید! به [[راستی]] که [[خداوند]] [[یار]] و [[پشتیبان]] شماست". در این هنگام، یکی از [[انصار]] به [[یاری]] او شتافت و به همراه عدهای دیگر که با او بودند به [[مقاومت]] پرداختند. این گروه اندک از [[مسلمانان]] در مقابل سران [[مشرکین]]، از جمله [[خالد بن ولید]]، [[عمرو بن عاص]]، [[عکرمة]] بن [[ابوجهل]] و [[ضرار بن خطاب]]، تا پای [[جان]] [[ایستادگی]] کردند و آنان را عقب راندند. | ||
در همین [[زمان]]، [[خالد بن ولید]] نیزهای بر سینه [[ثابت بن دحداح]] زد و او به [[شهادت]] رسید. گفته شده است که [[ثابت بن دحداح]]، آخرین نفری است که در [[جنگ احد]][[ شهید]] شده است<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۸۱؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۷۶؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۰۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۴۴۳.</ref> | در همین [[زمان]]، [[خالد بن ولید]] نیزهای بر سینه [[ثابت بن دحداح]] زد و او به [[شهادت]] رسید. گفته شده است که [[ثابت بن دحداح]]، آخرین نفری است که در [[جنگ احد]] [[شهید]] شده است<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۸۱؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۷۶؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۰۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۴۴۳.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۷.</ref> | ||
==[[ثابت بن دحداح]] و [[تشییع جنازه]] او== | == [[ثابت بن دحداح]] و [[تشییع جنازه]] او == | ||
پس از [[جنگ احد]]، هنگامی که [[شهیدان]] را به [[خاک]] میسپردند، [[پیامبر]]{{صل}} سؤال کرد: آیا کسی از [[شهیدان]] را فراموش نکردهاید؟[[ اصحاب]] گفتند: آری، تعدادی از [[یاران]] را نمیبینیم. [[حضرت]] فرمود: "ابو دحداح کجاست؟" [[ اصحاب]] به جستجوی آنها پرداختند و ابو دحداح را در کنار هفت تن از کشتههای [[مشرکان]] یافتند که او بعد از کشتن آنها خود نیز به [[شهادت]] رسیده بود. [[پیامبر]]{{صل}} درباره ابو دحداح فرمود: «او از من و من از اویم». سپس پیکر او را روی دستان خود نهاد و از او [[تکریم]] کرد<ref>صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۲.</ref>. | پس از [[جنگ احد]]، هنگامی که [[شهیدان]] را به [[خاک]] میسپردند، [[پیامبر]] {{صل}} سؤال کرد: آیا کسی از [[شهیدان]] را فراموش نکردهاید؟ [[اصحاب]] گفتند: آری، تعدادی از [[یاران]] را نمیبینیم. [[حضرت]] فرمود: "ابو دحداح کجاست؟" [[اصحاب]] به جستجوی آنها پرداختند و ابو دحداح را در کنار هفت تن از کشتههای [[مشرکان]] یافتند که او بعد از کشتن آنها خود نیز به [[شهادت]] رسیده بود. [[پیامبر]] {{صل}} درباره ابو دحداح فرمود: «او از من و من از اویم». سپس پیکر او را روی دستان خود نهاد و از او [[تکریم]] کرد<ref>صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۲.</ref>. | ||
پس از [[نماز]] [[پیامبر]]{{صل}} جنازة ابو دحداح جنازهاش را بر اسبی سوار کرده بودند و [[اصحاب]] هم به همراه [[پیامبر]]{{صل}} پشت سر جنازه حرکت میکردند، در این حال از این [[سادگی]] [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: «باغهای بهشتی پربار بابن دحداح آماده شده است»<ref>صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۳.</ref> | پس از [[نماز]] [[پیامبر]] {{صل}} جنازة ابو دحداح جنازهاش را بر اسبی سوار کرده بودند و [[اصحاب]] هم به همراه [[پیامبر]] {{صل}} پشت سر جنازه حرکت میکردند، در این حال از این [[سادگی]] [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: «باغهای بهشتی پربار بابن دحداح آماده شده است»<ref>صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۳.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۸.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۴۱: | خط ۳۹: | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:ابودحداح انصاری]] | [[رده:ابودحداح انصاری]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۶
مقدمه
نام او ثابت بن نعیم بن غنم بن ایاس و مشهور به ابو دحداح میباشد. او را از طایفه بنی انیف یا بنی عجلان دانستهاند. هر چند اهل مدینه نبود، اما هم پیمان قبیلة بنی عمرو بن عوف بود و جزو انصار به حساب میآمد[۱][۲]
ثابت بن دحداح و نخل بهشتی
نوجوانی یتیم از انصار به حضور پیامبر (ص) رسید و گفت: "یا رسول الله! ابولبابة بن عبدالمنذر در حیاط خانه ما درخت خرمایی دارد و گاه و بیگاه برای رسیدگی به درخت خرمایش وارد خانه ما میشود و آسایش ما را بر هم میزند. پیامبر (ص) فرمود: به او درخت خرمایی در جایی دیگر بده". او گفت: "نمیپذیرد". پیامبر (ص) ابولبابه را خواست و فرمود: "به جای آن، درخت خرمای بهشتی ضمانت میکنم"، اما ابولبابه قبول نکرد. در این هنگام، ثابت بن دحداح که شاهد قضایا بود، از رسول خدا پرسید: یا رسول الله! اگر من به این نوجوان یتیم درخت خرمای پُر باری بدهم، چه پاداشی خواهم داشت؟ پیامبر (ص) فرمود: "درختی پُربار در بهشت نصیب تو میشود".
ثابت بن دحداح مالک آن درخت خرما را راضی کرد که در مقابل باغی از درخت خرما، آن درخت را به او واگذار کند. آنگاه ابو دحداح نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: که آن درخت نخل را از ابو لبابه خریده است و آن را در حضور پیامبر (ص) به نوجوان یتیم تقدیم کرد. در این هنگام، پیامبر (ص) رو به جمعیت کرد و فرمود: "باغی از نخلهای بهشتی در انتظار ابودحداح است". این سخن پیامبر (ص) به شهادت ثابت بن دحداح تعبیر شد و این افتخار در جنگ احد نصیب او شد[۳][۴]
ثابت بن دحداح و قرض دادن به خدا
عمل ثابت بن دحداح به قدری ارزشمند بود که خداوند متعال آیه قرض را در شأن او نازل کرد: ﴿مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۵][۶]
وقتی این آیه نازل شد ابودحداح به پیامبر (ص) گفت: "یا رسول الله! مگر خداوند هم از ما قرض میگیرد؟" پیامبر (ص) فرمود: "آری".
ابو دحداح گفت: "یا رسول الله! دستت را به من بده. رسول خدا (ص)دست خود را به طرف ابودحداح دراز کرد و دست او را گرفت. پس ابودحداح گفت: "من خانهام را در راه خدا برای مسکینان و بی پناهان قرض دادم".خانه او دارای حیاط بزرگی بود که بیش از ششصد نخل داشت و ابو دحداح با همه خانوادهاش در آن ساکن بودند. وقتی ابو دحداح به منزل آمد و ماجرای قرض دادن خانه را در راه خدا با همسر و فرزندانش در میان نهاد، همسرش گفت: "با کمال میل قبول میکنیم و هر آن چه در خانه داریم در راه خدا میدهیم و با دست خالی از خانه خارج میشویم"[۷].
در موردی دیگر از آیات قرآن، ابودحداح، سؤالی از پیامبرمیپرسد و خداوند متعال جواب میدهد [۸][۹]
ثابت بن دحداح و میدان جنگ
در جنگ احد که شیرازه سپاه اسلام از هم پاشیده شده بود، این، فریاد رسای ثابت بن دحداح بود که سپاهیان اسلام را به وحدت و مقاومت فرا میخواند و خود به تنهایی بر قلب دشمن حمله میکرد و فریاد بر میآورد که به همراه من بیایید! من ثابت بن دحداح هستم. به پیش بروید و نترسید! هنگامی که شایعه شهادت پیامبر(ص) پراکنده شد، او فریاد زد: "ای گروه مؤمنان اگر پیامبر هم کشته شود، خدای محمد (ص) که زنده است. بجنگید و سست نشوید! به راستی که خداوند یار و پشتیبان شماست". در این هنگام، یکی از انصار به یاری او شتافت و به همراه عدهای دیگر که با او بودند به مقاومت پرداختند. این گروه اندک از مسلمانان در مقابل سران مشرکین، از جمله خالد بن ولید، عمرو بن عاص، عکرمة بن ابوجهل و ضرار بن خطاب، تا پای جان ایستادگی کردند و آنان را عقب راندند.
در همین زمان، خالد بن ولید نیزهای بر سینه ثابت بن دحداح زد و او به شهادت رسید. گفته شده است که ثابت بن دحداح، آخرین نفری است که در جنگ احد شهید شده است[۱۰][۱۱]
ثابت بن دحداح و تشییع جنازه او
پس از جنگ احد، هنگامی که شهیدان را به خاک میسپردند، پیامبر (ص) سؤال کرد: آیا کسی از شهیدان را فراموش نکردهاید؟ اصحاب گفتند: آری، تعدادی از یاران را نمیبینیم. حضرت فرمود: "ابو دحداح کجاست؟" اصحاب به جستجوی آنها پرداختند و ابو دحداح را در کنار هفت تن از کشتههای مشرکان یافتند که او بعد از کشتن آنها خود نیز به شهادت رسیده بود. پیامبر (ص) درباره ابو دحداح فرمود: «او از من و من از اویم». سپس پیکر او را روی دستان خود نهاد و از او تکریم کرد[۱۲].
پس از نماز پیامبر (ص) جنازة ابو دحداح جنازهاش را بر اسبی سوار کرده بودند و اصحاب هم به همراه پیامبر (ص) پشت سر جنازه حرکت میکردند، در این حال از این سادگی پیامبر (ص) فرمود: «باغهای بهشتی پربار بابن دحداح آماده شده است»[۱۳][۱۴]
منابع
پانویس
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۰۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳.
- ↑ کاظمی، محمد ایوب، مقاله «ثابت بن دحداح»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۸۵.
- ↑ المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۸۱؛ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۴؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۰۰.
- ↑ کاظمی، محمد ایوب، مقاله «ثابت بن دحداح»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۸۵-۱۸۶.
- ↑ «کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ میسازد و به سوی او بازگردانده میشوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۵.
- ↑ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۴؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۷۵؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۵.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳.
- ↑ کاظمی، محمد ایوب، مقاله «ثابت بن دحداح»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۸۶-۱۸۷.
- ↑ المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۸۱؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۷۶؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۰۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۴۴۳.
- ↑ کاظمی، محمد ایوب، مقاله «ثابت بن دحداح»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۸۷.
- ↑ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۲.
- ↑ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۳.
- ↑ کاظمی، محمد ایوب، مقاله «ثابت بن دحداح»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۸۸.