ابودحداح انصاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== +== پانویس ==))
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست')
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[ابودحداح انصاری]]''' است. "'''[[ابودحداح انصاری]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = ابودحداح انصاری
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[ابودحداح انصاری در قرآن]] - [[ابودحداح انصاری در تاریخ اسلامی]]</div>
| عنوان مدخل  = [[ابودحداح انصاری]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| مداخل مرتبط = [[ابودحداح انصاری در قرآن]] - [[ابودحداح انصاری در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
نام او [[ثابت بن نعیم بن غنم بن ایاس]] و مشهور به [[ابو دحداح]] می‌باشد. او را از [[طایفه]] بنی انیف یا بنی عجلان دانسته‌اند. هر چند [[اهل]] [[مدینه]] نبود، اما هم [[پیمان]] قبیلة [[بنی عمرو بن عوف]] بود و جزو [[انصار]] به حساب می‌آمد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۰۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۵.</ref>
نام او [[ثابت بن نعیم بن غنم بن ایاس]] و مشهور به [[ابو دحداح]] می‌باشد. او را از [[طایفه]] بنی انیف یا بنی عجلان دانسته‌اند. هر چند [[اهل مدینه]] نبود، اما هم [[پیمان]] قبیلة [[بنی عمرو بن عوف]] بود و جزو [[انصار]] به حساب می‌آمد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۰۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۵.</ref>


==[[ثابت بن دحداح]] و [[نخل]] بهشتی==
== [[ثابت بن دحداح]] و [[نخل]] بهشتی ==
[[نوجوانی]] [[یتیم]] از [[انصار]] به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسید و گفت: "یا [[رسول الله]]! [[ابولبابة بن عبدالمنذر]] در حیاط [[خانه]] ما درخت خرمایی دارد و گاه و بیگاه برای رسیدگی به درخت خرمایش وارد [[خانه]] ما می‌شود و [[آسایش]] ما را بر هم می‌زند. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: به او درخت خرمایی در جایی دیگر بده". او گفت: "نمی‌پذیرد". [[پیامبر]]{{صل}} [[ابولبابه]] را خواست و فرمود: "به جای آن، درخت خرمای بهشتی ضمانت می‌کنم"، اما [[ابولبابه]] قبول نکرد. در این هنگام، [[ثابت بن دحداح]] که [[شاهد]] قضایا بود، از [[رسول خدا]] پرسید: یا [[رسول الله]]! اگر من به این نوجوان [[یتیم]] درخت خرمای پُر باری بدهم، چه پاداشی خواهم داشت؟ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "درختی پُربار در [[بهشت]] نصیب تو می‌شود".
[[نوجوانی]] [[یتیم]] از [[انصار]] به حضور [[پیامبر]] {{صل}} رسید و گفت: "یا [[رسول الله]]! [[ابولبابة بن عبدالمنذر]] در حیاط [[خانه]] ما درخت خرمایی دارد و گاه و بیگاه برای رسیدگی به درخت خرمایش وارد [[خانه]] ما می‌شود و [[آسایش]] ما را بر هم می‌زند. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: به او درخت خرمایی در جایی دیگر بده". او گفت: "نمی‌پذیرد". [[پیامبر]] {{صل}} [[ابولبابه]] را خواست و فرمود: "به جای آن، درخت خرمای بهشتی ضمانت می‌کنم"، اما [[ابولبابه]] قبول نکرد. در این هنگام، [[ثابت بن دحداح]] که [[شاهد]] قضایا بود، از [[رسول خدا]] پرسید: یا [[رسول الله]]! اگر من به این نوجوان [[یتیم]] درخت خرمای پُر باری بدهم، چه پاداشی خواهم داشت؟ [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "درختی پُربار در [[بهشت]] نصیب تو می‌شود".


[[ثابت بن دحداح]] مالک آن درخت خرما را [[راضی]] کرد که در مقابل [[باغی]] از درخت خرما، آن درخت را به او واگذار کند. آنگاه ابو دحداح نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و گفت: که آن درخت [[نخل]] را از [[ابو لبابه]] خریده است و آن را در حضور [[پیامبر]]{{صل}} به نوجوان [[یتیم]] تقدیم کرد. در این هنگام، [[پیامبر]]{{صل}} رو به جمعیت کرد و فرمود: "[[باغی]] از نخل‌های بهشتی در [[انتظار]] ابودحداح است". این [[سخن پیامبر]]{{صل}} به [[شهادت]] [[ثابت بن دحداح]] تعبیر شد و این [[افتخار]] در [[جنگ احد]] نصیب او شد<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۸۱؛ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۴؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۵-۱۸۶.</ref>
[[ثابت بن دحداح]] مالک آن درخت خرما را [[راضی]] کرد که در مقابل [[باغی]] از درخت خرما، آن درخت را به او واگذار کند. آنگاه ابو دحداح نزد [[پیامبر]] {{صل}} آمد و گفت: که آن درخت [[نخل]] را از [[ابو لبابه]] خریده است و آن را در حضور [[پیامبر]] {{صل}} به نوجوان [[یتیم]] تقدیم کرد. در این هنگام، [[پیامبر]] {{صل}} رو به جمعیت کرد و فرمود: "[[باغی]] از نخل‌های بهشتی در [[انتظار]] ابودحداح است". این [[سخن پیامبر]] {{صل}} به [[شهادت]] [[ثابت بن دحداح]] تعبیر شد و این [[افتخار]] در [[جنگ احد]] نصیب او شد<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۸۱؛ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۴؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۰۰.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۵-۱۸۶.</ref>


==[[ثابت بن دحداح]] و [[قرض]] دادن به [[خدا]]==
== [[ثابت بن دحداح]] و [[قرض]] دادن به [[خدا]] ==
[[عمل ]][[ثابت بن دحداح]] به قدری [[ارزشمند]] بود که [[خداوند متعال]] [[آیه]] [[قرض]] را در [[شأن]] او نازل کرد: {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ می‌سازد و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵.</ref>.<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۵.</ref>
[[عمل]] [[ثابت بن دحداح]] به قدری [[ارزشمند]] بود که [[خداوند متعال]] [[آیه]] [[قرض]] را در [[شأن]] او نازل کرد: {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«کیست که به خداوند وامی نیکو دهد تا خداوند آن را برای وی چندین برابر گرداند؟ و خداوند (روزی را) تنگ و فراخ می‌سازد و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره بقره، آیه ۲۴۵.</ref><ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۵.</ref>


وقتی این [[آیه]] نازل شد ابودحداح به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: "یا [[رسول الله]]! مگر [[خداوند]] هم از ما [[قرض]] می‌گیرد؟" [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "آری".
وقتی این [[آیه]] نازل شد ابودحداح به [[پیامبر]] {{صل}} گفت: "یا [[رسول الله]]! مگر [[خداوند]] هم از ما [[قرض]] می‌گیرد؟" [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "آری".


ابو دحداح گفت: "یا [[رسول الله]]! دستت را به من بده. [[رسول خدا]]{{صل}}[[ دست]] خود را به طرف ابودحداح دراز کرد و دست او را گرفت. پس ابودحداح گفت: "من خانه‌ام را در [[راه خدا]] برای [[مسکینان]] و بی پناهان [[قرض]] دادم".[[ خانه]] او دارای حیاط بزرگی بود که بیش از ششصد [[نخل]] داشت و ابو دحداح با همه خانواده‌اش در آن ساکن بودند. وقتی ابو دحداح به [[منزل]] آمد و ماجرای [[قرض]] دادن [[خانه]] را در [[راه خدا]] با [[همسر]] و فرزندانش در میان نهاد، همسرش گفت: "با کمال میل قبول می‌کنیم و هر آن چه در [[خانه]] داریم در [[راه خدا]] می‌دهیم و با دست خالی از [[خانه]] خارج می‌شویم"<ref>صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۴؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۷۵؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۵.</ref>.
ابو دحداح گفت: "یا [[رسول الله]]! دستت را به من بده. [[رسول خدا]] {{صل}}دست خود را به طرف ابودحداح دراز کرد و دست او را گرفت. پس ابودحداح گفت: "من خانه‌ام را در [[راه خدا]] برای [[مسکینان]] و بی پناهان [[قرض]] دادم".[[خانه]] او دارای حیاط بزرگی بود که بیش از ششصد [[نخل]] داشت و ابو دحداح با همه خانواده‌اش در آن ساکن بودند. وقتی ابو دحداح به [[منزل]] آمد و ماجرای [[قرض]] دادن [[خانه]] را در [[راه خدا]] با [[همسر]] و فرزندانش در میان نهاد، همسرش گفت: "با کمال میل قبول می‌کنیم و هر آن چه در [[خانه]] داریم در [[راه خدا]] می‌دهیم و با دست خالی از [[خانه]] خارج می‌شویم"<ref>صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۴؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۷۵؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۵.</ref>.


در موردی دیگر از [[آیات قرآن]]، ابودحداح، سؤالی از [[پیامبر]]می‌پرسد و [[خداوند متعال]] جواب می‌دهد <ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۶-۱۸۷.</ref>
در موردی دیگر از [[آیات قرآن]]، ابودحداح، سؤالی از [[پیامبر]]می‌پرسد و [[خداوند متعال]] جواب می‌دهد <ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۶-۱۸۷.</ref>


==[[ثابت بن دحداح]] و میدان [[جنگ]]==
== [[ثابت بن دحداح]] و میدان [[جنگ]] ==
در [[جنگ احد]] که شیرازه [[سپاه اسلام]] از هم پاشیده شده بود، این، فریاد رسای [[ثابت بن دحداح]] بود که [[سپاهیان]] [[اسلام]] را به [[وحدت]] و [[مقاومت]] فرا می‌خواند و خود به [[تنهایی]] بر [[قلب]] [[دشمن]] حمله می‌کرد و فریاد بر می‌آورد که به همراه من بیایید! من [[ثابت بن دحداح]] هستم. به پیش بروید و نترسید!
در [[جنگ احد]] که شیرازه [[سپاه اسلام]] از هم پاشیده شده بود، این، فریاد رسای [[ثابت بن دحداح]] بود که [[سپاهیان اسلام]] را به [[وحدت]] و [[مقاومت]] فرا می‌خواند و خود به [[تنهایی]] بر [[قلب]] [[دشمن]] حمله می‌کرد و فریاد بر می‌آورد که به همراه من بیایید! من [[ثابت بن دحداح]] هستم. به پیش بروید و نترسید!
هنگامی که شایعه [[شهادت]] پیامبر‌{{صل}} پراکنده شد، او فریاد زد: "ای گروه [[مؤمنان]] اگر [[پیامبر]] هم کشته شود، خدای [[محمد]]{{صل}} که زنده است. بجنگید و [[سست]] نشوید! به [[راستی]] که [[خداوند]] [[یار]] و [[پشتیبان]] شماست". در این هنگام، یکی از [[انصار]] به [[یاری]] او شتافت و به همراه عده‌ای دیگر که با او بودند به [[مقاومت]] پرداختند. این گروه اندک از [[مسلمانان]] در مقابل سران [[مشرکین]]، از جمله [[خالد بن ولید]]، [[عمرو بن عاص]]، [[عکرمة]] بن [[ابوجهل]] و [[ضرار بن خطاب]]، تا پای [[جان]] [[ایستادگی]] کردند و آنان را عقب راندند.
هنگامی که شایعه [[شهادت]] پیامبر‌{{صل}} پراکنده شد، او فریاد زد: "ای گروه [[مؤمنان]] اگر [[پیامبر]] هم کشته شود، خدای [[محمد]] {{صل}} که زنده است. بجنگید و [[سست]] نشوید! به [[راستی]] که [[خداوند]] [[یار]] و [[پشتیبان]] شماست". در این هنگام، یکی از [[انصار]] به [[یاری]] او شتافت و به همراه عده‌ای دیگر که با او بودند به [[مقاومت]] پرداختند. این گروه اندک از [[مسلمانان]] در مقابل سران [[مشرکین]]، از جمله [[خالد بن ولید]]، [[عمرو بن عاص]]، [[عکرمة]] بن [[ابوجهل]] و [[ضرار بن خطاب]]، تا پای [[جان]] [[ایستادگی]] کردند و آنان را عقب راندند.


در همین [[زمان]]، [[خالد بن ولید]] نیزه‌ای بر سینه [[ثابت بن دحداح]] زد و او به [[شهادت]] رسید. گفته شده است که [[ثابت بن دحداح]]، آخرین نفری است که در [[جنگ احد]][[ شهید]] شده است<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۸۱؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۷۶؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۰۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۴۴۳.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۷.</ref>
در همین [[زمان]]، [[خالد بن ولید]] نیزه‌ای بر سینه [[ثابت بن دحداح]] زد و او به [[شهادت]] رسید. گفته شده است که [[ثابت بن دحداح]]، آخرین نفری است که در [[جنگ احد]] [[شهید]] شده است<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۸۱؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۷۶؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۰۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۴۴۳.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۷.</ref>


==[[ثابت بن دحداح]] و [[تشییع جنازه]] او==
== [[ثابت بن دحداح]] و [[تشییع جنازه]] او ==
پس از [[جنگ احد]]، هنگامی که [[شهیدان]] را به [[خاک]] می‌سپردند، [[پیامبر]]{{صل}} سؤال کرد: آیا کسی از [[شهیدان]] را فراموش نکرده‌اید؟[[ اصحاب]] گفتند: آری، تعدادی از [[یاران]] را نمی‌بینیم. [[حضرت]] فرمود: "ابو دحداح کجاست؟" [[ اصحاب]] به جستجوی آنها پرداختند و ابو دحداح را در کنار هفت تن از کشته‌های [[مشرکان]] یافتند که او بعد از کشتن آنها خود نیز به [[شهادت]] رسیده بود. [[پیامبر]]{{صل}} درباره ابو دحداح فرمود: «او از من و من از اویم». سپس پیکر او را روی دستان خود نهاد و از او [[تکریم]] کرد<ref>صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۲.</ref>.
پس از [[جنگ احد]]، هنگامی که [[شهیدان]] را به [[خاک]] می‌سپردند، [[پیامبر]] {{صل}} سؤال کرد: آیا کسی از [[شهیدان]] را فراموش نکرده‌اید؟ [[اصحاب]] گفتند: آری، تعدادی از [[یاران]] را نمی‌بینیم. [[حضرت]] فرمود: "ابو دحداح کجاست؟" [[اصحاب]] به جستجوی آنها پرداختند و ابو دحداح را در کنار هفت تن از کشته‌های [[مشرکان]] یافتند که او بعد از کشتن آنها خود نیز به [[شهادت]] رسیده بود. [[پیامبر]] {{صل}} درباره ابو دحداح فرمود: «او از من و من از اویم». سپس پیکر او را روی دستان خود نهاد و از او [[تکریم]] کرد<ref>صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۲.</ref>.


پس از [[نماز]] [[پیامبر]]{{صل}} جنازة ابو دحداح جنازه‌اش را بر اسبی سوار کرده بودند و [[اصحاب]] هم به همراه [[پیامبر]]{{صل}} پشت سر جنازه حرکت می‌کردند، در این حال از این [[سادگی]] [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: «باغ‌های بهشتی پربار بابن دحداح آماده شده است»<ref>صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۳.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۸.</ref>
پس از [[نماز]] [[پیامبر]] {{صل}} جنازة ابو دحداح جنازه‌اش را بر اسبی سوار کرده بودند و [[اصحاب]] هم به همراه [[پیامبر]] {{صل}} پشت سر جنازه حرکت می‌کردند، در این حال از این [[سادگی]] [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: «باغ‌های بهشتی پربار بابن دحداح آماده شده است»<ref>صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۳.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۸.</ref>
 
== پرسش‌های وابسته ==
 
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==
۲۱۸٬۱۴۸

ویرایش