نفس: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-''']] ==جستارهای وابسته== +''']] {{پایان منابع}} ==جستارهای وابسته==))
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[نفس در قرآن]] - [[نفس در کلام اسلامی]] - [[نفس در اخلاق اسلامی]] - [[نفس در معارف دعا و زیارات]] - [[نفس در معارف و سیره سجادی]] - [[نفس در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[نفس در قرآن]] - [[نفس در حدیث]] - [[نفس در نهج البلاغه]] - [[نفس در کلام اسلامی]] - [[نفس در اخلاق اسلامی]] - [[نفس در معارف دعا و زیارات]] - [[نفس در معارف و سیره سجادی]] - [[نفس در معارف و سیره رضوی]]</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[روح (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>


==مقدمه==
== مقدمه ==
*'''نَفس:''' هم به معنای [[روح]] و [[جان]] [[آدمی]] است، هم به معنای [[تمایلات]] [[شیطانی]] و خواسته‌های [[دل]]، هم به معنای [[خون]] به کار می‌‌رود. [[انسان]] غیر از این جسم، جانی دارد که [[حقیقت]] وجود اوست و به آن "نفس ناطقه" گفته می‌شود و همان است که او را از حیوانات ممتاز می‌‌سازد و در [[علم]] [[اخلاق]]، سعی می‌‌شود که نفس [[انسان]] به صفات خوب و [[فضایل]] آراسته شود. به کشش‌های حیوانی و [[شیطانی]] که در [[درون انسان]] است و او را به سمت و سوی [[گناه]] فرامی‌خواند "[[نفس اماره]]" گفته می‌‌شود. به آن [[وجدان]] درونی و ملامتگر [[انسان]] که او را پس از انجام یک کار [[زشت]]، [[سرزنش]] می‌کند "نفس لوامه" گفته می‌شود. به آن [[روح]] آرام و به [[خدا]] رسیده و [[تسلیم]] در برابر [[فرمان الهی]] هم "نفس مطمئنه" گویند.
'''نَفس:''' هم به معنای [[روح]] و [[جان]] [[آدمی]] است، هم به معنای [[تمایلات]] [[شیطانی]] و خواسته‌های [[دل]]، هم به معنای [[خون]] به کار می‌‌رود. [[انسان]] غیر از این جسم، جانی دارد که [[حقیقت]] وجود اوست و به آن "نفس ناطقه" گفته می‌شود و همان است که او را از حیوانات ممتاز می‌‌سازد و در [[علم]] [[اخلاق]]، سعی می‌‌شود که نفس [[انسان]] به صفات خوب و [[فضایل]] آراسته شود. به کشش‌های حیوانی و [[شیطانی]] که در [[درون انسان]] است و او را به سمت و سوی [[گناه]] فرامی‌خواند "[[نفس اماره]]" گفته می‌‌شود. به آن [[وجدان]] درونی و ملامتگر [[انسان]] که او را پس از انجام یک کار [[زشت]]، [[سرزنش]] می‌کند "نفس لوامه" گفته می‌شود. به آن [[روح]] آرام و به [[خدا]] رسیده و [[تسلیم]] در برابر [[فرمان الهی]] هم "نفس مطمئنه" گویند.
*مسأله نفس [[انسان]] بسیار پیچیده است و مباحث مختلفی دارد. گاهی از آن به "خود" تعبیر می‌‌شود و [[معرفت نفس]] و [[خودشناسی]] از سودمندترین معرفت‌ها به شمار می‌‌رود، گاهی از آن به "[[هوس]]" یاد می‌‌شود و [[مبارزه]] با نفس که "[[جهاد اکبر]]" نامیده می‌‌شود، یعنی [[تسلیم]] خواسته‌های [[دل]] و تمنیات هوس‌آلود نفس نشدن. چنین نفس وسوسه‌گر، [[دشمن]] [[سعادت انسان]] است و پیوسته با [[عقل]] در [[نبرد]] است و [[جهاد با نفس]]، [[فضیلت]] پیدا می‌‌کند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]].</ref>.


==نفس در فرهنگ مطهر==
مسأله نفس [[انسان]] بسیار پیچیده است و مباحث مختلفی دارد. گاهی از آن به "خود" تعبیر می‌‌شود و [[معرفت نفس]] و [[خودشناسی]] از سودمندترین معرفت‌ها به شمار می‌‌رود، گاهی از آن به "[[هوس]]" یاد می‌‌شود و [[مبارزه]] با نفس که "[[جهاد اکبر]]" نامیده می‌‌شود، یعنی [[تسلیم]] خواسته‌های [[دل]] و تمنیات هوس‌آلود نفس نشدن. چنین نفس وسوسه‌گر، [[دشمن]] [[سعادت انسان]] است و پیوسته با [[عقل]] در [[نبرد]] است و [[جهاد با نفس]]، [[فضیلت]] پیدا می‌‌کند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]].</ref>.
 
== نفس در فرهنگ مطهر ==
"نفس" در اصل به معنی "خود" است. "نفس" آن خودِ [[انسان]] است<ref>فلسفه اخلاق، ص۱۶۸.</ref>.
"نفس" در اصل به معنی "خود" است. "نفس" آن خودِ [[انسان]] است<ref>فلسفه اخلاق، ص۱۶۸.</ref>.


خط ۱۹: خط ۱۷:
[[فلاسفه]] [[اسلامی]] صورت را در جاندارها "نفس" می‌گویند. صورت اگر [[علی]] و تیرةٍ واحده [[رفتار]] کند آن را "نفس" نمی‌گویند مثل صورت جمادات، امّا اگر تسلّط بر مادّه دارد و کارهای گوناگون انجام دهد آن را "نفس" گویند. آنگاه در مورد نبات هم به نفس قائلند (لازم نیست که نفس مجرّد باشد، نفس همان صورت است که بر یک تیره عمل نمی‌کند و چندین نوع حرکت دارد)<ref>مجموعه آثار، ج۷، ص۲۲۷.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۱۳.</ref>
[[فلاسفه]] [[اسلامی]] صورت را در جاندارها "نفس" می‌گویند. صورت اگر [[علی]] و تیرةٍ واحده [[رفتار]] کند آن را "نفس" نمی‌گویند مثل صورت جمادات، امّا اگر تسلّط بر مادّه دارد و کارهای گوناگون انجام دهد آن را "نفس" گویند. آنگاه در مورد نبات هم به نفس قائلند (لازم نیست که نفس مجرّد باشد، نفس همان صورت است که بر یک تیره عمل نمی‌کند و چندین نوع حرکت دارد)<ref>مجموعه آثار، ج۷، ص۲۲۷.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۱۳.</ref>


===نفس‌الامر===
=== [[نفس اماره]] ===
نفس‌الامر، یعنی در مرتبه ذات شیء: "در مرتبه ذات شیء" یعنی چه؟ یعنی این شیء در مرتبه ذات خودش صلاحیّت این انتزاع‌ها را دارد که وقتی این شیء در قرنطینه عقل می‌رود عقل این معانی را از او انتزاع می‌کند و برای او اعتبار می‌کند<ref>شرح مبسوط منظومه، ج۲، ص۴۱۱.</ref>. نفس الامر یعنی مرتبه‌ای از مراتب واقع. مرتبه‌ای از مراتب واقع یعنی چه؟ یعنی [[عقل انسان]] [[قدرت]] دارد که خود واقع را به مراتبی تحلیل بکند و این از قدرت تحلیل [[عقل]] برمی‌خیزد. او می‌تواند واقع را تحلیل بکند به مراتبی و از هر مرتبه از آن مراتب یک حکمی انتزاع بکند، ولی همه این مراتب، مراتب واقع است<ref>شرح مبسوط منظومه، ج۲، ص۴۰۸.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۱۴.</ref>
 
===نفس‌الامر از نظر [[حاجی]] [[سبزواری]]===
نفس‌الامر، یعنی فی حدّ نفسه. یعنی به جای الامر فی نفسه می‌گوییم: {{عربی|فی نفسه‌الامر}}: این "{{عربی|الامر فی نفسه}} یعنی {{عربی|الامر فی مرتبة ذاته}} می‌گوید در اینجا وضع ظاهر به جای مضمر است<ref>شرح مبسوط منظومه، ج۲، ص۴۱۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۱۵.</ref>
 
===نفس الامریّه===
[[احکام]] بر مبنای [[مصالح]] و [[مفاسد]] "نفس الامریّه" است [یعنی] بر مبنای مصالح و مفاسد [[واقعی]] است<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۲۸.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۱۵.</ref>
 
===[[نفس اماره]]===
[[نفس انسان]] گاهی در یک حدّ پایین است، در آن حدّ پایین که کار می‌کند، آنجا که تحت [[فرمان]] عقل نیست، اسمش می‌شود نفس اماره<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۵۹۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۱۵.</ref>
[[نفس انسان]] گاهی در یک حدّ پایین است، در آن حدّ پایین که کار می‌کند، آنجا که تحت [[فرمان]] عقل نیست، اسمش می‌شود نفس اماره<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۵۹۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۱۵.</ref>


===نفس‌پرستی===
=== نفس‌پرستی ===
این نفس همان "خود" است؛ می‌گوئیم: "نفس پرستی" یا "خودپرستی"<ref>انسان کامل، ص۲۱۷.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۱۵.</ref>
این نفس همان "خود" است؛ می‌گوئیم: "نفس پرستی" یا "خودپرستی"<ref>انسان کامل، ص۲۱۷.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۱۵.</ref>


===نفس فلکی===
=== نفس لوامّه ===
[[قوه]] مبدأ فعل واحد است و صاحب قوه ذی [[حیات]] و ذی [[شعور]] [را] نفس فلکی می‌گیرند<ref>شرح مبسوط منظومه، ج۴، ص۲۵۸.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۱۵.</ref>
 
===نفس‌کشی===
نفس کشی به معنای اینکه نفس به [[راستی]] کشته شود و لو هواهای نفس، ولو همان [[تمایلات نفسانی]] که در [[انسان]] هست، امکان ندارد، آنهایی هم که [[گمان]] می‌کنند نفس را کشته‌اند یعنی آن را معدوم و اعدام کرده‌اند، [[اشتباه]] کرده‌اند، همان نفس‌های کشته در شعور باطنشان مشغول فعالیت است. [[اسلام]] طرفدار رام کردن، [[مطیع]] کردن و [[ورزش]] دادن نفس است<ref>خاتمیت، ص۱۸۲.</ref>.
مسله نفس‌کشی و به عبارت دیگر خود را در هم شکستن، خود را کوبیدن، یعنی خود بین نبودن و [[خودپسند]] و [[خودخواه]] نبودن<ref>انسان کامل، ص۱۸۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۱۵.</ref>
 
===نفس لوامّه===
نفس لوامّه، یعنی نفس ملامت کن که در مواقعی از انسان خطایی سر می‌زند [[آدمی]] را تحت [[شکنجه]] و [[عذاب]] و ملامت و [[سرزنش]] قرار می‌دهد<ref>حکمت‌ها و اندرزها، ص۶۸.</ref>.
نفس لوامّه، یعنی نفس ملامت کن که در مواقعی از انسان خطایی سر می‌زند [[آدمی]] را تحت [[شکنجه]] و [[عذاب]] و ملامت و [[سرزنش]] قرار می‌دهد<ref>حکمت‌ها و اندرزها، ص۶۸.</ref>.
به عبارت دیگر نفس در یک [[درجه]] بالاتر چشم‌هایش را باز می‌کند و هشیارتر می‌گردد، می‌شود [[نفس لوامه]] که خودش خودش را ملامت می‌کند<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۵۹۶.</ref>.
به عبارت دیگر نفس در یک [[درجه]] بالاتر چشم‌هایش را باز می‌کند و هشیارتر می‌گردد، می‌شود [[نفس لوامه]] که خودش خودش را ملامت می‌کند<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۵۹۶.</ref>.
{{متن قرآن|النَّفْسِ اللَّوَّامَةِ}}<ref>«روان سرزنشگر» سوره قیامه، آیه ۲.</ref>، نفس ملامت‌گر که صاحبش را ملامت می‌کند. یعنی قوه‌ای در وجود [[انسان]] هست که وقتی انسان کاری را انجام می‌دهد با خود انسان حرف می‌زند و او را ملامت می‌کند: ای [[دل]] [[غافل]] چرا من چنین کاری را مرتکب شدم، [[عجب]] کار [[بدی]] کردم! روی من سیاه است و از این حرف‌ها. حالا آیا می‌شود گفت [[بشر]] صاحب چنین قوه‌ای نیست؟ بالضروره هست<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۹۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۱.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۱۵.</ref>
{{متن قرآن|النَّفْسِ اللَّوَّامَةِ}}<ref>«روان سرزنشگر» سوره قیامه، آیه ۲.</ref>، نفس ملامت‌گر که صاحبش را ملامت می‌کند. یعنی قوه‌ای در وجود [[انسان]] هست که وقتی انسان کاری را انجام می‌دهد با خود انسان حرف می‌زند و او را ملامت می‌کند: ای [[دل]] [[غافل]] چرا من چنین کاری را مرتکب شدم، [[عجب]] کار [[بدی]] کردم! روی من سیاه است و از این حرف‌ها. حالا آیا می‌شود گفت [[بشر]] صاحب چنین قوه‌ای نیست؟ بالضروره هست<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۹۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۴۱.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۸۱۵.</ref>


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']]
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}
==جستارهای وابسته==


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:نفس]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:نفس]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۱

مقدمه

نَفس: هم به معنای روح و جان آدمی است، هم به معنای تمایلات شیطانی و خواسته‌های دل، هم به معنای خون به کار می‌‌رود. انسان غیر از این جسم، جانی دارد که حقیقت وجود اوست و به آن "نفس ناطقه" گفته می‌شود و همان است که او را از حیوانات ممتاز می‌‌سازد و در علم اخلاق، سعی می‌‌شود که نفس انسان به صفات خوب و فضایل آراسته شود. به کشش‌های حیوانی و شیطانی که در درون انسان است و او را به سمت و سوی گناه فرامی‌خواند "نفس اماره" گفته می‌‌شود. به آن وجدان درونی و ملامتگر انسان که او را پس از انجام یک کار زشت، سرزنش می‌کند "نفس لوامه" گفته می‌شود. به آن روح آرام و به خدا رسیده و تسلیم در برابر فرمان الهی هم "نفس مطمئنه" گویند.

مسأله نفس انسان بسیار پیچیده است و مباحث مختلفی دارد. گاهی از آن به "خود" تعبیر می‌‌شود و معرفت نفس و خودشناسی از سودمندترین معرفت‌ها به شمار می‌‌رود، گاهی از آن به "هوس" یاد می‌‌شود و مبارزه با نفس که "جهاد اکبر" نامیده می‌‌شود، یعنی تسلیم خواسته‌های دل و تمنیات هوس‌آلود نفس نشدن. چنین نفس وسوسه‌گر، دشمن سعادت انسان است و پیوسته با عقل در نبرد است و جهاد با نفس، فضیلت پیدا می‌‌کند[۱].

نفس در فرهنگ مطهر

"نفس" در اصل به معنی "خود" است. "نفس" آن خودِ انسان است[۲].

(جوهر عقل) اگر بی‌نیاز است در ذات و نیازمند است در فعل. (ذاتاً در اصل وجود بی‌نیاز است ولی در کار و در فعالیت نیازمند است) اصطلاحاً به او می‌گوئیم "نفس"[۳].

در موجود زنده در عین حال که عامل خارجی آمده است و مزاج را از بین برده است، در درون آن موجود زنده یک موجود دیگری است که فعالیت می‌کند و دو مرتبه مزاج را به حال عادی باز می‌گرداند. این خود دلیلی است بر وجود قوه دیگری غیر از طبیعت بی‌جان در موجود زنده، که آن قوه معید مزاج است، این قوه حاکم بر طبیعت است و می‌تواند از درون فعالیت کند. این قوه را حکما "نفس" نام نهاده‌اند. اعم از نفس نباتی یا حیوانی و یا نفس انسان. و از همین طریق است که پی می‌برند نفس غیر از مزاج است؛ زیرا مزاج معدوم شده نمی‌تواند بازگردد، ولی نفس قوه‌ای است که مزاج معدوم را باز می‌گرداند[۴].

نفس انسان آن چیزی است که فکر و اراده می‌کند[۵].

فلاسفه اسلامی صورت را در جاندارها "نفس" می‌گویند. صورت اگر علی و تیرةٍ واحده رفتار کند آن را "نفس" نمی‌گویند مثل صورت جمادات، امّا اگر تسلّط بر مادّه دارد و کارهای گوناگون انجام دهد آن را "نفس" گویند. آنگاه در مورد نبات هم به نفس قائلند (لازم نیست که نفس مجرّد باشد، نفس همان صورت است که بر یک تیره عمل نمی‌کند و چندین نوع حرکت دارد)[۶].[۷]

نفس اماره

نفس انسان گاهی در یک حدّ پایین است، در آن حدّ پایین که کار می‌کند، آنجا که تحت فرمان عقل نیست، اسمش می‌شود نفس اماره[۸].[۹]

نفس‌پرستی

این نفس همان "خود" است؛ می‌گوئیم: "نفس پرستی" یا "خودپرستی"[۱۰].[۱۱]

نفس لوامّه

نفس لوامّه، یعنی نفس ملامت کن که در مواقعی از انسان خطایی سر می‌زند آدمی را تحت شکنجه و عذاب و ملامت و سرزنش قرار می‌دهد[۱۲]. به عبارت دیگر نفس در یک درجه بالاتر چشم‌هایش را باز می‌کند و هشیارتر می‌گردد، می‌شود نفس لوامه که خودش خودش را ملامت می‌کند[۱۳]. ﴿النَّفْسِ اللَّوَّامَةِ[۱۴]، نفس ملامت‌گر که صاحبش را ملامت می‌کند. یعنی قوه‌ای در وجود انسان هست که وقتی انسان کاری را انجام می‌دهد با خود انسان حرف می‌زند و او را ملامت می‌کند: ای دل غافل چرا من چنین کاری را مرتکب شدم، عجب کار بدی کردم! روی من سیاه است و از این حرف‌ها. حالا آیا می‌شود گفت بشر صاحب چنین قوه‌ای نیست؟ بالضروره هست[۱۵].[۱۶].[۱۷]

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی.
  2. فلسفه اخلاق، ص۱۶۸.
  3. مقالات فلسفی (۲)، ص۲۱۵.
  4. حرکت و زمان، ج۱، ص۱۷۷
  5. حرکت و زمان، ج۲، ص۶۶.
  6. مجموعه آثار، ج۷، ص۲۲۷.
  7. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۱۳.
  8. مجموعه آثار، ج۳، ص۵۹۵.
  9. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۱۵.
  10. انسان کامل، ص۲۱۷.
  11. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۱۵.
  12. حکمت‌ها و اندرزها، ص۶۸.
  13. مجموعه آثار، ج۳، ص۵۹۶.
  14. «روان سرزنشگر» سوره قیامه، آیه ۲.
  15. اسلام و مقتضیات زمان، ج۱، ص۳۹۴.
  16. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۴۱.
  17. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۸۱۵.